cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

📚🌧"بارون رمان"🌧📚

💎⚜رمان های چاپی، کمیاب و مطرح⚜💎 🔥🚫ارسال روزانه به صورت فایل و نسخه قابل دانلود🚫🔥 *** 📥تبلیغات📥 @baroonroman_tablighat *** 🙋‍♂️لینک گروه درخواست🙋‍♀️ @darkhast_baroon_romam

Больше
Рекламные посты
7 267
Подписчики
+1424 часа
+687 дней
+3930 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

یه ژانر عجیب و متفاوت🫣🔥.. این رمان محشر از دست ندید💥
Показать все...
2🤩 2
من آبانم، وقتی تو روایت من رو بخونی من مُردم! میگم مُردم چون من تو زمان هخامنشیان زندگی می‌کردم، سال‌ها برده‌ی یونانی‌ها بودم اما بالاخره آزاد شدم و فرار کردم. لباس پسرونه پوشیدم، صورتم رو پوشوندم و وارد سپاه مردی شدم که لقبش اَرِس بود، یک روز وقتی زخم‌هام رو می‌بست رک و خونسرد بهم گفت که از همون لحظه‌ی اول می‌دونسته که دخترم! بهم اعتماد کرد اما اون خبر نداشت لابه‌لای موهام خنجری دارم که فقط پِی هدفش می‌گرده! «من یه قاتل بودم، شاید هم قربانی سال‌ها بردگی بودم اما حالا، وقت پس گرفتن تاج و تختم بود، تاج و تختی که فرمانده اَرِس یا پادشاهش می‌شد و یا اولین قربانیش🩸😶❤️‍🔥» "روایتی عجیب از سرگذشت عشق ممنوعه‌ی بین شاهدخت یونانی و فرمانده‌ی پارسی" ⭕️اینجا قراره با تاریخ ایران زمین آشنا بشیم، دختر ضعیف و پسر تحقیر کننده تو این رمان جایی نداره:)⭕️ https://t.me/historical_writer
Показать все...
سرگذشت نیاکان|زاده‌ی کاگ‌ب🩸

- من یه شاهدخت نیستم که نیاز داشته باشم ازم محافظت کنی! + درسته، تو یک ملکه‌ای و من می‌خوام ثابت کنم فرمانده ایم که برای ملکه‌ش خون می‌ریزه!🤭⚔️❤️‍🔥

👍 2🤩 2 1
دختر بچه ای که عاشق رییس خودش میشه که چندین سال هم از خودش بزرگتره🥶🫠 این رمان متفاوت رو از دست ندید... 🤍
Показать все...
👍 3 3
⚡️🤍یاسِ‌من🤍⚡️ با بغص آرینو صدا زدم که کلافه گفت: چیشده؟ _میخوای تنهام بزاری بری؟ متعجب نگاهم کرد و کم کم گرهی بین ابروهاش افتاد و گفت: چرا چرت و پرت میگی؟ مگه من مسئولیتی در قبال تو دارم که تنهات بزارم؟ دستامو پیچ دادم تو هم و خودمو کشیدم تو بغلش و گفتم: نرو دیگه آرین جونم! منم میام باهات حرصی نگاهم کرد که زدم زیر گریه، سریع جلو دهنمو گرفت و گفت: خیله خب بچه زر نزن! بفهمن دارم میرم دهنمو سرویس میکنن! خصوصا اون زنیکه... مکثی کرد و چیزی زیر لب گفت که گفتم: اگه منو نبری گریه میکنم بفهمن @newlook12345❤️‍🔥 @newlook12345❤️‍🔥❤️‍🔥 @newlook12345❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥 با صدای حلیمه که میگفت: اونجا چخبره؟ بغلم کرد و دویید.... _آرین؟ بله‌ای زمزمه کرد که گفتم: بهم میاد؟ خیره شد به لباس قرمزی که تو تنم بود و چند قدم اومد سمتم و با لبخند گفت: خوشگل شدی دختر کوچولوی من! لبخند زدم که دستمو گرفت و گفت: بریم... فقط زیاده روی نمیکنیا! زیاد بری بالا از همه چی محرومت میکنم.... خندیدم و و خودمو کشیدم سمتش و آروم لباشو بوسیدم... شوکه شده بود و نمیتونست حرکتی بزنه! دستامو قاب صورتش کردم که یهو هلم داد عقب و داد زد: چه غلطی میکنی یاس؟ تو همسن بچه‌ی منی پوزخندی زدم و دست به سینه نزدیکش شدم و..... @newlook12345🥀 @newlook12345🥀🥀 @newlook12345🥀🥀🥀 🍷✨خلاصه:✨🍷 رمان در مورد دختر بچه‌ایه که دزدیدنش و مجبورش کردن براشون کار کنه، تو اون خرابه‌ای که کار میکنه با پسر بزرگتری به اسم آرین آشنا میشه و بعد از فرارشون داستان شروع میشه.... پیشنهاد میکنم داستان این عشق ممنوعه پرهیجان رو دنبال کنید😻🫶
Показать все...
👍 9 3
کلی آموزش های خفن داره که میتونید استفاده کنید👆🥰🧵
Показать все...
👍 3 1
Фото недоступноПоказать в Telegram
اگر دوست دارید هنر خیاطی را یاد بگیرید یا سطح خودتون را ارتقاء بدین 🤍 اینجاست که من به شما کمک میکنیم دوره های خیاطی من شامل آموزش مراحل ابتدایی تا پیشرفته خیاطی هست و برای تمامی افراد ،حتی اگر تازه کار هستید ،مناسبه💛 من تهمینه شیرزاد🦁 هستم با 10 سال سابقه ی آموزشی ☺️ مجموعه آموزش های پر طرفدار و آموزش رایگان خیاطی رو در این بخش براتون قرار میدم 📌لینک کانال رایگان در تلگرام https://t.me/+HU5gyqZV2MJkNmE0
Показать все...
👍 3 2
@roman_bebarbaroon.pdf7.93 MB
👍 15 6
Фото недоступноПоказать в Telegram
🌼نام رمان: تخت طاووس 🌼ژانر: عاشقانه/معمایی/اجتماعی 🌼نویسنده: عاطفه منجزی 🌼خلاصه: با تخریب خانه کلنگی قدیمی خانه کهنه ساخت مجاورش هم فرو میریزد این حادثه آغاز تقابل بین لیا و همسایه مرموز و جذابش می‌شود... 💫💫💫💫 #جدید💥💥 @roman_bebarbaroon @roman_bebarbaroon
Показать все...
👍 10 3
@roman_bebarbaroon.pdf2.54 MB
👍 4 2😍 2
Фото недоступноПоказать в Telegram
🌼نام رمان: جنوب از شمال 🌼ژانر: عاشقانه/اجتماعی/درام 🌼نویسنده: بهاره حسنی 🌼خلاصه: فرقی ندارد که در کجای زمین باشیم،شمال یا جنوب، تو از شمال می آیی و به جنوب می رسی، به جنوب پر از نور و گرما، زمانی که پرندگان به طرف جنوب کوچ کردند، چشم انتظارت خواهم ماند… *** این کتاب از زبان دختر داستان، یاسمین روایت میشه... با خوندن این کتاب ناگفته ها یی دیگر براتون تداعی خواهد شد، قلم زیبا و پرکشش... گره‌هایی که باز شدنش یک شوک بزرگ در داستان ایجاد می‌کند... دنیای رنگی رنگی، النگوهای دلبر و چتری‌های یاسمین قراره کلی دلتونو ببره... 💫💫💫💫 @roman_bebarbaroon @roman_bebarbaroon
Показать все...
👍 5😍 2
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.