cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

𝗛𝗼𝘁 𝗻𝗼𝘃𝗲𝗹💋💦

حیـن خوردن لبات دستش بره لاپات از رو شورتت هی بهشت خیستو بمالونه💦🔥 رمان نورا(خان زاده ) پایان یافته پی دی اف موجود❤️ رمان اهو پایان یافته پی دی اف موجود💛 رمان بهار درحالت تایپ👅

Больше
Рекламные посты
1 047
Подписчики
-324 часа
-307 дней
+4830 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

Repost from N/a
مستر برای تنبیه اسلیوش اونو به زین اسب میبنده😱🥵 https://t.me/+cqB8hB0RwDI2MzBk 24پاک
Показать все...
꧁༒☬نامقدس/پیوند☬༒꧂

🖤رمان در بند تاریکی(کامل شده 🤍رمان نامقدس(کامل شده) به قلم Lord

https://telegram.me/BChatBot?start=sc-736489-uaZ6URg

❤️رمان عشق دیرین( لینک چنل ناشناس) 🧡پیوند(۱۰/۳۰شب) به قلم Rose

https://t.me/harfmanrobot?start=1722347799

Repost from N/a
- شبا چیکار میکنید صداتون تا سر کوچه میاد؟!🔞💯 عصبی به مرد تخس روبه روم خیره شدم و آروم لب زدم: - همش تقصیر توعه ها من کاری نکردم! قه قه ایی میزنه و روبه پیرزن فضول می‌کنه میگه: - حاج خانوم شما مشکل داری من کاری میکنم همسرم از لذت جیغ بزنه؟! پیرزن بهت زده و با صورتی قرمز خیره شد و گفت: - حیا کن پسر جان عفت کلام داشته باش میخوای زنتو بکنی دیگه برا چی به من میگی؟! خندید و من هم ریز ریز داشتم میخندیدم که گفت: -حاج خانوم نکنه حاجی شبا خستت میکنه ناقلا؟! پیرزن چنگی به صورتش زد و... https://t.me/+5ZCcf0bcVE0zZTI0 https://t.me/+5ZCcf0bcVE0zZTI0 من حرفی ندارم پسره داستانمون خیلی رو داره😂❌
Показать все...
Repost from N/a
- زن من غلط میکنه تو محل کارش تاب بالا نافی میپوشه!🚷❌ ديوونه وار به سمتم هجوم اورد و گلومو با دستش گرفت خفه غرید: - تو میخوای منو دیونه کنی؟ اون حرومزاده گوه میخوره تورو نگاه میکنی! - تو که برات مهمه من چی میپوشم یا نمیپوشم، به این فکر کردی خودت چرا به زندگیت به زنت اهمیت نمیدی؟! - آخه زنم برای من زنانگی نداره! بلده برای مردای هیز دلبری.... - بی غیرت، من زنانگی ندارم منی که دو ماهه بچتو تو شکمم حمل میکنم؟! https://t.me/+2ZrYEVMYh6M4MWRk https://t.me/+2ZrYEVMYh6M4MWRk #اخطار_ورود_افراد_18_سال❌
Показать все...
Repost from Writer.mary.efn
sticker.webp0.33 KB
Repost from N/a
- نکن ارشیا شوهرم میاد می‌بینه بد میشه!🤯 بدون هیچ توجهی به حرفم خودشو به پایین تنه‌م فشار داد و من پیرهنشو چنگ زدم - آااخ سریع تاپو از تنم کند و خوابوندم روی مبل، سنگینی تنشو روم رها کرد و بلافاصله شروع کرد به بوسیدن گردنم - دیوونم نکن پناه، تو مال منی از اولشم مال من بودی الانم فقط و فقط به خاطر اینکه پست بگیرم برگشتم دستش رفت پایین تر و وارد شلوارک راحتیم شد به بین پام که رسید لبمو گاز گرفتم و اون شروع کرد به مالیدنش - آی...الانه که بیاد...بس کن اینجا جاش نیست...وق... حرفم نصفه موند چون شلوارکو با لباس زیرم باهم کشید پایین و زیپ شلوارشو باز کرد - طاقت ندارم، چندساله من اون ور دنیا تشنه‌ی یه لمست بودم و تو از لج من به یکی دیگه بله دادی آره؟ جدا میشی ازش فهمیدی؟ نیومدم که تنها برگردم خودشو بین پاهام جا داد و قبل از اینکه جوابی بدم با خشونت فرو کرد داخلم که جیغ زدم - خوب گشادت نکرده که! ضربه هاش تند‌تر شد و من فارغ از وضعیت زیرش ناله می‌کردم که با صدای شوهرم خشکم زد و در رو به رویی باز شد - عزیزم چرا جیغ می... با دیدن ما دوتا توی اون وضع...😱 https://t.me/+VZXK_hXU7j8zY2Jk https://t.me/+VZXK_hXU7j8zY2Jk
Показать все...
Repost from N/a
چه بخوای چه نخوای پرده ات رو خودم میزنم وحشی کوچولو! https://t.me/+VZXK_hXU7j8zY2Jk وارد رختکن شدم و در کمدم رو باز کردم تا لباسم رو با یونیفرم پرستاری عوض کنم. یونیفرمم رو درآوردم و روی دسته ی مبلی که کنار پنجره قرار داشت گذاشتم. مانتوم رو درآوردم؛ زیرش یه تاپ بالا نافی قرمز پوشیده بودم که جذب بدنم شده بود و به قول ندا قرمز میپوشی سکسی میشی. با احساس سنگینی نگاهی سرم رو برگردوندم که نگاهم با نگاه دکتر کامروا گره خورد. بهت زده نگاهش کردم اون توی رختکن پرسنل چیکار میکرد؟! با عجله یونیفرمم رو روی شونه ام انداختم و با عصبانیت داد زدم: - به چه حقی وارد رختکن پرسنل میشید؟! لطفا برید بیرون نیشخندی زد و اومد طرفم چونه ام رو گرفت و فشرد آخی از درد از بین لبهام خارج شد. با شنیدن صدای آخم چونه ام رو ول نکرد که هیچ بیشتر فشرد. - وقتی یه پرستار که از قضا خوشگل و دلبر هم هست به دکترای بیمارستلن سرویس میده چرا به رئیس بیمارستان سرویس نده؟! با پرخاشگری گفتم: -من هرکار دلم بخواد انجام میدم وبه کسی ربطی نداره؛ بخوام زیرخوابشون میشم بخوامم باهاشون گرم میگیرم. دکتر پرتم کرد روی مبل خم شد سمتم و غرید: -چه بخوای چه نخوای پرده ات رو خودم میزنم وحشی کوچولو! از روی بدنم بلند شد و به طرف در رختکن رفت درو قفل کرد و بعد به سمت من برگشت خشن لب زد: - خب خب الان نوبتیم باشه نوبت یه سکسه نظرت چیه خانم مهدیار؟ جوابی نداشتم که بهش بدم یعنی اگر چیزی میگفتم مساوی میشد با اخراج شدنم و تهش ختم میشد به یک ازدواج اجباری پس لال شدم تا اخراج نشم! https://t.me/+VZXK_hXU7j8zY2Jk https://t.me/+VZXK_hXU7j8zY2Jk #ممنوعه❤️‍🔥 https://t.me/+VZXK_hXU7j8zY2Jk https://t.me/+VZXK_hXU7j8zY2Jk "این رمان دارای صحنه های باز و ارتوتیک است"
Показать все...
Repost from N/a
- خانم دکتر! خبریه؟🔞💦 https://t.me/+CabEhCZd3itjOTBk https://t.me/+CabEhCZd3itjOTBk یک قدم به سمتش برداشتم و با لحن آرومی گفتم: - چیه دلت خواست میلاد خان زرین؟! لبخندی نثارم کرد و دستشو به سمته بالا اورد و همینکه خواست لباسم رو بکشه بالا با مشت کوبیدم تو صورتش... - میکشمت حرومزاده دست رو من بلند میکنی! - این به اون در که منو تو اتاق خودم زندانی کرده بودی! من دکتر توام مریضت نیستم! با خشم فریادی کشید که فکر کنم تو کله ساختمون صداش پیچید: - دکتری که عاشقه مریضش شده یا مریضی که عاشقه دکترش شده؟! - داد نزن همه فهمیدن! بیشتر از قبل فریاد کشید و در همون حال کارکنای تیمارستان وارد اتاق شدن: - میخوام همه بفهمن که تو ماله منی! https://t.me/+CabEhCZd3itjOTBk https://t.me/+CabEhCZd3itjOTBk https://t.me/+CabEhCZd3itjOTBk #رمانی_مهیج_و_هیجان_انگیز❤️‍🔥 #پسر‌تیمارستانی #خانم‌دکتر
Показать все...
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.