هیچ و همه

در دو چشم من نشین ای آن که از من، من تری.

مولانا

جای قلبم را نمی‌دانستم، تا اینکه عاشقت شدم!

صادق هدایت

زندگی ترکم کرده بود، زندگی آوردی!

احمد شاملو

به قدری به دل نشسته‌ای که برای فراموش کردنت فقط باید دل را از این تن جدا کرد.

ابولفضل برات زاده

اُمید را به یاد تو، در کُنج این دلم، در گوشه‌ای که نشکندش سنگ روزگار پنهان نموده‌ام …

بی هیچ سوالی و جوابی بغلم کن خسته‌تر از آنم که بگویم به چه علت.

یاسر قنبرلو

و درد به مویرگ هایمان رسیده بود؛ اما هنوز لبخند می‌زدیم.

بیماریش آنقدر طولانی شد که اطرافیانش به مریضی‌اش عادت کردند و از یاد بردند که او دارد عذاب می‌کشد…

آلبرکامو

از خواب خسته‌ام؛ به چیزی بیشتر از خواب نیاز دارم چیزی شبیه بیهوشی، برای زمان طولانی. شاید هم از بیداری خسته‌ام از اینکه بخوابم و تهش بیداری باشد. کاش می‌شد سه سال یا شش سال یا نه سال خوابید و بعد بیدار شد؛ نشد هم نشد.

عباس معروفی

از اونجایی که درخواست حمایتی زیاد بود، این پست رو فوروارد کنین تو چنلتون، منم چنلتون رو چک میکنم و یه پست ازش که دوست داشتم رو فوروارد میکنم اینجا. پست هارو فردا می‌ذارم🤍 راستی چنلتون پرایوت نباشه.