گمشده درشب پرستاره
They called me a dreamer , what do you want to call me?✨ http://t.me/HidenChat_Bot?start=806044589
Больше428
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
Нет данных30 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
وصف حال :
اوه خدایا، وقتی دارید به من انگیزه ادامهی این لعنتی را میدهید میخواهم گوش هایم را ببرم، میخواهم مقلد ونگوگ باشم.
از کلمات انگیزشی چنان حالت تهوع میگیرم که میخواهم مغزم را با محتواییات معده ام بالا بیاورم بلکم ادراکم را از دست بدهم.
من هیچ اهمیتی نمیدهم که تو مرا دوست داری، من نمیتوانم اهمیت بدهم، من از خودم متنفرم و کلمات ناتوان تو نمیتواند مرا قانع کند. من خودخواهم. اوه بله هستم.
نمیخواهم حتی اندکی امید از لب هایتان، لبخوانی کنم.
چنگ زدن به ریسمان پوسیدهی کلمات خیلی وقت است به درد هیچ هم نمیخورد.
من اتفاق میخواهم. من همین الان میخواهم نه آن آیندهی کوفتی و پر از لعنت خدا را.
از این که فعل خواستنی هایم مضارع هستند مردنم میگیرد.
به من نگویید تو تنها نیستی، من تنهایم حالا به درک که میلیون ها نفر در طول زندگی خود درگیر این مشکلاتند. به درک.
نمیخواهم هیچ چیز بشنوم میخواهم گوش هایم را با دست بگیرم و فریاد بزنم و بدوم. به کجا؟ نمیدانم.
به چه قصدی؟ نمیدانم.
فقط انقدری بروم که تمام شوم.
من دیگر برایم مهم نیست که گنجشک میخواند. من برای باران ذوق نمیکنم. من برای گربه هایی که نگاهم میکنند خوشحال نمیشوم بلکم گور پدرشان.
قهوه دیگر خوشمزه نیست، مزهی زهر مار میدهد.
و بلکم زهر مار فیالحال برایم شیرین باشد.
من معنای زندگی را از دست دادم. نمیخواهم حتی یک کلمه بشنوم که قصدش تسکینم باشد. دیگر رویاهایم ته کشیدند، انقدر آنها را لای کاغذ تخيل پیچیدم و با آتش خوشخیالی آتش زدم و دود کردم که تمام شد.
رهایم کنید، ترکم کنید و از این گردباد سیاهی دور شوید.
از این آتش نفرین شده دور شوید که شاید دامن شما را هم بگیرد.
حقیقتا دیگر حتی اهمیت نمیدهم که تنها باشم. واقعا به درک.
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.