ᴄᴜᴛᴇ ʟᴀɴᴅ🍁
های کیوتم🥺🔮 به چنل کیوت لند خوش اومدی😍😍 پر از پروفای فیک وخفن بک گراندو بیو دخملونه و پر از ساب و طلسم برای شما کیوتا🍭🍬 رمان هات و ص.ک.ص.ی برده عبرانی🤤 رمان ددی و لیتل خانوم کوچولو بمونی برام کیوتم🥺🔐 جوین شو پشیمون نمیشی🌟 1400/6/5
БольшеСтрана не указанаЯзык не указанКатегория не указана
1 266
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
Нет данных30 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
- توی دوران #حاملگی فقط رابطه از پشت. از #جلو به هیچ عنوان #س.ک.س نداشته باشید.
بعد نگاهی به سوابق #سقطم انداخت و با تاسف گفت:
- هر چند من برای شما اصلا #رابطه رو پیشنهاد نمیکنم.
هیراد دستی به لبش کشید و با #عجز نالید.
- هیچ راهی نداره یعنی؟
دکتر شونهای بالا انداخت و گفت:
- اگه میخواید حداقل این #جنین براتون بمونه پیشنهاد نمیکنم.
https://t.me/joinchat/i2XupConAZJjM2Rk
خندان از #مطب بیرون رفتم و با خنده گفتم:
- خداحافظ #رابطه جن.سی تا نه ماه دیگه.
پوزخندی زد و سوار ماشین شد، کنارش نشستم که گفت:
- مطمئنم اول خودت میای #پیشنهاد میدی.
با لبخند گفتم:
- شرط میبندی؟
با هیجان گفت:
- سر چی؟
کمی فکر کردم و با #دلبری گفتم:
- سر یک #رابطه طولانی تا صبح...
شرط بندی؟ اونم سر چی؟ #رابطهجنسی😳😱
جوین شو بخون #پشمات بریزه❌
#شوهرشو_تو_دانشگاه_تحریک_میکنه_ببین_شوهرش_چیکارمیکنه!😂🔞💦
#باشلوار_اضافه_بیا_همه_جور_خیس_میشی👖😹🔥
https://t.me/joinchat/i2XupConAZJjM2Rk
دستمو رو #رونش گذاشتم و آروم #بالاپایین کردم و یکی دو دقیقه اینجوری میکردم وپاشو جا به جا کرد که بهش#چسبیدم و دوباره کارمو کردم گفت: آیلار #ول کن دیگه، چیکار میکنی؟!
هیچی ای گفتم و #دستمو رو#مردونگیش گذاشتم و آروم بالا پایین کردم.
بزور جلوی #خندمو گرفتم. چن دقیقه اینجوری کردم وخودمم وا رفتم.
یهو پاشد و گفت: استاد من واین خانوم یکم #حالمون بده سرمون #درد میکنه.
بااجازه بریم بیرون.
ا بدون حرفی کشون کشون به طرف#حیاط بردوهیچکی نبودسمت ته حیاط بهم #چسبیدگفت: چرا #کرم میریزی؟
بزور جلو #خندمو گرفتم که#لباشو رولبام گذاشت و #عمیق بوسیدم وخودمم از کارم #تحریک شده بودم همراهیش کردم وگفت: خب راست میگی حالا ور برو بااین نه تو کلاس
#پوکر نگاهش کردم ودستی بهش کشیدم دستاشو رو #باسنم فشردو #لباشورو لبام گذاشت. دیدیم بچه ها دارن میان#بوسه ای رو پیشونیم زد و گفت:
دفعه #آخرت وسط کلاس از این کارا میکنیا ، دفعه دیگه نگاه نمیکنم #وسط کلاسه و دانشگاه همون وسط کلاس جلو همه#بهت #حال میدم.
#پارت_واقعی!
#رمانی_عاشقانه_صحنه_دار_کلکلی❌🔥🙈
https://t.me/joinchat/i2XupConAZJjM2Rk
#شوهرشو_تو_دانشگاه_تحریک_میکنه_ببین_شوهرش_چیکارمیکنه!😂🔞💦
#باشلوار_اضافه_بیا_همه_جور_خیس_میشی👖😹🔥
https://t.me/joinchat/i2XupConAZJjM2Rk
دستمو رو #رونش گذاشتم و آروم #بالاپایین کردم و یکی دو دقیقه اینجوری میکردم وپاشو جا به جا کرد که بهش#چسبیدم و دوباره کارمو کردم گفت: آیلار #ول کن دیگه، چیکار میکنی؟!
هیچی ای گفتم و #دستمو رو#مردونگیش گذاشتم و آروم بالا پایین کردم.
بزور جلوی #خندمو گرفتم. چن دقیقه اینجوری کردم وخودمم وا رفتم.
یهو پاشد و گفت: استاد من واین خانوم یکم #حالمون بده سرمون #درد میکنه.
بااجازه بریم بیرون.
ا بدون حرفی کشون کشون به طرف#حیاط بردوهیچکی نبودسمت ته حیاط بهم #چسبیدگفت: چرا #کرم میریزی؟
بزور جلو #خندمو گرفتم که#لباشو رولبام گذاشت و #عمیق بوسیدم وخودمم از کارم #تحریک شده بودم همراهیش کردم وگفت: خب راست میگی حالا ور برو بااین نه تو کلاس
#پوکر نگاهش کردم ودستی بهش کشیدم دستاشو رو #باسنم فشردو #لباشورو لبام گذاشت. دیدیم بچه ها دارن میان#بوسه ای رو پیشونیم زد و گفت:
دفعه #آخرت وسط کلاس از این کارا میکنیا ، دفعه دیگه نگاه نمیکنم #وسط کلاسه و دانشگاه همون وسط کلاس جلو همه#بهت #حال میدم.
#پارت_واقعی!
#رمانی_عاشقانه_صحنه_دار_کلکلی❌🔥🙈
https://t.me/joinchat/i2XupConAZJjM2Rk
دختری ک بخاطر نمراتش میده استاد دانشگاهش پردشو بزنه... 😱
https://t.me/joinchat/NYHopU1XOLRlN2Vk
این همون رمانیه ک همتون درخواست دادید لینکشو گذاشتم تا چند ساعت دیگه لینکش پولیه😐🤤
https://t.me/joinchat/NYHopU1XOLRlN2Vk
من نوا راد هستم همون دختری که عاشق نیکولاس بود، به خاطرش زیر خوابش شدم و دخترانگیم رو از دست دادم
ولی بعد ها فهمیدم که نیکولاس فقط برای انتقام نزدیکم شد
https://t.me/joinchat/NYHopU1XOLRlN2Vk
دختری که به خاطر مادرش برده ی نیکولاس بزرگ رئیس بزرگ باند شد و مجبوره هر شب کنارش بخوابه 🤫
https://t.me/joinchat/NYHopU1XOLRlN2Vk
با لذت زیاد، بیشتر به موهاش چنگ زدم و #باسنم رو از روی تخت بلند کردم.
سرش رو فشار دادم به #بهشتم، جوری که صدای #ملچ و #مولوچ خوردن #بهشت و آب #کسم توسط نیکولاس توی اتاق پيچيد.
کمی که گذشت علاوه بر اینکه #زبونش رو #لای خط #بهشتم میکشید، شروع کرد به #مکیدن و #گاز گرفتن خصوصیم.
صدای آه و نالهم بیشتر از قبل سکوت اتاق رو شکست و میدونستم الانه که #ارضا بشم، چون همینجوری هم #کسم نبض میزد و #خیسِ #خیس شده بود، پس با صدایی که از شدت #شهوت تغییر کرده بود، لب زدم:
- آآآه...نیکولاس...بیشتر #بخور...آآآه!
با این حرفم #جریتر شد و سرش رو کشید عقب.
روی زانوهاش وایستاد، جوری که #آلت #کلفت و بزرگش . . .
🔞🔞🙈🔞🔞🍑🔞🔞🍑🔞🔞🙈🔞🔞
نوا دختری که قبول میکنه همخونهی یه پسر خشن و صد البته فوق حشریِ انگلیسی بشه.
مگه میتونن جلوی همدیگه مقاومت کنن😈
https://t.me/joinchat/NYHopU1XOLRlN2Vk
https://t.me/joinchat/NYHopU1XOLRlN2Vk
با لذت زیاد، بیشتر به موهاش چنگ زدم و #باسنم رو از روی تخت بلند کردم.
سرش رو فشار دادم به #بهشتم، جوری که صدای #ملچ و #مولوچ خوردن #بهشت و آب #کسم توسط نیکولاس توی اتاق پيچيد.
کمی که گذشت علاوه بر اینکه #زبونش رو #لای خط #بهشتم میکشید، شروع کرد به #مکیدن و #گاز گرفتن خصوصیم.
صدای آه و نالهم بیشتر از قبل سکوت اتاق رو شکست و میدونستم الانه که #ارضا بشم، چون همینجوری هم #کسم نبض میزد و #خیسِ #خیس شده بود، پس با صدایی که از شدت #شهوت تغییر کرده بود، لب زدم:
- آآآه...نیکولاس...بیشتر #بخور...آآآه!
با این حرفم #جریتر شد و سرش رو کشید عقب.
روی زانوهاش وایستاد، جوری که #آلت #کلفت و بزرگش . . .
🔞🔞🙈🔞🔞🍑🔞🔞🍑🔞🔞🙈🔞🔞
نوا دختری که قبول میکنه همخونهی یه پسر خشن و صد البته فوق حشریِ انگلیسی بشه.
مگه میتونن جلوی همدیگه مقاومت کنن😈
https://t.me/joinchat/NYHopU1XOLRlN2Vk
https://t.me/joinchat/NYHopU1XOLRlN2Vk
#پارت45
#جوین_شو_نبود_لف_بده
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
https://t.me/joinchat/98rQ33SbCeYwOWJk
یک نفر با شماره #ناشناس هی زنگ میزد.
آیکون سبز را فشردم و قبل از اینکه حرفی بزنم صدای #فریاد هاکان گوشم را کر کرد.
هاکان- خزان پدر اون #بچه کیه؟ هااان؟
هان اخر را جنان #فریاد کشید شانه هایم از #ترس بالا پرید.
با صدای پر #بغضی نالیدم:
- مگه من جز تو با کسی ام #رابطه داشتم لعنتی؟
هاکان- آره... آره تو با...
قبل از اینکه حرفش را بزند خانم دکتر گفت:
خانم دکتر- خانم من وقت ندارم. اگه میخوای #سقط کنی زود #شلوارتو در بیار #دراز بکش.
با #اشک بی توجه به #فریاد های هاکان گوشی را قطع کردم.
با شرم و اشک، شلوار و لباس #زیرم را در آوردم و روی #تخت دراز کشیدم.
دست های دکتر روی #پایین #تنه ام نشست و قبل از اینکه کاری بکند با صدای #فریاد هاکان #نفسم بند آمد.
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
https://t.me/joinchat/98rQ33SbCeYwOWJk
این رمان دارای صحنه های
افراد زیر 20 سال نیان
•|تاوان بی گناهی ام|•
°﷽° تاوانی بی گناهی ام (درحال تایپ...) نحوه پارت گذاری : روزانه نویسنده: Aynaz.24 شروع رمان از تاریخ : 1400/04/17 ارتباط با نویسنده👇
https://t.me/BiChatBot?start=sc-250380-Rm2tTgi❌کپی رمان حتی با ذکر نام نویسنده پیگرد قانونی دارد❌
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.