cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

We will meet again

و ما دوباره یکدیگر را در آغوش می‌گیریم.

Больше
Рекламные посты
414
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
Нет данных30 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

جایی که میره تو The New Yorker 🥹
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
Фото недоступноПоказать в Telegram
Фото недоступноПоказать в Telegram
امروز وسط فیلم my Salinger year به آرشیو نیویورکر سر زدم؛
Показать все...
I am silver and exact. I have no preconceptions. Whatever I see I swallow immediately Just as it is, unmisted by love or dislike. I am not cruel, only truthful‚ The eye of a little god, four-cornered. Most of the time I meditate on the opposite wall. It is pink, with speckles. I have looked at it so long I think it is part of my heart. But it flickers. Faces and darkness separate us over and over. Now I am a lake. A woman bends over me, Searching my reaches for what she really is. Then she turns to those liars, the candles or the moon. I see her back, and reflect it faithfully. She rewards me with tears and an agitation of hands. I am important to her. She comes and goes. Each morning it is her face that replaces the darkness. In me she has drowned a young girl, and in me an old woman Rises toward her day after day, like a terrible fish.
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
افتادن.
Показать все...
Repost from نشر بیدگل
هشتاد سال پیش، در چنین روزی، سه دانشجو در آلمان با گیوتین اعدام شدند... شبی در ماه فوریۀ سال ۱۹۴۳ سه دانشجوی دانشگاه مونیخ شعارهای «آزادی!» و «مرگ بر هیتلر!» را روی دیوارهای یکی از مقدس‌ترین مکان‌های نازی‌ها یعنی فِلدِرنهاله، محل کودتای شکست‌خوردۀ هیتلر در سال ۱۹۲۳، نوشتند. این مکان، که گارد بزرگداشت اس‌اس به‌صورت شبانه‌روزی آن را تحت‌نظر داشت، مزین به لوح یادبودی از نیروهای اس‌آ بود که در جریان کودتا کشته شده بودند و شهروندان حق نداشتند بدون ادای احترام و سلام نازی به پیشوا از برابر آن عبور کنند. هتک حرمت این مکان مقدس، آن‌هم درست جلوی چشم اس‌اس، شجاعتی خارق‌العاده می‌طلبید. هانس شول، الکس شمورل و ویلی‌ گراف سه دانشجویی بودند که پیش از پایان همان سال به جرم این شعارنویسی و حرکت‌های اعتراض‌آمیز دیگری علیه رژیم هیتلر، همچون چاپ و پخش هزاران اعلامیۀ ضدنازی، به‌همراه دیگر اعضای گروه اعتراضی «رز سفید» جانشان را از دست دادند و بسیاری از آنها با گیوتین اعدام شدند. (در باب شجاعت، جفری اسکار، ترجمهٔ رسول سعدونی)
Показать все...
Repost from نشر بیدگل
04:23
Видео недоступноПоказать в Telegram
چرا باید آثار سیلویا پلات را خواند؟ دربارۀ زندگی و آثار سیلویا پلات، شاعر آمریکایی... پلات فقط در انتها و هنگام مرگش با مسئلۀ تنهایی روبه‌رو نبود، تنهایی از همان کودکی همرامش بود تا نوجوانی و اوایل جوانی، و بعد طی ازدواج با تد هیوز و رابطۀ پرفرازونشیبش با او و همین‌طور وقتی که هیوز دیگر او را ترک کرده بود. تنهایی نه‌فقط در داستان‌های پلات، بلکه در یادداشت‌های روزانه و نامه‌هایش، وقتی آشکارا دربارۀ مسائلی نظیر هویت و سلامت روانی حرف می‌زند، نیز به چشم می‌خورد. تنهایی مزمنی که در نوشته‌های او ثبت شده طنین و جنسی متفاوت با تنهایی مقطعی دارد. تنهایی از یک سو و تألمات روحی از سوی دیگر رد پای خود را در آثار پلاث به جا می‌گذارند. آشفتگی روحی و تنهایی یکدیگر را تقویت می‌کنند. تنهایی همچون گوشت بر استخوان‌های زندگی پلات نشسته بود. لحظات بحرانی در زندگی او کم نبودند: مرگ پدرش در کودکی، روابط بغرنج و پرتنش با مادرش، تجربیاتش در کالج و ناکامی‌اش برای یافتن نیمۀ گم‌شده، چالش‌های شغلی و برهۀ زمانی کوتاهی که در آن ازدواج، مادرانگی و جدایی را تجربه کرد. (سرگذشت تنهایی: تاریخچۀ یک احساس، فِی باوند آلبرتی، اکرم رضایی بایندر)
Показать все...
video6035047620659906219.mp430.82 MB
Фото недоступноПоказать в Telegram
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.