cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

Text❤️"

💋نیازمند نفس کم اوردن از شدت عشق بازیمون https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1625769-FCpNlol

Больше
Рекламные посты
2 821
Подписчики
-1724 часа
-1057 дней
-66930 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

#پارت_18 تلفنو که قطع کردم، دوباره یه نگاهی به منو کردم و سفارشامو دادم یه فنجون قهوه تلخ، فرنچ تست و پنکیک. یه نیم ساعت زمان برد تا سفارشم آماده شد و آوردن. بعد از خوردن صبحونه و حساب کتاب، از کافه بیرون اومدم و رفتم کمی تو شهر قدم بزنم. یه اسنپ گرفتم و رفتم به سمت برج میلاد. نزدیک ظهر بود و کلی ترافیک. یک ساعت تا یک ساعت و نیم تو ترافیک بودیم تا به برج میلاد رسیدم. قبل از اینکه از ایران برم همیشه دلم میخواست یکبار هم که شده بابا و مامان منو ببرن داخل برج میلاد تا از نزدیک داخلش رو ببینم. ولی هیچوقت موقعیت پیش نیومد اما امروز بلاخره من بعد از بیست سال تونستم به یکی از آرزوهام برسم اما تنها بودم.. نه مامانی بود نه بابایی ... من بودمو من! یهو دلم گرفت بغضی شدم و اشک از چشام جاری شد. سریع با یه دستمال اشکامو پاک کردم و یه بلیط گرفتم و رفتم که کل طبقه‌ها رو ببینم بلیطمو که گرفتم، سوار آسانسور شدم. هرچقدر که بالاتر میرفت استرسم بیشتر می‌شد و احساس ترس بیشتری میکرم. روبروی من تو آسانسور یه دختر بچه حدود ۴، ۵ ساله‌ای بود که از ترس یه دستش تو دست مامانش و دست دیگش تو دست باباش بود.
Показать все...
👍 1
#پارت_17 دو روز بعد (شنبه). ساعت ۸ و بیست دقیقه صبح خودمو آماده کردم. لباسامو پوشیدم و یه اسنپ گرفتم، برم بیرون. دلم میخواست امروز کمی تنها باشم. یه اسنپ، رفتمو تصمیم گرفتم برم یه کافه تو شمال تهران، کافه چهارده صفر یک گزینه‌ی خوبی بود. ساعت ۹ و ده دقیقه رسیدم. از اسنپ پیاده شدم و وارد کافه شدم فضای کافه خیلی شیک بود و حال و هوای کافه یه حس خوبی بهم منتقل می‌کرد. رفتم سر یه میز نشستم. منو رو باز کردم و داشتم لیست انواع صبحونه‌هاشون رو نگاه میکردم که انتخاب کنم. در همین حین موبایلم زنگ خورد. موبایلمو از کیفم بیرون آوردم، کسرا بود ! با تعجب به خودم گفتم یعنی این موقع صبح با من چیکار داره گوشیو برداشتم. - سلام صبح بخیر - سلام صبح توام بخیر... چ خبر چی شده زنگ زدی - والا ما که بی خبر... خبرا که همش پیش شماست با خنده جوابشو دادم - آره درسته - صبح داشتم از بیرون برمیگشتم دیدم سوار اسنپ شدی رفتی. به من میگفتی من میرسوندمت - مرسی ... نیاز داشتم کمی تنها باشم - آها خب پس مزاحمت نمیشم
Показать все...
1
# پارت_16 نصف یه ساندویچو خوردم بقیه رو هم گذاشتم رو کاناپه رفتم تو اتاق که بخوابم دیدم گوشیم داره زنگ میخوره نیلی همکلاسی دانشگام بود گوشیو برداشتم و نشستم باهاش صحبت کردم... ماجراها رو براش تعریف کردم خیلی دلم براش تنگ شده بود بعد از دو سه ساعت صحبت کردن خداحافظی کردیم و گرفتم خوابیدم. ساعت ۸ صبح با صدای زنگ خوردن گوشیم از خواب پریدم با همون صدای خواب آلود گوشیمو برداشتم - الووو - سلام سحر خااانوم - شما خنده‌ی بلندی کرد و گفت - دیگه مارو هم نمیشناسی - خو - کسرام - عه ببخشید... نشناختم. خواب بودم.... یهو وسط خواب با زنگت بیدار شدم - اووه چه وقته خوابه... سحرخیز باش تا کامروا شوی خمیازه‌ای کشیدم و گفتم - هووووم - زنگ زدم بپرسم خودت خوبی؟ پات بهتر شده؟ چیزی لازم نداری - خوبم... پامم دیگه دردش خیلیییی کم شده... فعلا چیزی لازم ندارم - باشه مراقب خودت باش دختر.... برو به ادامه خوابت برس ببخشید که بد موقع بهت زنگ زدم - نه بابا مشکلی نی خداحافظی کردیمو، موبایل مو گذاشتم رو سایلنت و باز گرفتم خوابیدم
Показать все...
10👍 1
#پارت_15 از جام بلند شدم. سعی کردم رو نوک انگشتام راه برم تا به کف پام فشار نیاد. چمدونا رو برداشتم رفتم تو اتاق مامان و بابام در کمد دیواری رو باز کردم و و لباسامو دونه دونه از چمدونام بیرون آوردم و گذاشتم تو کمد کارم که تموم شد گوشیمو از کیفم برداشتم، رفتم خودمو رو تخت انداختم گوشیمو که باز کردم سی تا تماس بی‌پاسخ از دوستام تو آلمان و هزارتا پیام نخونده داشتم نمیدونستم اول به کدومشون زنگ بزنم! تو همین حال بودم که زنگ خونه خورد از جام بلند شدم رفتم درو باز کردم فاطمه خانوم بود که ساندویچ فلافل برام آورده بود ساندویچا رو بهم داد و گفت - اینا رو برای تو آوردم. - مرسی زحمت کشیدین - زحمتی نیست دخترم. کسرا سپرده مراقبت باشم. بهت سر بزنم... البته اگه کسرا هم نمیگفت من باز بهت سر میزدم با این حرفش خجالتی شدم و سرمو انداختم پایین - خب دخترم منم دیگه میرم. شبت بخیر - بازم مرسی بابت فلافلا شب شما هم بخیر فاطمه خانوم
Показать все...
6👍 2
عمران مرد خشن و‌هوسبازی که از روی شهوت دختر ۱۶ ساله ای رو صیغه ی خودش می‌کنه و هرشب مجبورش میکنه ارضاش کنه...❌ https://t.me/+1fpdqxM24KFjNjA0
Показать все...
شُهْرَتِ قٰاضی

خبری های روز دنیا قیمت دلار سکه طلا 😱🔞

#پارت_14 فاطمه خانوم که رفت، یه ربع بعدش کسرا همراه چمدونام وارد خونه شد - سحر خانوم اینم چمدوناتونه هرچی بود رو آوردم... من دیگه باید برم... از بیمارستان باهام تماس گرفتن - مرسی.... الان میخوایی بری؟ - آره تماس گرفتن. الان دیگه حرکت میکنم..... آها راستی شمارمو سیو کن که اگه یه وقت پات دردی چیزی داشت با خودم تماس بگیری - الان موبایلم دَم دستم نی... تو برو.. مراقبم. چیزی نمیشه موبایل خودشو جلوم گرفت و گفت - شمارتو بزن شمارمو تو موبایلش زدم و یه تک زنگ به موبایلم زد که شمارشو داشته باشم - مراقب خودت باش دختر........ فعلا پانسمان پاتو باز نکن - باشه ازم خداحافظی کرد و رفت این رفتاراش خیلی منو جذب خودش میکرد تمام حرفاش، رفتاراش برام قشنگ بود حس میکردم این پسر تایپ مورد علاقه منه... یهو به خودم اومدم چی داری میگی سحر این مزخرفات چیه از کی تاحالا هرکسی که بهت محبت میکنه، یعنی بهت علاقه داره!
Показать все...
9👍 2
موقع سکـ.س ی آهنگ با ریتمِ تند بزارین اینجوری محکم ترو تند تر تلمبه میزنه
Показать все...
00:03
Видео недоступно
#گی_لاو #انتقامی [ پسری که برای نجات دادن جون کسی که دوسش داره تن به رابطه می ده ، اما برنامه عوض میشه جلو عشقش بهش تجاوز می شه ! ] - بکش کنار ! فکر نکنم دوست داشته باشی التت مهمون تیر اسلحه من بشه صدای خنده اش بلند می شود چند قدم به آتش نزدیک تر - چی شد اومدی تو تیم اینا ؟ بهتر می کردد یا با صدای داد نیما حرفش نصفه می ماند - خفه شو حرومزاده ! فکر کردی همه مثل خودت لاشخورن ؟ می خواهد کارش را با آتش تمام کند که سوزش بدی را درون پاهاش حس می کند - بهت گفتم بکش کنار گوش ندادی ! تیر بعدی دقیقا همون جایی می خوره که بهت گفتم ! لبخندی می زند آلتش را ... https://t.me/+lrQecOnhRj4xMjU0 https://t.me/+lrQecOnhRj4xMjU0
Показать все...
2.87 KB
#پارت_13 با کمک فاطمه خانوم رفتیم داخل اول حال رو بهم نشون داد که چقدر تمیز و مرتب شده و بعد رفتیم سمت اتاقا. داشتیم اتاقا رو نگاه میکردیم که آقا مجید از داخل حال صدا زدن - فرش‌ها رو فردا از قالیشویی میارن، به آقا فرشید هم گفتم بیاد ببینم یخچال چرا روشن نمیشه مشکلش از کجاس از اتاق بیرون اومدیم و به آقا مجيد گفتم - ببخشید بخدا شما رو هم تو زحمت انداختم - این چه حرفیه دخترم، کاری نکردیم - همه کارا رو که شما کردین... ببخشید فقط یه لطف کنید تمام این حساب کتابا رو برام بنویسید تا من یه جا پرداخت کنم - عجله نکن دخترم - نه آخه تا خرج نکردم - چشم. مینویسم به فاطمه خانوم میدم تا تحویلت بده - مرسی لطف میکنید بعد از صحبت کردن خداحافظی کرد و رفت. - خب سحر جان خونه‌‌ت هم که بلاخره آماده شد کاش پیش ما میموندی...دلم نمیخواد از پیش ما بری - ههه... من جای نمیخوام برم... پیش شمام.. شما هروقت بخوایید میتونید بیایید اینجا خنده‌‌ی بغض داری کرد و بحث عوض کرد - کسرا گفت ظهر ظرفا از دستش افتاده تو هم حواست نبوده پا گذاشتی روشون. الان پات چطوره؟ هنوز درد داره؟ - یه ذره درد میکنه ولی بهتر شده.. - بیا تا پات کامل خوب شه، چند روزِ دیگه هم پیش ما بمون - نه مرسی این چند روزم حسابی بهتون زحمت دادم. حس میکنم اینجا راحتم - پس هرطور که خودت راحتی دخترم... من میرم به کسرا میگم چمدوناتو بیاره برات - مرسی فاطمه خانوم - قربانت... آها راستی شام فلافله نری چیزی از بیرون سفارش بدی خودم برات میارم یا اگه خواستی بیا پیش ما دور هم بخوریم.
Показать все...
8👍 1
00:01
Видео недоступно
sticker.webm0.19 KB
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.