چامههای ناگهان.
خیالِ همصحبتی اگر بود: http://t.me/HidenChat_Bot?start=2140713340 گاه مینویسم، به امید اینکه بخوانی. «این شعرها، ناگهانیاند. حادثهاند، حادثه.»
Больше671
Подписчики
-424 часа
+87 дней
+11430 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
کاجها ناگهان
هوا را به ریشه فشردند
و قد کشیدند
و از آن همه شاعرانگی
گلوی قناریها
ورم کرد
آسمان
سر بر سرِ زمین کوفت
و باد
با زبان تو
غزل سرود
آن زمان که گیسوانت را
از بند رها کردی.
Repost from دکه کاست فروشی
من بین جلیلیان و پزشکیان شاشیدن تو صندوق رای رو انتخاب میکنم
«بغض کدوم پرنده باید هنوز بباره؟
زخم کدوم قناری، مرهم این دیاره؟
چندتا شکار آهو تا تهِ بیشه مونده؟
تا اینجا داغ آواز، چندتا قفس سوزونده؟»
Repost from N/a
به هر طرف نگاه میکنی
جای دیواری
که باید دورت میکاشتند
یک نقاشی میبینی
چشم هایت را میبندی
نقاشی
موسیقی میشود
لای قدمهایت وزن میگیرد
به روی جهان سنگینی میکند و
در قالبِ شعر
از اتاقی که هر طرفش
دیواری
دورت کردهاست
بیرون میزند.
دیوارها فرو میریزند و
نقاشی
در قالبِ آدمها
قابی از دوستی را
توی دستت میگذارد.
تو میروی،
نقاشی میرود،
موسیقی میرود،
شعر میرود،
و آدمها
همراه تو میروند تا
قدم بزنند.
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.