cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

گودمَن 🥀🎩

نویسنده: مرلین رمانی در ژانر: عاشقانه، مافیایی به قلمی با جوهر قرمز🥀🎩

Больше
Рекламные посты
1 070
Подписчики
-824 часа
-157 дней
-2730 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

Repost from N/a
ماه نشین یک‌ روایت متفاوته که بر خلاف تمام کلیشه های تکراری ، قدرت یک زن رو به نمایش میذاره ... یک عشق آتشین بین زنی جسور و مردی دیوانه ... من آذرم ، ملکه ی افعی صدام میزنن ، سرکرده ی یک‌ گروه مافیا هستم و بین هزار هزار تا مرد حرف رو حرفم نمیاد ... برام ، آدمای زیادی کار میکنن چون من یک ملکم . هرکس که به حرفم نباشه رو مثل یک افعی نیش میزنم و چون یک روزی این آدما من و نیش زدن ، ماهی ۴ ساله ی من و به قتل رسوندن چون زورشون به من نرسید و حالا من حاضرم برای انتقام از این آدما دست به هر کاری بزنم . حتی اگر اون کار کشتار جمعی این آدمای حروم‌زاده باشه ... حتی اگر اون کار تجارت مخدر باشه... حتی اگر اون کار زیر خواب شدن برای مردی باشه که به اندازه ی تمام عمرم ازش متنفرم ... و هزار تا کثافت کاری دیگه ... من آذرم ، به معنای واقعی اسمم آتیشم ، آتیش جهنم انسان های بی رحمی که جون‌ ادما براشون ارزشی نداره ... https://t.me/+yLWzR3CWT-wxMWU0 از دستش ندید 👌👌 #عاشقانه_درام_معمایی_انتقامی_بزرگسال🔞 ۱۷
Показать все...
Repost from N/a
#پارت_واقعی #رمان_معجزه_من 🔞♨️ سرشو کوبیدم به دیوار. نه یه بار... ده بار زدم! سزای خیانت مرگه کسی که به من، به اردلان خان خیانت کنه تقاصشو بدجور پس میده تو صورتش فریاد زدم : با رفیقم ریختی روهم بی همه چیز؟ چی کم گذاشته بودم واست؟ سیاوش نامزد داره حرومزاده! دوباره زدم که اینبار بی جون کنار دیوار رها شد -بهت گفته بودم زندگی کردن با من سخته! یه بار پا گذاشتی رو غیرتم گذشتم ازت. اینبار جنازتو میفرستم در خونه‌ی بابات! با صدای سیاوش ، نگاهمو از نیلوفر غرق خون گرفتم -نیلوفر خانوم در چرا بازه؟ کیکی که گفتی خریدم... فقط حواست باشه اول مژدگونی بگیری بعد خبر بابا شدن رفیقمونو بهش بدی..‌. https://t.me/+SVI_6v985XA4ZTZk ۱۴
Показать все...
Repost from N/a
#پارت_واقعی #رمان_معجزه_من 🔞♨️ من نیلوفرم دختر فقیر روستایی که کل سرگرمیم دوشیدن گاوها بود یک روز به شهر فرستاده میشم. فک میکردم برای خدمتکاریه ولی فهمیدم باید از بچه ای پرستاری کنم که مادر نداره.. ولی وقتی پدرش رو دیدم، آقا اردلان خوش قد و بالا که شبیه مدل ها بود دلم رفت ولی اون منو یه نمی‌دید تا اینکه یه شب تو مستیش بهم تجاوز کرد و حاصلش شد..... https://t.me/+SVI_6v985XA4ZTZk ۱۰صبح
Показать все...
Repost from N/a
دست شکستمو پیچوند که جیغم پشت دستش با شدت بیشتری بالا رفت باصدای آروم هشدار داد _خفه شو صدا نشنوم ازت ! فقط بگو کدوم گوری بودی تا اون یکی دستتم‌ نشکوندم با بالا رفتن دستش با ترس و گریه دستمو جلوی صورتم گرفتم _توروخدا نزن‌ _درست جوابمو بده بیشرف میگم کجا بودی _بخدا پشت عمارت بودم ترسیدم باز کتکم‌ بزنی سیلی محکمی زیر گوشم خوابوند صداش اینبار با غرش بیشتری بالا رفت _مثل سگ دروغ میگی جنست‌ مثل اون بابای کثافتته‌ ولی من آدمت‌ میکنم با کشیدنم داخل اتاق..... https://t.me/+a2TNWFwTQMU5YmQ0 طبق درخواستتون‌ آخرین باریه که لینکشو میزارم❌♨️♨️♨️ ۲۴
Показать все...
Repost from N/a
#پسری‌که‌زنشو‌قاتل‌میدونه‌ولی‌متوجه‌نمیشه‌که‌خودش‌قاتل‌بچه‌اش‌میشه با کمربند به جونم افتاده بود! دستمو حائل شکمم کردم تا بچم آسیبی نبینه.هنوز نمیدونست #حاملم. _لعنتی تو باعث شدی زنم بره تو باعث شدی زندگیم نابود بشه. حرف‌ها رو با داد میگفت و ضربه های محکم و پی در پی به پشتم میزد +خواهش میکنم آرمان ولم کن من کاری نکردم که،من... _ساکت شو ببند دهنتو به چه جرأتی اسم منو صدا میزنی؟ با هق هق ازش میخواستم تموم کنه ولی گوشش بدهکار نبود ضربه ی محکمی به کمرم زد که سگگش به استخون پشتم خورد تیری شدیدی گرفت که جری تر شد و بهم حمله کرد به جونم افتاده بود با مشت و لگد به بدنم میکوبید و ضربه میزد _صدات‌و‌ببر،فکر کردی من تورو زن خودم حساب میکنم؟تو فقط کنیز این خونه ای فهمیدی؟ مشت محکمش روی شکمم فرو اومد....نفسم بند اومد انگار دنیا جلوی چشمام سیاه شد حس میکردم لباسمو بین پاهام خیس شد،فقط صدای داد آرمان شنیدم... _آرمان...بچم.... دستمو رو شکمم گذاشتم سرگیجه امونمو بریده بود و باعث شد بیوفتم. _ترنم؟ترنم این خون چیه؟تو حامله ای؟ چشمام داشت بسته میشد که.... https://t.me/+ZzagXyKqDOYxODhk #‌دختر‌ه‌بیچا‌ره‌حا‌مله‌بود‌😱💯 ۲۰
Показать все...
Repost from N/a
مادر شانا ۲۵ سال پیش به عنوان خون بس،عروس خانواده نامدار میشه اما هیچکس اون و به عنوان عروس قبول نداره مسیح برادرِ هووی مادر شاناست سالها دلباخته ی شاناست اما شانا ازش بیزاره مادر شانا باید بین مرگ و زندگی یکی رو انتخاب کنه و چی میشه اگه مسیح یک سر این تصمیم باشه؟ https://t.me/+h-gt9qeOGRg1MzE0 ۱۷
Показать все...
Repost from N/a
#سرخ‌ترین_عشق آراد گفت: این دوستی‌‌های عمیق که حتما نباید بین دو جنس مخالف بشه آریا پرسید:یعنی چی؟🚫 ❌یک رمان هیجانی و عاشقانه❌ منظور آراد چی می‌تونه باشه؟🚷🔞 https://t.me/+cdtfc-gZa0JlZWNk ۱۴
Показать все...
Repost from N/a
_بیا سوارشو‌ _من باهات جایی نمیام با تویی که زن عقدیتو‌ جلو اونهمه آدم تحقیر میکنی نامرد من اولینم‌ با تو بود ولی به همه گفتی دختر نیستم  دیگه نمیخام تویه عوضی رو ببینم با جدیت لب زد‌ _رفتن و اینارو باید قبل از اینکه بیای زیرم‌ فکر میکردی زن من اونجاییه که من میگم قبل از اینکه قاطی کنم سوارشو صدف بی توجه خلاف مسیر دوییدم که با کشیده شدن https://t.me/+a2TNWFwTQMU5YmQ0 پسره بخاطر انتقام دختررو‌ میکشه زیرش و بعدم آبروشو‌ میبره😥❌❌❌ اگه پارتش‌ نبود لفت بده⭕️⭕️⭕️⭕️ ۱۰صبح
Показать все...
Repost from N/a
منبع رمان های انلاین اینجاست😍👇🏻 با متفاوت ترین ژانر😍🫰 بخون و لذت ببر🫀😎 جاویدان مردی خشن و هات که از زندان فرار میکند و گیرایی جنسی به دخترک دلربا دارد و سعی میکند شبی رو باهاش بگذرونه که. . 🎁 🖤 عشقی ممنوعه.!!دختری که شب عروسیش بهش تجاوز میشه و...🔞 🌪 دوست دخترِ فیک رئیس مافیا میشه، اما با حامله شدنش همه چیز بهم میریزه🔥 🥂 با شروع جنگ جهانی پای افسر روس به زندگی لیلی باز میشود،مرد خونخواری که به هر طریقی اون رو میخواد.💧 🌙 شیش تا دختر که توی دزدی گیر شیشتا پسر میفتن 🌱 دختره برای انتقام نزدیک پسره میشه بی خبر از اینکه اون پسر یه روانی به تمام معناست...🫣 🫧 پری کوهستان: شیطانی که عاشق یه کشیش میشه!🔞 🕊 تلاش دو دلداده برای مقابله با کسی که نقشه ی کشتنشون رو میکشه🚷 🧚‍♀️ من تو این قلعه‌ی طلسم شده گیر کردم تانای؛ می‌شه خودتو برسونی؟! ⁉️ 💕 دلانا به دستور رئیسش باید یه مأموریت انجام بده، اون باید بره سراغ رئیس مافیایی که به گودمَن معروفه🎩رمان های قاچاقی رو اینجا پیدا کن👀 🎭 این دفعه یه پسر شده پرستارِ یه دختر!!!!😱 🔥 نایاب ترین رمان های آنلاین اینجاست 🫰 عاشق بیگناه : عسل دختر مذهبی که بعد مرگ مادرش اسیر مردی میشه که...❤️‍🩹 🫀 اربـــ🔥ــاب هــوس بـازی که عـاشق خدمتکـار کوچـولوی عمـارتش میشه و .. 🦋 مامور مخفی ای که توی ماموریت‌ عاشق رئیس مافیا میشه 🖇 زخم خورده :مریم دختری که درگیرچت با یه ناشناس میشه بی خبرازاینکه وارد بازیه بدی شده..🥲 💍 اگه دنبال کانالی می گردی که هم رمان آنلاین هم PDF رمان با هر ژانری که میخوای داشته باشه به این کانال سر بزن.🥳 👀 عاشقانه‌ای ناب میان دختر تُرک و پسر بلوچ پسری خلافکار که به خاطر کارش از عشقش دست میکشه و اتفاقات غیر منتظره‌ای که واسشون میفته....!🤯 🍄 شانا سلیم سروانی که درگیر حل پرونده کروکدیل میشه و دلشو به برادرزاده مافوقش میبازه.😈 🎨 اراج ملک شاه پسر پولدار ترین مرد ایران درست وسط جشن نامزدی ایی که روحش هم خبر نداره ظاهر میشه و...💔 💎 تینا جنگجوی آسمان و زمین به چالشی کشیده میشه انسان های معمولی رو قراره به تباهی بکشونه و...🫠 🌸 ال آے دخترے ڪه همسر جوانش فوت شده و پدرش برایش ازدواج اجباری درنظر گرفته به برادرشوهرش ازدواج پیشنهاد صوری را میدهد ❤️‍🔥 " روایت ِداستانِ مثلث عشقی " سرگرد جذاب و سرآشپز دیوونه ای که عاشقِ دکترِ پرونده ی جنایی میشن 🔥💋دخترِ حاجی معروف شهر که شب عروسیش عکسای معا.شقه‌اش با دوست داداشش به دست شوهر پلیس و مذهبیش میرسه 🪐 ارمیا پلیسی که بعد از بیست و چند سال باید با طرد شدنش توسط عشقش، تاوان گناه دایی و مادرش رو بده 🌈 جاویدان مردی خشن و هات که از زندان فرار میکند و گیرایی جنسی به دخترک دلربا دارد و سعی میکند شبی رو باهاش بگذرونه که. . 🎁 روایت  دختر ستم دیده  16 ساله که برای رها شدن از اجبار پدرش  و برای ازدواج اجباری  مجبور میشه شبانه  فرار کنه❤️‍🩹همه چی از جایی شروع میشه که یه نامه از طرف یه باند قاچاقچی ولی به اسم یه طرفدار به دستش می‌رسه و... 🌈 دنیای رمانهای ممنوعه و بشدت کمیاب 🌊 💎 اتریسا هکر ماهر 18 ساله گول مافیای دورگه مسکو رو میخوره و..... ❤️‍🔥 جهت شرکت در تب لیست👇 @Delbar_editm 10صبح پاک
Показать все...
Repost from N/a
_وقتی برگشتم از وجود نحست‌ تو این خونه خبری نباشه شوکه قدمی جلو گذاشت تو این شرایط هم قلبم از ضعفش به درد اومد  آروم نالید _چی میگی حامی... با خشم و تمسخر نگاهی به جسم لرزونش کردم _تویی که بخاطر تهدید توخالی دوتا عوضی و وعده وعید هاشون پشت پا میزنی به عشقمون و دم از طلاق میزنی هیچ ارزشی دیگه برام نداری هقی زد _نه حامی اینطور که تو فکر میکنی نیست بزار توضیح بدم.. عصبی بازوهاشو گرفتم و تو دستام فشار دادم _حالا که کارمونو به اینجا کشوندی باید بهت بگم که رو پیشنهاد دختر عمم هم فکر میکنم تو هم بهتره تا برگشتم اینجا نباشی! بدون توجه به حال بدش رهاش کردم و زدم بیرون نمیدونم چقدر بیرون بودم و خودمو عذاب دادم تا که راضی شدم برگردم خونه وقتی فکر میکردم که وقتی برگشتم روژیا ای نیست که به استقبالم‌ بیاد قلبمو به درد میاورد تا در و باز کردم با دیدن روژیای غرق خون که کف زمین افتاده بود نفسم رفت و به خودم لرزیدم...... https://t.me/+ft9qAUpc1PAzZjhk https://t.me/+ft9qAUpc1PAzZjhk https://t.me/+ft9qAUpc1PAzZjhk 8صب پاک
Показать все...