cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

گودمَن 🥀🎩

نویسنده: مرلین رمانی در ژانر: عاشقانه، مافیایی به قلمی با جوهر قرمز🥀🎩

Больше
Рекламные посты
1 084
Подписчики
Нет данных24 часа
-217 дней
-1830 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

Repost from N/a
#عاشقانه‌ای_بر_پایه_واقعیت🤐‼️ توی فاصله ی کمی ازم ایستاد و ترسناک غرید: _داری منو با اون پسره قیاس میکنی؟ من و اون برات یکسانیم؟ زبونم بند اومده بود... _میدونی میتونم همینجا کاری بکنم که دیگه هیچوقت جرئت نکنی اسم مردی رو جلوی من بیاری؟ دارم باهات مدارا میکنم ریحانه،بفهم؟ ترسیده بودم،کاش درو باز نمیکردم _میدونی چقدر دلم میخواد لمست کنم،ولی به اعتقاداتت احترام میزارم؟میدونی چقدر سخته جلوی خودمو بگیرم؟ بدون اینکه تلاشی بکنم اشکام صورتمو پر کرد... _تحملِ من اینقدر سخته که گریه میکنی؟چرا ریحانه؟ +چون همه ی حرفات دروغه،آدمی که اینقدر ادعای عاشقیشه،به راحتی و با دیدن کمی رنگ و لعاب روی صورتِ یه دختر دیگه راه کج نمیکنه... _اینقدر اینو تکرار نکن ریحانه... من نمیگم با کسی نبودم،،بودم...ولی...از روی علاقه نبوده همه ی این سالها یه لحظه هم فکرت از سرم نرفت... +به فکرم بودی؟حتی وقتی با همه ی اون دخترا بودی؟ حتی وقتی بغلشون میکردی و اونا رو میبوسیدی؟ حتی وقتی.... _بسه... +میبینی،،خودت از دیدنِ یه مردِ دیگه در کنار من زمین و زمان رو به هم میریزی فکرشو کردی من چی به سرم اومد وقتی تو و مهسا رو توی اون حال دیدم؟ #سوختم... 🥺🥺🥺 https://t.me/+HDXxCPG5Pg8wMzk0 https://t.me/+HDXxCPG5Pg8wMzk0 https://t.me/+HDXxCPG5Pg8wMzk0 +ولی من بهت علاقه دارم... ایستادم...قلبم داشت میسوخت... لعنت بهش،سالها برای این جمله لحظه شماری کردم امشب که لب تو لبِ یکی دیگه دیدمش باید بگه؟ #یک_عاشقانه‌ی_بی‌تکرار❤️‍🔥 #چطور_از_هم‌آغوشیش‌_با‌_یه‌_دختر‌_دیگه_چشم‌پوشی‌_کنم!...
Показать все...
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🩵تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🩷 دخترونگیم رو گرفت و رهام کرد 🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و ❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 💜لینک رمان های آنلاین اینجاست 💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت ❤️عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... ❤️دوست داشتنش ساده نیست 🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه 💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل 🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... ❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 💜عشق تا بینهایت 💚پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 💛تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش 🩷عشق عجین شده خون و باروت 💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🩶عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🩵اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... ❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم 💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 💛ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🧡شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود 🤎من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد ❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🖤برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🩵عشقم بهم خیانت کرد 🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 💙رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... ❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! ❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
Показать все...
شروع رمان...جلد اول کامله❤️‍🔥
Показать все...
Repost from N/a
اِلآی عاشق پسری شد که ترکش کرد و رفت! هیرمان حالا بعد از دوسال برگشته و میخواد که...❤️‍🔥❌ پارتی از چنل اصلی: فاران با دیدن حال بدم بطری آب معدنی رو به سمتم گرفت و با نگرانی لب زد _خوبی اِلای؟ یکم آب بخور! در بطری باز کردم و چند قلوپ از اب خوردم خنکی اب از داغی بدنم کم نکرد. متفکر پچ زدم _چرا برگشته؟ فاران بنظرت بابا اینا میدونن؟ اصلل پدر خودش هادی میدونه که اومده تهران؟! گیج و متفکر لب زد _نمیدونم! به سمتم چرخید و با تردید لب زد _میگم.....نکنه به خاطر تو اومده ، اینجوری بخواد دوباره کم کم بهت نزدیک‌ بشه و... میون حرفش پریدم و حرصی گفتم _ غلط کرده مگه من عروسک دست اونم هرموقع بخاد باهام بازی کنه بعد بندازتم یه گوشه ؛ به جهنم که دوستش دارم دیگه نمیرارم نزدیکم شه نمیزارم! اشک حلقه زده تو چشمام با پلک زدن ریخت فاران نگاه غمگینش رو بهم دوخت و از سر دل سوزی دستش رو شونه ام گذاشت و نوازش داد! با صدای بغض دار و مغموم پچ زدم _یهو گذاشت رفت بدون هیچ‌ توضیحی ؛ نابودم کرد فاران ، ببین حال و روزمو من دیگه نه می‌دونم چی می‌خوام نه چیزی حالمو خوب میکنه! _قربونت برم غصه نخور به مرور زمان همه چی درست میشه ؛ نمیدونم قسمتتون چیه ولی من همیشه ارزومه شمارو دوباره کنار هم ببینم میدونم که اینجوری حال توام خوبه خوب میشه! حرفه دلمو میزد و راست میگفت من ارزوم بودنه کناره هیرمان بود. https://t.me/+0KM8YcP3oxUwMDg0 https://t.me/+0KM8YcP3oxUwMDg0 https://t.me/+0KM8YcP3oxUwMDg0 چنل خصوصیه و بزودی لینکش باطل میشه ❌ 24پاک
Показать все...
Repost from N/a
#پارتی_از_آینده _ولم کن ... ولم کن کثافت حرومزاده ... کمک با ضرب روی تخت زوار در رفته ، پرتم کرد و گفت : ولت کنم ؟ تازه گیرت آوردم قناری .. تا صبح باید زیر ما آواز بخونی دست هامو به تخت بست و عصبی گفت : فکر کردی آسون از دست اون سگ نگهبانی که چش ازت بر نمیداره دزدیدمت ؟ خواست روی تنم خیمه بزنه که صدای خشدار رادمان به گوشم رسید : به سگ نگهبان سلام نکرده داری شروع میکنی ؟ هم من و هم اون حرومزاده‌ی متجاوز به سمت صدا چرخیدیم ... دنیا رو با اومدنش دو دستی تقدیمم کردن تحلیل رفته و با هق هق لب زدم : رادمان به سمتم اومد و خطاب به بادیگارد کنارش گفت : دست و پاهاشو خورد کنین وقتی افرادش به اون بیشرف هجوم بردن ، رادمان دست های لرزونم رو باز کرد ... اشکی که از چشمم چکید رو پاک کرد _ تموم شد نورچشمی ، پیدات کردم تن لرزونمو روی دست هاش بلند کرد...🔥🔞💦 https://t.me/+cKJHZoMQWMcyOWE0 https://t.me/+cKJHZoMQWMcyOWE0 https://t.me/+cKJHZoMQWMcyOWE0 رادمان ملک یه مزدورِ آدمکش که توبه کرده ... قسم خورده بود که آدم کشتن رو کنار بزاره ‌.‌.. اما یهو دل و دینش رو به یه دختر می‌بازه🔥 دخترِ #نابغه ای که مافیا ها ردشو بو میکشن تا به دستش بیارن اما سوال اینه که وقتی اون آدم همه فن حریف دخترک رو زیر پر و بال خودش میکشه بازم کسی میتونه براش دندون تیز کنه ؟ 10صب پاک
Показать все...
Repost from N/a
نگاه قشنگی بهش کردم و گفتم: _ولی من یادم نمیاد تورو ..مقصرم نیستم تصادف کردم و مقصر تصادف کردنمم تویی _ایسو یکم فکر کن من ارادم همون پسر خوشتیپه حیف که داشتم نقش بازی میکردم وگرنه میدونستم چی بهش بگم زبونم دراوردم و گفتم: _هههه من پسر خوشتیپی نمیبینم یادمم نیس _تو قصد داری جدی جدی منو فراموش کنی.. ولی من یادت میارم!!! اومد دست انداخت زیر پاهام و منو تو هوا بغلش کرد الکی هی داد میزدم مامان ماااامان یهو مامانم اومد و با وضعیتی که دید گفت: _خدا مرگم بده چیکار میکنی اراد _ببخشید خاله جون مقصر من نیستم من باید یادش بیارم لطفا مزاحم نشید و مستقیم منو برد داخل اتاق ... _که منو یادت نمیاد نه؟؟ سرشو به سرم چسبوند و موهامو کنار زد.. _عه چیزه ولم کن اراد دیدم نه مثل اینکه قصدش جدیه یهو یه فکری به سرم زد میخکوب سر جام وایستادم و چشامو گرد کردم و گفتم نهههه یهو اراد ترسیده گفت چیشده؟ دستامو رو صورتم گذاشتم و گفتم پریود شدم... فکر کردم خیلی زیرکانست داشتم میرفتم که مچ دستمو گرفت و گفت...😈🔥🔞 https://t.me/+Q-XV4uymLPs1OTM0 https://t.me/+Q-XV4uymLPs1OTM0 https://t.me/+Q-XV4uymLPs1OTM0 دوتا ادم لجوج و داستان طنز عاشقانشون🫀 خفن ترین رمان تلگرامه😂🫠🫧 عضوشو تا از دستت نرفته👏❗❗ 24پاک
Показать все...
Repost from N/a
منبع رمان های انلاین اینجاست😍👇🏻 با متفاوت ترین ژانر😍🫰 بخون و لذت ببر🫀😎 تینا جنگجوی آسمان و زمین به چالشی کشیده میشه انسان های معمولی رو قراره به تباهی بکشونه و... 🖤 عشقی ممنوعه.!!دختری که شب عروسیش بهش تجاوز میشه و...🔞 🌪 دوست دخترِ فیک رئیس مافیا میشه، اما با حامله شدنش همه چیز بهم میریزه🔥 🥂 با شروع جنگ جهانی پای افسر روس به زندگی لیلی باز میشود،مرد خونخواری که به هر طریقی اون رو میخواد.💧 🌙 شیش تا دختر که توی دزدی گیر شیشتا پسر میفتن 🌱 دختره برای انتقام نزدیک پسره میشه بی خبر از اینکه اون پسر یه روانی به تمام معناست...🫣 🫧 پری کوهستان: شیطانی که عاشق یه کشیش میشه!🔞 🕊 تلاش دو دلداده برای مقابله با کسی که نقشه ی کشتنشون رو میکشه🚷 🧚‍♀️ من تو این قلعه‌ی طلسم شده گیر کردم تانای؛ می‌شه خودتو برسونی؟! ⁉️ 💕 دلانا به دستور رئیسش باید یه مأموریت انجام بده، اون باید بره سراغ رئیس مافیایی که به گودمَن معروفه🎩رمان های قاچاقی رو اینجا پیدا کن👀 🎭 این دفعه یه پسر شده پرستارِ یه دختر!!!!😱 🔥 نایاب ترین رمان های آنلاین اینجاست 🫰 عاشق بیگناه : عسل دختر مذهبی که بعد مرگ مادرش اسیر مردی میشه که...❤️‍🩹 🫀 اربـــ🔥ــاب هــوس بـازی که عـاشق خدمتکـار کوچـولوی عمـارتش میشه و .. 🦋 مامور مخفی ای که توی ماموریت‌ عاشق رئیس مافیا میشه 🖇 زخم خورده :مریم دختری که درگیرچت با یه ناشناس میشه بی خبرازاینکه وارد بازیه بدی شده..🥲 💍 اگه دنبال کانالی می گردی که هم رمان آنلاین هم PDF رمان با هر ژانری که میخوای داشته باشه به این کانال سر بزن.🥳 👀 عاشقانه‌ای ناب میان دختر تُرک و پسر بلوچ پسری خلافکار که به خاطر کارش از عشقش دست میکشه و اتفاقات غیر منتظره‌ای که واسشون میفته....!🤯 🍄 شانا سلیم سروانی که درگیر حل پرونده کروکدیل میشه و دلشو به برادرزاده مافوقش میبازه.😈 🎨 اراج ملک شاه پسر پولدار ترین مرد ایران درست وسط جشن نامزدی ایی که روحش هم خبر نداره ظاهر میشه و...💔 💎 تینا جنگجوی آسمان و زمین به چالشی کشیده میشه انسان های معمولی رو قراره به تباهی بکشونه و...🫠 🌸 ال آے دخترے ڪه همسر جوانش فوت شده و پدرش برایش ازدواج اجباری درنظر گرفته به برادرشوهرش ازدواج پیشنهاد صوری را میدهد ❤️‍🔥 " روایت ِداستانِ مثلث عشقی " سرگرد جذاب و سرآشپز دیوونه ای که عاشقِ دکترِ پرونده ی جنایی میشن 🔥💋دخترِ حاجی معروف شهر که شب عروسیش عکسای معا.شقه‌اش با دوست داداشش به دست شوهر پلیس و مذهبیش میرسه 🪐 ارمیا پلیسی که بعد از بیست و چند سال باید با طرد شدنش توسط عشقش، تاوان گناه دایی و مادرش رو بده 🌈 جاویدان مردی خشن و هات که از زندان فرار میکند و گیرایی جنسی به دخترک دلربا دارد و سعی میکند شبی رو باهاش بگذرونه که. . 🎁 روایت  دختر ستم دیده  16 ساله که برای رها شدن از اجبار پدرش  و برای ازدواج اجباری  مجبور میشه شبانه  فرار کنه❤️‍🩹همه چی از جایی شروع میشه که یه نامه از طرف یه باند قاچاقچی ولی به اسم یه طرفدار به دستش می‌رسه و... 🌈 دنیای رمانهای ممنوعه و بشدت کمیاب 🌊 💎 اتریسا هکر ماهر 18 ساله گول مافیای دورگه مسکو رو میخوره و..... ❤️‍🔥 جهت شرکت در تب لیست👇 @Delbar_editm 10صبح پاک
Показать все...
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🩵تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🩷 دخترونگیم رو گرفت و رهام کرد 🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و ❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 💜لینک رمان های آنلاین اینجاست 💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت ❤️عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... ❤️دوست داشتنش ساده نیست 🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه 💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل 🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... ❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 💜عشق تا بینهایت 💚پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 💛تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش 🩷عشق عجین شده خون و باروت 💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🩶عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🩵اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... ❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم 💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 💛ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🧡شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود 🤎من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد ❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🖤برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🩵عشقم بهم خیانت کرد 🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 💙رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... ❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! ❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
Показать все...
Repost from N/a
#عاشقانه‌ای_بر_پایه_واقعیت🤐‼️ توی فاصله ی کمی ازم ایستاد و ترسناک غرید: _داری منو با اون پسره قیاس میکنی؟ من و اون برات یکسانیم؟ زبونم بند اومده بود... _میدونی میتونم همینجا کاری بکنم که دیگه هیچوقت جرئت نکنی اسم مردی رو جلوی من بیاری؟ دارم باهات مدارا میکنم ریحانه،بفهم؟ ترسیده بودم،کاش درو باز نمیکردم _میدونی چقدر دلم میخواد لمست کنم،ولی به اعتقاداتت احترام میزارم؟میدونی چقدر سخته جلوی خودمو بگیرم؟ بدون اینکه تلاشی بکنم اشکام صورتمو پر کرد... _تحملِ من اینقدر سخته که گریه میکنی؟چرا ریحانه؟ +چون همه ی حرفات دروغه،آدمی که اینقدر ادعای عاشقیشه،به راحتی و با دیدن کمی رنگ و لعاب روی صورتِ یه دختر دیگه راه کج نمیکنه... _اینقدر اینو تکرار نکن ریحانه... من نمیگم با کسی نبودم،،بودم...ولی...از روی علاقه نبوده همه ی این سالها یه لحظه هم فکرت از سرم نرفت... +به فکرم بودی؟حتی وقتی با همه ی اون دخترا بودی؟ حتی وقتی بغلشون میکردی و اونا رو میبوسیدی؟ حتی وقتی.... _بسه... +میبینی،،خودت از دیدنِ یه مردِ دیگه در کنار من زمین و زمان رو به هم میریزی فکرشو کردی من چی به سرم اومد وقتی تو و مهسا رو توی اون حال دیدم؟ #سوختم... 🥺🥺🥺 https://t.me/+HDXxCPG5Pg8wMzk0 https://t.me/+HDXxCPG5Pg8wMzk0 https://t.me/+HDXxCPG5Pg8wMzk0 +ولی من بهت علاقه دارم... ایستادم...قلبم داشت میسوخت... لعنت بهش،سالها برای این جمله لحظه شماری کردم امشب که لب تو لبِ یکی دیگه دیدمش باید بگه؟ #یک_عاشقانه‌ی_بی‌تکرار❤️‍🔥 #چطور_از_هم‌آغوشیش‌_با‌_یه‌_دختر‌_دیگه_چشم‌پوشی‌_کنم!...
Показать все...
Repost from N/a
دختره وسط جنگل به درخت می بستند😱🔥 دختره محافظ ملکه ست از دشمن ملکه می خواد مردانه بجنگد اما اون در عوض ... #پارت_واقعی_رمان _می خوام رو ملکه عزیزتون خط بندازم _چرا اینا رو به من میگی دوباره داری ترحم می‌کنی گفتم که بهش نیاز ندارم می خوام مردانه بجنگم _منم می خوام مردانه بجنگم عزیزم نمی فهمیدم! یکی رو که نمی دیدم صدا زد گفت : طناب بیا تا به درخت ببندمیش _چی ؟! واقعا جای حیران بود می خواست منو به درخت ببنده یکی از افرادش با طناب نزدیک شد با چشمای گشاد شده ام طناب تو دستش دیدم شروع به تقلا برای فرار کردم اما تو چنگش افتاده بودم منو نگه داشت بیشتر دست پا زدم با یه پست هر دو دستم نگه داشت یه دست دهنم گرفت تا داد فریاد نزنم گفت : خودت خواستی مردانه بجنگی ابن رمان مخصوص کسانی که #تاریخی می خونند😋❤️‍🔥 اونم #تاریخ کشور خودمون🤤❤️ https://t.me/+qNmVzM3rhUIxMGJkعضویت محدود فقط برای ۳۰نفر فعاله ❌ ۲۲
Показать все...