رادیو پیپ
"رادیو پیپ" لحظاتی برای آرامش https://t.me/BiChatBot?start=sc-533674-A4sKhHQ لینک ناشناس
Больше829
Подписчики
Нет данных24 часа
-87 дней
-4630 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
زندگى به قدر جرعتمان، كوچكتر و يا بزرگتر مىشود.
#nonvocal
@radio_pipe
4_5902295885257119397.mp37.96 MB
❤ 5
00:17
Видео недоступноПоказать в Telegram
پایانِ خوب فقط توی فیلمهاست...
@my_blue_ocean
1.56 MB
😢 3
«کلئوپاترا در نیویورک» آهنگ امروز ماست. کلئوپاترا نام قدرتمند ترین و زیباترین ملکهی مصر است.
#صبحبهخیرآبی
@my_blue_ocean
Nickodemus_feat_Carol_C_Cleopatra.mp34.16 MB
❤ 4👍 1
ایرانی همیشه تو وضعیت عجیبیه. الان تو کامنتها اونقدری که مردم ایران دارن به ترامپ عشق میدن و نگرانش هستن، یک هزارمش رو نسبت به رئیسی نداشتن. :)))
در اثر اين كارهايی كه يزيد میكرد، چون نامزد خلافت بود، معاويه كه در سياست مرد پختهای بود خيلی ناراحت بود، میديد اينها زمينهی خلافت او را به كلی خراب میكند، خصوصاً اين بیدردی و اين بیعلاقگیاش. برای اينكه او را علاقهمند به سياست و امور نظامی بكند، با يكی از جنگهايی كه با رومیها داشتند، مخصوصا فرماندهی سپاه را به او داد. سپاه رفتند و او هم دلش نمیخواست برود، بالأخره خودش چند منزل بعد از سپاه حركت میكرد، تا رسيد به يكی از ديرها. بعد از مدتیكه لشكر در جايی اطراق كرده بود، به او خبر دادند كه يک بيماری خيلی سختی افتاده ميان سپاهيان و اينها را مثل برگ خزان به زمين میريزد. او در دير زنی بنام امّكلثوم پيدا كرده بود و با او مشغول عيش و نوش بود، اصلاً خيالش از اين حرفها نبود؛ يک وقتی كه سرش گرم شد اين شعرها را در بیدردی نسبت به مردم گفت:
ما اَنْ اّبالي بِما لا قَتْ جّموعهم *** بِا لْقَذْقَذونَهِ۶ مِنْ حُمّي و مِنْ موم
اِذَا اتَّكَأَتْ عَلَي الْاَنْماطِ مُرْتَفِقا *** بِدِيْرِ مُرّان عِنْدي اُمُّ كُلْثوم *عرفان حافظ . استاد
۱) شراب را میگوید.(این مسخره کردنش امور دینی و مذهبی را و به باد سخریه گرفتن اینها همیشه در اشعارش هست).
آنجا که شراب از ظرف خودش قلقل کنان .
زمزمه کنان میریزد در شیشه.
گویی حجاج هستند که میان حطیم و زمزم دارند حرکت میکنند.
ادیان یکی است فرقی نمیکند.
اگر به دین احمد حرام است به دین مسیح بنوش
زمانی که پدرش معاویه او را به خاطر بدمستی نکوهش کرد، یزید در نامهای به پدر چنین نوشت:
پس مرا آن توان نیست که از شرارهی خشم خویش رهایی یابم
و تو به خشم میآیی زیرا که من با دختر رز پیوند بستهام
و بدین سان شراب انگیزه بخش زندگی من است
و بی شک تو هیچ دلیل دیگری نمییابی که
چرا من شراب مینوشم
پس بدان که چه شیرین است آنگاه که
شراب از دست ساقی میستانم
و چه شیرینتر آنگاه که خشم ترا میبینم
مینوشم نخست تا خود سرخوش شوم
و سپس ترا به خشم آورم.
یزید طرفدار سرسخت لذایذ دنیوی است و همگان را به نوشیدن شراب، شنیدن نوای موسیقی و ترک جزمها فرا میخواند:
مَعْشَرَ النَّدمان قوموا وَ اسْمَعوا صَوْتَ الْاَغانی
وَ اشْرَبوا کَأْسَ مُدامِ وَ اتْرُکوا ذِکْرَ الْمَعانی:
شَغَلَتْنی نَغْمَهُ الْعیدانِ عَنْ صَوْتِ الْاَذانِ
وَ تَعَوَّضْتُ عَنِ الْحورعَجوزاً فِی الدِّنانِ
ترجمه ی فارسی:
ای گروه پشیمان شدگان برخیزید
و به نغمهی موسیقی گوش فرا دهید
شراب را پیوسته بنوشید
و یادآوری از معنویات را ترک گویید
نغمه عود مرا به جای صدای اذان به خود مشغول داشت
من این پیرزن درون خم (شراب کهنه) را به جای حور بهشتی برمیگزینم
در شعری دیگر او همگان را از رفتن به مسجد برحذر میدارد به نشستن در میخانه دعوت میکند.
دَعِ الْمَساجِدَ لِلعُبّادِ سْکُنُها
وَ اْجِلْس عَلی دَکَّهِ الْخَمّارِ وَ اسْقینا
انَّ الَّذی شَرِبا فی سُکْرِهِ طَرِبا وَ لِلْمُصَلّینَ لا دنیا ولادینا
ما قالَ رَبُّکَ وَیْلُ لِلَّذی شَرِبا لکِنَّهُ قالَ وَیْلُ لِلْمُصَلّینا
ترجمه ی فارسی:
مساجد را برای عبادت کنندگان بگذار
و در میخانه بنشین و شراب بنوش
آنکه شراب مینوشد در مستی خوشی مییابد
و آنکه نماز میگزارد نه دنیا دارد و نه آخرت
خدا در قران نفرمود وای بر می خواران،
لیکن فرمود وای بر نمازگزاران
این هم بخشی از یک قصیده ی طولانی از یزید:
أراک طروباً والهاً کالمتیم
تطوف بأکناف السجاف المخیم
أصابک سهم أم بلیت بنظره
وما هذه إلا سجیّه مغرُّم
ترجمه ی فارسی:
ترا شادمان و گرفتارعشق می بینم
گرداگرد و درون خیمه را می گردی
به تو تیری خورد و یا گرفتار نگاهی شدی
و این نیست جز یک تیرکاری
در جهان اسلام اولين كسی كه در شعر خودش مفاهيم معنوی و مذهبی و اخلاقی را به مسخره گرفت و بیپرده دم از لذت و عيش و شراب و شاهد و ايتها زد يزيد بن معاويه بن ابو سفيان است، و آنچه كه اروپاييان آن را ((اپيكوريسم )) مینامند مسلمين بايد ((يزيدی گری )) بنامند، چون اول كسی كه اين باب را در جهان اسلام باز كرد يزيد بود. البته يزيد شاعری زبردست بوده، شاعر بليغی بوده، و معروف است كه قاضی ابن خلّكان معروف كه از علمای بزرگ اسلام و مورخ بزرگی است و كتابش جزو اسناد تاريخي دنيای اسلام است و خودش هم مرد اديبی هم هست، شيفتهی فوق العادهی شعر يزيد بوده، به خود يزيد ارادتی نداشته ولی به شعر يزيد فوقالعاده ارادتمند بوده، و در اشعار يزيد همين مضامين تحقيرِ هر چه معنا و اخلاق و معانی دين و مذهب است در قبال لذات و بهرهگيری از طبيعت، در كمال صراحت آمده است، مثل اين اشعارش كه میگويد:
مَعْشَرَ النَّدمان قوموا *** وَ اسْمَعوا صَوْتَ الْاَغاني
وَ اشْرَبوا كَأْسَ مُدامِ *** وَ اتْرُكوا ذِكْرَ الْمَعاني
مخصوصاً وقتي كه به اين امور دعوت ميكند ، توأم مي كند با نفي معاني:
شَغَلَتْني نَغْمَهُ الْعيدانِ *** عَنْ صَوْتِ الْاَذانِ
وَ تَعَوَّضْتُ عَنِ الْحور *** عَجوزاً فِي الدِّنانِ
اشخاصی كه به مفاد عربی آگاه هستند میدانند چه دارد میگويد
میگويد كه :
دوستان، نديمان، بپا خيزيد،
صدای موسيقی را، اغنيهها را گوش كنيد
جام میدمادم بنوشيد
و ذكر معانی و آن حرفهای اخلاقی را رها كنيد
من شخصاً كسی هستم
كه آواز عودها مرا از شنيدن آواز اذان باز داشته است
و بجای حورالعين كه در بهشت وعده میدهند،
اين پير زنی را كه در داخل خُم هست انتخاب كردهام
كلمهی((عجوز)) در زبان عربی كنايه از خمر كهنه آورده میشود. يا مثلاً میگويد:
شُمَيْسَهُ كَرْمٍ بُرْجُها قَعْرُ دِنِّها *** وَ مَشْرِقُهَا السّاقي وَ مَغْرِبُها فَمي۱
اِذا نَزَلَتْ مِن دِنِّها في زُجاجَه۲ *** حَكََتْ نَفَراً بَيْنَ الْحَطيمِ وَ زَمْزَم۳
فَاِنْ حَرُمَتْ يَوْماً عَلي دينِ اَحْمَد *** فَخُذْها عَلي دينِ الْمَسيحِ بْنِ مَرْيَم۴
يا راجع به مساجد میگويد:
دَعِ الْمَساجِدَ لِلعُبّادِ تَسْكُنُها *** وَ اْجِلْس عَلي دَكَّهِ الْخَمّارِ وَ اسْقينا
اِنَّ الَّذي شَرِبا في سُكْرِهِ طَرِبا *** وَ لِلْمُصَلّينَ لا دنيا ولادينا
ما قالَ رَبُّكَ وَيْلُ لِلَّذي شَرِ با *** لكِنَّهُ قالَ وَيْلُ لِلْمُصَلّينا
***
همين مضامينی كه در كلمات عرفا، طعنه زدن به عبادت و مسجد و اينجور حرفها زياد پيدا میشود در مقابل عيش و نوشی كه خودشان میگويند و در كلمات آنها هست..
قابل توجه است که اشعار متعددی وجود دارد که به یزید نسبت داده میشوند. به عنوان مثال، گفته میشود که اولین مصراع نخستین بیت دیوان حافظ یعنی:
«الا یا ایها السّاقی أدِر کأساً و ناولها» از آن یزید است.
دوران اموی با به قدرت رسیدن معاویه درسال ۴۱ هجری آغاز و با شکست مروان بن محمد از عباسیان در سال ۱۳۲ هجری به پایان رسید. درطول این ۹۱ سال چهارده خلیفه به قدرت رسیدند که در رابطه با رشد ادبیات و هنر، کسانی چون معاویه، یزید، عبدالملک مروان، هشام بن عبدالملک و ولید بن یزید از سرآمدان محسوب میشوند. عبدالملک بن مروان زبان عربی را به عنوان زبان رسمی اداری سرتاسر امپراطوری اسلامی تعیین کرد و هشام دستور داد محققان عرب آثار دانشمندان خارجی را به عربی ترجمه کنند که نخستین این آثار مکاتبات بین ارسطو و اسکندر بود که توسط سلم ابوالعلا از یونانی به عربی ترجمه شد.
معاویه خود فردی بود کتابخوان، متن شناس و شاعر. گفته میشود که اشعار او در دیوانی که به وی منسوب است گردآوری شده است. او برای انتقال از خلافت به سلطنت از مورخ نامدار عرب عبید بن شریه الجرهمی مدد جست. به این ترتیب که او را از جنوب شبه جزیرهی عربستان به دمشق آورد و از او خواست که سنگ نوشتههای زندگی پادشاهان یمن را برایش فراخواند و افسانههای انجیل را برای اوبازگو کند. از دیگر کسانی که معاویه وی را، از یکی از مستعمرات سابق ایرانی واقع در جنوب شبه جزیرهی عربستان، به دربار خویش فراخواند وهب بن منبه بود. او، که یک یهودی تازه مسلمان بود، نقش مهمی در تدوین حقوق و الهیات اسلامی ایفا نمود.
جالبتر از معاویه از جنبه شعر و ادب، همسر او میسون یا میسونه، زنی صحرانشین، دختر بحدل رئیس طایفهی مسیحی کلب بود. معاویه او را به عنوان ملکهی محبوب خویش سخت گرامی میداشت. این زن در شعر و شاعری چیرهدست بود. معاویه آنچنان تحت تأثیر شخصیت و شعر این زن قرار داشت که پس از آنکه او شعر ذیل را در رابطه با اشتیاقش برای بازگشت به صحرا شنید به او اجازه داد به زادگاهش بازگردد:
لبیت تخفق الارواح فیه
احب الی من قصرمنیف
ولبس عباءه وتقرّ عینی
أحب الیّ من لبس الشفوف
وأکل کسیره من کسر بیتی
أحب إلیّ من أکل الرغیف
وأصوات الریاح بکل فج
أحب إلى من نقر الدفوف
وکلب ینبح الطراق دونی
أحب إلی من قط ألیف
وبکر یتبع الأظعان صعب
أحب الی من بعل زفوف
خشونه عیشتی فی البدو أشهى
إلی نفسی من العیش الطریف
فما أبغی سوى وطنی بدیلا
وما أبهاه من وطن شریف
ترجمه فارسی
کلبهی محقری که روحم آنجاست را
بیش از قصری زیبا دوست میدارم
لباس مندرسی که دیدگانم را مینوازد را
بیش از جامهی پرزرق وبرق دوست میدارم
خرده نانی را که در خانهی کوچکم میخورم
بیش از قرص نان کاخ دوست میدارم
نفیر بادی که همه جا میورزد را
بیش از نوای دف دوست میدارم
سگی که در بین راه پارس میکند را
بیش ازگربهی ملوس خانگی دوست میدارم
سختی زندگیام در صحرا
گواراتر است از زندگی خوش در کاخ
جز وطنم میهن دیگری را نمیجویم
زادگاهم برایم افتخارآفرین است
(شعر بالا سرودهی مادر یزید است)
یکی از نویسندگان غربی متخصص در ادبیات عرب به نام اچ. دبلیو فریلند سرودههای میسونه(مادر یزید) را به شعر انگلیسی ترجمه کرده که در نوع خود جالب و خواندنی است:
تمام زیباییهای فریب آمیز جامههای پرزرق و برقی
که مجالس اشرافی را شکوه و جلال میبخشد را
به تو ارزانی میدارم.
در عوض به من روشنی قلب جوانم را باز پسده.
جلیقهای که از پشم شتر بافته شده است
و چادری که نسیمی آزاد بر آن میدمد
برای فرزند صحرا گرامیتر از کاخ پادشاهی است
ای وحشی صحرای من با من دمی بساز
من تو را بیش از قاطری که به سرعت میتازد دوست دارم
گامهای سنجیده و استوارت
همچنان که راههای ناهموار را
تک و تنها طی میکنی
برای من بس گرامی و دلچسب است.
این بانوی ادیب صحرانشین یزید را به دنیا آورد و او را با خود به میان طایفهاش برد و در آموزش ادبی و هنری وی از جان و دل مایه گذاشت. معاویه آنچنان میسونه را دوست میداشت که یزید، تنها پسر وی را، ولیعهد خویش کرد.
یزید خود شاعری چیرهدست بود که اشعارش در رابطه با شراب، عشق و زن شهرهی خاص و عام است. حافظ شیراز شعر ذیل را از یزید استقبال کرده است:
ایا یا ایها الساقی ادرکاسنا ونا ولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
اصل شعر چنین است:
انا المسموم ما عندی بتریاق ولاراق
ادرکاسنا ونا ولها الا یا ایها الساقی
ترجمه فارسی:
من مسمومام و مرا پاد زهری نیست
ای ساقی شراب را در جام بریز و مرا مداوا کن
می گویند یزید آشکارا شراب مینوشید و با افتخار به اطرافیان خود میگفت:
فَاِنْ حَرُمَتْ یَوْماً عَلی دینِ اَحْمَد
فَخُذْها عَلی دینِ الْمَسیحِ بْنِ مَرْیَم
(“اگرشراب به دین احمد حرام است من آن را به مذهب مسیح پسر مریم مینوشم”).
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.