𝑯𝑶𝑻 𝑴𝑶𝑴𝒀🔞

#پارت۱❌ #گروپ🔥 بهنود دراز کشیده بود و من با عشوه روی #ک.یر سیخ و کلفتش سواری میرفتم - اوووووف بهنووووود... ک.یر ت داره سوراخامو یکی میکنهههه... اوووووف چقدر داغهههه... همین لحظه #مامان روی دهن بهنود نشست و ک.ص تپلش رو توی دهنش گذاشت... بهنود هم همینطور که با ک🍆یرش ک🔥ص منو جر میداد همزمان ک🍓ص مامانم رو میخورد و... https://t.me/+gBFbfl4UF8JhMzk0 https://t.me/+gBFbfl4UF8JhMzk0 دختره‌ی حشری با مامانش و راننده‌ی باباش #تریسام میره🔞😱

- ک*صتو بمال به ک*ص مامانت ... میخوام آب ک*صتون کل تختو خیس کنه....  - اما... اسپنکی به کو*ن سفیدم زد و غرید: - قرار شد مادر دختری جلوی چشم من با هم س*ک*س کنید تا من آبم بپاچه! با اکراه ک*ص داغمو به ک*ص خیس و لزج مامان مالیدم، بهنود با لذت به ما نگاه میکرد، حشری ک*یرشو میمالید و ج💦ق میزد... https://t.me/+gBFbfl4UF8JhMzk0 https://t.me/+gBFbfl4UF8JhMzk0 پسر حشری به مادرخواهر میگه ک*صاتونو بمالید بهم‌دیگه و خودش با صدای آه و نالشون ج💦ق میزنه...

- کاندوم های #شوهرت کجان؟ بیار بکشم سر #ک🍆یر م حوصله ندارم حامله شی... ح.شری چنگی به سینه های بزرگ و سفیدم زدم و نالیدم: - اووووم بهنود ک.صم بدجوری واست #خیص شده، سوراخش نبض میزنه و واسه #ک.یرت بزرگ و کوچیک میشه... با انگشت فا.کش فشاری به کلیتو.ریس باد کرده ام داد که جیغی زدم - اوووووف فا.کینگ می... بگ.ا منو... ک.صمو جر بده تا شوهرم نیومده💦👅 بی طاقت ک.یر کلفت و داغش رو کوبید توی سوراخ ک.صم که همین لحظه در باز شد و شوهرم.... https://t.me/+gBFbfl4UF8JhMzk0 https://t.me/+gBFbfl4UF8JhMzk0 پسره ک.یر کلفت داره ک.ص رفیق #متاهل مامانشو جر میده، که شوهر غیرتی زنه سر میرسه...😱🔞

_ مانتوتو بده بالا نوک ممه هاتو لیس بزنم این زنگ دبیر نداریم تا زنگ بعد میتونم دو راند بکنمت! با شهوت خندید و مانتوی مدرسه‌اش رو در آورد با دیدن سوتین مشکی توریش که زیر لباسش پوشیده بود بی طاقت بین پام نبض زد. لبه شلوارشو کشیدم پایین و رفتم لای پاش بینیم رو گذاشتم روی بهشت خوشبوش و بو کشیدم: _ آخ... شفق از زنگ پیش خیسی آره؟ سرمو گرفت محکم به چو. چولش فشار داد و گفت: _ اره... بخور تا زنگ تفریح نخورده! https://t.me/+IQmO9JXrMp00M2Ix https://t.me/+IQmO9JXrMp00M2Ix س.کس دو دختر دبیرستانی توی مدرسه جنجالی ترین رمان لزبین🔞💦🔞

•| مذه‍بیِ شهوتے💦👅 |• #پارت_41 موهام رو به چنگ کشیده بود و همچنان حالت داگی بودیم که گفتم: از کجا بلدی انقد خوب بکنی... فکر میکردم به جای سوراخ کو.نم بکنی تو سوراخ گوشم... با نفس نفس گفت: تو این موقعیت چرا یادت افتاده اینو بپرسی...؟ - اخه مثلا بچه مثبتی اما یه طوری میکنی که اون همه دوست پسرم با روابط متعدد نمی کردن. از کجا بلدی...نکنه زیر ابی می رفتی مثل الان؟ - خب ما هم یه جاهایی زیر ابی می ریم. - پس همه اش خدا و پیغمبر میکنید واسه ما خودتون تپه نریده نذاشتید هان. برم گردوند و کرد تو ک.صم. - تو که نمی‌خواستی بدون کاندوم بکنی. - حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم. پسر بسیجی دانشگاه‌ سر مچ شون رو موقع سک.س گرفته حالا میگه اگه میخوای به کسی نگم باید منم با دختره س.کس کنم و...💦🔞🫣🔥 https://t.me/+5wHfwyR7eIIwMWY0 https://t.me/+5wHfwyR7eIIwMWY0

اعتراف میکنم‌ عموم وقتی داشت زن عموم رو می‌کرد منو مامانم.. مشاهده اعتراف😱

اعتراف میکنم یه شب که داشتم رو تختم خودم رو میمالیدم داداشم اومد داخلوچشمکی زدو بعد دست کرد تو شلوارش.. مشاهده اعتراف😳

•| مذه‍بیِ شهوتے💦👅 |• #پارت_41 موهام رو به چنگ کشیده بود و همچنان حالت داگی بودیم که گفتم: از کجا بلدی انقد خوب بکنی... فکر میکردم به جای سوراخ کو.نم بکنی تو سوراخ گوشم... با نفس نفس گفت: تو این موقعیت چرا یادت افتاده اینو بپرسی...؟ - اخه مثلا بچه مثبتی اما یه طوری میکنی که اون همه دوست پسرم با روابط متعدد نمی کردن. از کجا بلدی...نکنه زیر ابی می رفتی مثل الان؟ - خب ما هم یه جاهایی زیر ابی می ریم. - پس همه اش خدا و پیغمبر میکنید واسه ما خودتون تپه نریده نذاشتید هان. برم گردوند و کرد تو ک.صم. - تو که نمی‌خواستی بدون کاندوم بکنی. - حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم. پسر بسیجی دانشگاه‌ سر مچ شون رو موقع سک.س گرفته حالا میگه اگه میخوای به کسی نگم باید منم با دختره س.کس کنم و...💦🔞🫣🔥 https://t.me/+5wHfwyR7eIIwMWY0 https://t.me/+5wHfwyR7eIIwMWY0

_آه... آیی ساروک... ک*یرت خیلی کلفته ک*یرمو توی دستای بزرگش گرفت و مالید. _سوراخ کوچولوت داره ک*یرمو میبلعه پسرک چشم نقره ای ناله ای کردم و پاهامو بیشتر براش باز کردم، داشتم جر می خوردم. _آه.. دیگه نمیتونم... _اگه تا صبح زیرم دووم بیاری تو آسمون میبرمت چشماش برقی زدن و نقره ای و سبز قاطی شد. _میزاری بال هاتو ببینم؟ https://t.me/+yQBScZ8affxmNDA0 https://t.me/+yQBScZ8affxmNDA0 پسری که اسیر موجودات افسانه ای میشه و مجبوره تمکین کنه تا زنده بمونه❌🔞

- به نازه مامانی خیره شدی؟ - نه مامانی اینجوری نیست من... با دیدن دودول سیخ شده اش از زیر شلوار اوفی گفتم و روش دستی کشیدم. دامنم و کنار زدم و نازه مف کرده امو بهش نشون دادم. -میخوای مثل بابات اینجای مامانی رو بوس کنی و بخوری؟ چشماش برق زد. - میتونم؟ شلوارشو پایین کشیدم و با دیدن یه دودول کوچولو اما سیخ ناله ای کردم و به سمتش خم شدم. - اما قبلش.. زبونمو در اوردمو... https://t.me/+4uts423ceiZmOWRk https://t.me/+4uts423ceiZmOWRk نامادری با پسر شوهرش رابطه داره🔥💦