cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

مسیر 👓انسانیت👓 (The path of humanity)

جهت رهایی و دوری از تاریکی و ظلم باید مسیر ظلم و ستم را به بن بست برد و مسیر بهتری را جایگزین کرد

Больше
Страна не указанаЯзык не указанКатегория не указана
Рекламные посты
212
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
Нет данных30 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

یادمه وقتی آقام خونه رو سفید کرد، مادرم همیشه مواظب بود که ما روی دیوار چیزی نکشیم. یک روز به مادرم گفتم : ارزش ما بیشتره یا این گچ و سفیدی؟! اون گفت : مادر جان، ارزش گچ و دیوار از شما بیشتر نیست اما ارزش زحمت و رنج پدرت خیلی بیشتر از اینهاست. وقتی پدرت چندسال کار کرده، زحمت کشیده تا ما تونستیم، با کم خوردن و کم پوشیدن این خونه رو سفید کنیم،حالا چرا ما کاری کنیم که دوباره پدرت مجبور باشه، چند روز، چند ماه، چند سال دیگه زحمت بیشتر بکشه که خونه رو بتونه رنگ کنه! این حرف مادرم از بچگی همیشه تو ذهنم بود و موند، حرفی که باعث میشد ما شیشه ها رو نشکنیم "تلویزیون رو الکی خراب نکنیم " یخچال رو بیهوده باز و بسته نکنیم " تا هیچوقت دلیل رنج و زحمت بیشترواسه آقامون نباشیم " نمیدونم چی برسر روزگار ما اومده ،که دیگه کمتر کسی پیدا میشه که به پیر شدن پدر خونه هم فکر کنه. اینروزا، بچه، ال سی دی ده میلیونی میشکنه ، میگن: بابا چکارش داری؟ بچه بوده شکسته. گوشی موبایل چهار - پنج میلیونی رو میزنه زمین چهل تیکه میشه، میگن : هیچی نگو بچه تو روحیه ش تاثیر بد میزاره. اما کمتر کسی میگه : این پدر خونه باید چند روز، چند ماه، چند سال دیگه کار کنه تا بتونه جبران خسارت کنه. ایکاش کمی بفکر چین و چروکهای پیشونی آدمی بودیم که داره واسه ما پیر میشه. *جوانیش، عمرش، خوشیهاش، همه رو گذاشته واسه ما،* که با بودن ما پیری رو از یاد ببره. اما گاهی وقتا دونسته و ندونسته، تنها، دلیل رنج بیشترش میشیم، و یادمون میره که اونم تا یه حدی توان داره، تا یه جایی بدنش قدرت کار کردن داره. امیدوارم هرکی این متن رو میخونه، کمی بفکر پدر یا مادری باشه که نون بیار خونه هست. گاهی، همسری خوب بودن برای یک پدر، بهتراز مادری کردن برای فرزندیست که پیری پدر را نمی بیند.
Показать все...
بچه که بودم یه بار بابام با عموم تو خونه ما بحثشون شد در حدی که همسایه ها اومدن تو کوچه و میخواستن زنگ بزنن پلیس بیاد . عموم رفت و دو سه روز بعد زن عموم زنگ زد به مامانم و بدون اینکه کلمه ای راجع به دعوا حرف بزنه گفت عصر هستین یه سر بیاییم اونجا !مامانم هم گفت بله و باز بابام داغ کرد و گفت بیخود کردن و فلان ولی مامانم گفت من مهمون رو از خونه ام بیرون نمی‌کنم . خلاصه اومدن و یادمه زمستون هم بود ، زن عموم کیک درست کرده بود و اومدن نشستن و تا نیم ساعت فقط زن عموم و مامانم حرف میزدن از بافتنی و طرز تهیه کیک ، مدرسه وغیره بابام و عموم هیچی نمی‌گفتن فقط تلویزیون نگاه می‌کردن ! زن عموم میل بافتنی و کاموا رو از کیفش درآورد و ما هم دیگه کم کم از اتاق دراومدیم بیرون . همچنان بین بابام و عموم سکوت برقرار بود . دیگه یک ساعت که گذشت مامانم گفت شام بمونید و زن عموم هم قبول کرد ولی عموم قبول نمی‌کرد .ما هم گیر دادیم که بمونید و خلاصه تو تعارف ها مامانم پاشد برنج رو خیس کرد و کاهو رو درآورد بیرون و به بابام گفت برو کباب بگیر خلاصه با بابام و عموم رفتیم دنبال بچه های عموم که خونه بودن از اونور هم رفتیم کباب گرفتیم موقع کباب خریدن عموم هم پیاده شد و رفت با بابام حرف زد کباب رو گرفتیم بابام هم بستنی سنتی خرید و برگشتیم خونه و شام همگی کنار هم بودیم و یادمه بعد شام صدای خنده بابام و عموم خونه رو برداشته بود . این خاطره خیلی تو ذهن من پر رنگه ............. اهمیت رواداری و گذشت و حفظ رابطه هایی که ارزشمنده ، تو هر رابطه ای اختلاف و درگیری بوجود میاد و نقش اطرافیان هم خیلی خیلی مهمه . من از زن عموم و مادرم رواداری و حفظ رابطه رو یاد گرفتم که چقدر ساده بدون اینکه ب دعوای شوهرهاشون دامن بزنند تونستن این قضیه رو جمع کنند و همون عموم چه در زمان مریضی بابام چه بعد از فوتش یک لحظه ما رو تنها نذاشته و حواسش به ما بوده .......... شاید اگه همون دعوا می موند و کهنه می‌ شد ، اگه اختلاف ها شدید تر می‌شد اتفاق های بدتری می‌افتاد ، امروز هر چی اطرافم رو نگاه میکنم کافیه آدما یه اشتباه بکنن سریع حذف میشن آدم ها تنها شدن هیچ کس تحمل شنیدن حرف مخالف رو نداره همه میخوان بهم حمله کنن ............. ما خیلی چیزها بدست آوردیم ولی خیلی چیزها هم از دست دادیم . کاش روی تاب آوری و پذیرش آدم ها با هر عقیده و مسلکی که هستن بیشتر کار کنیم .............. 📚🖋:احمد تاج بخش
Показать все...
بچه که بودم یه بار بابام با عموم تو خونه ما بحثشون شد در حدی که همسایه ها اومدن تو کوچه و میخواستن زنگ بزنن پلیس بیاد . عموم رفت و دو سه روز بعد زن عموم زنگ زد به مامانم و بدون اینکه کلمه ای راجع به دعوا حرف بزنه گفت عصر هستین یه سر بیاییم اونجا !مامانم هم گفت بله و باز بابام داغ کرد و گفت بیخود کردن و فلان ولی مامانم گفت من مهمون رو از خونه ام بیرون نمی‌کنم . خلاصه اومدن و یادمه زمستون هم بود ، زن عموم کیک درست کرده بود و اومدن نشستن و تا نیم ساعت فقط زن عموم و مامانم حرف میزدن از بافتنی و طرز تهیه کیک ، مدرسه وغیره بابام و عموم هیچی نمی‌گفتن فقط تلویزیون نگاه می‌کردن ! زن عموم میل بافتنی و کاموا رو از کیفش درآورد و ما هم دیگه کم کم از اتاق دراومدیم بیرون . همچنان بین بابام و عموم سکوت برقرار بود . دیگه یک ساعت که گذشت مامانم گفت شام بمونید و زن عموم هم قبول کرد ولی عموم قبول نمی‌کرد .ما هم گیر دادیم که بمونید و خلاصه تو تعارف ها مامانم پاشد برنج رو خیس کرد و کاهو رو درآورد بیرون و به بابام گفت برو کباب بگیر خلاصه با بابام و عموم رفتیم دنبال بچه های عموم که خونه بودن از اونور هم رفتیم کباب گرفتیم موقع کباب خریدن عموم هم پیاده شد و رفت با بابام حرف زد کباب رو گرفتیم بابام هم بستنی سنتی خرید و برگشتیم خونه و شام همگی کنار هم بودیم و یادمه بعد شام صدای خنده بابام و عموم خونه رو برداشته بود . این خاطره خیلی تو ذهن من پر رنگه ............. اهمیت رواداری و گذشت و حفظ رابطه هایی که ارزشمنده ، تو هر رابطه ای اختلاف و درگیری بوجود میاد و نقش اطرافیان هم خیلی خیلی مهمه . من از زن عموم و مادرم رواداری و حفظ رابطه رو یاد گرفتم که چقدر ساده بدون اینکه ب دعوای شوهرهاشون دامن بزنند تونستن این قضیه رو جمع کنند و همون عموم چه در زمان مریضی بابام چه بعد از فوتش یک لحظه ما رو تنها نذاشته و حواسش به ما بوده .......... شاید اگه همون دعوا می موند و کهنه می‌ شد ، اگه اختلاف ها شدید تر می‌شد اتفاق های بدتری می‌افتاد ، امروز هر چی اطرافم رو نگاه میکنم کافیه آدما یه اشتباه بکنن سریع حذف میشن آدم ها تنها شدن هیچ کس تحمل شنیدن حرف مخالف رو نداره همه میخوان بهم حمله کنن ............. ما خیلی چیزها بدست آوردیم ولی خیلی چیزها هم از دست دادیم . کاش روی تاب آوری و پذیرش آدم ها با هر عقیده و مسلکی که هستن بیشتر کار کنیم .............. 📚🖋:احمد تاج بخش
Показать все...
آدم های موفق و دوست‌ داشتنی، به صورت تصادفی به وجود نمی‌‌آیند موفقترین و دوست ‌داشتنی ‌ترین انسانهایی که می‌شناسیم، آنهایی هستند که با شکست آشنا شده‌اند، آنهایی که رنج را تجربه کرده‌اند، آنهایی که از دست دادن را تجربه کرده‌اند، آنهایی که پس از این رویدادهای دشوار دوباره مسیر خود را به سمت زندگی پیدا کرده‌اند، این افراد، زندگی را به شکل متفاوتی می‌فهمند، آن را به شکل متفاوتی تحسین می‌کنند و نیز به شکل متفاوتی حس می‌کنند به همین دلیل ، آرامترند و دوست داشتن و محبت به دغدغه‌شان تبدیل می‌شود. روز وشب بخیر دوستان🌹
Показать все...
فیلم Groundhog Day یا روز موش‌خرما، داستان یه خبرنگاره که برای تهیه‌ی یه گزارش به یه شهر دورافتاده می‌ره که از همون اول ازش بیزاره. سروته کار رو هم می‌آره و فرداش میخواد برگرده به شهرش که متوجه میشه صبح، دوباره توی دیروز بیدار شده. روز بعد و روز بعدش و روزهای دِگر هم! گیر افتاده توی روز اول. هر روز همون اتفاق‌ها. همون گزارش. همون حرف‌ها. اول فکر می‌کنه شوخیه. بعد شوکه میشه. بعد وحشت می‌کنه. بعد سوگواری می‌کنه. حتی خودش رو می‌کشه. اما هربار دوباره توی همون روز بیدار می‌شه. رد می‌ده. بی‌خیال می‌شه. کم‌کم می‌پذیره که دیگه باید تا ابد توی همون روز و همون شهر زندگی کنه. شروع می‌کنه به دیدن. یادگرفتن. دوست پیداکردن. کمک‌کردن. با تمام شهر رفیق می‌‌شه. اسم همه‌ رو بلده. هنر جدید یاد میگیره، زبان جدید یاد می‌گیره، پیانوزدن یاد می‌گیره. همه‌ش توی یه روز. هر روز. وقتی بالاخره یاد می‌گیره یک‌بار از تمام اون ۲۴ ساعت درست استفاده کنه... 📍*فردا میاد. فردایی که توش باسوادتر، قوی‌تر و قدردان‌تر از دیروز بیدار می‌شه.* 👌👌👌 روزهای قرنطینه‌، روزهای موش‌خرماست. اول شبیه شوخی بود. بعد شوکه شدیم. وحشت کردیم، بعضاً عَر زدیم. بعد كم كم پذیرفتیم. جوک گفتیم. رفتیم تو خودمون. غمگین شدیم. حوصله‌مون سر رفت. رد دادیم. نقاشی کشیدیم. به گلدون‌ها رسیدیم. کالباس درست کردیم، نون پختیم! فیلم دیدیم. کتاب خوندیم. سبزي پاك كرديم.نوشتیم. ساز زدیم. ورزش کردیم. با هم حرف زدیم. هنوز مونده، هنوز خیلی امروز رو دستمون مونده تا فردا بشه. ⏰⏰⏰ *ولی میشه. فردا می‌رسه. تموم میشه این روز موش‌خرما، به محض اینکه یاد بگیریم چجوری ازش استفاده کنیم.
Показать все...
من تا الان نمیدونستم مثنوی هفتاد من چیه... از بزرگترین سروده‌های ادبیات پارسی که در قالب مثنوی سروده شده‌اند، شاهنامه فردوسی است. کلیله و دمنه رودکی و آفرین‌نامه ابوشکور بلخی نیز از اولین نمونه‌های مثنوی است. از جمله دیگر سرایندگانی که از این قالب استفاده کرده‌اند می‌توان از مولانا جلال‌الدین بلخی نام برد که مطالب عرفانی خود را در قالب مثنوی سروده‌ است. نظامی، سعدی، عطار و جامی نیز از دیگر شاعران بزرگ این قالب‌اند. این قالب شعری خاص زبان فارسی است.     اما داستان ضرب‌المثل «مثنوی هفتاد من» چیست؟ آیا به راستی این اصطلاح از 70 بار تکرار شدن کلمه "من" در مثنوی مولانا نشات گرفته است؟ با اندکی تحقیق به شعری با عنوان شعر مثنوی هفتاد من برمی‌خوریم که بسیاری از افراد آن را به مولانا نسبت می‌دهند اما با کمی جست‌وجوی بیشتر درمی‌یابیم که این گونه نیست و به برپایه آن چه که در "ملکانه" آمده است شعر مثنوی هفتاد من به ناصر فیض، شاعر طنزپرداز ایرانی، تعلق دارد و در کتاب "املت دسته‌دار" منتشر شده است.     نسبت دادن اشعار، نوشته‌ها و عبارات گوناگون به شخصیت‌های مختلف چیز جدیدی نیست و این تنها یک نمونه از هزاران عبارات و اشعاری است که در ایران به افراد مختلف نسبت می‌دهند. این که چرا و با چه هدفی این کار صورت می‌گیرد جای بسی سوال دارد. با این حال اما در رایج بودن آن شکی نیست. در زیر نمونه اصلی این شعر، نوشته ناصر فیض، شاعر طنزپرداز ایرانی، را با یک دیگر می‌خوانیم:  مَن(۱) اگر با مَن(٢) نباشم میشَوَم تنهاترین کیست با مَن(٣) گر شَوَم مَن(۴) باشد از مَن(۵) ماترین مَن(۶) نمیدانم کی‌اَم مَن(٧) لیک یک مَن(٨) در مَن(٩) است آن که تکلیف مَنَ(١۰) اَش با مَن(١١) مَنِ(١٢) مَن(١٣) روشن است مَن(١۴) اگر از مَن(١۵) بپرسم ای مَن(١۶) ای همزاد مَن(١٧) ای مَنِ(١٨) غمگین مَن(١٩) در لحظه‌های شاد مَن(٢۰) هرچه از مَن(٢١) یا مَنِ(٢٢) مَن(٢٣) در مَنِ(٢۴) مَن(٢۵) دیده‌ای مثل مَن(٢۶) وقتی که با مَن(٢٧) میشوی، خندیده‌ای هیچ کس با مَن(٢٨) چنان مَن(٢٩) مردم آزاری نکرد این مَنِ(٣۰) مَن(٣١) هم نشست و مثل مَن(٣٢) کاری نکرد ای مَنِ(٣٣) با مَن(٣۴) که بی مَن(٣۵) مَن(٣۶) تر از مَن(٣٧) میشوی هرچه هم مَن(٣٨) مَن(٣٩)کنی، حاشا شوی چون مَن(۴۰) قوی مَن(۴١) مَنِ(۴٢) مَن(۴٣) مَن(۴۴) مَنِ(۴۵) بی‌رنگ و بی‌تأثیر نیست هیچ کس با مَن(۴۶) مَنِ(۴۷) مَن(۴۸) مثل مَن(۴۹) درگیر نیست کیست این مَن(۵۰)؟ این مَنِ(۵۱) با مَن(۵۲) زِ مَن(۵۳) بیگانه‌تر این مَنِ(۵۴) مَن(۵۵) مَن(۵۶) کُنِ از مَن(۵۷) کمی دیوانه‌تر ؟ زیر بارانِ مَن(۵۸) از مَن(۵۹) پُر شدن دشوار نیست ورنه مَن(۶۰) مَن (۶۱) کردنِ مَن(۶۲) از مَنِ(۶۳) مَن(۶۴) عار نیست راستی . . . این قدر مَن(۶۵) را از کجا آورده‌ام !!؟ بعد هر مَن(۶۶) بار دیگر مَن(۶۷) چرا آورده‌ام !!؟ در دهانِ مَن(۶۸) نمیدانم چه شد، افتاد مَن(۶۹) مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد من(۷۰) . . . !!!👏👏
Показать все...
کسی که در گفتار و رفتار خود صداقت و راستی داشته باشد، با تمام ذرّات عالَم در هماهنگیِ کامل است. روح پاکی که به ظواهر مادی آلوده نشده زلال و شفاف است. سخنِ چنین انسانی بر دل می نشیند و او خود نیز در هر لحظه شجاعت دارد کلام حق خود را ابراز کند. رفتار او نیز همواره برخاسته از نیتی پاک و خیر است. #حضرت_مولانا در توصیف چنین فردی تصویری زیبا خلق می کند؛ گفتار و رفتار چنین فردی به بهشت متصل است چون وجودش سپید، بی ریا، زلال و معنوی است: متصل چون شد دلت با آن عَدَن هین بگو مهراس از خالی شدن #مثنوی_معنوی مولانا
Показать все...
  • Файл недоступен
  • Файл недоступен
  • Файл недоступен
جملاتی جادویی ک آرومت میکنه #پیشنهاد_ویژه_ما https://t.me/joinchat/AAAAAE5X5juU5mdQn9kYMQ ■□■□■□■□■□■□■□ جهت رزو سر لیست شیشه اے به ایدے زیر مراجعه ڪنید 👇 @Animon_Tabadol_Bot
Показать все...
🥀فال های موکل دار و طلسم ازدواج با معشوق🥀
🥀فااااااال صوتی و بی نظیر تاروت سپید🥀
🥀شغل پر درآمد اینترنتی🥀
🥀آهنگاش حرف دلته!؟🥀
🥀بازار بزرگ محلی و سنتی ایرانیان🥀
🥀عاشقانه‌هاے من و تو🥀
🥀دنیایی از پروفایل های ناب🥀
🥀فروشگاه لوازم آرایشی زیبا🥀
🥀بهترین ویدیووگیف هاے اشپزی🥀
🥀بهترین اهنگای فارسی/انگلیسیو یکجا باهم داشــته باشـ :)🥀
🥀یادگیری زبان با سریال friends🥀
🥀آشپزی با سرآشپز ایرانی🥀
🥀دعاهای قرآنی*•؛طلسمیات سریع الاجابه*•؛معجزه میکنه؛؛🥀
🥀کانال عالیجـــــــناب ؏ــِشــــــق🥀
🥀اگه دنبال یه ڪانالے ڪه همه چے داره بیا اینجا🥀
🥀ایران موزیک🥀
🥀اینجا معدن جوکای خنده دار و باحاله🥀
🥀سریع ترین راه یادگیری با ساده ترین میتود های آموزشی🥀
🥀ڪهنـــــه شــــراب🥀
🥀نسیم دلها🥀
🥀عاشقانه‌هاے لیلے🥀
🥀یِح اعصاب روانی یح قلب مهربون🥀
🥀نغمه های خوش زندگی🥀
🥀مشاعره شهاب🥀
🥀آموزش انگلیسی با بهترین روش برای تمامی سطوح🥀
🥀سودای دل🥀
🥀طلسمات دعاهای تضمینی🥀
🥀بیو؛پروفایل؛تکس؛موزیک؛کلیپ؛تیکه...🥀
🥀دنیای موزیک وپروفایل های شیک وجذاب🥀
🥀تجارت ملی و بین المللی ایرانیان🥀
🥀بخش فرهنگی و آشپزی ضمیمه ی بازار ّبزرگ محلی🥀
🥀زیست الگوی نوین🥀
🥀°• امپراطور قلب من •°🥀
🥀.مدلینگ هاے روز تلگرامے🥀
🥀مسیر انسانیت تا خوشبختی حقیقی🥀
🥀آواے عــــاشــــقــــانــــه🥀
🥀کاریابی و استخدام🥀
🥀طلسم بازگشت معشوق و ازدواج با شخص مورد نظر🥀
🥀ویتامین خنــــده🥀
🥀#ویژه👌کانال دوسـℒℴνℯـت دارمــــــ🥀