cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

همسرانه حریم زندگی💑

👈مطالب زناشویی،همسرداری💑 ایده،گیف و کلیپ و متن های عاشقانه💏 ♻زیر نظر اَبَر گروه حریم زندگی♻ ❌کپی حرام❌ ✅فوروارد آزاد✅ ✅ورود آقایون آزاد✅ ایدی ادمین 👇🧚‍♀👇🧚‍♀👇 @Shaparak857

Больше
Рекламные посты
11 810
Подписчики
+424 часа
+237 дней
+34530 дней
Время активного постинга

Загрузка данных...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Анализ публикаций
ПостыПросмотры
Поделились
Динамика просмотров
01
#همسرانه ❌اگرهمسرتون درگذشته مرتکب اشتباهی شده ومعذرت خواهی کرده ودیگه رفتارش روتکرار نکرده شماهم بیخیال قضیه بشید وهر دفعه که اختلافی بینتون افتاد گذشته روبه رخش نکشید گذشته ها گذشته! @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
2472Loading...
02
🤸‍♂ تمرین در منزل برای فرم دهی ران، باسن و شکم #تناسب_اندام @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
2283Loading...
03
همه ی دنیا را دور زدم اما صبح بخیرهایت دو باره مرا به سمت #تُ کشید سالهاست که با زمزمه های صبحگاهی #تُ طلوع می کنم .... #صبح_بخیر #ایده_متن @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
2232Loading...
04
بارالها امروز چهارشنبه ششم تيرماه ما را به حریم امنت بپذیر، با نور شفا بخشت ما را تطهیر کن، بگذار انرژی پاکت در درونمان جاری باشد، ما را در جریانی قرار ده تا هر لحظه به تو نزدیک و نزدیکتر شویم... @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
2340Loading...
05
📌این روزهای افراد خاص کانالهای های خاص رو‌ دنبال میکنن 🔰این فولدر کلی کانال خاص برای تو که خاصی 📌فقط کافیه دکمه‌ی ADD رو بزنی و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنی 👇 https://t.me/addlist/V0y7TXOYJAA5ZWQ0 پیشنهاد ویژه امشب👈 بزن رو لینکها🔔 1.جذب فرد خاص 2.برنامه ورزشی و باشگاه 3.مدیریت استرس
1 4402Loading...
06
.
1 8090Loading...
07
Media files
1 7940Loading...
08
#پارت_417 چرخید سمتم و گفت: -دلت پی بوراک هنوز!؟؟؟ با بُهت بهش خیره شدم.....باورم نمیشد یه همچین سوالی رو واقعا ازم پرسیده باشه....و اصلا نمیدونم چیشد که یهو ذهنش رفت سمت یه همچین سوالی!به سختی لبخندی زدم و گفتم: -چیمیگی تو ارسلان....!؟ آخه این سوالا چیه میپرسی!؟؟ دستشو آورد بالا: -جواب منو بده.‌..دلت دقیقا پیش کیه...!؟ آخه باید چیمیگفتم....اصلا تف بر دهانی که بی موقع باز بشه....! اگه اون حرف رو نمیزدم دوباره ذهشن پی این مسائل نمیرفت....و ظاهرا وقتش بود یکم بازی میکردم...البته بازیگری جلوی آدم زرنگ و دیر باوری مثل ارسلان واقعا سخت بود اما اونم یه نقطه ضعف داشت....و اون این بود که منو دوست داشت...همین! رفتم سمتش....دستامو روی شونه هاش گذاشتم و گفتم: -نمیدونم چی باعث شده یه همچین فکری بکنی....حتی نمیدونم خودم چیگفتم و چه رفتاری کردم که تو به همچین نتیجه ای رسیدی....اما یه چیزی رو خوب میدونم...اینکه از وقتی باهام خوب شدی فقط به خودت فکر کردم....فقط به تو.....آره...من دختر فقیری ام...و بودم....پدرو مادرم مردن و مجبور بودم تو خونه داییم بمونم و ذلت و خاری بکشم....اما الان اینجام...کنار کسی که گرچه گاهی اذیتم میکنه اما دست کم دوستم داره.... من دیگه چیزی نمیخوام.....همین برام کافیه.... زل زده بود تو چشمهام و با دقت نگام میکرد....میتونستم اینو حس کنم‌ که داره به راست و دروغ حرفهام فکر میکنه اما نبایدهم این فرصت رو بهش میدادم واسه همین گفتم: -اعتراف میکنم بوراک رو قبلا دوست داشتم....اما الان واقعا هیچ حسی بهش ندارم....اون واسه من چیزی و کسی جز برادرت نیست.....ببین ارسلان....نمیدونم چقدر حرفامو باور میکنی...شاید هم اصلا باور نکرده باشی که احتمالش خیلی زیاده...اما من میخوام که بدونی دارم صادقانه باهات حرف میزنم....کاملا صادقانه..... این سکوت و نگاه های ممتد و نافذش کلافه کننده بود.رو نوک پاهام بلندشدم...بوسه ای به لبهاش زدم و بعد ازش فاصله گرفتم.... چیزی نگفت...اما اینو حس میکردم که تاحدودی باورم کرده‌....اگه میخواست اینکارو نکنه بهم تیکه میپروند و تحقیرم میکرد اما بر خلاف همیشه اینکارو انجام نداد..... یه مدت با سگهاش ور رفت و بعد هم منو فرستاد داخل و خودش رفت روی صندلی نشست و مشغول گپ و گفت با اژدرخان شد..... دیگه نمیتونستم بیشتر از این براش فیلم بازی کنم....باید با بوراک حرف میزدم اما لعنت....لعنت به این شانس که هیچوقت همچین فرصتی گیر نمیومد.... اونقدر توی سالن بالا منتظر موندم که بالاخره سرو کله اش پیدا شد.رفتم سمتش و گفتم: -سلام بوراک‌.... با خستگی‌ دستی به چشماش کشید و گفت: -سلام...چطوری.... -خوبم...تو خوبی!؟ -آره فقط یکم خسته ام....میرم میخوابم... قبل از اینکه بره دستشو گرفتم و گفتم: -میخوام باهات صحبت کنم... -حالا؟؟ سرم رو تکون دادم و گفتم: -آره همین حالا....میدونم‌ خسته ای ولی باید حرف بزنیم... نگاهی به پشت سر انداخت و گفت: -ممکنه ارسلان یا خدمتکارا بیان...بزارش برای یه فرصت مناسب....هم من الان خسته ام و همینکه ممکنه دردسر درست بشه....بزارش واسه یه فرصت مناسب... انگار فایده نداشت و نمیشد باهاش صحبت کرد‌....تسلیم شدم و گفتم: -ولی تو که میخوای بری! -کجا!؟ -مگه ... انگار فهمید چی میخوام بگم چون تند تند گفت: -نه نه....شکیل خانم خودش تنهایی میره...من حالا حالا باید بمونم.... با خوشحالی غیرقابل وصفی گفتم: -واقعاااا‌!؟ سرشو تکون داد : -آره...من فعلا اینجا کلی کار دارم.... آروم شدم...لبخند زدم و گفتم: -پس فردا باهات صحبت میکنم... سرشو تکون داد و گفت: -باشه.... و بعدهم رفت سمت اتاقش.... اینکه بوراک قرار نبود فعلا بره حس خوبی بهم میداد...خوشحال شدم که هست و میتونم یه روز مفصل باهاش صحبت کنم....نفس عمیقی کشیدم و رفتم‌سمت اتاق ارسلان.... روی تخت نشستم و شالم رو پرت کردم یه گوشه و سعی کردم موهاجو ببافم که همون موقع ارسلان اومد داخل و کنارم نشست.....لبخند زدم و نگاهش کردم.... چشماش روی موهام به گردش در اومد و گفت: -میخوای من برات ببافمشون!؟ خندیدم و گفتم: -مگه بلدی!؟ -آره که بلدم.... -باشه....پس بباف..... اومد و پشتم نشست....منم تو بغلش بودم...آهسته و در آرامش مشغول بافتن موهام شد...اونقدر خوب و آروم میبافت که آدم خوابش میگرفت..... بعد اینکه کارش تموم شد موهام رو از شونه ام رد کرد و گفت: -بفرما..... خندیدم...وداشتم موهام رو نگاه میکردم که بوسه ای روی سرشونه ام نشست‌... @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
1 8224Loading...
09
من بین همه عشق تو رو فقط باور کردم❤️
1 7977Loading...
10
#خانوما_بخونن در خلوت دو نفره خود با همسرتان بهترین و زیباترین باشید. لباسهای کهنه و تکراری را در تنهایی بپوشید ولی زمانی که مقابل همسرتان ظاهر می شوید در عالی ترین پوشش و آرایش باشید. فراموش نکنید همسر شما لایق ترین فرد برای دیدن زیبایی های شماست @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
10Loading...
11
#خانوما_بخونن اگر همسرتان به مادرش وابستگی زیادی دارد 🍃برای کنترل بیشتر او راهش این نیست که با مادر و خانواده‌ او دربیفتید؛ 🍃 بلکه بهتر است ارتباط خوب و نزدیکی با مادرشوهرتان برقرار کنید. ممکن است گاهی نیاز داشته باشید که از طریق او روی همسرتان تاثیر بگذارید. از طرف دیگر زمانی که همسرتان ببیند با گارد بسته با مادرش برخورد نمی‌کنید، با آرامش بیشتری به سمت شما کشیده می‌شود و از اینکه شما هم مادرش را دوست دارید، احساس رضایت می‌کند. 🍃 یادتان باشد مادرشوهر و خواهرشوهر را اولویت تاثیرگذار در زندگی‌تان ندانید. آنها می‌توانند خوب یا بد باشند، ممکن است شما را ناراحت کنند، ممکن است احساس کنید آنها قصد دخالت در زندگی تان را دارند. 🍃 صرف‌نظر از اینکه آنها چه می‌کنند، خوب هستند یا نه نباید همسرتان را به دلیل رفتار خانواده‌اش تحت فشار قرار بدهید. او را مجبور نکنید پاسخگوی رفتار خانواده‌اش باشد. این کار غیرضروری است و تنها نتیجه‌اش این است که او سعی می‌کند در این تنش از شما فاصله بگیرد یا احساس حقارت کند. 🍃🌹خانم مهربون با رفتار درست و بجا در نگاه همسرت عزیز تر میشی. @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
1 6762Loading...
12
#صوتی ♻️دکترمحسن محمدی نیا ✴️روانشناس و ✴️مشاورخانواده تحکیم روابط زوجین👩‍❤️‍💋‍👨 @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
1 6467Loading...
13
#تلنگر به راحتی خود را وارد رابطه نکنید. داشتن هر آدمی بهایی دارد,، بگذارید بهایتان را بپردازد. خودتان را مفت از دست ندهید وقتی راحت وارد شوید، مثل آب خوردن هم خارج میشود. @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
2 59812Loading...
14
#خانوما_بخونن اولین نیاز مردان "احترام" است خانومی که به همسرش احترام نمیزاره، بدون ‌شک خونش مث جهنمیه که پرخاشگری‌ها و ناسازگاری‌های همسرشو با دستای خودش به خونه آورده ! @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
2 5897Loading...
15
#همسرانه اگر کاری برای همسرتون و ابراز عشقتون انجام میدید سعی کنید زبونی هم بگید. مثلا بگید به خاطر شوهر گلم که از سرکار اومده و برای رفاه حال منو بچه هام کار کرده یه چایی میارم که بدونه چقدر کارش برام ارزش داره اگه این حرفا براتون سخته کم کم شروع کنید. باید یخ رابطه بشکنه و دوباره مثل دوران شیرین نامزدی شیطون و مهربون بشید. @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
1 67910Loading...
16
#خانوما_بخونن ❌ یه نکته ای که خیلی از مردها بدشون میاد اینه که خانمشون رازهای خونه رو به بیرون از خونه ببره هیچوقت عیب های شوهرتون یا مشکلات بینتون رو پیش خانواده همسرتون مثلا مادر شوهرتون نبرین بدتر از بردن مشکلات پیش اونها که از اونا بخواین پا درمیونی کنن و مثلا نکته ای رو به شوهرتون تذکر بدن خیلی بستگی به شرایطتون داره ولی اصلش اینه که این چیزها رو نباید فامیل ها بخصوص فامیل های نزدیک بدونن چون روی احترام خود شما و دیدشون نسبت به شما تاثیر داره @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
1 6023Loading...
17
#خانوما_بخونن ✅با آغـوش گـرم از شـوهرت استقبال کـن...! ‌‏✍برای اغلب آقایان یادبود و آغوش گرم بیش از کادو مهمه چون اکثرا مثل خانمها نیستن که منتظر کادوی روبان شده باشن. وقتی از سرکار خسته میاد خونه خسته نباشید گفتن شما از ته دل و البته هرچند وقت یک‌باری بوسیدن و گرفتن دستش و گفتن اینکه از ته دل بهت میگم تو مرد زندگیم هستی و با همه وجودم دوستت دارم میتونه خیلی روی مردان تاثیرگذار باشه. همیشه زیباترین آرایش و نازترین رفتارو تو برخورد با همسرتون داشته باشین. @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
1 4433Loading...
18
#همسرانه وقتی باهم قهر میکنید طوری رفتار نکنید طرفتون ازتون دلسرد شه؛😕 حق ندارید به خانواده هم توهین کنید، 😱حق ندارید مسائل و مشکلات قبلیو مطرح کنید،شام و ناهار نپختن و غذا نخوردن نداریم،سلام و خدافظی در هرصورت لازمه، هیچکس حق نداره جای خوابشو عوض کنه، 🤩🥳هرکس واسه آشتی پیشقدم بشه اون یکی باید واسش کادو بخره... 🤕🤒واسه پایداری رابطه هاتون از این قانونا بذارید تا بمونید واسه هم :) @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
1 49211Loading...
19
#زناشویی #خانوما_بخونن بسیاری از مردها دوست دارند که هر از گاهی هم خانمشان شروع کننده رابطه باشد 💕 اینکار برای خیلی از خانم ها سخت است چون از آن اول تصورشان این بوده که نباید انها شروع کننده و پیشقدم شوند. اما مطمئن باشید که با اینکار نه تنها خودتان را کوچک نمیکنید، بلکه همسرتان را هم به ادامه رابطه بیشتر تحریک میکنید. @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
2 6448Loading...
20
صبـحِ زیبایَت بخیـرخورشیدڪِ زیبایِ من... پُر شد از هُـرمِ نَفسهایَٺ،همه دنـیایِ مـن... #ایده_متن @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
2 49510Loading...
21
🌸تقدیم به عاشقان و پیروان 💖مولا امیرالمومنین ع 💖غدیر خم مبارک 🌸بهترین‌ها را براتون آرزومندم ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
1 6165Loading...
22
خـ♡ـدایـا ذکر نامـت سپریست‌ که تمـام دردهایمان را پس می‌زند و تمام نداشته‌هایمان را پایان می‌دهد و تمام داشته‌هایمان را اعتبار می‌بخشد پس با نام و ذکرت آغـاز می‌کنیم روزمـان را باشد که تمامی لحظات یاریمان کنی 🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃     🌸 الهـی بـه امیـد تــو 🌸 ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
1 7713Loading...
23
کارت پستالهای تبریک عید غذیر خم https://t.me/+VViamypyH-A0Njc0 بفرست برای عاشقان ولایت
1 3061Loading...
24
.
2 2081Loading...
25
Media files
2 1221Loading...
26
#پارت_416 اومد سمتم و بی هوا در آغوشم گرفت و گفت: _قول میدم دست روت بلند نکنم...نترس بچه! نترس! دقیقا وقتی میگفت نترس من بیشتر میترسیدم. ...البته ارسلان آدمی نبود ک بخاطر کسی بخواد خودش رو تغییر بده ولو مادرش...اما اینو در موردش میدونستم ک اون از اینکه کسی بره سر اعصابش بیزار...پس ممکن بود بخاطر اینک مادرش هیچ بقول خودش نره سر اعصابش اینجوری اوضاع رو امن و امان نشون میده...با این حال چاره ای نبود جز اعتماد...! چند دقیقه بعد همراه هم از اتاقش بیرون رفتیم در حالی ک مدام از خودم میپرسیدم" یعنی بوراک هم میره؟؟؟؟ و دقیقا چون جوابی واسه این سوال نداشتم لحظه به لحظه پریشونتر و کلافه تر میشدم. و ای کاش نره... یعنی اگ اون بره من حس پوچی بهم دست میده...حس بی سرو تهی... پایین ک رفتیم همه اونایی ک بودن جز بوراک! چشم چرخوندم ولی ندیدمش...جرات هم نداشتم سراغشو از کسی بگیرم! به اجبار توی جمع نشستم ولی حکایتم همون حکایت حدیث حاضر و غایب بود! خودم توی جمع اما فکر و ذهنم همه از دم پی بوراک! دلم میخواست یه فرصت مناسب گیر بیارم تا باهاش درست و حسابی صحبت کنم ...در مورد آینده ..یا بهتر بگم آیندمون! ارسلان یه سیگار روشن کرد و به مادرش گفت: _عید نزدیک بمونی اینجا بهتر نیست! شکیل خانم با اون صدای آروم و با وقارش گفت: _دلم ک میخواد بمونم ولی ...نمیتونم اونجا باید پیش آرزو باشم ...نمیشه تو و شانار بیایین اونجا .... ارسلان دود سیگارش بیرون فرستاد و گفت: _اینحا خیلی کار دارم ...ولی میام ...منتها بعد از انجام کارام...یا دست کم وقتی از اوضاع مطمئن بشم ... شکیل خانم سرش رو به نشونه فهم تکان داد و گفت: _باشه پسرم....هر وقت تونستی با خانمت بیا.... ناخواسته پریدم وسط کلامش و گفتم: _اما من هنوز خانمش نیستم.... تا اینو گفتم هر دو سرشون رو به سمتم چرخوند و بهم خیره شدن و تازه اون موقع بود ک فهمیدم چه گافی دادم. واسه همین دستپاچه گفتم: _م...منظورم....منظورم اینکه....!اینکه ما هنوز ازدواج نکردیم... رنگم پرید...اونا هیچ واکنشی نشون ندادن...اه لعنت بمن ک باز بی موقع دهنم رو باز کردم.... شکیل خانم ک اولش اصلا از حرفم سردرنیاورده بود برداشت دیگه ای از حرفم کرد و گفت: -یا همینجا ازدواج کنید یا بیاین اونور....حق با شانار....اون هنوز زنت نشده...زودتر ازدواج کنید تا با خیال راحت هر جا خواستید برید ...اسمش نره تو شناسنامه ات ک نمیتونه بیاد ... ارسلان عمیق نگاهم کرد...میدونم اون منظور منو بهتر فهمیده بود.حتی وقتی یه فرصت مناسب پیدا کرد دستمو گرفت  و ازم خواست با هم بریم توی حیاط...سعی کردم استرسم رو پنهان کنم ...اینجوری کمتر به افکارم پی میبرد آخه من هر وقت ترس برم میداشت یعنی یه دست گل به آب دادم و ارسلان هم کاملا به این موضوع پی برده بود... آهسته قدم برمیداشت...نگاهش پی سگهاش بود ...پرسید: _منظورت ازون حرفی ک به مادرم زدی چی بود؟؟!! نمیشد خودمو بزنم به علی چپ چون طرفم اصلا بچه نبود...واسه همین گفتم: _منظور خاصی داشتم... _ولی من فکر میکنم تو منظور داشتی.. اینو گفت و دستهاش رو به حالت آغوش برای سگهاش باز کردو گفت: _بدو سیکو...بدو ...آفرین پسر خوب...بدو... هر سه سگ‌ تا ارسلان رو دیدن سریع به سمتش اومدن. ..من ترسیدم و پشتش پناه گرفتم اما اون خیلی ریلکس و با عشق زانو زد و بعد سگهارو در آغوش گرفت شروع کرد به نوازش کردنشون. ..چند دقیقه ای فقط سگهاش رو نوازش کردو بوسید و بعد گفت: _من سعی کردم با تو خوب بشم...سعی کردم بهت آسیب نرسونم. ..سعی کردم...تو احساس خوشبخت بودن بکنی ...اما... عرق های ریز و درشت زیادی روی پیشونیم نشست...میتونستم پیش پیش تصور کنم چی میخواد بگم...با لحن آرومی ک برای من رعب و وحشت داشت گفت: _تو...انگار ...با اینکه من باهات خوب شدم و سعی کردم کمتر آزار ببینی اما... بلند شد ...سمتم چرخید و گفت: _دلت پی بوراک هنوز؟؟!! با بهت بهش خیره شدم...باورم نمیشد همچین سوالی رو واقعا ازم پرسیده باشه.... @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
2 1824Loading...
27
تقدیم به مخاطب خاصم ♥️ 💐🍃
2 13512Loading...
28
#همسرانه ‌ ⁣اگر فردی هستید که خیانت کرده اید؛ هرگز، هرگز و هرگز همسرتان را تشویق به فراموش کردن و نادیده گرفتن نکنید. در عوض به رنجش همسرتان گوش دهید و آن را بپذیرید. گفتگو کنید و اجازه دهید همسرتان بداند که به کارتان فکر می کنید و نمی خواهید او را مجبور کنید به تنهایی رنجش را تحمل کنید. کاملا آماده شنیدن خشم و غم او تا هر زمان که طول می کشد باشید. @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
2 0584Loading...
29
#خانوما_بخونن #تلنگر 🔵 از خانه مادر شوهرتان برگشته‌اید و به‌دليل دخالتی که در تصمیم‌گیری‌های خانوادگی‌تان کرده‌اند با همسرتان کلنجار می‌روید؟ 🔵 وقتی شما را با توضیحاتش قانع نمی‌کند صدایتان را بالا می‌برید و اگر دعوا خیلی جدی شود و خانواده او مقصر اختلافات شما باشند به ناسزا یا نفرین کردن متوسل می‌شوید؟ 🌹🍃   ⛔️⛔️ حتی در بدترین لحظات هم نباید بگذارید منطق از ارتباط شما فراری شود و خشونت کلامی یا رفتاری جایش را بگیرد. فحش دادن، داد زدن و به کرسی نشاندن حرف با ترساندن همسرتان هم در گرو رفتارهای خشونت‌آمیز جا می‌گیرد و هیچ حقی ندارید که بگویید چون عصبانی بودم فلان حرف رو زدم و فلان کار رو کردم.  🔵 مهم نیست که حق تا چه اندازه با شماست. از همان لحظه‌ای که رفتار شما از دایره منطق خارج می‌شود، دیگر حق با شما نیست. @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
1 8954Loading...
30
##خانوما_بخونن ⛔️ گیرهای الکی حساس میشن 👈"دلم نمیخواد بری اونجا" و ... 👈"باشه اگه شما نیای که من هیچ جا نمیرمممم ..." بازم حساسیت نشون ندین و دائم نگین : 👈"چرا ؟ دلیلت چیه؟ مگه خواهرم چیکار کرده؟ اصلا منم خونه خواهرت نمیام!" ⛔️ راستی توی این موقعیت اصلا وقت به رخ کشیدن کارهای بد خواهرش درحق شما نیست ، چون بحث رو بی منطق جلو میبره و درست که نمیشه ،هیچ بدتر هم میشه و به نتیجه نمیرسه⛔️ @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
3 3896Loading...
31
#آقایون_بخوانند ❌ شوخی های زشت ممنوع ❌ 🔗 خانم می‌پرسد؛ _ تا اینوقت شب کجا بودی؟ و شما پاسخ می‌دهید: خونه زن دومم ... 🔗 یا همسر شما می‌گوید: _ اگر یک ماه آشپزی نکنم چیکار می‌کنی؟ می‌گویید: خب طلاقت میدم! .... 👈🏻 بعد هم غش غش می‌خندید و در پاسخ ناراحتی همسرتان می‌گویید: بابا شوخی کردم همسر شما هم ناراحت می‌شود و شما او را بی‌جنبه خطاب می‌کنید. اما واقعا او بی‌جنبه نیست بلکه شوخی شما بسیار زشت و زننده است. بنابراین هرگز چنین شوخی‌هایی نکنید چون به راحتی جنجال به پا می‌کند و این شوخی زشت کم کم برای هر دوطرف عادی می شود. @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
1 94215Loading...
32
#زناشویی 📌 خجالت را کنار گذاشته و در مورد مسائل جنسی رک حرف بزنید، خیلی واضح است که باید از همسرتان نظرش را بپرسید، اینکه آیا او اصلا چنین حرفهایی را دوست دارد یا نه، اگر دوست دارد چه چیز هایی را بگویید و خط قرمزها کجاست. 👈 اصلا خجالت نکشید، اگر آنقدر راحت هستید که رابطه جنسی داشته باشید، قطعا برای صحبت در این مورد هم راحت خواهید بود. @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
3 1477Loading...
33
#همسرانه 🍃اگر یه موقع هایی میبینید که همسرتون نسبت به کسی حسادت میکنه و به خاطر حسادتش به اون فرد عکس العمل نشون میده یکی از راهای کم کردن این نوع حسادت افزایش دادن عزت نفس همسرتونه. 👈چطوری؟ 🍃از همسرتون تعریف کنید .مخصوصا در مورد اون ویژگی هایی که میبینید نسبت بهشون بر روی اون فرد حساسه. بهش میدون بدید که کارهایی رو انجام بده که با انجام اون کارها پیش شما خودش رو نشون میده. 👈اگر همسرتون احساس کنه که بهش اعتماد دارید و اون رو در همه موارد قبول دارید و ترجیهش میدید خودش رو کمتر در معرض حسادت و مقایسه با دیگران قرار میده. @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
1 9462Loading...
34
#تلنگر استارت خیانت خیلی وقتا میتونه از " درد و دل کردن یا مشورت گرفتن " هایی باشه که وقتی مشکلی تو‌ زندگی مشترکتون پیش میاد با همکار ، دوست ، آشنا یا یه فردی غریبه درمیون میزارید . هیچ لزومی نداره شما پیشه جنس مخالف از همسر و زندگیتون شکایت کنید یا راجع بهش درد و دل کنید. ممکنه اول بگید : نه چیزی پیش نمیاد یه درد و دل سادست فقط هم صحبتیم‌ اما کم کم به خیانت ختم میشه @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
1 9544Loading...
35
#صوتی عاشق شدن راهکارداره ♻️دکترمحسن محمدی نیا ☑️روانشناس و ☑️مشاورخانواده تحکیم روابط زوجین👩‍❤️‍💋‍👨 @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
1 8426Loading...
36
به وقت صبح دوشنبه💕🌺 @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
2 1330Loading...
37
#خانوما_بخونن #ایده_دلبری وقتی آقای همسر یادشون میره ابراز احساسات کنند به جای اینکه غر بزنی و بگی فراموشم کردی ❌ این پیام رو بفرست براش ببین چطوری جواب میده دوباره بگـو: "دوستتـــ❤️ـــــ دارم " از همان هایے ڪه وقتی دلتنگے تمام وجودم را فرا میگیرد برزبان مے آوری 'و آرامم میڪند @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
1 85419Loading...
38
#ایده_متن دستانت رامیگیرم و عطــر صبـح را با هم نفس می‌ڪشیم لبخنـد می‌زنی و جـرعہ‌اے از چاےات را آرام می‌نوشی زل زدن در چشمــان تــو صبحم را بہ عجیب‌ترین حالت ممڪن بخیر می‌ڪند... #نادیا_اڪبرے @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
2 0097Loading...
39
⚜️ موفقیت از یک کلمه شروع میشه 👈🏻 آموزش ⚜️بهترین کانال های تلگرام در یک فولدر 🗂 جمع شدند در دسترس شما 📲 عضو بشید و لذت ببرید ☘️👇🏻👇🏻 🔗 https://t.me/addlist/GzP-EeivzAE0MjM0 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👇🏻👇🏻پیشنهاد دو کانال فوق العاده در لینک شیشه ای 👇🏻👇🏻
2 2701Loading...
40
.
2 3191Loading...
Фото недоступноПоказать в Telegram
#همسرانه ❌اگرهمسرتون درگذشته مرتکب اشتباهی شده ومعذرت خواهی کرده ودیگه رفتارش روتکرار نکرده شماهم بیخیال قضیه بشید وهر دفعه که اختلافی بینتون افتاد گذشته روبه رخش نکشید گذشته ها گذشته! @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
Показать все...
00:15
Видео недоступноПоказать в Telegram
🤸‍♂ تمرین در منزل برای فرم دهی ران، باسن و شکم #تناسب_اندام @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
Показать все...
Untitled Project.mp49.96 KB
Фото недоступноПоказать в Telegram
همه ی دنیا را دور زدم اما صبح بخیرهایت دو باره مرا به سمت #تُ کشید سالهاست که با زمزمه های صبحگاهی #تُ طلوع می کنم .... #صبح_بخیر #ایده_متن @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
Показать все...
00:06
Видео недоступноПоказать в Telegram
بارالها امروز چهارشنبه ششم تيرماه ما را به حریم امنت بپذیر، با نور شفا بخشت ما را تطهیر کن، بگذار انرژی پاکت در درونمان جاری باشد، ما را در جریانی قرار ده تا هر لحظه به تو نزدیک و نزدیکتر شویم... @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
Показать все...
2.43 MB
📌این روزهای افراد خاص کانالهای های خاص رو‌ دنبال میکنن 🔰این فولدر کلی کانال خاص برای تو که خاصی 📌فقط کافیه دکمه‌ی ADD رو بزنی و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنی 👇 https://t.me/addlist/V0y7TXOYJAA5ZWQ0 پیشنهاد ویژه امشب👈 بزن رو لینکها🔔 1.جذب فرد خاص 2.برنامه ورزشی و باشگاه 3.مدیریت استرس
Показать все...
.
Показать все...
0.19 KB
#پارت_417 چرخید سمتم و گفت: -دلت پی بوراک هنوز!؟؟؟ با بُهت بهش خیره شدم.....باورم نمیشد یه همچین سوالی رو واقعا ازم پرسیده باشه....و اصلا نمیدونم چیشد که یهو ذهنش رفت سمت یه همچین سوالی!به سختی لبخندی زدم و گفتم: -چیمیگی تو ارسلان....!؟ آخه این سوالا چیه میپرسی!؟؟ دستشو آورد بالا: -جواب منو بده.‌..دلت دقیقا پیش کیه...!؟ آخه باید چیمیگفتم....اصلا تف بر دهانی که بی موقع باز بشه....! اگه اون حرف رو نمیزدم دوباره ذهشن پی این مسائل نمیرفت....و ظاهرا وقتش بود یکم بازی میکردم...البته بازیگری جلوی آدم زرنگ و دیر باوری مثل ارسلان واقعا سخت بود اما اونم یه نقطه ضعف داشت....و اون این بود که منو دوست داشت...همین! رفتم سمتش....دستامو روی شونه هاش گذاشتم و گفتم: -نمیدونم چی باعث شده یه همچین فکری بکنی....حتی نمیدونم خودم چیگفتم و چه رفتاری کردم که تو به همچین نتیجه ای رسیدی....اما یه چیزی رو خوب میدونم...اینکه از وقتی باهام خوب شدی فقط به خودت فکر کردم....فقط به تو.....آره...من دختر فقیری ام...و بودم....پدرو مادرم مردن و مجبور بودم تو خونه داییم بمونم و ذلت و خاری بکشم....اما الان اینجام...کنار کسی که گرچه گاهی اذیتم میکنه اما دست کم دوستم داره.... من دیگه چیزی نمیخوام.....همین برام کافیه.... زل زده بود تو چشمهام و با دقت نگام میکرد....میتونستم اینو حس کنم‌ که داره به راست و دروغ حرفهام فکر میکنه اما نبایدهم این فرصت رو بهش میدادم واسه همین گفتم: -اعتراف میکنم بوراک رو قبلا دوست داشتم....اما الان واقعا هیچ حسی بهش ندارم....اون واسه من چیزی و کسی جز برادرت نیست.....ببین ارسلان....نمیدونم چقدر حرفامو باور میکنی...شاید هم اصلا باور نکرده باشی که احتمالش خیلی زیاده...اما من میخوام که بدونی دارم صادقانه باهات حرف میزنم....کاملا صادقانه..... این سکوت و نگاه های ممتد و نافذش کلافه کننده بود.رو نوک پاهام بلندشدم...بوسه ای به لبهاش زدم و بعد ازش فاصله گرفتم.... چیزی نگفت...اما اینو حس میکردم که تاحدودی باورم کرده‌....اگه میخواست اینکارو نکنه بهم تیکه میپروند و تحقیرم میکرد اما بر خلاف همیشه اینکارو انجام نداد..... یه مدت با سگهاش ور رفت و بعد هم منو فرستاد داخل و خودش رفت روی صندلی نشست و مشغول گپ و گفت با اژدرخان شد..... دیگه نمیتونستم بیشتر از این براش فیلم بازی کنم....باید با بوراک حرف میزدم اما لعنت....لعنت به این شانس که هیچوقت همچین فرصتی گیر نمیومد.... اونقدر توی سالن بالا منتظر موندم که بالاخره سرو کله اش پیدا شد.رفتم سمتش و گفتم: -سلام بوراک‌.... با خستگی‌ دستی به چشماش کشید و گفت: -سلام...چطوری.... -خوبم...تو خوبی!؟ -آره فقط یکم خسته ام....میرم میخوابم... قبل از اینکه بره دستشو گرفتم و گفتم: -میخوام باهات صحبت کنم... -حالا؟؟ سرم رو تکون دادم و گفتم: -آره همین حالا....میدونم‌ خسته ای ولی باید حرف بزنیم... نگاهی به پشت سر انداخت و گفت: -ممکنه ارسلان یا خدمتکارا بیان...بزارش برای یه فرصت مناسب....هم من الان خسته ام و همینکه ممکنه دردسر درست بشه....بزارش واسه یه فرصت مناسب... انگار فایده نداشت و نمیشد باهاش صحبت کرد‌....تسلیم شدم و گفتم: -ولی تو که میخوای بری! -کجا!؟ -مگه ... انگار فهمید چی میخوام بگم چون تند تند گفت: -نه نه....شکیل خانم خودش تنهایی میره...من حالا حالا باید بمونم.... با خوشحالی غیرقابل وصفی گفتم: -واقعاااا‌!؟ سرشو تکون داد : -آره...من فعلا اینجا کلی کار دارم.... آروم شدم...لبخند زدم و گفتم: -پس فردا باهات صحبت میکنم... سرشو تکون داد و گفت: -باشه.... و بعدهم رفت سمت اتاقش.... اینکه بوراک قرار نبود فعلا بره حس خوبی بهم میداد...خوشحال شدم که هست و میتونم یه روز مفصل باهاش صحبت کنم....نفس عمیقی کشیدم و رفتم‌سمت اتاق ارسلان.... روی تخت نشستم و شالم رو پرت کردم یه گوشه و سعی کردم موهاجو ببافم که همون موقع ارسلان اومد داخل و کنارم نشست.....لبخند زدم و نگاهش کردم.... چشماش روی موهام به گردش در اومد و گفت: -میخوای من برات ببافمشون!؟ خندیدم و گفتم: -مگه بلدی!؟ -آره که بلدم.... -باشه....پس بباف..... اومد و پشتم نشست....منم تو بغلش بودم...آهسته و در آرامش مشغول بافتن موهام شد...اونقدر خوب و آروم میبافت که آدم خوابش میگرفت..... بعد اینکه کارش تموم شد موهام رو از شونه ام رد کرد و گفت: -بفرما..... خندیدم...وداشتم موهام رو نگاه میکردم که بوسه ای روی سرشونه ام نشست‌... @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
Показать все...
00:25
Видео недоступноПоказать в Telegram
من بین همه عشق تو رو فقط باور کردم❤️
Показать все...
577839858_An9WVOnEyAmDSHxCj38XXIfZK_uUe9gSm1MAThxAUzlqV78AVlHvNKM4Vt.mp48.14 MB
Фото недоступноПоказать в Telegram
#خانوما_بخونن در خلوت دو نفره خود با همسرتان بهترین و زیباترین باشید. لباسهای کهنه و تکراری را در تنهایی بپوشید ولی زمانی که مقابل همسرتان ظاهر می شوید در عالی ترین پوشش و آرایش باشید. فراموش نکنید همسر شما لایق ترین فرد برای دیدن زیبایی های شماست @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
Показать все...
Войдите и получите доступ к детальной информации

Мы откроем вам доступ после авторизации. Мы обещаем, это быстро!