cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

♡شروع یک تنفر♡

🚩 Channel was restricted by Telegram

Больше
Иран176 351Язык не указанКатегория не указана
Рекламные посты
611
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
Нет данных30 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

پارت جدید عشقای من😚💞 پارت بعدی رو بعد از ظهر میزارم🤍
Показать все...
🥀✨🥀✨🥀✨ 🥀✨🥀✨🥀 🥀✨🥀✨ 🥀✨🥀 🥀✨ 🥀 ♡شروع یک تنفر♡ #prt۱۸ کنار آرامیس نشستم و به تخته سفید رنگ نگاه کردم. :خیلی استراس دارم نازی! چشم از تخته گرفتم و به آرام نگاه کردم:برای چی؟ :دختر چقدر بیخیالی...امروز معلم جغرافی جواب امتحانا رو میاره ها! -آها...آره...یادم نبود. :مستمر به حساب میاد...میترسم خراب کرده باشم. با گفتن نمیدونم به بحث خاتمه دادم...همون موقع خانم ترابی اومد داخل...سلام و صبح بخیری گفت و پشت میزش نشست. چشم تو کلاس چرخوند. :خوب...خوبین بچه ها...امروز قراره جواب امتحاناتون رو بدم...همونطور که هفته پیش گفته بودم این امتحان خیلی مهم بود...تاثیر مستقیم روی معدل جغرافیا داره...از بعضیاتون اصلا انتظار نداشتم این امتحانو نادیده بگیرین یکی یکی اسماتون رو میخونم بیاین جلو برگه ها تون رو بگیرین. نفس عمیقی کشید و با مکث برگه ها رو از تو کیف قهوه ای بزرگش در اورد. :خانوم قاسمی...نوزده و بیست و پنج صدم...بیا برگتو بگیر. قاسمی خوشحال بلند شد و برگشو گرفت. به تربیت اسم بچه ها رو خوند. :ملیسا بیا جلو...هیجده شدی. ملیسا با چهره غمگین رفت جلو برگشو گرفت. :نازلی افخم...شونزده! چرا کم کاری کردی نازلی... نمی‌فهمم شما ها که تو خونه دست به سیاه سفید نمیزنین...نازلی باید شونزده میشدی؟ خجالت زده رفتم و برگمو ازش گرفتم...سری به نشونه تاسف تکون داد. لبمو گزیدم و سر جام نشستم. قشنگ رید*ه بودم تو امتحان‌...مخصوصا که مستمر هم به حساب میومد. :خوب...اونایی که امتحان زیر پانزده شدین روی صحبتم با شماست...اگه ترمو خوب امتحان بدین من سعی خودمو میکنم تا حد امکان مستمرتون رو ببرم بالا...مخصوصا اینکه تا امتحان ترم تقریبا دو هفته دیگه‌س...این دوهفته همکاری داشته باشین. خوب بریم سراغ درس جدید.. _________ با خستگی در خونه رو حل دادم و رفتم داخل... انقدر خوابم میومد فقط میخواستم بخوابم.. با دیدن مامان سلامی کردم‌. :سلام...برو لباساتو عوض کن بیا نهار بخور. -میل ندارم. :تو که صبح مدرسه میری صبحانه نمیخوری تو مدرسه جز یه کیک چیزی نمیخوری چیجوری گشنت نیست. -خوابم میاد مامان...یخورده بخوابم غذا میخورم. مامان دید حریفم نمیشه به گفتن باشه اکتفا کرد. از پله ها بالا رفتم...در اتاقمو باز کردم و همون اول کاری مقنعه و لباس مدرسه رو در اوردم و گذاشتم رو صندلی...کیفمو کنار میز گذاشتم و روی تخت دراز کشیدم‌. گوشیمو که کنار بالشتم افتاده بود برداشتم و نگاهی بهش انداختم...باز من یادم رفت این نتو خاموش کنم! با تعجب به پیامی که تو اینستا برام ارسال شده بود نگاه کردم. یهو نیم خیز شدم و چشممو باز و بسته کردم‌. حامی پیام داده بود! برای چی؟ به چه مناسبت! رفتم تو پی امی که داده بود. (سلام...خوبی؟) -(سلام...ممنون...چرا پیام دادی؟) یخورده منتظر موندم ببینم آنلاین میشه یا نه. وقتی دیدم آنلاین نشد...گوشیو گذاشتم کنار و رو به سقف دراز کشیدم. 🥀 🥀✨ 🥀✨🥀 🥀✨🥀✨ 🥀✨🥀✨🥀 🥀✨🥀✨🥀✨
Показать все...
ساعت ۱۰ صبح بپاکید از۱کاتا 11کا پایه دارم اگه خواستی جذبت فول شه پی‌ام‌بده😁😁 @Malosak_Alvin
Показать все...
ناشناس:98102📬 #سلام گلم خوبی #من #چندوقت پیش یه #رمانی #خوندم اسم #نسبت #سکسی بود درمورده #لیتلی بود که با#داییش‌وارد #رابطه میشه وهر شب #داییش#تنبیه اش‌میکرد #عزیزم این رمان #خیلی #فرق داره با #بقیه #برام #رمانا لطفا #لینکشو بده #خیلی #لازمش دارم #معتاد #رمانش شدم #پاسخ: #سلام عزیزم من لینک رمانش رو میدم اما گلم این رمان #دارای #صحنه هایی #باز هستش #درحدی که‌ #چنلش #دوبار #فیل شده لطفا #لینکش رو #پخش نکن. Bdsm #دارای_صحنه_های_مثبت_🔞❌bdsm https://t.me/joinchat/Mv_8q1FtNzEzMmQ0
Показать все...
پرتم کرد رو تخت و زبونشو گذاشت لای پام..رفت بین پاهام سرشو برد رو چوچو.لم..🙊🔥 + ارباب من هنوز دخترم.. زبونشو زیر ک.صم گذاشت و بدون توجه به حرفام وحشی و محکم رو چوچولمو لیص میزد😍🤤💦 https://t.me/joinchat/atYPVSiDUfA1MDVk رمان هات ارباب برده☝️🏻🙈
Показать все...
_ ما رسم داریم شب عروسی خانواده‌‌ها میرن تو اتاق حجله! مات و با حالی عصبی لب زد: _ چی؟! از دستمال خونی رسیدین به سکس جلوی فامیل؟! لب‌هایم را به دندان کشیدم و خجالت‌زده نالیدم: _ چیکار کنم؟ رسمه! خشمگین نگاهم کرد و لب زد: _ انتظار نداری که جلوی ملت، زنمو اسپنک کنم!🔥 قدمی جلو برداشت و پیراهن نخی تنم را با یک حرکت بیرون کشید: _ بهت گفتم من تمایلات متفاوتی دارم! دوست دارم دستاتو ببندم به تخت و انقدر لمست کنم که قبل از رابطه چندبار به ارگاسم برسی!🔞 لب‌هایش را روی قفسه سینه‌ام حرکت داد و خمار و حریصانه، قفل لباس زیرم را باز کرد: _ اونوقت بیام جلوی مامانت باهات بخوابم و با تنت ور برم؟! تنم را روی تخت هول داد. زیر سینه‌هایم را مکید و دستش را به بند گره خورده لباس زیر دور کمرم کشید: _ نظرت چیه الان که تنهاییم تنتو فتح کنم خزان؟ اونجوری که می‌خوام و هردومون لذت می‌بریم! از لمس دست و لب‌هایش، ناله بلندی کردم و ناخواسته پچ زدم: _ من از اسپنک شدن بیشتر از بوسه روی سینه‌هام لذت می‌برم آزاد! لب‌هایم را عمیق و تند به لب کشید و عمیق و محکم بوسید. تنم را به پشت برگرداند و اسپنک محکمی به پشتم زد: _ انقدر تحریک شدی...لباس زیرت چسبیده به تنت و داره داد میزنه مرطوبه! ناله‌هایم را با گاز گرفتن لب‌هایم خفه کردم که تمام لباس‌هایم را بیرون آورد. روی تنم خیمه زد و خمار و تحریک‌آمیز زیر گوشم غرید: _ قبل از اینکه کسی تن بکر زنمو ببینه...خودم بکارتشو می‌گیرم! تنش را روی تنم بالاتر کشید، موهایم را چنگ زد و با فشاری که به تنم آورد، جیغ بلندم را میان لب‌هایش...🔥 https://t.me/joinchat/Vp1A-yOEajsKdL_T https://t.me/joinchat/Vp1A-yOEajsKdL_T آزاد، نوازنده مشهوری با تمایلات داغ و متفاوتی که توی رابطه جنسی داره، از تمام موانع خانوادگی خزان عبور می‌کنه و با گرفتن بکارت نامزدش تو دوران نامزدی، شب حجله جلوی خانواده‌ها، تمایلات جنسیش رو نشون میده و...🤤🔥🔞 #محدوده_سنی_رعایت_شود🔞✅ #اروتیک_بزرگسالان🔥 https://t.me/joinchat/Vp1A-yOEajsKdL_T https://t.me/joinchat/Vp1A-yOEajsKdL_T
Показать все...
س‍..ک‍..س با یه توله گرگ حشری کن دلش برای د..ی‍..ک اربابش تنگ شده🔞🍆💦 چند ضربه به سوراخ خیسش زدم. _نبض می‌زنه توله💧⭕️ در حالی که دهن کوچولو و صورتیش از د..ی‍..ک من پر شده بود با چشای خمار ت‍..خ‍..م هامو لیس زد😋❗️ طاقت نیاورده دست هاشو با کمربند بستم⛓و دست زیر زانوهاش بعد از نگاهی به سوراخ تنگ و صورتیش ناگهان واردش کردم و صدای فریادش رو شنیدم💢😮‍💨 _گفتم وحشیم نکن توله برای بگا دادنت😈💦 https://t.me/joinchat/VUT5sdlFDX1jZjQ0 https://t.me/joinchat/VUT5sdlFDX1jZjQ0 ⚠️پارت واقعی⚠️ #Master_Slave_boy🔞
Показать все...
animation.gif.mp40.33 KB
_اه امیر درد دارم _هیش الان #ک_صت باز میشه و شدت تلنبه هاشو بیشتر کرد که اشک روی گونه هام و خیس کرد امشب شب اولم بود و همه ی تخت رو #خونی کرده بودم. من به این مرد #فروخته شده بودم. دستشو توی #ک_صم کرد و #خونا رو بیرون کشید و روی شکمم مالید که بلند زدم زیر #گریه انگار پشت در منتظر گریه هام بودن که صدای کل کشیدن مامان بلند شد....🔞🔥 https://t.me/joinchat/AAAAAFRtv693DDlW1mXzwg
Показать все...
#یه_ولنتاین_مزخرف #برای_چندمین_بار_اونا_رو_با_هم_دیده #از_سری_پارت_های_آینده 📝📝📝📝📝📝📝 مناسبت اون روز لعنتی #ولنتاین بود و باران حسابی براش برنامه داشت.تصمیم گرفته بود مثل همه ی دخترای عاشق پیشه خودش شکلات درست کنه و برای مرد مورد علاقه ش ببره اما توی اپارتمان شخصی اون مرد با چی روبه رو شده بود!!! 📝📝📝📝📝📝 پاکت زیادی فانتزی شکلات ها از دستش افتاد و توجه مرد جوان و معشوقه ش رو جلب کرد.باران یه قدم عقب رفت و بی توجه به نگاه #مرد_جوان روی پاکت شکلات ها ناباور و شوکه لب زد: _م...من نمیدونستم مهمان داری... ?_باران... _خبر نداشتم...ا...اگر میدونستم... ?_باران گوش کن... _اخه گفتی میخوای تمرین کنی...م...میخواستم غافلگیرت کنم... ?_باشه...اروم باش..من واقعا داشتم تمرین میکردم... خم‌شد و برای اثبات حرفش فیلنامه رو برداشت و‌ جلوی چشمای #باران که چیزی جز پوزخند نفر سوم رو نمیدید تکون داد. ?_دیدی؟ باران...ما داشتیم تمرین میکردیم چیزی بین ما نیست.... باران نیمچه لبخندی تحویل مرد جوان داد: _خ...خب همیشه داری تمرین میکنی...م...من همیشه جای حساس تمرینای تو میرسم...ی..یادم میره تو منو دوست نداری... ?_نه باران گوش،کن...داری،اشتباه میکنی. باران گوش نمیکرد...تقریبا ازاین که هر دفعه توضیحات مرد جوان رو گوش بده و در آخر وانمود کنه که قانع شده خسته بود.الان دلش میخواست یه سیلی محکم توی صورتش بکوبه و فریاد بزنه: _شاید شبیه احمقا باشم اما واقعا اینطور نیستم. و یه لگد هم به دختر لاغر مردنی حاضر در جمع بزنه و ارزو کنه رابطه ش با مرد جوان بهم بخوره...بعد هم همراه پاکت #شکلات های عزیزش اون اپارتمان رو ترک کنه و روی نیکمت یکی از پارک های دور دست تنهایی ولنتاین رو #جشن بگیره و مرد جوان رو به رگبار فحش ببنده. https://t.me/joinchat/3D2fTirSLUMxNTFk
Показать все...
ċaռɖʏ ɦօʊsɛ 🍭

ċomє ţo ʏouя sєňsєs νєяʏ sooň. һѧνє ғѧıţһ ѧňԀ ҡňoɰ ňoţһıňɢ һѧppєňs ɰıţһouţ ѧňʏţһıňɢ💕🌟 📒نویسنده: نیوت(NEWT) رمانهای در حال آپ»»» مسافر خشمگین خانه ما. زهر سیاه نفرت. 🔔ناشناس نویسنده🔔 🖋

https://t.me/BChatBot?start=sc-459408-IPxy1qt

#ددیی‌ #لیتل_بوی❤️‍🔥💦 #جلوی‌اینه‌ایستادم‌دستی‌به کو**ن خوشکلم کشیدم 🍑👋🏽 -#اوووففف‌ددی‌بیا ببین چه گردههههه🤤 از پشت چسبید بهم +#اسپنکت‌کنم‌بیبی‌🔞 دستی روی آل***تم گذاشت شروع کرد به ما**لیدنش🍆🤌🏼 #-آههههه‌ددی‌ #روی‌میز‌خمم‌کرد‌ آل***تشو گذاشت روی سورا*خ ک**ونم ، خیلی محکم با شدت واردم کرد 🍌🔥 -#جوووننننن‌چقد‌تو‌تنگی‌کوچولو کو**نمو بیشتر دادم عقب که #سرعتشو‌بیشتر کرد🔞🔞🔞🔞😵‍💫 #کرم‌ریزی‌ببی‌بوییییییییییی‌شیطونننن😋🍭🚼 #بدو‌بیا‌بقیشو‌بخونننن😂📿💦 #بچه‌نیاداااا🚷♨️❌ https://t.me/joinchat/Vsl4SFrUtLcE3svY https://t.me/joinchat/Vsl4SFrUtLcE3svY https://t.me/joinchat/Vsl4SFrUtLcE3svY https://t.me/joinchat/Vsl4SFrUtLcE3svY
Показать все...
1.60 KB
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.