معرفی رمانهای ش.شهبال

_میخوام عروست کنم آرمیتا، مثل این برف هایی که میباره، زمین رو سفید پوش کرده، تو هم سفید پوش بشی. 🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥 https://t.me/+pvrXaXExDXkxMDM0 https://t.me/+pvrXaXExDXkxMDM0 آرمیتا زیر لب خندید و به بچه ها که مشغول برف بازی بودند خیره شد. _دارین ازم خواستگاری میکنین آقا محمد؟ محمد مردانه در گلو خندید و شاخه گلی که پشت سرش قایم کرده بود را جلوی آرمیتا گرفت. _خانومم میشی آرمیتا؟ آرمیتا که توقع این رمانتیک بودن را نداشت با چشم هایی از حدقه بیرون زده به شاخه ی گل خیره شد، سپس گل را گرفت و بویید، آن قدر عمیق که رایحه ی عشقشان تا ابد در قلبش باقی بماند... _اگه جوابم منفی باشه چی؟ محمد با لذت به دلبریای او خیره شد. _جوابت منفیه خانوم؟ آرمیتا سر به زیر انداخت، زمزمه کرد. _اگه منفی باشه چی آقا محمد؟ محمد کمی به او نزدیک شد اما همچنان فاصله اش را با او حفظ کرد. _مثبتش میکنم آرمیتا، انقدر عشقم رو به پات میریزم تا که جوابت مثبت بشه... آرمیتا با عشق به او خیره شد و زمزمه کرد. _همینطوریش هم منو پر کردی از عشق بی نظیرت... کمی مکث کرد و سپس دست های او را گرفت. _بله... https://t.me/+pvrXaXExDXkxMDM0 https://t.me/+pvrXaXExDXkxMDM0

‍ #پارت‌‌سال - این جوری نگام نکن، خجالت میکشم خب! لبخند جذابی زده، دست‌هایش را دور گردنم انداخت: - مگه چه جوری نگات میکنم جوجه؟ جواب شیطنت آمیزش باعث می‌شود لبم را گاز بگیرم. دستم بند یقه‌اش می‌شود: - این طوری عاشقانه و نفسگیر! من خیلی بی‌جنبه توام محمد! دستش را به طرف کمرم می‌برد و من را با خنده کوتاهی به طرف خودش می‌کشد: - منم میخوام که هر لحظه برام بی‌جنبه تر بشی! خودمم کمتر از تو نیستم آرمیتا خانم! هر چه قدر زمان می‌گذره همون قدر بیشتر عاشقت میشم. اصلا تو نباشی منم نمیشم! تک خنده‌ای می‌کنم و با خجالت سرم را پایین می‌اندازم. - مخصوصا وقتی که مثل الان گونه‌هات از شرم و خجالت قرمز میشه دوست دارم یه لقمه چپت کنم و بخورمت! قهقهه ام به هوا می‌رود و او با لذت به صورتم نگاه می‌کند: - این حرفها رو از کجا یاد گرفتین سرگرد محمد؟ از مردی مذهبی و متعصبی مثل شما بعیده این حرفهای گوهر بار! بینی‌اش را به بینی من میزند: - مگه مردهای پلیس و مذهبی دل ندارن؟ مخصوصا وقتی خانمشون این همه دلربا و جذاب باشند هوش از سرشون میپره! با کمی تردید به اطراف نگاه میکنم: - یکم برو کنار محمد. پسر کوچولوت یه دفعه سر میرسه ما رو این طوری نبینه یه وقت! کم کم من را در آغوش میگیرد و به سینه عضلانی اش می‌چسبم. - نگران نباش آرمیتا، خوابه اون! حالا حالاها هم پیداش نمیشه این ورا! تا وقتی که نیست بیا من و تو رفع دلتنگی کنیم، هوم؟! با شیطنت و عاقل اندر سفیه نگاهش می‌کنم. - پس بگو دردت همینه سرگرد محمد! رفع دلتنگی! لبخند پت پهنی زده، چشمکی به من میزند. - نه که تو هم بدت میاد از رفعه دلتنگی عاشقانمون! - بابایی؟ مامان آلمیتا؟ https://t.me/+pvrXaXExDXkxMDM0 https://t.me/+pvrXaXExDXkxMDM0 این داستان: زوج جذاب رمان از دست پسر سرگردخان آسایش ندارند.🤣😐🤦‍♀ از بس توپه این رمان حیفم اومد که به شما هم معرفی نکنم👌🏻 جدیدترین اثر شکوفه شهبال🌺🍂🍃 توضیه ویژه امروز نویسنده‌هاااااا😍

🔮🍃عالم  صدف است 💫و فاطمـه (س) گوهـر او 🔮🍃گیتی عـرض است 💫و فاطمـه (س)  جوهـر او 🔮🍃برفضل وشرافتش 💫همیـن بس کـه زخلق 🔮🍃احمد (ص) پدر است 💫 و مـرتضی (ع) شوهـر او 🔮🍃پیشاپیش میلاد با سعادت بهتـرین مـادر دنیـا مبـارک🎉🌹 @pandeshirin

⁠ بن بست مهربانی تو یه محله اصیل قرار گرفته. خونه ها همه ویلایی و بازسازی شده هستن. اهالی خیلی هوای همدیگه رو دارن. خونه نجم الدین ها آخرین ساختمون شمالی کوچه اس. خانواده دوتا پسر و یه دختر دارن همراه مادربزرگشون. آرمان ۲۸ساله. ارمیتا۲۴ساله. آرمین ۱۹ساله. خونه خرمی ها آخرین ساختمون جنوبی کوچه اس. دخترشون نازگل باآرمیتا دوسته و پسرشون با آرمین دوسته. به ساختمون بزرگ بین این دوتا که چندین ساله خالی مونده، صاحبای جدیدی میان که .... اگه دوست داری بدونی قراره چه اتفاقاتی بیفته و تو هم این رمان هیجان انگیزو بخونی 😍🤩😉 فقط کافیه روی لینک زیر کلیک کنی و عضو خانواده بن بست مهربانی بشی😉😆 https://t.me/+cRXKnvZL30VjZjc0

⁠ بن بست مهربانی تو یه محله اصیل قرار گرفته. خونه ها همه ویلایی و بازسازی شده هستن. اهالی خیلی هوای همدیگه رو دارن. خونه نجم الدین ها آخرین ساختمون شمالی کوچه اس. خانواده دوتا پسر و یه دختر دارن همراه مادربزرگشون. آرمان ۲۸ساله. ارمیتا۲۴ساله. آرمین ۱۹ساله. خونه خرمی ها آخرین ساختمون جنوبی کوچه اس. دخترشون نازگل باآرمیتا دوسته و پسرشون با آرمین دوسته. به ساختمون بزرگ بین این دوتا که چندین ساله خالی مونده، صاحبای جدیدی میان که .... اگه دوست داری بدونی قراره چه اتفاقاتی بیفته و تو هم این رمان هیجان انگیزو بخونی 😍🤩😉 فقط کافیه روی لینک زیر کلیک کنی و عضو خانواده بن بست مهربانی بشی😉😆 https://t.me/shokoofehnovel