#جمعه_خونین_زاهدان

حکایت موشی در خانهٔ صاحب مزرعه اش یک تله موشی دید، به مرغ و گوسفند و گاو خبرداد، همه گفتند : به ما ربطی ندارد! دید   موشی  یک تله   در  مزرعه بر  دلش   افتاد   ترس  و   دلهره داد  پیغامی  به مرغ  و  گوسفند همچنین گفتا به  گاو از  روی پند یک  تَله  موشی بدیدم  من سحر می کنم احساس ترس وهم خطر همّتی   آرید     تا     چاره   کنیم این  بلا  و  بند   آن   پاره   کنیم هر یکی گفتا به ما مربوط نیست مشکل تو باشد و هم چاره نیست از قضا   ماری  دُمش   در آن  تله گیر  کرد و  کرد  شیون چون بَره پای  صاحب مزرعه  را  شب گزید جیغ و داد و درد  و افغانی کشید مرغ را  پُختند تا یک آش و سوپ اوخورَد حالش شود نیکو و خوب همچنین  از   بهر   آن  همسایه ها گوسفندش   سر    بریدند از  رضا تا  خورَد  آن  جمع  مهمانِ  شریف زان غذا  و  لحم  تازه  بس  لطیف مَرد صاحب مزرعه  بعد از دو ماه مُرد   و  افتاد  در  آن  گور   سیاه مجلس ختمی به پا شد زان  سرا بهر    ترحیم  و   وداع    آن  عزا خَلق  بسیاری   بیامد   راه    دور شیون  و   ناله کنان  تا  پای  گور سر  بُرید  آن  گاو  را صاحبْ عزا تا که سیر گردد ضیوف و هم گدا زین مدّت آن موش از  آن لای دَر می نگریست اوهمچو دزد پرخطر فکرمی کرداو به آن مشکل که بود هیچ  ربطش  با  دگر  مردم   نبود بی تفاوت هر که در  دنیا  بزیست از دل و درد  کَسی  هشیار  نیست عادل آن کَس عاقل و فرزانه است او بکوشد بر همه دردی  که هست            عادل ویسی زاده                         https://t.me/Veisizade                        

(جواب  آن  قاضی  که دوستی از  او  پرسید  چرا  از کار قضاوت  به  معلمی روی  آوردی؟) یک  نفر    پرسید   از    دلبند   خویش ای تو یار دلپسندچون  قوم  و خویش تو  که  قاضی  بودی    و    اهل   قضا این  قضاوت  از  چه  کردی   تو   رها؟ این   دبیری  را   از چه  کردی  انتخاب روی  کردی   تو   به   تدریسِ    کتاب؟ گفت   در     کار      قضای      مجرمان دقتّی     کردم      به    حال     ظالمان برگه ی   هر   مجرمی     کردم    نگاه نیک    دیدم    بی سوادند      و   تباه دور     بودند    ز    تعلیم      و    ادب اهل فسق  و ظلم  بودند  روز  و  شب از    همه    آموزش   و  علم   و  شعور دین  و ایمان هر  یکی  فرسخ  به دور پیش خود    اندیشه   کردم  من  نکو در   همه    پرونده ها    شد   جستجو راهِ     اصلاح          وطن        آموختم از   غم     زندانِ   مجرم         سوختم تا   شدم     من       عاقبت      آموزگار تا   بیاموزند   هر      رفتار     و      کار من      دبیری      برگزیدم    تا   جوان هر  سخن   را   او   بیاموزد    به  جان شاخ  و برگ هر درخت  از ریشه است قدرتِ  هر  کشوری   زان   تیشه  است ریشه ها  باید  شود  اصلاح  و  راست زیر  بنای     جامعه،     فرهنگ   ماست هردرخت ار ریشه اش شدخوب وپاک میوه هایش تازه  گردد زان  بطن خاک گر      بیاموزد   ز     ما   هر    کودکی ظلم   و   نادانی   شود    هم    اندکی یک    معلّم     کار   صد    قاضی   کند کار     تعلیمش     چراغِ     ما      شود من   معلّم       گشته ام    با    افتخار تا      بماند    خدمت    من       یادگار  یک   معلّم،    عاقل    و   دانا     همان بهتر از صد  قاضی است این را  بدان عادل ار کودک شود  اصلاح  و  خوب کَی ببیند جُرم  و حبس با درد چوب؟           ✍  عادل ویسی زاده                           https://t.me/Veisizade              

👋 شما مالک یک کانال پرطرفدار هستید: @molaveye. از این پس می‌توانید ظاهر کانال خود را سفارشی کرده و آن را از کانال‌های دیگر متمایز کنید. این قابلیت‌ها انحصاری بوده و کانال شما برای دسترسی به آن‌ها باید به سطح خاصی رسیده باشد. کافی است از مشترکین خود بخواهید تا با استفاده از این لینک، از کانال شما حمایت کنند: https://t.me/molaveye?boost. با دریافت حمایت‌های بیشتر، سطح کانال شما بالاتر رفته – و امکانات بیشتری آزاد می‌گردد

تصویری دیگر از آلودگی هوا بر اثر فعالیت کارخانه سیمان تیس چابهار به گزارش حال وش / امروز یک‌شنبه ۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳، تصویری از فعالیت کارخانه سیمان تیس چابهار واقع در لاشار کاهی که حجم زیادی از ایجاد آلودگی هوا و تولید ذرات معلق و انتقال آن به هوای این منطقه است برای شهروندان ایجاد مشکل کرده است. در گزارشی که پیشتر از حال وش در این خصوص منتشر کرده بود یک شهروند گفته بود: «این کارخانه سیمان تیس چابهار نزدیک به هشت ماه است که همیشه در حال ایجاد گردو غبار و آلودگی هواست، و هیچ مسئولی به این وضعیت و تشدید آلودگی رسیدگی نمی کند.» تماس با ما: @HAAL_VSH @HAALVSH

بازداشت و بیخبری از وضعیت یک شهروند بلوچ در دشتیاری توسط اداره اطلاعات چابهار به گزارش حال وش/ روز ٢٠ فروردین ماه ۱۴۰۳، یک شهروند بلوچ توسط نیروهای اداره اطلاعات چابهار در شهر پلان بازداشت، به چابهار و سپس به زاهدان منتقل شده و با گذشت سیزده روز، همچنان از وضعیت وی اطلاعی در دست نیست. هویت این شهروند بلوچ «عابد چالاک (بادپا)» ٢۴ ساله، فرزند غنی متاهل، اهل روستای گارکندی از توابع بخش پلان شهرستان چابهار، توسط حال وش احراز شده است. به گفته منابع حال وش: «عابد در حالی که در مغازه نمایندگی ایرانسل خود در شهر پلان حضور داشته، نیروهای امنیتی بدون ارائه حکم قضایی وی را بازداشت و ابتدا به چابهار و سپس به زاهدان منتقل کرده‌اند.» از اتهام این شهروند تا لحظه تنظیم خبر اطلاعی در دست نیست و عدم پاسخگویی مسئولین در رابطه با وضعیت سلامت وی باعث نگرانی خانواده او شده است. تماس با ما: @HAAL_VSH @HAALVSH

وضعیت خطرناک آسفالت تخریب شده محور زرآباد_کنارک در پی جاری سیلاب به گزارش حال وش/ ویدئوی ارسالی نشان می دهد در پی بارندگی و طغیان سیلاب، آسفالت محور زرآباد_کنارک دچار تخریب و فرونشست شده و تردد را برای وسائل نقلیه با خطر و مشکل مواجه کرده است. ( تاریخ ضبط ویدئو شامگاه شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ میباشد) بر اثر بارندگی بسیاری از رودخانه های فصلی و محلی که فاقد آسفالت استاندارد و پل هستند در محورهای مختلف سیستان و بلوچستان طغیان کرده و منجر به مسدود شدن راه های روستایی اصلی و فرعی نیز شده است و تاکنون مسئولین شهری و هلال احمر اقدامی انجام نداده اند. تماس با ما: @HAAL_VSH @HAALVSH

آتش گرفتن یک تریلی و دیر رسیدن ماشین آتش نشانی در دهستان سفید آبه نیمروز به گزارش حال وش/ بامداد امروز یک‌شنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳، یک دستگاه تریلی در سفید آبه شهرستان نمیروز بدلیل نامعلوم آتش گرفت و بخاطر دیر رسیدن آتش نشانی و نبود امکانات برای مهار آتش بار تریلی کاملا از بین رفته است. گفته شده این حادثه خسارت جانی نداشته است. تماس با ما: @HAAL_VSH @HAALVSH