cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

دختره هات 👅🔥

🤫 چنل رو حالت ارامش عشق شیطون من😈 دختره هات👄🔞 کاش هیچ وقت نبودی🔞🔥 ( در حال تایپ...🖋)

Больше
Страна не указанаЯзык не указанКатегория не указана
Рекламные посты
806
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
Нет данных30 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

_تارا اون خواستگارت که دخترا ازش حرف میزنن رو میخوای !؟ فقط برای اینکه حرصش رو دربیارم گفتم _ وقتی قراره شوهرم بشه چرا نباید بخوامش!؟ با دادی که زد تک تک سلول های بدنم لرزید _خفه شو به چه جرعتی واقعا با چه جرعتی داری جایی که من حضور دارم راجب یه عوضی حرف میزنی!؟ _خب...خ..ود..ت.پرسی..دی.. _فکر میکنی میزارم دوباره بهم خیانت کنی؟! _من هیچوقت به تو خیانت نکردم _تارا کاسه کوزت رو جمع کن دوباره کری خوندنت رو شروع نکن! پوزخندی کمرنگ زدم هیچوقت منو باور نکرد هیچوقتم قرار نبود ادم بشه کیفم رو برداشتم خواستم از در برم بیرون که بازوم رو کشید و محکم به سینه قدرتمندش خوردم انگشتش رو نوازش وار رو گونه ام حرکت داد و زمزمه کرد _تو این مدت که پیش من نبودی کسی بهت دست زده؟! چشمام گرد شد و داد زدم _مثل اینکه تو این مدت که من نبودم باید قرص روانی مصرف میکردی و نکردی! _به اون عوضی که میخواد بگیرتت میگی که صاحب داری و هیچ احد و ناسی قرار نیست مردمک چشمش سمت زن من بچرخه چه برسه بخواد دست بزنه! _من دیگه زن تو نیستم! گردنم رو محکم بین دستاش گرفت و چسبوندم به دیوار و گفت: _قرار نبود این جواب رو بدی گربه کوچولو من! دم گوشم خشدار پچ زد: _چطوره دوباره الان مال من بشی هوم؟! اونموقع ببینم اون مردک با وجود اینکه اسم من روته هنوزم میخوادت یا نه! هیشش..یواشکی بیا تو این کانال🤫 میخوای ادامه این رمان فول هیجانی رو بخونی⁉️ عاشقانه ای ناب و رازالود...♨️ "عرفان مردی که بخاطر تهمت خیانتی که به عشقش تارا میزنن با بی رحمی تمام ولش میکنه و بعد سالها دوباره میبنتش نه دیداری مثل دیدارهای عادی... دیداری از جنس خون و خشم... مردی که به دستای تارا رام شده بود با بیرون انداختن تارا از زندگیش تبدیل به یه هیولا واقعی شد حالا چی میشه اگه این هیولا عاشق دوباره فقط با صدای تارا اروم بگیره؟!..♨️ کانالش vip هست فقط بخاطر تولد چنلش تا 10 دقه دیگه لینکش رایگانه فقط به کسی نگین من لینکش رو پخش کردم به زور از ادمین فقط برای خودم گرفتم زودباشین عضو شین که تا 10 دقیقه دیگه لینکش باطل میشه⛔
Показать все...
هنـــوزم میشه / حانیه کریمی

﷽ . ☘️حانیه کریمی☘️ . به هرچیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی . ✨لینک ناشناس✨

https://t.me/BChatBot?start=sc-523068-Hixs1a0

. اینستاگرام نویسنده👇🏻

https://instagram.com/haniyehkariimi

. . .

_تارا اون خواستگارت که دخترا ازش حرف میزنن رو میخوای !؟ فقط برای اینکه حرصش رو دربیارم گفتم _ وقتی قراره شوهرم بشه چرا نباید بخوامش!؟ با دادی که زد تک تک سلول های بدنم لرزید _خفه شو به چه جرعتی واقعا با چه جرعتی داری جایی که من حضور دارم راجب یه عوضی حرف میزنی!؟ _خب...خ..ود..ت.پرسی..دی.. _فکر میکنی میزارم دوباره بهم خیانت کنی؟! _من هیچوقت به تو خیانت نکردم _تارا کاسه کوزت رو جمع کن دوباره کری خوندنت رو شروع نکن! پوزخندی کمرنگ زدم هیچوقت منو باور نکرد هیچوقتم قرار نبود ادم بشه کیفم رو برداشتم خواستم از در برم بیرون که بازوم رو کشید و محکم به سینه قدرتمندش خوردم انگشتش رو نوازش وار رو گونه ام حرکت داد و زمزمه کرد _تو این مدت که پیش من نبودی کسی بهت دست زده؟! چشمام گرد شد و داد زدم _مثل اینکه تو این مدت که من نبودم باید قرص روانی مصرف میکردی و نکردی! _به اون عوضی که میخواد بگیرتت میگی که صاحب داری و هیچ احد و ناسی قرار نیست مردمک چشمش سمت زن من بچرخه چه برسه بخواد دست بزنه! _من دیگه زن تو نیستم! گردنم رو محکم بین دستاش گرفت و چسبوندم به دیوار و گفت: _قرار نبود این جواب رو بدی گربه کوچولو من! دم گوشم خشدار پچ زد: _چطوره دوباره الان مال من بشی هوم؟! اونموقع ببینم اون مردک با وجود اینکه اسم من روته هنوزم میخوادت یا نه! هیشش..یواشکی بیا تو این کانال🤫 میخوای ادامه این رمان فول هیجانی رو بخونی⁉️ عاشقانه ای ناب و رازالود...♨️ "عرفان مردی که بخاطر تهمت خیانتی که به عشقش تارا میزنن با بی رحمی تمام ولش میکنه و بعد سالها دوباره میبنتش نه دیداری مثل دیدارهای عادی... دیداری از جنس خون و خشم... مردی که به دستای تارا رام شده بود با بیرون انداختن تارا از زندگیش تبدیل به یه هیولا واقعی شد حالا چی میشه اگه این هیولا عاشق دوباره فقط با صدای تارا اروم بگیره؟!..♨️ کانالش vip هست فقط بخاطر تولد چنلش تا 10 دقه دیگه لینکش رایگانه فقط به کسی نگین من لینکش رو پخش کردم به زور از ادمین فقط برای خودم گرفتم زودباشین عضو شین که تا 10 دقیقه دیگه لینکش باطل میشه⛔
Показать все...
هنـــوزم میشه / حانیه کریمی

﷽ . ☘️حانیه کریمی☘️ . به هرچیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی . ✨لینک ناشناس✨

https://t.me/BChatBot?start=sc-523068-Hixs1a0

. اینستاگرام نویسنده👇🏻

https://instagram.com/haniyehkariimi

. . .

نگاهِ شهوت‌بارش را به اندام ظریف تارا دوخت و ادامه داد. _خودتم بد تیکه ای نیستی...فقط حیف که دست یه آدم عوضی افتادی...هرچند فکر نکنم هنوز خیلی از قیمت افتاده باشی...هوم؟مگه نه؟ تارا به قصد حرف زدن لب هایش را تکان داد. اما صدایی برایش نمانده بود. مرد قدمی دیگر به سمتش برداشت و همین باعث شد تارا کمرش را بیشتر به کابینت بچسباند. صورتش را به صورت تارا نزدیک کرد و پچ زد. _باید بری خداتو شکر کنی که دستور دادن یه تار مو از سرت کم نشه...وگرنه وسط همین دریا با هم آشنا می‌شدیم! واقعا حیف که نمیشه یه بزم کوچیکی با هم داشته باشیم،خانوم دکتر.‼️🔞 https://t.me/joinchat/E8zJyyVnUR03NWE0
Показать все...
#هنوزم_میشه #پارت78 با دیدن موتورسواری که با سرعت به سمتشان می‌آمد تنها توانست قبل از به بار آمدن فاجعه‌ای غیر قابل جبران، تارا را به سمت خود بکشد و مانع برخورد موتور سوار به او شود. تارا در اثر حرکت ناگهانی عرفان، جیغ خفیفی کشید و به پیراهن خاکستری رنگش چنگ زد. حالِ تارا که به واسطه مستی تعریفی نداشت، حال بر اثر این شوک ناگهانی وخیم تر هم شده بود. نفس هایش منقطع و دانه های عرق، پیشانی‌اش را در بر گرفته بود. عرفان با نگرانی دست زیر چانه‌اش گذاشت و به مردمک چشمانش خیره شد. _تارا؟ ببینمت. خوبی؟ تارا حرف بزن! _خو... خوبم. _مطمئنی؟ _آره... خوبم! _خیلی خب... راهی نمونده تا هتل. چند دقیقه دیگه می‌رسیم. تارا بی حرف سری تکان داد. بعد از چند قدم،بی رمق بودن تارا، سبب در آغوش کشیدنش توسط عرفان شد. سر تارا که بر سینه‌اش نشست، طنین ضربان قلبش، در گوشش پیچید و حالش منقلب شد. گویی خیالی را زندگی می‌کرد. با نگاهی خیره به صورت تارا، به آرامی در دل زمزمه کرد. -رسیدی به خونه‌ات! اما دیر رسیدی تارا؛ خیلی دیر... . . هنوزم میشه روایت عشقی است که بعد از دوازده سال دوباره جان گرفته و حالا تارای متهم به خیانت ، پرده از رازی برمی‌دارد که آشوب بزرگی را با خود به دنبال دارد...
Показать все...
هنـــوزم میشه / حانیه کریمی

﷽ . ☘️حانیه کریمی☘️ . به هرچیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی . ✨لینک ناشناس✨

https://t.me/BChatBot?start=sc-523068-Hixs1a0

. اینستاگرام نویسنده👇🏻

https://instagram.com/haniyehkariimi

. . .

#جدیدترین_رمان_تلگرام🚫⛔🔥 دختره به پسره روز تولدش #خیانت کرده😱😨 _عرفان، هنوزم میتونیم! _خفـــــه شو! دهنتو ببند تارااا تارا صورتش را با دست گرفت و زار زد. مردش وحشی تر از هر زمان دیگری بود. _تو #گوه خوررردی!! تو بیخود کردی به من نگفتی!!! دوااازده سال از عمرمو حروم کردی لعنتی!! میفهمییی؟ دوازده ساال!! _بخدا خواستم بگم! نشددد! نذاشتی خودت نذاشتی!!! _عکستو دیدم لعنتی!! عکستووووو! عکسی که با یه #حرومزاده‌ی دیگه لب تو لب بودی!! میفهمی چی میگم؟ دوست خودت! همونی که میگی #تله درست کرده برام!! همون عکسو برام فرستااد! تارا با گریه به سمتش رفت. صورت عرفان سرخ شده بود و جانش آتش گرفته بود. حنجره‌اش از شدت داد هایی که میکشید در حال پاره شدن بود. تارا صورتش را بین دست هایش گرفت. _قرار نبود.... قرار نبود اون اتفاق بیفته!! نقشه کشیده بودن برام!! بخدا، به جون خودت دارم راست میگم! _روز تولدم بود! تارا روز تولدم عکس هرزه گری عشقمو فرستادن برام!!!! میفهمی؟؟؟ تارا روی دو زانو افتاد. با شنیدن حرف عرفان قلبش ایستاد! _تاوان میدی! تاوان دوازده سال قلب شکسته منو باید بدی تارا! جوری شکنجه‌ات میکنم که روزی صد بار بگی کاش میمردم و نمیومدم ترکیه! https://t.me/joinchat/E8zJyyVnUR03NWE0
Показать все...
هنوز عضو این چنل نیستی؟😳❌ مگه میشه🤔چطوری بهترین رمان تلگرام رو نخوندی هنوز!!😐🌙💢 اینقدر اومدید ناشناس درخواست کردید که آخرش مجبور شدم از نویسنده یک ساعت لینک رو بگیرم⚠️⛓ این رمان با رمان های دیگه ای که خوندی فرق داره🖇📛 دختری که برای حفاظت از عشقش مجبور میشه بهش خیانت کنه⛔️😱 ⭕️بیا بخون ببین پسره وقتی می‌فهمه چیکار میکنه⭕️ https://t.me/joinchat/E8zJyyVnUR03NWE0
Показать все...
#جدیدترین_رمان_تلگرام🚫⛔🔥 دختره به پسره روز تولدش #خیانت کرده😱😨 . . _عرفان، هنوزم میتونیم! _خفـــــه شو! دهنتو ببند تارااا تارا صورتش را با دست گرفت و زار زد. مردش وحشی تر از هر زمان دیگری بود. _تو #گوه خوررردی!! تو بیخود کردی به من نگفتی!!! دوااازده سال از عمرمو حروم کردی لعنتی!! میفهمییی؟ دوازده ساال!! _بخدا خواستم بگم! نشددد! نذاشتی خودت نذاشتی!!! _عکستو دیدم لعنتی!! عکستووووو! عکسی که با یه #حرومزاده‌ی دیگه لب تو لب بودی!! میفهمی چی میگم؟ دوست خودت! همونی که میگی #تله درست کرده برام!! همون عکسو برام فرستاااد! تارا با گریه به سمتش رفت. صورت عرفان سرخ شده بود و جانش آتش گرفته بود. حنجره‌اش از شدت داد هایی که میکشید در حال پاره شدن بود. تارا صورتش را بین دست هایش گرفت. _قرار نبود.... قرار نبود اون اتفاق بیفته!! نقشه کشیده بودن برام!! بخدا، به جون خودت دارم راست میگم! _روز تولدم بود! تارا روز تولدم عکس هرزه گری عشقمو فرستادن برام!!!! میفهمی؟؟؟ تارا روی دو زانو افتاد. با شنیدن حرف عرفان قلبش ایستاد! _تاوان میدی! تاوان دوازده سال قلب شکسته منو باید بدی تارا! جوری شکنجه‌ات میکنم که روزی صد بار بگی کاش میمردم و نمیومدم ترکیه! https://t.me/joinchat/E8zJyyVnUR03NWE0 تارا و عرفان در #گذشته با هم بودن اما بخاطر خیانت🚫 تارا از هم جدا میشن و بعد از #دوازده سال دوباره همدیگه روتوی یه #مهمونی میبینن و راز اینکه تارا چرا خیانت کرده معلوم میشه⛔ یه رمان فول هیجانی!!!! چند روز دیگه بیشتر عضوگیری نداره🚫
Показать все...
هنـــوزم میشه / حانیه کریمی

﷽ . ☘️حانیه کریمی☘️ . به هرچیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی . ✨لینک ناشناس✨

https://t.me/BChatBot?start=sc-523068-Hixs1a0

. اینستاگرام نویسنده👇🏻

https://instagram.com/haniyehkariimi

. . .

🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥 https://t.me/joinchat/98rQ33SbCeYwOWJk پسره خودش رو به مردن زده تا از دختره... بیا بقیشو بخون پارت واقعیه رمانه،بخون اگه نبود لف بده.
Показать все...