cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

اسیرشهوت🔞پرتگاه

رمان ها سراب عشق❤ لبه ی پرتگاه🚫⛔ اسیرشهوت🔞 📒✒️✏️📝به قلم سارا sara @ssarabe

Больше
Страна не указанаЯзык не указанКатегория не указана
Рекламные посты
1 627
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
Нет данных30 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

شارژ به مناسبت شب یلدا اینترنت فقط تا شنبه👇👇👇 https://www.instagram.com/Fatima_noveli 👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻 یلداتون پیشاپیش مبارک❤️❤️
Показать все...
#انتــــقام_پوچ♥️ هرروز با لباسای باز جلوی داداشی مذهبی دوستم راه میرفتم تا باهاش وارد رابطه شم ولی..... https://www.instagram.com/Fatima_noveli 🔞🔞🔞🔞 https://www.instagram.com/Fatima_noveli بیا اینجا رمان جدیدمونو بخون👆 مواظب باش کسی کنارت نباشه🤤🙈
Показать все...
داغ_ترین_رمان_تلگرام♨️🔥🔞 اوففف با پارتاش #خ×س کردم عالی بود👌 بدون سانسور مخصوص متاهلین #بادستمال‌ بروتوش👅 https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7 https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7 رفتی بپاکم؟💦💦 داستان شب جمعه ای💯♨️ توجه❌🆘 #فووووووول‌وح.شی🔥♨️♨️♨️💯💯💯💯💯💯💯💢💢 https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7 میخوای کمرتو خالی کنی بزن روش💦🖕🏿🖕🏿🖕🏿
Показать все...
مردی که با همجنس خودش رابطه داره و عاشقش میشه❌🔞 تمام رابطه های بین دوتا مرد رو توضیح داده😱🙈 هات و سسی❌ https://telegram.me/joinchat/AAAAAEXs2MozWPc-uWFpBg #گی
Показать все...
#پارت134 با دستمال مرطوب وارد اتاق سامیار شدم تا تمیز کنم بهونه ندم دستش برای اخراج شدنم با دیدن سامیار که لخت روی تخت خوابیده بود چشمام گشاد شد با تعجب به مردونه کلفتش نگاه کردمو دستمو روی دهنم گذاشتم دخترایی که هرشب تختشو پر میکردن حق داشتن انقدر جیغ بکشن اب دهنمو قورت دادمو به سمت پنجره رفتم‌خیسش کردم و دستمال بکشم ولی نگاهم هنوز پیش مرد.نگی سامیار بود با خودم زمزمه کردم _اه سوگل الان که خوابه نمیفهمه اون هیچوقت به تو خدمتکار توجه نمیکنه حداقل یکم نگاش کن دلت اب نشه یکم جلو رفتم و بی طاقت دستمو روی مر.نگی کلفتش گذاشتم و کمی مالوندمش که زیر دستم تکون خورد و بزرگتر شد با ترس خواستم عقب بکشم که سامیار بازومو کشبد _کجا در میری خودت بلندش کردی خودت هم خالیش میکنی... https://telegram.me/joinchat/AAAAAEXs2MozWPc-uWFpBg #سس‌_خدمتکار‌_با‌_رئیسش🔞♨️
Показать все...
گـــ🔞ـردابــــ🔥ــ

♨️️🔞خلاصه: سوگل دختر۱۸ساله ای که برای دزدی مدارک ازخونه یک سرگرد اجیرمیشه وبه عنوان خدمتکار واردخونه سرگرد میشه ولی سرگرد هرشب یه دخترو مهمون تختش میکنه با وجودسوگل داخل خونش هرشب..♨️️🔞 هرروز پارت داریم..کپی ممنوع❌

‍ ‍#هرزه_ای_خیابونی #پارت1 با بدن برهنه ام روی تخته چوبی نشستم صدای صاحب کارم مثل بتک توی سرم میخورد اما چاره ای نداشتم جز قبول کردن هرزگی ! رو کرد سمت مردا و گفت : -امروز براتون یه دختر داغ و تنگ دست نخورده آوردم نه از اونایی که ادا تنگارو درمیارن این تا به این سنش هیچ مردی باهاش رابطه نداشته . سمتم اومد و سیلی محکمی روی پشتم کوبید و ادامه داد : حالا میخام به کسی بفروشمش که یه قیمت فضایی پاش بده اونایی که دوزار جیب شونه برن وقت منو تلف نکنن ! جلو اومد و شرت توری قرمزمو کنار زد... اشاره ای به بهشتم کرد - این دختر تنگ و خوش اندام چند میخرین ? یکی از مردایی که خیلی خوش چهره و خوش لباس بود نزدیک تر اومد و انگشتش رو وسط پام کشید و بعد انگشتش رو عمیق بوش کشید -زن من عاشق رابطه سه نفره اس میخرمش برای زنم خیلی وقته دنبال دختریم که طاقت رابطه خشن و گروهی و داشته باشه !! https://telegram.me/joinchat/AAAAAEXs2MozWPc-uWFpBg #دلتون_رمان_متفاوت_داغ_نمیخواد? #پس_جوین_شو! https://telegram.me/joinchat/AAAAAEXs2MozWPc-uWFpBg
Показать все...
گـــ🔞ـردابــــ🔥ــ

♨️️🔞خلاصه: سوگل دختر۱۸ساله ای که برای دزدی مدارک ازخونه یک سرگرد اجیرمیشه وبه عنوان خدمتکار واردخونه سرگرد میشه ولی سرگرد هرشب یه دخترو مهمون تختش میکنه با وجودسوگل داخل خونش هرشب..♨️️🔞 هرروز پارت داریم..کپی ممنوع❌

#فاحشه‌خانه‌مقدس #رمانی‌باصحنه‌های‌باز_ازجنس‌عشقی‌متفاوت پیوندالهه طبیعت و فرزندشیطان https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7 موهاشو ول کرد و دوباره به تن سارا چنگ‌انداخت،بالاتنشو تو مشت گرفت و با حرص فشار داد بالاتنه گرد و سفیدش کبود و دردناک شده بودن،ضربه آخر رو با آه های بلند مردونش زد و خودشو خالی کرد خودش رو بیرون کشید وسارا رو که توان ایستادن نداشت تو آغوش گرفت دستشو روی پایین تنش اروم حرکت میداد و باهاش بازی میکرد،آب داغ رو باز کرد و‌ با سارا زیرش ایستاد نفس عمیقی توی موهای بلند سارا کشیدو سرشو پایینتر آورد لبشو روی گردن کشیده سارا گذاشت و مک زد،زیر دل سارا رو ماساژ میداد و سارا خنده رضایت بخش این مرد رو از پشت سرش احساس میکرد سارا رو‌محکمتر بخودش فشرد و غرید: _میدونی سارا تو فقط برای من ساخته شدی،برای زیر خواب شدن و ناله کردن،دوست دارم دفعه بعد که میام صدای ناله هاتم باشن،اصلا از جیغ و دادهای بیخودی لذت نمیبرم سارا میدونی که،،اگه‌چیزی رو دوست نداشته باشم حتما زجرشو میکشی و تنبیه‌میشی صدای افتادن سطل از پشت در حمام دستاشو از دور سارا شل کرد،همراه با سارا که جونی توی تنش نمونده بود کمی عقب تر رفت صدای نجوا گونه سام توی حمام پیچید و سارا از شنیدن صدای سام به لرز افتاددیگه اختیار بدنش دست خودش نبود زانوهاش شل شد که رایان دهنشو‌گرفت با فشار .... https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7 🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞🔥 #رابطه‌ها_کاملا_واقعیو_بازتوضیح_داده‌شدند https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7 https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7
Показать все...
دستم با #لذت روی بدن سفید و نرمش کشیدم_هیجوقت حتی تصورشم نمیکردم یه دختر روستایی اینجوری بدن بی نقصی داشته باشه... اشکاش روی صورتش لغزید خودم روی تنش بالا کشیدم که با حس #گرمی بدنش #شهوتم بالا زد و وحشیانه گردنش به دندون گرفتم که جیغ بلندی کشید دستم روی دهنش گذاشتم و با یه حرکت تمام .... https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7 https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7
Показать все...
#هوس_ممنوعه😍🤤 #وانشات42 (تو دفترش ترتیب دختره رو میده) 💦🔞 پرونده شو بستم و گفتم: - شما استخدامی! چشمهاش که درست رنگ چشمهای عشق بی لیاقتم بود برقی زد و گفت : - ممنونم آقای رییس! حتی تن صداش هم شبیه خودش بود.... کیفش رو چنگ زد و از روی صندلیش بلند شد تا از اتاقم بیرون بره که گفتم: - چرا ترکم کردی؟ سر جاش خشکش زد و گیج گفت: - ببخشید؟! از پشت میزم بلند شدم و با جدیت گفتم : - پرسیدم چرا ترکم کردی عوضی! ترس و ناباوری به چشمهای ناز و لعنتیش دویید....میزم رو دور زدم و ادامه دادم: - چرا اجازه دادی یکی به جز من لمست کنه! همچنان ماتش برده بود که به طرفش رفتم و بازوش و گرفتم و چسبوندمش به دیوار... نفسش برید و خواست چیزی بگه که در دهنش و گرفتم و شروع کردم به باز کردن دکمه های لباسش... دیگه کنترل رفتارم دست خودم نبود.... سینه هاش و چنگ زدم و دستم و توی شلوارش فرو بردم که اون دستم که روی دهنش بود و گاز گرفت و جیغ زد: - ولم کن! من پریوشم اون خواهر دوقولومه!بهم گفت بیام شرکتت تا با دیدنم هر روز زجر بکشی! توروخدا ولم کن! پوزخندی زدم و درحالیکه انگشتم رو واردش میکردم گفتم: - توقع داری حرفت و باور کنم هرزه کوچولو؟! آهی کشید و سینه ستبرم رو چنگ زد و با دیدن لذت بردنش....#پارت_42 نبود جوین نده❌#کپی_بنر_ممنوع https://t.me/joinchat/AAAAAEj34QpnHdMJ3p0SJw
Показать все...
❌🔞ارباب🔞❌

رمان ها🚫🔞🔞این مرد ارباب است🔞🚫 (مستر_اسلیو) ⛔🔞من معشوقه نیستم🔞⛔ (عاشقانه) کانال دیگه مون با سه رمان جذاب و فوق هات و هیجانی لبه ی پرتگاه🔞 سراب عشق🔞 اسیر شهوت🔞

https://t.me/ssaarrabb

به قلم سارا sara @aarbabb

_لخت شو بخواب رو کاناپه باسن بالا زود اشک چشماش رو پاک کرد و سریع لباساشو دراورد و روی کاناپه قمبل نشست بدون هیچ ملایمتی فرو کردم تو باسنش که جیغش در اومد _خفه شو جیغ بزنی تنبیه ت بیشتر میشه جاسوس کوچولو... یک انگشتمو وارد سوراخ بهشتش کردم و دونه دونه انگشتام بیشتر شد تا اینکه کل دستم داخلش بود شروع کردم به عقب جلو کردن مشتم داخلش همزمان ویبراتور هم .... https://telegram.me/joinchat/AAAAAEXs2MozWPc-uWFpBg
Показать все...