cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

روهیناصادقی 📚

روییدن زمان و مکان نمیخواهد! گاهی باید در سخت ترین شرایط ودشوار ترین مکان رشد کنی...... 🖐 #روهیناصادقی @Rohin_official1 https://t.me/Sukhanan_e_Nab

Больше
Рекламные посты
757
Подписчики
-224 часа
-117 дней
-3930 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

Audio from Sadaqy
Показать все...
AUD-20240712-WA0061.m4a9.16 KB
👏 3 1
00:19
Видео недоступноПоказать в Telegram
Snapchat-245343609.mp44.87 MB
👍 2 2😢 1
زخم‌هایش را بوسید و از خودش بابت تمام آنها عذرخواهی کرد. زندگی‌اش را در آغوش گرفت و از میان تاریکی جوانه زد... @khanom_e_nawissanda
Показать все...
5👍 1
00:09
Видео недоступноПоказать в Telegram
اگر قلب‌ات زیبا باشد، ببازی هم بُردی:))
Показать все...
3.60 KB
2👍 1👌 1
Фото недоступноПоказать в Telegram
حالا شرح حالِ دل، دشوار‌تر از تحمل‌اش شده! #تک‌خط #رحیمه
Показать все...
1
Фото недоступноПоказать в Telegram
محاکمه‌ی عشق! جلسه محاكمه‌ی عشق بود. عقل قاضی و عشق محكوم به‌تبعید، آن‌هم‌به‌دورترین نقطه مغز یعنی فراموشی! قلب تقاضای عفو عشق را داشت؛ ولی همه اعضا با او مخالف بودند. قلب شروع كرد به طرفداری از عشق...! آهای چشم! مگر تو نبودی كه هر روز آرزوی دیدن چهره زیبایش را داشتی؟ ای گوش! مگر تو نبودی كه در آرزوی شنیدن صدایش بودی؟ وشما پاها! كه همیشه مشتاق رفتن به سویش بودید حالا چرا این‌چنین با او مخالف هستید؟ همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترك كردند. تنها عقل و قلب در جلسه ماندند عقل گفت: دیدی قلب! همه از عشق بی زارند؛ ولی متحیرم با وجودی كه عشق بیشتر از همه تورا آزرده چرا هنوز از او حمایت میكنی!؟ قلب نالید و گفت: من بی وجود عشق دیگر نخواهم بود و تنها تكه گوشتی هستم كه هر ثانیه كار ثانیه قبل را تكرار می‌كند و فقط با عشق می‌توانم یك قلبی واقعی باشم.
Показать все...
1
~محاکمه‌ی عشق جلسه محاكمه‌ی عشق بود. این‌‌جا عقل قاضی بود و عشق محكوم به‌تبعید، آن‌هم‌ به دورترین نقطه مغز یعنی فراموشی! قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه اعضا با او مخالف بودند. قلب شروع كرد به طرفداری از عشق...! آهای چشم! مگر تو نبودی كه هر روز آرزوی دیدن چهره زیبایش را داشتی؟ ای گوش! مگر تو نبودی كه در آرزوی شنیدن صدای‌اش بودی؟ وشما پاها! كه همیشه مشتاق رفتن به‌سویش بودید حالا چرا این‌چنین با او مخالف هستید؟ همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترك كردند. تنها عقل و قلب در جلسه ماندند عقل گفت: دیدی قلب همه از عشق بی زارند، ولی متحیرم با وجودی كه عشق بیشتر از همه تورا آزرده چرا هنوز از او حمایت میكنی!؟ قلب نالید و گفت: من بی وجود عشق دیگر نخواهم بود و تنها تكه گوشتی هستم كه هر ثانیه كار ثانیه قبل را تكرار می‌كند و فقط با عشق می‌توانم یك قلبی واقعی باشم‌.
Показать все...
جزیره در روزگارهای قديم جزيره‌ی دور افتاده بود که همه احساسات در آن زندگی می‌کردند: شادی، غم، دانش،عشق... روزي به همه آنها اعلام شد که جزيره درحال غرق شدن است. بنابراين هر يک شروع به‌تعمير قايق‌های‌شان کردند. اما "عشق" تصميم گرفت که تا لحظه آخر درجزيره بماند. زمانی‌که ديگر چيزی از جزيره روی آب نمانده بود، "عشق" تصميم گرفت تا برای نجات خود از ديگران کمک بخواهد. در همين زمان او از "ثروت" که با کشتي با شکوه‌اش درحال گذشتن از آنجا بود، کمک خواست. “ثروت، مرا هم با خود مي بری؟” ثروت جواب داد" “نه نمي توانم. مفدار زيادی طلا و نقره در اين قايق هست. من هيچ جایی برای تو ندارم.” "عشق" تصميم گرفت که از "غرور" که با قايقِ زيبا در حال ردشدن از جزيره بود کمک بخواهد. “غرور لطفاً به من کمک کن” “نمي توانم عشق. تو خيس شده‌ای و ممکن است قايق‌ام را خراب کنی” پس "عشق" از "غم" که در همان نزديکی بود، درخواست کمک کرد “غم لطفاً مرا با خود ببر.” “آه عشق. آنقدر ناراحتم که دلم می‌خواهد تنها باشم.” "شادی" هم از کنار عشق گذشت اما آن‌چنان غرق در خوشحالی بود که اصلاً متوجه "عشق" نشد. ناگهان صدایی شنيد: ”. بيا اينجا عشق. من تو را با خود مي برم” صدای يک بزرگتر بود. عشق آنقدر خوشحال شد که حتي فراموش کرد اسم ناجی خود را بپرسد. هنگامي‌که به خشکی رسيدند . ناجي به راه خود رفت. عشق که تازه متوجه شده بود که چقدر به ناجی خود مديون است از "دانش" که او هم از عشق بزرگتر بود، پرسيد: ” چه کسي به من کمک کرد؟” دانش جواب داد: “او زمان بود." زمان؟ اما چرا به من کمک کرد؟ دانش لبخندی زد و با دانایی جواب داد: “چون تنها زمان بزرگی عشق را درک می‌کند
Показать все...
👍 4 2👌 1
Фото недоступноПоказать в Telegram
بعضی از آدم‌ها همیشه ماندگارند، نه پیشِ روی چشم‌ها؛ بلکه درون اتاقکِ کوچک قلب‌ات. بعضی از آدم‌ها آنقدر در یادت ماندگار می‌شوند که در نبودشان هم برای‌شان بهترین آرزوها را داری...! هر روز صبح دوست داشتن‌شان را بغل می‌گیری، جای پای خاطره‌های‌شان را می‌بوسی و دلتنگ‌تر از هر زمان دیگر به راه‌ات ادامه می‌دهی. بعضی از آدم‌ها همیشه ماندگارند؛ حتی اگر معنای دوست داشتن‌ات و عشق میان دست‌هایت را از یاد برده باشند. ~ حاتمه ابراهیم زاده ˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
Показать все...
4👌 1
Фото недоступноПоказать в Telegram
تو از خیالِ آدم‌هایی که دوستت دارند فراموش نخواهی شد، حتی اگر سال‌ها دیداری نباشد... و از یاد کسانی که هر روز خودت را به آن‌ها یادآوری می‌کنی، خواهی رفت. آن‌هایی که دوستت ندارند و دلیل حضورشان، ماندن و بودن توست... آن‌هایی که باید خودت را به یادشان بیاوری، زمان کمی نباشی به فراموشی می‌سپاردت... برای آنکه از تو یادی باشد، نیاز به حضورت نیست کافیست که دوستت داشته باشند. ~ فرزانه صدهزاری
Показать все...
❤‍🔥 3👍 1 1💯 1
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.