جهان شعر و ترجمه
ادمینها: ابوالفضل پاشا و علیرضا شعبانی ارتباط و ارسال آثار: @Alirezashabani33
Больше5 113
Подписчики
+1424 часа
+697 дней
+24330 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
Фото недоступноПоказать в Telegram
〇🍂
از زندگیات قصهیی بساز
که ارزشِ تعریف کردن
داشته باشد...
#دیوار_نوشته_انگلیسی
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
🎼●قطعهی: «جادوی نی»
●آهنگساز و نوازنده: #امیر_جاهد
#موسیقی_بیکلام
#نوای_نی
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
Фото недоступноПоказать в Telegram
〇🍂
در بیدارهای شب
ای اتفاقِ صبح و ظهر
منظرِ تماشا را
افراشتی
و شبنمِ چشمهای سرشارِ مرا
مهتابِ ایوان کردی
و نسیم جانِ اندوه مرا
از ارواحِ خفتهی بیدها
گذر دادی
تا من باز
اجتماعِ ستاره و حیرت را
در دستهای خویش
افشا کنم
و از رسوب بلورهای ستاره
کاخی از کلام
بنا کنم
■شاعر: #شاپور_بنیاد [ ۱۳۷۸-۱۳۲۶ ]
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
Фото недоступноПоказать в Telegram
〇🍂
و کاش تمامِ چشمانی که تو را میبینند،
چشمانِ من بودند.
■شاعر: #محمود_درویش [ فلسطین، ۲۰۰۸-۱۹۴۱ ]
■برگردان: #ناشناس
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
〇🍂
🍂
■فکرهای این مربع
برای فکرهای این مربعِ خودآزار
و پیش و پس رفتنهای اضلاعاش:
کروشه باز
[رسوخ او در رسمها متمایز است
میتواند خودش را به بیرون پرتاب کند
لبهی یک ضلع ایستاده
و به برآمدناش از پس یا هر پسوندی «نه» میگوید
نه! نه! نم پس نمیدهد
[بر نقشی لیز میخورَد
در اتاقی چند پنجرهاش تن داده به مرد
شاید کلافگیهایش تیغ بکشد
اگر برزخ نیز بریزد
انهدام: تروقتروق
اتاق
تاقدیسهای فروریخته
تاقتاق
طلاق
گفتم: شاید به رگم شعاع بتابانی
حامله به هوش که خدا یا ایزدِ تازهی تو
کروشه را باز کرد
[وزید زیر هوش
شکلی که سنگ نوشتهها به صرافت افتادند
ضمیمهی ذهن امپرسیونیسم
که شلنگانداز روی امروزِ ما
در فراسوی با
در فراسوی بی
در فراسوی بین
وقتی آغشته به لبهایت
زن تکثیر
زن تکرار
زاییده در انقراض عقربهها
بیتناسب به ربطِ واو
به ربطِ تا
در نسخهی لیلیث یا ناستازیا
«میتوانستم جهنمات را به آتش بکشم»
(جنونِ تکفعلِ برآمده از پیکرپاشی
در فصولِ مدونِ دانایی.
«درج در کتبِ یونانِ باستان»)
برمیگردم به فکرهای مربع:
[دست برده به عقربهها
دست برده بر سر بر سینه
تا کشالههایش ولنگوواز
تکهتکه از دهان افتاده
حالا کش آمده اضلاعاش
بیرون از خودش ایستاده به انقراض
گشتوگذارش که میزد از برزخ به زقزق
حالا تیر میکشد آه به سقوط به راه
برای زندگییی که از پل افتاد
زن با دو پرِ بسته به بالهایش، ادامهی نیامدناش در من
■شاعر: #آفاق_شوهانی
📕●به نقل از: جلدِ شانزدهم کتابِ داروگ/ نشر: #کتاب_هرمز و کانال تلگرام هفتاد
🔺علاقهمندان برای تهیهی این کتاب یا جلدهای دیگر کتاب داروگ با #شهرام_فروغی_مهر، مدیر #نشر_کتاب_هرمز، با شمارهی ۰۹۱۶۷۳۰۴۷۱۱ تماس بگیرند یا در پیامرسان ایتا به همین شماره پیام بفرستند.
🔺لینکِ کانالِ کتابِ داروگ
https://t.me/darvagmagezine/891
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂|🆔 @jahan_tarjome
داروگ
🔶🔶🔶 داروگ شانزدهم منتشر شد.
〇🍂
🍂
زنجیریِ زمانام من
در اسارت و در دام
به عشقِ این جهان گرفتار آمدم
گمشده در خویشتن
در خود پرسه میزنم
مشتاقِ تمامیتام من
وارستگی از هر چه هست
تا چشم خود را دوباره بگشایم
شاهدی خدشهناپذیر
در میانِ ادلهی متقن که به چالشاش میکشند
نه طردِ خیالها و استعارهها
که تجسدِ اسمها و ضميرها
جهانی که ما خود در خویشتن ابداع میکنیم
انجمنی از نشانهها
و در هستهاش
آن عابدِ پارسا
گلی، به نامِ سرخ
نیمی زن
و نیمِ دیگرش چشمهساری در سنگ
هر کس همان کلمات است که با خود میگوید
و تمنای من ماندگاری کلماتام بود
عقلِ آدمی
حیوانی با دستهای تابان
و چشمانی در سرانگشتان.
شب گرد آمده، وامیگسترد
گرهی از زمان، خوشهیی از مکان
من میبینم، میشنوم، نفس میکشم
و تمنای من سرسپاری به این روز و شب.
■شاعر: #اکتاویو_پاز [ Octavio Paz / مکزیک، ۱۹۹۸-۱۹۱۴ ]
■برگردان: #مهدی_جواهریان / #پیام_يزدانجو
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
attach 📎
00:39
Видео недоступноПоказать в Telegram
〇🍂
لیک خوانندهیی پرسد اینک:
شعر چه گوید ما را در روزگارِ مصیبت؟
خون است و
خون است و
خون...
در سرزمینِ تو
در نامِ من/ در نامِ تو/ در شکوفهی بادام
در پوستِ موز/ در شيرِ کودک/ در نور و سايه
در دانهی گندم/ در نمکدان...
تکتیراندازانی چيرهدست، به هدف میزنند به چابکی
خون است و
خون است و
خون...
کوچکتر از خونِ فرزنداناش است این سرزمين
که بهسانِ قربانیانی ایستادهاند بر آستانهی رستاخيز...
بهراستی آیا/
متبرّک است این سرزمين،
و یا تعمید یافته،
به خون و خون و خون...؟
که نه نیایش میخشکاندش/ نه ماسهها.
■شاعر: #محمود_درویش [ فلسطین، ۲۰۰۸-۱۹۴۱ ]
■برگردان: #صالح_بوعذار
√●بخشی از شعرِ «برای ادوارد سعید»
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
〇🍂
🍂
کبریت زدم
تو برای این روشنایی محدود گریستی
سراپا در باد ایستادم
من فقط یک نفرم
اما اکنون هزاران پرنده را در باد به یغما میبرند
از مهتاب که به خانه بازگردم
آهنها زنگ خوردهاند
شاعران نشانی باد را گم کردهاند
زنبوران عسل را فراموش کردهاند
افق بیروشنایی
در دستانِ تو نازنین جان میبازد
من گلِ سرخ بودم
که سراسرِ مهتاب را شکستم
راه برای شاعرانِ سالخورده هموار بود
من شاعرِ جوان
مردمکانِ چشمانام را رها میکردم
که شهر را از دور ببینم
دیده بودم تصویری از عشق ندارم
شب بهخیر.
■شعر و صدا: #احمدرضا_احمدی [ ۱۴۰۲ – ۱۳۱۹ ]
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
attach 📎
〇🍂
🍂
■سوراخسوراخ
به خارپشت میمانی بچه!
هر طرفات پر از خار!
هر کس دستی به سمتات دراز میکند
سوراخسوراخ میشود.
علاوه بر آن
خودت هم غرقِ خونی!
••••••••••••
■چه کسی؟
در را باز بگذار
حتا اگر کسی نبیند
شاید شخصی بیاید
عاجز و بیدستوپا
در بینِ بودن و نبودن
خیلی وقت است منتظرم!
■شاعر: #آتیلا_ایلهان [ Attilâ İlhan / ترکیه، ۲۰۰۵-۱۹۲۵ ]
■برگردان: #مهلا_منصوری
📕●به نقل از: جلدِ شانزدهم کتابِ داروگ | نشر: #کتاب_هرمز
🔺علاقهمندان برای تهیهی این کتاب یا جلدهای دیگر کتاب داروگ با #شهرام_فروغی_مهر، مدیر #نشر_کتاب_هرمز، با شمارهی ۰۹۱۶۷۳۰۴۷۱۱ تماس بگیرند یا در پیامرسان ایتا به همین شماره پیام بفرستند.
🔺لینکِ کانالِ کتابِ داروگ
https://t.me/darvagmagezine/891
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂|🆔 @jahan_tarjome
داروگ
🔶🔶🔶 داروگ شانزدهم منتشر شد.
🎼●آهنگ ترکی: «این را در یک گوشه بنویس»
"Yaz Bunu Bir Kenara"
🎙●خواننده: #مصطفا_ججلی
[ Mustafa Ceceli / ترکیه ]
ای یار، به آن راهی که در حال رفتن بودی
مدتها نگاه میکنم
باز چشمانام پر از اشک میشود
آه، دوباره چهرهات بهیادم آمد
اشکها را از چشمانام بگیر...
روزی میرسد که آنها را خشک میکنی
این را در یک گوشه بنویس
اگر بروی، فراموش میکنی...
کشتیهای بندر
لنگر برداشته، خواهند رفت
اشک چشمان مرا
چه کسی دید، چه کسی خواهد فهمید آه...
#جهان_شعر_و_ترجمه
|🍂🆔 @jahan_tarjome