cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

بیاید اینجا @zapas_dastan_azad

🚩 Channel was restricted by Telegram

Больше
Рекламные посты
2 500
Подписчики
-1024 часа
-647 дней
-19930 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

لینک جدید داستانکده سکسی https://t.me/+4wDJlVMS07Q1ZjA0
Показать все...
داستانکده سکسی

تابع قوانین جمهوری ایران 🙌 ارسال داستان 👇و خاطره های خویش @kohe_yakh1 فقط جهت عضو شدن تو گرو ویژه پیوی مراجعه کنید 🫡 @kohe_yakh

کانال فیلم سوپر https://t.me/+qSB-n0AD4I9iOGI0
Показать все...
پایه سکس حضوری +989128791217
Показать все...
میکرد…بعد از چند دقیقه اومدم بالاتر و گردن و لاله ی گوشش رو میک زدمم …یکسره تکوووون میخورد و منم نوک سینه های بزرگش رو میک میزدم و گاز های ریز و یواش میگرفتم ازش…تقریبا ده دقیقه اینجوری گذشت و پاشدم دوباره چند تا لیس به کصش زدم و کیرمو در اوردم و سرشو با خیسیه کصش خیس کردم و کردم توش…الان بگم میگید کص میگه ولی چون خیلی وقت بود سکس نداشته بود خیلی خیلی تنگ بود کصش جوری که تا نصفه که فرو کردم دستامو سفت گرفته بود و فشار میداد شروع کردم عقب جلو کردن و هر سری یکم بیشتر میکردم توش خم شدم روش و در گوشش زمزمه میکردم تو جنده ی خودمییی…اونم هی میگفت جووون جوونم بکن تند تر بکن منم ادامه دادم و بعد از ۵ دقیقه شروع کرد به لرزیدن منم همزمان تند تر میکردم توش ک گفتم داره میاد گفت بریز توششش مشکلی ندارممم منم تا تهش رو خالی کردم توش…بعدش همون جوری رفتیم حموم با هم و شستمش … تا صبح دوبار دیگه سکس کردیم و تا دو سال بعدش هم ادامه داشت رابطمون تا وقتی که پسر داییش از استرالیا اومد و گیر داد که باید باهم ازدواج کنن و رفت از ایران… خلاصه این داستان اولین رابطه م با یه خانوم بزرگتر از خودم بود…بازم ببخشید اگه بد بود تجربه نداشتم نوشته: سعید #پایان کانال زاپاس #عضو شید @zapas_dastan_azad
Показать все...
سکس با مامان دوست دخترم #خاطرات_نوجوانی #میلف درود رفقا من تاحالا داستانی ننوشتم گفتم یکی بنویسم اگ خوشتون اومد بازم سعی میکنم ادامه بدم من اسمم سعیده الان ۲۷ سالمه و داستانی که میگم براتون برای ۹ ساله پیشه که هجده سالم بود اون موقع یه اکیپی داشتیم ما که چند تا پسر بودیم و چند تا دختر من ولی با کسی توی رابطه نبودم یه دختری بود توی اون اکیپ که اسمش رو اینجا می‌ذاریم هانیه این هانیه خانوم دختر خجالتی و کمرویی بود به خاطر همین به یکی از دوستاش که می‌شد دوست دختر دوست صمیمی من گفته بود که من از سعید خوشم میاد و اون هم به دوسته من گفت و خلاصه سرتونو درد نیارم ما بعد از چند روز و چت کردن توی وایبر با همدیگه اوکی شدیم … به شدت دختر خجالتی ای بود و همین مسئله باعث میشد که من بیشتر از بوس کردن و بغل کردن نزدیکش نشم…اینو یادم رفت بگم راستی که هانیه همیشه با مامانش میومد بیرون … خلاصه شیش ماه باهم دوست بودیم و سه تایی کلی جا رفتیم …حالا شاید بگید پدر هانیه کجا بود… پدرش فوت کرده بود و مادرش خیلی زیبا بود واقعا ولی به خاطر هانیه با هیچ مردی اوکی نمیشد وگرنه من خودم شاهد بودم که کلی خاطرخواه داشت اسمش سپیده بود ۳۸ سالش بود تو ۲۱ سالگی بچه دار شده بود قدش تقریبا ۱۶۰ بود و وزنش هم ۷۵ کیلو… پوستش سبزه بود و سینه ها و باسن نسبتا بزرگی داشت…راستش همیشه بهش یه حس عجیبی داشتم ولی خب به خودم اجازه نمیدادم بیشتر از فکر باشه…بگذریم…یه روز بهم پیام داد که کجایی میخوام ببینمت گفتم هانیه ک الان کلاس زبانه گفت اره خودم کارت دارم بپوش میام دنبالت…منم سریع حاضر شدم و رفتم پایین …پیاده شد و گفت خودت بشین پشت فرمون من حال ندارم رفتیم یه گوشه ای کنار یه پارک وایسادم و گفتم بفرما…شروع کرد کلی از زندگیش گفت و سختی هایی که توی این زندگی کشیده بود و اخرشم بهم گفت نمیدونم چرا تصمیم گرفتم به تو بگم اینارو…حس میکنم از سنت بیشتر میفهمی و … حس خوبی بهم میدی و منم کلی باهاش حرف زدم و ارومش کردم رفتیم دنبال هانیه و رفتیم یه آیس پک خوردیم و هانیه گفت دوستای اموزشگاهش میخوان فردا شب جمع شن خونه یه یکی و اگه میشه اونم بره اونجا شب رو …اولش مامانش مخالفت کرد و گفت میدونی که من فوبیا دارم شب تنها نمیتونم بمونم و … هانیه رو به من کرد و گفت میشه خواهشا تو یه شب بیای بمونی خونمون منم گفتم کاری ندارم اوکیه و با مامانش صحبت کردم و اجازشو داد فرداش ساعت هفت رفتم خونشون هانیه داشت حاضر میشد من زیاد اونجا رفته بودم ولی هیچوقت شب نمونده بودم هانی که حاضر شد گفتم خودم میبرمش سوییچ رو گرفتم و بردمش تا دم خونه ی دوستش و برگشتنی یه راکی گرفتم و مزه و خوردنی و شام و رفتم خونه…وارد که شدم برق از کلم پرید تا حالا ندیده بودم لباس اینجوری بپوشه سپیده یه تاپ مشکی تنگ پوشیده بود با شلوارک مشکی تاپش از پشت کامل باز بود من هاج و واج داشتم نگاش میکردم که با یه لبخند شیطونی گفت چیه ؟پسندیدی؟بپیچم ببری؟😅🤣 خودمو جمع و جور کردم و گفتم بگو پس هانیه به کی رفته خلاصه یکم شوخی کردیم و جلوی تلویزیون شون روی کاناپه نشستیم کاناپه شون بزرگ بود از اینایی که هم مبل میشه هم تخت…چند تا پیک راکی خوردیم باهم و داشتم سیگار میکشیدم که گفت امروز کار خونه کردم شونه هام خیلی درد گرفت بهش گفتم برگرد دراز بکش برات ماساژش بدم…من از دوستم که ماساژوره یه چیزایی یاد گرفته بودم شروع کردم ماساژ دادنش خیلی آروم داشت ناله میکرد صدای تی وی زیاد بود شنیده نمی شد خیلی صداش…بهم گفت چقدر دستات خوبه دردش کم شد واقعا…گفتم میخوای کل بدنت رو ماساژ بدم گفت نه خسته میشی گفتم نمیشم خیالت تخت فقط باید تاپت رو در بیاری گفت اوکی و درش اورد و بدون اینک ببینم سینه ش رو دراز کشید به پشت و منم شروع کردم ادامه دادن ماساژ … بعد از ده دقیقه از کمرش یکم پایین تر رفتم ببینم واکنشش چیه دیدم چیزی نگفت باز ترسیدم و گفتم زووده رفتم سراغ پاهاش…لاک قرمز زده بود و خیلی قشنگ شده بود پاهاش منم از ساق پاش تا کنار کصش رو با انگشتام ماساژ میدادم از قصد دورو بره کصش رو هی لمس میکردم البته از روی شلوارک یهو دلو زدم به دریا گفتم اینو در بیاری بهتر میتونم ماساژت بدم ها گفت خودت در بیار منم تو کسری از ثانیه پایین کشیدمش و خشکم زد خیلی جالب بود که شورت نپوشیده بود خودش سریع گفت من کلا تو خونه شورت نمیپوشم حواسم نبود بگم بهت…خندیدم گفتم تا باشه از این عادت ها…منم باسنشو حسابی ماساژ دادم و دوباره رون پاهاش رو مالیدم داشتم کصش رو نگا میکردم که دیدم یکم خیس شده گفتم الان دیگه وقتشه همینطور که میمالیدم روناشو خم شدم زبونمو کشیدم روی چاک کصش از بالا تا پایین و میک زدم چوچولشو…به محض اینک اینکارو کردم یه آاااااه کشید و گفت این چکاری بود …گفتم اینم یه نوع ماساژه دیگه 😅😉 همینجوری ادامه دادم و اونم فقط چشاشو بسته بود و ناله
Показать все...
رابطه ای که به عشق تبدیل شد لزبین هلو گایز. من مریمم ۱۹ سالمه و خب اینو بگم که من بایسکشوالم یعنی هم به زنا و هم به مردا گرایش جنسی دارم. اندامم بد نیست ولی یکم تپلم و کون گنده دارم و سینه هام کوچیکه.خب بریم سر داستان. این جریان واسه حدود ۷ ماه پیشه. من بیش از حد حشریم و خیلی وقتا خود ارضایی میکنم ولی تاحالا دخول انجام نداده بودم و همیشه فقط خودمو میمالیدم تا ارضا شم. اون روزم خونمون خالی بود و همه بیرون بودن. لباسامو در اوردم و رو تخت دراز کشیدم و سایت پورن باز کردم. دستمو گذاشتم رو کصم که خیس بود و شروع کردم به مالیدن. یکم و گذشت و حسابی خیس شدم تصمیم گرفتم انگشتمو بکنم تو کصم. خیلی وقت بود میخواستم اینکارو بکنم چون با مقاله و اینا متوجه شده بودم که گواهی بکارت و اینا همش چرت پرته و درصد خیلی کمی هایمنشون کاملا بستس و باعث خونریزی میشه. دقیقنم همین شد من انگشتم اروم کردم تو و هیچ خونی نبود حتی چیزی مانع انگشتم نشد. منم که حسابی حشری شده بودم با ضرب تلمبه هایی که تو پورن میزدن انگشتمو محکم میکردم تو خودم و با اون یکی دستم چوچولمو میمالیدم. همینطور که تو حال خودم بودم یهو با صدای افتادن اتو که جلوی در اتاقم بود پتورو پیچیدم دور خودم و دیدم الینا جلوی در اتاقمه و دستش تو شلوارشه. الینا حدود ۲۳ سالشه و اندامش از من ریز تره ولی ممه هاش گنده تر. همینطور که خودش میگفت پدر مادرش مرده بود و مجرد بود و مامانش از دوستای قدیمی مامانم بود.اکثرن برای تعمیر کامپیوتر میومد خونمون و مخ بود توش . ازش پرسیدم کی به تو کلید داد گفت همزمان که مامانت داشت میرفت بیرون جلوی در دیدمش کلیدو داد گفت اکثرا هنسفری تو گوشته ممکنه درو باز نکنی. از جام پاشدم و سمتش رفتم. هیچی نمیگفت.منم که به شدت حشری شده بودم گفتم منو دید میزدی؟ سرشو به علامت منفی تکون داد. پتورو از دور انداختم پایین که نگاهشو ازم دزدید. چونشو گرفتم سمت خودم کشیدم و لبامو رو لباش گذاشتم. مشخص بود حسابی داغ کرده. باهام حسابی همراهی میکرد.کشیدمش سمت تخت و هولش دادم روش. خم شدم روش و همونطور که ازش لب میگرفتم لباساشو در اوردم. سینه هاش خوردنی تر از چیزی بود که فکر میکرد. نوکش کالباسی رنگ بود و حسابی گرد و قلبمه. گردن و سینشو حسابی خوردم و پایین تر رفتم. شرتشو از پاش دراوردم و نگاهی کص سفیدش کردم. با ولع واسش می خوردم اونم آه میکشید. اصولا کرم ریختنو دوس داشتم. سرمو عقب کشیدم که اعتراضی گف بخورش واسم چرا وایسادی. از جام پاشدم و با کصم نشستم رو دهنش و گفتم نوبت توعه. حسابی حرفه ای میخورد و از شدت لذت داشتم میمیردم. پاهامو محکم گرفته بود جوری که نمیتونستم تکون بخورم و تا جایی که میتونست تند تند میک میزد و زبونشو فرو میکرد تو سوراخم. حسابی عاح میکشیدم و حال میکردم. کم کم انگشتشم اضافه کرد و محکم توم تلمبه میزد و چوچولمو لیس میزد. چن دقیقه بعد ۲ تا انگشتشو باهم کرد توم و ارضا شدم. اومدم پاشم برم سراغ کصش که گفت وایسا میخوام آبتو بخورم. از جاش پاشد و نشست پایین تخت و پاهامو باز کرد اینقدر محکم میک زد تا آبم اومد بیرون و همشو لیس زد خورد. موهای کوتاشو تو دستم گرفتم و فشارش میدادم به خودم. بلاخره کشید عقب و جامو باهاش عوض کردم. ازش پرسیدم انگشت کنم که گفت تاحالا نکردم ولی بکن. یکم دودل شدم ولی به قدری حشری بودم که انگشتمو انداختم تو کصش و شروع کردم خوردن براش. محکم میخوردم و سرمو فشار میداد به خودش. بلاخره ارضا شد. من آب دوس نداشتم و نخوردم براش با دستمال پاک کردم. رفتم بالای تخت و به حالت قیچی بین پای هم قرار گرفتیم. کصامونو بهم میمالیدیم و حسابی عاح م
Показать все...
یکشیدیم. برای بار دوم جفتمون همزمان ارضا شدیم. بغلش کردم و دراز کشیدیم. لباشو و ممه هاشو همونطور میخوردم و دستمو رو کصش میمالیدم.محکم تر بغلم کرد و گفت میدونی چن ساله تو نختم دختر. این شروع رابطه ما بود و هفته بعد از اون جریان بهم پیشنهاد رل داد منم قبول کردم. هفته دیگه ماهگرد هفتممونه و بعد از گرفتن لیسانس من میریم اونور و اگه بشه ازدواج میکنیم چون واقعا عاشق همیم… پایان. نوشته: مریم #پایان کانال زاپاس #عضو شید @zapas_dastan_azad
Показать все...
عمه طلاق گرفته #زن_مطلقه #عمه سلام رضا هستم ۳۲ سالمه و دوست دخترم که دختر عمم میشه نگار هست که ۳ سال از خودم کوچکتر هست ، عمه مهناز تقریبا ۱۰ سالی میشه طلاق گرفته و ۵۲ سالش هست من و نگار از دبیرستان باهم بودیم و عمم هم این موضوع میدونه و مشکلی نداشت با این دوستی البته قصدمون ازدواج هست و چند سالی هست که سکس با نگار دارم ما تهران زندگی میکنیم اما در واقع اراکی هستیم و اونجا هم خونه داریم داستان از این جایی شروع شد که عروسی یکی از فامیلا دعوتمون کردن و نگار بخاطر مرخصی نتونست شب اول حنابندون بیا و شب عروسی میومد و من و عمه قرار شد زودتر بریم بعدازظهر از تهران حرکت کردیم و مستقیم رفتیم حنابندون داخل مسیر تهران تا اراکم با عمم صحبت ازدواج و خونه و این چیزا کردیم که گفتم عمه نگار هنوز نمیخوام که با خنده گفت پدرسگ چرا بخواه ۱۰ ساله باهم هستید دیگه منم که کاریتون ندارم رفتیم تالار و اخر شب برگشتیم خونه اراک عمم من گفتم میخوام بخوابم خستم عمم هم گفت یه دوش بگیرم منم میخوابم من پذیرایی خوابیدم ساعت ۲ ۳ بیدار شدم و دیدم عمم با هوله حمومش رو مبل خوابیده تعجب کردم که چرا اینطور سعی کردم بخوابم اما کیرم داشت کم کم راست میشد اینم بگم عمم از ایناس که به خودش میرسه و میلف خوبی هست چند دقیقه طول کشید و همش تو فکرم این بود برم سمتش و ترتیب عمه بدم که گفتم تهش میپره بهم و قهر این چیزا و اهل ابروریزی نیست گفتم بزار صداش کنم که بیدار بشه صداش زدم عمه سردت میشه پاشو لباس بپوش که صدا ارومش گفت خوابم میاد ولم کن و پاشدم رفتم لباساشو اوردم و زدم بهش بیا بپوش گفت رضا ولم کن من مثل نگار سرمایی نیستم الانم اینا زیادمه و گفتم باشه بخواب اصلا ترسی از اینکه با کیر راست ببینم نداشتم چند دقیقه دوباره گذشت گفتم بزار برم سراغش شلوارمو کندم و رفتم خوابیدم کنارش دستم گذاشتم روسینه هاش ولی تکون نخورد اروم هوله دادم بالا از پشت و باسنش بزرگش افتاد بیرون که یه شرت سبز پوشیده بود کیرمو بردم جلو و بین پاهاش خورد و برگشتم عقب ی تکون خورد و بین پاهاش باز شد چند ثانیه تکون نخوردم و کیرمو گذاشتم رو کصش یه دفعه بیدار شد و گفت رضا داری چیکار میکنی منم کیرمو تا ته فشار دادم داخل کصش و تلمبه میزدم و با دستام عممو گرفتم که بلند نشه چند بار تلمبه زدم و کشیدم بیرون و گفتم بیا دیدی چیزی نشده لامصب خیلی عمه خوبی هستی گفت گمشو من عمت هستم مامان نگارم میفهمی گفتم قرار نیس نگار بفهمه و پاشدم از کنارش گفتم الانم نمیخوای بگیر بخواب باهمون کیر راست رفتم اب خوردم دیدم همونجاس گفت فقط نگار هیچ وقت نفهمه گفتم مگه خرم بگم و رفتم سمتش و هوله زدم کنار و فقط لباس زیر بود اندام خوبی داره سینه هاش عالی فقط یه کم چروک شده لباس زیرا کند و لبشو گرفتم و دستمالیش کردم که شهوتی بشه و با دستش کیرمو فشار میداد میگفت ۱۰ ساله دست به کیر نزدم یادم رفته گفتم عمه جون یادت میارم خندید گفت کثافت اگه نگار بزاره و هوله انداخت رو زمین و خودشم خوابید گفت بجنب خوابم میاد گفتم عمه عجله نکن کار داریم کیرمو میزدم رو کصش و با دستام سینه هاش میمالوندم کم کم کیرمو دادم داخل کصش نسبت به سنش تنگ بود شهوتش زده بود بالا میگفت تند تر بزن من محکم میزدم ۵ ۴ دقیقه کردمش گفتم ابم داره میا گفت لولمو بستم بریز وای اون لحظه کل کیرم گرم شد داخل کصش و کشیدم بیرون و گرفتم بوسیدمش افتادم روش اما ارضا نشده بود چند دقیقه همین طوری لخت بغل هم بودیم کیرم آبش ریخته بود رو شکمش و دوباره داشت راست میشد گفتم میخوای بریم حموم گفت باشه بغلش کردم بردمش زیر دوش آب باز کردم و سرپا از پشت کیرمو فشار دادم و محکم تلمبه میزدم ۲ ۳ دقیقه گذشت که ارضا شد منم بعدش ابمو ریختم داخل کصش دوباره شستیم اومدیم بیرون گفت بعد ۱۰ سال دوباره حس کردم زن هستم فردا ظهرش دوباره کردمش از اون زمان ماهی یک یا دو بار میکنمش چون زیاد داغ نیست بخاطر سنش نگار هم چیزی نمیدونه نوشته: رضا #پایان کانال زاپاس #عضو شید @zapas_dastan_azad
Показать все...
یییییی محکم‌ کیرشو فشار مبداد آبش اومد. وااااااااااییییییییی خدا حس کردم توی کونم یه چیز داااااغ پر داره میشه. کیرش و حس میکردم بررگ کوچیک میشه. وااااای اااااااااخ یه حس خوب و درد زیاذ حس میکردم. روم ولو شد منم ولو بودم و نفس نفس میردبم هر دو ساعت و دیدم وای یه ساعته داره منو میکنه آروم پاشد از روم. من ولو بودم لباس پوشید ماچ کرد منو کمکم کرد لباس بپوشم، جون نداشنم برم توالت خولببدم رو تخت منو بعل کرد و کونمو ماساژ داد لب گرفت ازم گفت حال داد گفتم آره دیگه بقیه اش چیزی نبست که همش و بگم. ساعت 4 از خونه ما رفت من رفتم حموم از کونم کلی آب منی اومد. دو روز هم میسوخت بعد اون ماجرا بارم سکس چت کردیم اما سکس نه اون خیلی خواهش کرد اما من گعنم نه و کم کم کات کردیم اون اولین و آخرین سکس زندگي من بود تا الان و دیگه سکس نداشتم، هم درد داشت هم حال داد و اینش خوب بود که کرم اش خوابید مرسی که گوش کردید. نوشته: کیمیا #پایان کانال زاپاس #عضو شید @zapas_dastan_azad
Показать все...
ه حسی داشت هم درد هم لذت، بوسم می‌کرد پشت گردنم و ماچ می‌کرد هی میگفت قربون کون گندت برم، قشنگ چند دقیقه فقط داشت انگشت می‌کرد و داشت انگشتش و توی کونم می‌چرخوند، انگشتش و اروم آروم عقب جلو می‌کرد اووووویییییی واقعا دردش لذت بخش بود بعد درآورد گفت جفت کن، دست کرد از کیفش یه روغن بچه کوچیک فیروزه درآورد گفتم این چرا گفت نترس برای لاته. رونم و جفت کردم روغن زد کیرش و گذاشت لای رونم داد داخل ااااااههههه خوابید روم واییییییی چه داغ و سفت بود، تلمبه میرد من نمیدونستم باید چی بگم شکمش و روی کمرم حس میکردم که داغ بود، کیرش داشت دیونم می‌کرد میخورذ به کسم وای، چشمام و بسته بودم و ناله میکردم. هر لحظه منتظر بودم آبش بیاد اما نه گویا نمیخواست بیاد. صدای تلمبه هاش و می‌شنیدم تند تند کیرش لای رونم عقب جلو میشد. یه ربعی فقط تلمبه زد. کیرش و درآورد کشید لای کونم اوووووه. لای چاک کونم باری مبداد منم شل کرده بودم و آه آه میکردم که نوک کیرش چسبید به سوراخ کونم، چشمم گرد شد گفتم ساسان نکنی تو ها، گفت چرا. گفتم نه نکن نمیخام گغت ببخشید اما ازش ممکن نیست بگذرم، دیدم قضیه جدیه گفتم ساسان برام زوده نکن ها گفت تازه دیر هم شده خیلی وقته به سن بلوغ رسیدی هرچی گفتم قبول نکرد و فشار داد اااااااااااخ خدا. خیلی چرب بود داشت می‌رفت توم داد زدم گفتم نه تو کونم نه اما یهو نوک کیرش و حس کردم که تق جا رفت، وااااااااااییییییییی داد زدم گفت جیغ داد نکن ابرو مون میره، ترسیده بودم دردم میومد گفتم تورو خدا از کون نه، گفت فقط دو دقیقه چشمت ببند اگه دردت زیاد شد بعد دو دقیقه در میارم قول میدم، قبول کردم. گفت کونت و سفت نمیکنی ها گفتم باشه با دست گفت کونمو وا کنم، وااااااااااییییییییی خدا بالش و گاز گرفتم حسش میکردم داره میره تو و تو تر وااااای خدا ااااااخ. دلم درد گرفت اااااااخ با یه تقه همش و کرد چسبید بهم وااااای خدا اااااااااااااخ. نفس عمیق کشید گفت اوففففف رفت تا ته. شوکه بودم، تند تند ماچ می‌کرد و کسم و می‌مالید واااای خدا چه دردی حس میکردم دارم جر میخورم، واقعا گنده بود باورم نمیشد الان تا ته تومه. آروم کیرش و کشید بیرون و داد داخل هی آروم آروم آروم تکرار می‌کرد وای خدا ااااااااااااااااخ. ناله و گریه باهم بود. عوضی واقعا بلد بود. داشت لب می‌گرفت ازم به خودم اومدم دیدم بعللله دارم کون میدم. چرب چرب بود وااایییییی یهو یادم اومد گفته بود 2 دقیقه اما ده دقیقه ست داره فقط تلمبه میزنه. گفتم بسه خیلی بیشتر شدا. خندید گفت جووووووون تپلی. بی اهمیت داشت می‌کرد منو واییییییییییی خدا اااه ااااااخ دیکه شل شدم و ناله م گرفته بود وای چرا آبش نميومد ایییییی گفت قمبل کن، کیرش و درآورد ببخشید اما نجس بود. با دستمال پاک کرد من خجالت میکشیدم. منو داگ استایل کرد گفت سرت و بزار رو تخت، کرد داخل ااااااخ. گفت آها حالا شد الان میشه تا دسته خوب کردت، تند تند تلمبه میزذ اااااه اااااااخ اشکم درومده بود ولی از حق نگذریم حال مبداد کسم داغ شده بود. چشمم و بسته بودم، خیلی خوب می‌کرد با کف دست میزد در کونم. ااااااااح اااااااااااااخ که چه حسی داشت موها منو گرفت دستش گفت یابد یکم تند بکنم تحمل کن آبم بیاد گفتم باشه. موهامو گرفت کشید عقب اااااااااخ و شروع کرد جیغ خفیف کشیدم. وااااای صدای تلنبه هاش میومد فقط با شق شق سوراخ ام، دیگه قشنگ وا شده بودم، تند تند تند میگایید گفتم بزار بیاد ااااااخ گفت شل کن باش فقط کونت و بده عقب، صداش لرزون بود و خیس عرق، یهو چنان محکم جا کرد که جیغ زدم دمر خوابیذم اومد روم وااااااااااییی
Показать все...