cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

Living with Cinema🎥

کانالی برای جاذبه‌های هنرهفتم 🎞

Больше
Рекламные посты
810
Подписчики
-124 часа
-47 дней
-230 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

احتمالا همه تون فیلم فوق العاده The Lives of Others 2006 ساخته فلورین دورنسمارک رو دیدین. که گرد ویسلر (با بازی خیره کننده موهه) یک مامور خبره اشتازی (سازمان جاسوسی آلمان شرقی) مأمور شنود و جاسوسی از یک نویسنده و بازیگر تئاتر می شود. اولریش موهه بازیگر نقش این مامور بود. موهه یک بازیگر تئاتر و سینما و تلویزیون در آلمان شرقی بود و بعد از فروپاشی بلوک شرق متوجه شد که در پرونده وی در اشتازی چهار نفر از همکاران او و حتی همسرش از او جاسوسی می کردند! وقتی از او سوال شد که چگونه برای این نقش آماده شده است پاسخ داد:«یادم آمد.» #توئیت @Livibc
Показать все...
🤯 3
Фото недоступноПоказать в Telegram
همین که مخاطب به تنهایی از وجود چنین موجودی آگاه شده در حالی‌که دیگران بدون ذره‌ای شک و تردید، مشغول روزمرگی بوده و به اصطلاح عامیانه از حضور در کنار وی، آب در دل‌شان تکان نمی‌خورد، نگرانی عمیقی را دل مخاطب کاشته و تا انتها وی را رها نمی‌سازد. ناپدید شدن همانطور که در ابتدا نیز اشاره شد،هجوی است برآثار سینمای وحشت. هجوی که خشونتی ابزورد را پیش‌کش کرده و طبیعتا قرار نیست برخلاف آثار رایج با انگیزه‌‌های از پیش تعیین شده طرف باشیم. انگیزه و محرک‌های شخصیتی برای آنتاگونیست نه ارضا نیازهای جنسی است نه لذت بردن از شکنجه و مثلا جمع‌آوری کلکسیونی از جسم و وسائل قربانی‌ها و نه احیانا قصدی برای باج‌گیری از خانواده ‌آنها داشته و نه حتی ایده و آرمانی به منظورِ پاک‌سازی جامعه و ... تنها توجیه وی مقابله با سرنوشت بوده و بس! چنان‌چه به گفته وی از همان دوران نوجوانی این مقابله با سرنوشت را در خویش نهادینه کرده و در نتیجه گاها به خود ضربه زده (همچون پریدن از بالکنِ خانه که به شکستن دست منجر شده) و گاها موجب رنج و عذاب دیگران گشته است. همچون همین وقایعی که در اثر شاهدیم و زوجی بی‌گناه را این‌چنین درگیر تفکرات پوچ و مریض خویش ساخته است. جدا از این سیستمِ فکری مریض به سخره گرفتنِ مسئله علیت در روایت هم بر آزاردهندگی افزوده است. اصلا تمام مصیبتی که بر سر این زوج آمده تماما از عنصرِ تصادف نشات گرفته است! از عطسه ناگهانی آنتاگونیست و گریختنِ سوژه قبلی گرفته تا جاکلیدهایی که قبلا توسط همسر وی خریداری گشته‌اند و خود موجبِ جلب اعتماد سوژه تازه گشته‌اند. آشکارا ترکیبِ فلسفه‌بافی‌های پوچ آنتاگونیست به علاوه نقش پرررنگ تصادف و کنار زدن علیت (عنصری که برای هرمخاطبی به شکل ناخودآگاه عنصری مطلوب و خواستنی بوده، چنان‌چه از همان دوران کودکی نیز با داستان‌هایی از طرف والدین همراه بوده‌ایم که همواره با مرتبط بودن منطقی حوادث با یکدیگر در ارتباط بوده و گویی هر واقعه از دل واقعه قبلی بیرون آمدن را بیشتر پسندیده و باورش میکنیم) روح و روان مخاطب را بیش از پیش آزرده می‌سازند. وقتی با چنین روایت هولناک و مریضی طرفیم، آشکارا نمیبایست که انتظارِ پایانی روشن و امیدبخش را نیز کشید. اصولا خبری از نجات و رستگاری هم نبوده و نه آنتاگونیست فکور و زیرک، تاوان گناهانش را میدهد و نه پروتاگونیست سرنوشتی جز مدفون گشتن در زیر خاک نصیب‌اش میشود. هرچقدر هم مخاطب با کورسوی امیدی منتظر باشد تا شاید خالق اثر در انتها کمی دل‌رحمی به خرج دهد و همچون پایان زندانیانِ «دنی‌ویلنو»(کسی صدای ضعیفِ سوت‌های هیوجکمن را بشنود و برای نجات اقدام کند)اما اینجا خبری از کلیشه‌ها و پایان‌های خوش هم نیست و شری که از ابتدا تازیده در انتها نیز بر سرِ همان موضعِ قدرت‌اش می‌ماند. امتیاز: 10 امیدسلیمی @livibc #یادداشت
Показать все...
🔥 3
نگاهی به ناپدیدشدن: تجاوز به روحِ مخاطب «ناپدیدشدن» محصول مشترک سینمای هلند و فرانسه به کارگردانی 《جورج‌سلوزر》 شاهکارِ مریضی است که مواجه با آن حسابی نگارنده را سرذوق آورد. از فیلمی جسور و وحشی میگوییم که بی‌امان و بدون مراعات حالِ مخاطب بر او آوار گشته و روح‌اش را مورد تاخت و تاز قرار میدهد. تجاوزی ذره‌ذره و بدون هیچ گونه شتابی رخ می‌دهد تا آزارگونه بودن را با شدت بیشتری بر مخاطب اعمال کند. ناپدیدشدن اگرچه در دقایق ابتدایی ظاهری آشنا به خود می‌گیرد اما در واقع هجوی است بر آثار سینمای وحشت و تریلر‌های جنایی_جاده‌ای. اثری دهشتناک و هشداردهنده و تلخ درباب هیولایی بنام انسان. دقایق ابتدایی با آن نماهای هلی‌شات از جاده و ماشین‌های درحال تردد و موسیقی مرموز و دیالوگ‌های زن مبنی بر کابوس‌های پرتکرار شبانه (مبتنی بر تصاویرسورئال ) و صدالبته تمام شدنِ بنزین و گیر افتادن در تونل و.....یادآور تریلرهای جاده‌ای مرسوم است. مخصوصا با نمایی که کارگردان از کامیون در حالِ حرکت (پشت سرآنها) میدهد. مقدمه‌ای یادآور آثاری نظیر دوئل، انهدام و حتی یکی از اپیزودهای درخشانِ قصه‌های وحشی. اما به طبع وقتی با اثری طرفیم که به قولِ استنلی‌کوبریک وحشت‌انگیزترین اثری است که به خود دیده، پس میبایست که انتظار اثری متفاوت را کشید. وحشتی عمیق و ماندگار که نه از عناصر وحشی و درنده طبیعی و فراطبیعی و نه از موجودات فضایی و احیانا جسمی تغییر یافته و... نشات گرفته است. هرچه هست از انسانی به ظاهر متمدن و موقر ناشی شده و با وحشتی طرفیم که حتی خود را مقید به نمایش عریان خشونت و به تصویر کشیدن خون و جنازه و شکنجه و تجاوز و... هم نمیبیند و اصولا قرار هم نیست به سمت و سوی اسلشرها برود! در واقع وحشت ناپدیدشدن از نشان ندادن آمده و به طبع بارِروانی بالایی هم دارد. از این حیث حتی میتوان آن‌را الهام بخش تعدادی از مهم‌ترین آثار «میشاییل‌هانکه» نیز قلمداد کرد. آشکارا زوج بی‌گناه و از همه‌جا بی‌خبر و خشونت ابزوردِ اثر، یادآور بازی‌های مسخره (شاهکارِ ابدی هانکه) است. زوجی به قصد مسافرت به کشورِ فرانسه آمده‌اند و اگرچه با وجود برخی اختلاف‌های طبیعی و جزیی، مشکل خاصی باهم ندارند اما با وقوع حادثه‌ای (ناپدید شدنِ زن) مسیر زندگی‌شان به کلی دگرگون شده و.. روایت بر خلاف انتظار مخاطب پیش رفته و کلیشه‌های رایج را دور میزند.مثلا از همان ابتدای وقوع حادثه محرک‌اش، با دیالوگ‌هایی که مابین مرد و مسئول پمپ‌بنزین مطرح می‌گردد، پرونده مراجعه به نیروی پلیس و پیگیری ‌جدی‌ آنها را بسته و اصولا از همان ابتدا به مخاظب می‌فهماند پلیسی در کار نخواهد بود تا پرده از معمای ناپدیدشدن بردارد! حتی سکانسی را به تنهایی و استیصال مرد پس از بازگشت به شهر‌اش را هم به تصویر نمی‌کشد و به شکلب تعمدی نمایش عذاب روحی او را نیز به تاخیر انداخته و درعوض با فراغ‌بالی کامل زاویه دید روایت را نیز تغییر داده و از میانه‌های اثر تماما با آنتاگونیست روان‌پریش و خونسرد طرفیم! روایتی مریض که حتی پا را از این مورد هم فراتر گذاشته و مخاطب را از مکانِ زن ناپدید شده(که حالا دیگر شک نداریم ربوده شده است) هم بی اطلاع می‌گذارد. هیچ نما و سکانسی راهم به تقابل زن و آنتاگونیست اختصاص نداده تا بشکلی واضح از نیت وانگیزه وی مطلع شویم. صرفا با کنجکاوی بی‌وقفه‌ای طرفیم که چون بشکلی آگاهانه از تزریق اطلاعات به مخاطب هم طفره میرود ، هر لحظه بر آزار دهنده بودنش ، می‌افزاید. هرچند در ابتدا ممکن است این فرضیه پیش آید که بنا بر اختلافِ ابتدایی این زوج، ممکن است با نقشه‌ای از طرف زن همراه باشیم و انتقام از مرد(به دلیل بی‌توجهی ابتدایی در تونل) منشا تمام وقایع باشد اما روایت با نمایش تنهایی آنتاگونیست و تمرین‌های بیمارگونه‌اش با ظرف آغشته به سمِ عنکبوت و البته میزانسن مشمئز‌کننده‌ای که از تمرین او در کنار ماشین برای اغفال طعمه‌های خویش انجام میدهد، مارا از باطل گشتن فرضیه ابتدایی آگاه نموده و شک نداریم که بنای این نقشه پلید از کجا نشات می‌گیرد. پس تمام مسئله مخاطب میشود وجود سرنخ‌هایی که به دستگیری وی ختم شده و ذهنش دیگر درگیر هویت نیست و چگونگی دستگیری و نجاتِ زن، جایگزین‌اش میشود. هیولایی با ظاهری انسانی. بشدت خونسرد و خوش‌برخورد و متین و دارای خانواده و موقعیت اجتماعی مناسب و... اصلا همین عادی بودن ظاهری زیست‌اش است که جلو‌ه‌ای وحشت‌انگیز و هولناک به اثر بخشیده و درست به مانند سوژه‌های ماندگار سریالِ شکارچی‌ذهن (با افرادی طرف بودیم که در پسِ کلام و رفتار انسانی و متمدنانه‌شان، خلق و خویی پلید و اهریمنی را پنهان ساخته بودند) عرقی سرد بر پیشانی مخاطب می‌نشاند.
Показать все...
👍 3
Фото недоступноПоказать в Telegram
آمار جالب کوتاه ترین نقشهایی که جایزه اسکار را برده اند
Показать все...
01:33
Видео недоступноПоказать в Telegram
کوین اسپیسی که خودش از بزرگترین هنرپیشه های تاریخ است (و پس برگشت به عرصه عمومی) از بداهه پردازی ال پاچینو سر صحنه فیلم «گلن گری گلن راس» میگوید که چگونه حیرت زده شده است @livibc
Показать все...
22.96 MB
👏 1
شرلوک هولمز و هرکول پوآرو مهم‌ترین شخصیت های کارآگاهی داستانی هستن که وارد سینما هم شدن مهم‌ترین تفاوت این دو هم اینه که هولمز با جستجوی ردپا و مدرک پیش میره اما پوآرو بر گمانه زنی ها تکیه داره #توئیت @Livibc
Показать все...
👍 3
فیلم The Murder on the Orient Express 2017 به کارگردانی کنت برانا در ژانر جنایی معمایی. بر اساس مجموعه داستان های هرکول پوآرو از کتاب قتل در قطار سریع السیر شرق اثر آگاتا کریستی یکی از سرنشینان قطار (جانی دپ) از مبدأ استانبول نامه های تهدید آمیزی دریافت می کند او دلال عتیقه است. از پوآرو (برانا) درخواست می‌کند که حل و فصل کارهای او را بر عهده بگیرد اما پوآرو از این کار خودداری می‌کند. روز بعد مشخص می شود که دلال عتیقه با ضربات چاقو کشته شده است. مدیر قطار از پوآرو می خواهد که قاتل را پیدا کند. حال پوآرو باید این پازل را بچیند... #معرفی_فیلم @Livibc
Показать все...
👏 1
نگاهی به فیلم The Truman Show1998 از چنل تلگرامی «مدرسه زندگی فارسی» #نقد_فیلم @Livibc
Показать все...
👍 1
ترومن شو.pdf5.85 KB
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.