cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

Fallosafah | فل‌سفه محمد سعید حنایی کاشانی

بازنشر فرسته‌های این کانال تنها به صورت مستقیم رواست. عاقبت منزل ما وادی خاموشان است حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز Website: fallosafah.org/old Website: fallosafah.org Academia.edu: https://sbu-ir.academia.edu/Sahaka محمد سعید حنایی کاشانی

Больше
Рекламные посты
596
Подписчики
Нет данных24 часа
-17 дней
+330 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

🔷 «معما»ی «جلیلی‌هراسی»! 🔶 از دیروز که نتیجهٔ «رأی‌گیری» میان «نامزدهای منتخب نظام» معلوم شد برخی از دلسوزان و دلواپسان نظام برای افزایش مشارکت و «رأی به نظام» و البته «رأی به نامزد مورد نظر خودشان» و کشاندن افراد بیشتری به پای صندوق‌های رأی به حربه‌ای قدیمی متوسل شده‌اند و آن برانگیختن «هراس» از روی کار آمدن «رقیب»، یعنی، «جلیلی و دار و دسته‌اش» است، انگار نه انگار که جلیلی سال‌هاست که «مصدر» کار است و به شهادت خود آقایان وزیران و رئیس جمهورهای پیشین او، بی‌آنکه مقامی دولتی و انتخابی داشته باشد، چنان چوب‌هایی لای چرخ «دولت و رئیس جمهور منتخب مردم» گذاشته است که آنها با همهٔ زورشان از پس رفع آنها بر نیامده‌اند و شکست خورده‌اند!؟: از «اف ای تی اف» تا «کرسنت» و «مذاکرات اتمی» و دیگر قضایا. اکنون پرسش این است: وقتی آقای جلیلی رئیس جمهور نبود از کجا این‌همه زور داشت که می‌توانست روی سبیل وزیر و رئیس جمهور منتخب نقاره بزند!؟ او که قبلاً هرکار یا غلطی خواسته است کرده است، بی‌آنکه رئیس جمهور یا وزیر بوده باشد، پس دیگر چرا باید از رئیس جمهوری او بترسیم؟ از سوی دیگر، مگر مملکت صاحب ندارد!؟ وقتی که «ولی فقیه» بر این کشور نظارت دارد و شخص اول مملکت اوست، مگر جلیلی یا هرکس دیگری می‌تواند هر «غلطی» خواست بکند؟ بنابراین، اگر جلیلی وقتی رئیس جمهور نبود توانست در برابر رئیس جمهور و وزیرانش بایستد و هر غلطی خواست بکند، مسلماً وقتی رئیس جمهور باشد باز کسی هست که نگذارد او هر «غلطی» خواست بکند و اگر او هر غلطی خواست کرد پس حتماً با نظر مقام «ولایت فقیه» بوده است. بنابراین، چرا وقتی در کشوری «ولایت فقیه» حاکم است باید از «ریاست جمهوری نااهلان و نامحرمان» بترسیم! آنها ابتدا گزینش شده‌اند و «اهلیت و محرمیت» و سلامت‌شان تأیید شده است و علاوه بر این باز همواره زیر نظر هستند که خطایی یا غلطی نکنند و هر خطایی یا غلطی کردند، باز کسی هست که چوب لای چرخ‌شان بگذارد و زیر پایشان بزند، و بنابراین مسئولیت اعمال و رفتار «رئیس جمهور» و دیگر «وزیران» نه با «رأی‌دهندگان» بلکه با «ولی فقیه» است، چون او بوده است که آنان را نخست شایستهٔ «برگزیده شدن» دانسته و به مردم معرفی کرده است، وگرنه مردم از کجا «جلیلی» یا هرکسی دیگر را می‌شناخته‌اند!؟ بنابراین، چنانکه بارها به‌درستی و به صراحت گفته شده است، در نظام «ولایت فقیه» هر رأی «رأی به نظام» است و نه این یا آن شخص مسئول در امور اجرایی!   یکشنبه، ۹ تیر، ۱۴۰۳                     @fallosafahmshk
Показать все...
🔷 خطر «شیعه» داشتن! عن امیرالمؤمنین علی (ع): ما اری شیئاً اضر بقلوب الرجال، من خفق النعال وراء ظهورهم. (امیرالمؤمنین علی (ع) گفت: برای دل‌های مؤمنان چیزی را زیانبخش‌تر از صدای گام‌های (مریدانی) که از پشت سر آنان می‌آید نمی‌بینم.) (شیخ بهاءالدین عاملی مشهور به شیخ بهایی، کشکول، دفتر اول) 🔶 امروز برای شخصیت‌های نامدار هنری و فرهنگی، ورزشکاران مشهور، و رهبران سیاسی شاید افتخار یا لذتی بیش از رو به رو شدن با خیل هواداران‌شان یا به نمایش گذاشتن آنان نباشد. این هواداران هرچه بیشتر باشند، آنان بیشتر از قدرت و ثروت و محبوبیت برخوردارند. انبوهی هواداران به آنان اعتماد به نفس نیز می‌بخشد و گاهی به خلاقیت و توانایی‌هایشان نیز می‌افزاید، و البته گاهی به دردسرهایشان، چون آنان می‌خواهند که «این هواداران» را به هر قیمتی حفظ کنند. این امر برای هنرمندان یا ورزشکاران شاید عیب چندانی نداشته باشد، چون آنان بیشتر مردم را سرگرم می‌کنند تا رهبری. بنابراین، برای آنان مشتری در حکم «خدا»ست، مگراینکه آنان در هنر یا کار خود به چیزی فراتر از ثروت یا محبوبیت یا قدرت بیندیشند. اما در خصوص رهبران سیاسی وضع فرق می‌کند. آنان نیز می‌توانند با پیروی از خواست‌های مردم محبوبیت به دست آورند، اما نمی‌توانند آن را به‌راحتی حفظ کنند. چون زمینه‌ای که آنان در آن کار می‌کنند، همچون هنرمندان یا ورزشکاران، تنها در اختیار خودشان نیست. از همین رو، بسی زود مردم پی به بی‌کفایتی آنان می‌برند. و ستارۀ اقبال‌شان افول می‌کند. امروز، در کشورهای دموکراتیک، نمی‌توان سیاستمدارانی یافت که آن‌قدر محبوب باشند که خلایق را به هر طرف خواستند بکشند یا دیرزمانی محبوبیت خود را حفظ کنند. بنابراین، داشتن رهبران استثنائی، و در عین حال احمق، خاص کشورهای عقب‌مانده است، کشورهایی که مردم نمی‌توانند رهبران سیاسی خود را به بی‌کفایتی متهم کنند و از کار برکنار کنند. این کشورها امروز به همان وضعی دچارند که زمانی بخشی از اروپای نیمۀ اول قرن بیستم به آن گرفتار بود، یعنی: فاشیسم. فاشیسم علاقۀ بسیاری به تظاهرات و به صف کردن مردم در برابر «رهبر» داشت. «رهبر» هرگاه که اعتماد به نفسش از دست می‌رفت، برایش تظاهراتی ترتیب می‌دا‌دند تا دوباره بتواند روی پاهایش بایستد. امام علی (ع) همان‌طور که بعد از ماجرای سقیفه عمل کرد، و همان‌ طور که بعد از بیعت مردمان با خود برای خلافت نشان داد، و همان طور که به مردم انبار اندرز داد (به دنبال مرکب پادشاهان و حاکمان ندوید و خود را خوار نکنید)، و در گفت و گو با خوارج به آنان آموخت (حق را به حق بشناسید و نه به شخص) هرگز به دنبال «پیروان» کوری نبود که به او آویزان باشند. به علی (ع) در خلافت ستم شد. بلی، شد. و در تمام زندگی‌اش. اما به گمان من بعد از شهادتش بیشتر به او ستم شد و این ستم را نه دشمنانش که خیل دوستانش کردند، آنان که نام «شیعه» بر خود گذاشتند. و خود را به او منتسب کردند. اما هیچ چیز از او نیاموختند. نه محمد (ص) سنّی بود و نه علی (ع) شیعه. آنان مسلمان بودند. دین‌شان اسلام بود و تسلیم خدایشان بودند. تسنن و تشیع دو تأویل یا دو برداشت از اسلام‌اند. بنابراین، نه مذهب اهل سنت مساوی با اسلام است و نه شیعه. نه شیعیان منکر سنت پیامبر (ص) اند و نه سنیان منکر فضیلت علی (ع). آنچه بعد از نخستین سالهای رحلت پیامبر (ص) بر اسلام گذشت، داستان تأویلی است که مسلمانان از دین‌شان و دنیایشان کردند. این «فتنه»‌ای است که خداوند مسلمانان را بدان آزمود. فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد •این نوشته نخستین بار، پنجشنبه ۴ آذر ۸۹، در اینجا منتشر شده است. پس از انتشار این مطلب بود که تارنمای مرا «فیلتر» کردند و دسترسی به آن را به دست «فیلترشکن» سپردند! یکشنبه، ۳ تیر، ۱۴۰۳ @fallosafahmshk
Показать все...
خطر «شیعه» داشتن! — فلُّ سَفَه

Fallo Safah / the Journals of M.S. Hanaee Kashani / فلُّ سَفَه / روزنامه‌ی محمد سعيد حنايی کاشانی

🔷 «جمهوری اسلامی» و «۲۵۰۰ سال استبداد»! 🔶 این بابا (امام جمعه تهران) طوری از «استبداد ۲۵۰۰ ساله در ایران» سخن می‌گوید که انگار  در این ۲۵۰۰‌ سال در جاهای دیگر چیزی غیر از «استبداد» حاکم بوده است!؟، یا اینکه «دموکراسی» و «انتخابات» و  «جمهوری» هم «وحی منزل» یا از ابداعات «علمای اسلام» و دستاوردهای «تمدن بزرگ اسلامی» بوده است! من نمی‌دانم واقعا خدا چه «عقل» و «فهم» و «شعور» و «رویی» به این «اخوندها» داده است یا اینها مخاطبان خود را چه فرض می‌کنند!؟ والله که «هرچه استبداد در این ۲۵۰۰ سال در تاریخ بشر بوده است» برتر و بهتر و پاک‌تر از یک روز این «جمهوری اسلامی» بوده است! امام جمعه تهران: جمهوری اسلامی در کشوری با تاریخ ۲۵۰۰ سال استبداد، انتخابات را برقرار کرده است! جمعه، ۱ تیر، ۱۴۰۳ @fallosafahmshk
Показать все...
امام جمعه تهران: جمهوری اسلامی در کشوری با تاریخ ۲۵۰۰ سال استبداد، انتخابات را برقرار کرده است

امام جمعه موقت تهران گفت: مشارکت گسترده در انتخابات و تعیین شایسته‌ترین فرد برای مدیریت دستگاه اجرایی کشور، نقش تعیین کننده‌ای در افزایش اقتدار ملی دارد.

🔷 نگفتمت مرو آنجا که جای تو نیست! 🔶 بیچارگی ما آدم‌ها این است که گاهی هرچه دیگران بگویند به خرج‌مان نمی‌رود. می‌خواهیم خودمان سرمان به سنگ بخورد! «تاریخ» برای آدمی همین است که فراموش نکند و به یاد آورد. اما کیست که بخواهد به یاد آورد؟ خواب خوش و رویای شیرین بهترین چیزی است که هر دردمندی آرزو می‌کند! پنجشنبه، ۳۱ خرداد، ۱۴۰۳ @fallosafahmshk 🔷 نگفتمت مرو آنجا نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم در این سراب فنا چشمهٔ حیات منم وگر به خشم روی صدهزار سال ز من به‌ عاقبت به من آیی که منتهات منم نگفتمت که به نقش‌ جهان مشو راضی که نقش‌بند سراپردهٔ رضات منم نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی مرو به خشک که دریای با صَفات منم نگفتمت که چو مرغان به‌ سوی دام مرو بیا که قدرت پرواز و پرّ و پات منم نگفتمت که تو را ره‌ زنند و سرد کنند که آتش و تبش و گرمی هوات منم نگفتمت که صفت‌های زشت در تو نهند که گم کنی که سرِ چشمه صفات منم نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت نظام گیرد و خلّاق بی‌جهات منم اگر چراغ دلی، دان که راه خانه کجاست وگر خداصفتی، دان که کدخدات منم مولانا جلال‌الدین محمد بلخی مولوی رومی (دیوان شمس)
Показать все...
🔷 رام‌کنندهٔ شر یر جانوران 🔶 انسان بی‌شک شریرترین حیوانی است که خدا آفریده است، چون هوشی دارد که حیوانات دیگر از آن بی‌بهره‌اند. در شرارت او همین بس که درنده‌ترین و دلیرترین حیوانات را نیز «رام» و «دستاموز» خویش می‌کند ـــ به تصویر بالا بنگرید، از شیری که انسان او را ناگزیر از پریدن میان «حلقهٔ آتش» کرده است! شیر چگونه «آزادی» خود را در پریدن فراموش کرده است و یاد گرفته است از همان «روزنه»ای بپرد که برای او «تعیین» شده است! ـــ با «زندان و غذا و کتک»! آنچه ما از دیرباز به نام «سیاست» در فرهنک عربی ـ اسلامی ـ ایرانی می‌شناسیم چیزی جز «رام کردن»، «افسار» و «زمام» و «لگام» بر «مردم» زدن، با «زندان و کتک و شکنجه و گرسنگی و اعدام و محرومیت از حقوق اجتماعی»، نیست. از همین روست که در زبان فارسی کلمهٔ مرکب عربی – فارسی «زمامدار» را داریم. ما هنوز بسیار فاصله داریم از آن چیزی که یونانیان «شهروندی» می‌نامیدند.     انسان همان «ظلوماً جهولا» (احزاب، ۷۲) یی است که به گفتهٔ فرشتگان (بقره، ۳۰) خونریزی است فاسد و تبهکار. آری، از چشم فرشتگان جز نوع انسان هیچ حیوانی شایستهٔ «مفسد فی‌الارض» نامیده شدن نبود! حیوانی که «طبیعت» را نابود می‌کند همهٔ ثروت‌های زمین را به یغما می‌برد، از دیگر حیوانات بیگاری می‌کشد، و حتی به همنوع خودش نیز رحم نمی‌کند!  اما از میان همه‌چیزهایی که انسان بر زمین آفریده است «دولت» بی‌شک هیولاترین و شریرترین چیزی است که تاکنون بر زمین بوده است. دولت «ماشین»ی است بیرحم و ستمگر که جنایتکاری و تباهکاری و حرص و آز و گرسنگی و شهوت او را نهایت نیست، مگر اینکه «مردم» بر دست و پای آن زنجیر یا بر دهان او افساری زنند سخت و سنگین، پیش از آنکه «دولت» یا «نظام»/«رژیم» بتواند بر «مردم» افسار زند. آنچه «انقلاب»های اروپایی قرن هجدهم را از دیگر «انقلاب‌»های رونویسی‌شده از روی آن در دیگر جاهای این کرهٔ خاکی، در آسیا و امریکای لاتین و افریقا، متمایز می‌کند همین وارونگی «زمامداری» است. جامعه است که باید «زمام» رهبران و دولتمردان را به دست بگیرد و نه به عکس. در غیر این صورت چنانکه دیدیم، به لطف سرسپردگی «توده‌ها» و خیانت «روشنفکران/آخوندهای عوامفریب»، از این «انقلاب»ها «هیولایی»هایی زاده خواهند شد که تاریخ هرگز مانند آنها ندیده است!  یکشنبه، ۲۷ خرداد، ۱۴۰۳ @fallosafahmshk
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
🔷 روان‌کننده شریر جانوران
Показать все...
🔷 چه کسانی می‌توانند «روزنه‌گشایی» یا «راه‌گشایی» کنند؟ 🔶 چه کسانی می‌توانند «روزنه»‌ای یا «راهی» در این جهان یا در جهان سیاست باز کنند؟: کسانی که تلاشی می‌کنند، جهدی می‌کنند، یا زوری و قدرتی دارند، مشتی یا پتکی دارند، سنگ‌ها را می‌شکنند، موانع را برمی‌دارند، دیوارها را فرو می‌ریزند یا سوراخ می‌کنند، یا قفل‌ها را می‌گشایند. بنابراین، همان‌گونه که از خود کلمات «روزنه‌گشایی» یا «راه‌گشایی» بر‌می‌آید در جهان سیاست «روزنه‌گشایی» و «راه‌گشایی» فقط از دو‌گروه بر‌می‌آید: حاکم و محکوم، زندان و زندانبان، نظام/رژیم و انقلابی‌ها. ۱) «نظام/رژیم» ۲) مخالفان «نظام/رژیم» (انقلابی‌ها) در نظام‌/سیستم‌های «آزاد» و «باز» و «مردمی» و «قانونی» نیازی به روزنه‌گشایی و راه‌گشایی نیست. قانون تکلیف همه چیز را روشن کرده است. اما در نظام‌/رژیم‌های جبار و تمام‌خواه و ولایت‌خواه وضع فرق می‌کند. در نظام‌های باز کسی هم به جرم «مخالفت با نظام» و «تبلیغ علیه نظام» و «توهین به شخص اول نظام» و این قبیل عنوان‌های مبهم و من در آوردی در زندان و حصر یا تبعید یا محکوم به زندان و شکنجه و اعدام یا محروم از حقوق اجتماعی نیست! این عنوان‌ها در نظام‌های جبار و فاشیستی و کمونیستی یا نظام‌های تمام‌خواه و ولایت‌خواه خریدار دارد. بنابراین، فقط در نظامی بسته و سرکوبگر و نامردمی است که می‌توان از «روزنه‌گشایی» و «راه‌گشایی» سخن گفت. اما چه کسی می‌تواند به‌راستی «روزنه‌گشا» و «راه‌گشا» باشد؟: «نظام» یا «مخالفان انقلابی نظام» یا «میانه‌گیرانی که شریک دزد و رفیق قافله»‌اند!  از آنجا که در وهلهٔ نخست «نظام/رژیم» است که همهٔ «روزنه‌»ها و «راه»‌های «تغییر و انتقال مسالمت‌آمیز قدرت» را به روی مردم بسته است، پس در وهلهٔ نخست تنها اوست که می‌تواند روزنه‌ای یا راهی باز کند، اما او چه هنگام روزنه‌ای یا راهی می‌گشاید؟ به دلخواه می‌گشاید یا به‌ناگزیر؟ ۱) «مخالفان» نظامی بسته و سرکوبگر می‌توانند آن‌قدر بر دیوار «نظام» مشت یا سر بکوبند و هر روز آجری از دیوار آن بردارند و بیاندازند تا رفته رفته ترکی یا سوراخی و روزنه‌ای در دیوار پدیدار شود. این کاری است که مخالفان انقلابی و راستین هر نظامی انجام می‌دهند. هیچ ترک یا سوراخ یا روزنه‌ای به خودی خود پدیدار نمی شود، و هیچ دیواری به خودی خود فرو نمی‌ریزد و هیچ راهی به خودی خود باز نمی‌شود! آنهایی که به زندان می‌افتند، شکنجه می‌شوند، در زیر شکنجه کشته می‌شوند، اعدام می‌شوند، از کار و حقوق اجتماعی محروم می‌شوند، یا در سرکوب‌های خونین تظاهرات‌ها کشته می‌شوند، «روزنه‌گشایان» و «راه‌گشایان راستین» اینانند. ۲) اما «نظام» نیز می‌تواند خود دست به «روزنه‌گشایی» یا «راهگشایی» بزند و خود را «روزنه‌گشا» و «راه‌گشا» بنامد، آن‌گاه که بر گزینه‌های «چماق و هویج» موجود خود اندکی می‌افزاید و «سوراخی» فراهم می‌کند تا از فشار آبی که بر پشت دیوار انباشته شده بکاهد و دست کم بخشی از آب را بیرون بریزد تا اندکی از فشار آن بیاساید و به سیلی ویرانگر دچار نشود. اما گاهی آب آن‌قذر زیاد است که «سوراخ» آن‌قدر گشاد می‌شود که دیگر دیواری باقی نمی‌ماند! اما آیا دستهٔ سومی هم هستند که بتوانند «روزنه‌گشا» یا «راه‌گشا» باشند؟ کسانی که (به ادعای خود) نه «زوری» در داخل نظام دارند و نه «زوری» در میان مخالفان دارند تا جمعی را به خیابان آورند یا تظاهرات و اعتصابی راه اندازند تا نظام را وادار به «روزنه‌گشایی» یا «راه‌گشایی» کنند چگونه می‌توانند خود را «روزنه‌گشا» یا «راه‌گشا» بنامند؟ مگر اینکه «واسطه‌ها» و «دلالان»ی باشند که مردم را به عبور از همان «روزنه» و «راهی» بخوانند که نظام/رژیم گشوده است، اما اگر نظام ناگزیر از گشودن روزنه یا راهی برای تخلیهٔ «فشار» شده است این‌ کار در نتیجهٔ آن زندان‌ها و آن کشتارها بوده است و نه در نتیجهٔ نصیحت ناصحان مشفق یا خردمندی نظام، که اگر بود کار به زندان و اعدام و کشتار نمی‌رسید. چهارشنبه، ۲۳ خرداد، ۱۴۰۳ @fallosafahmshk
Показать все...
🔷 در لذت گمنامی 🔶 از چیزهایی که آدم در جوانی دوست دارد «نام» است. از دیدن تصویر خود «لذت» می‌برد. از  اینکه هزاران نفر او را می‌شناسند، بی‌آنکه او آنها را بشناسد. از ناشناس‌هایی که در خیابان به او می‌نگرند و لبخند می‌زنند یا پچ پچ کنان در گوش هم می‌گویند «استاد» را ببین. گاهی حتی تخفیفی می‌گیرد، وقتی فروشنده مغازه‌ای او را می‌شناسد یا صاحبخانه‌ای و همسایه‌ای به او احترام می‌گذارد. یا در کوهستان ناشناسی به او سلام می‌کند یا در خیابان یا بانک ناشناسی به سراغش می‌آید و از او ستایشی می‌کند که چه چیزی گفته است یا نوشته است. اما روزی هم هست که آدم از این «غریب‌های آشنا» می‌ترسد یا به ستوه می‌آید و دوست دارد مانند آدمی معمولی در خیابان راه برود، و اصلا به این فکر نکند که دیگرانی هم هستند که ممکن است او را بشناسند و ببینند یا بپایند، که چه می‌خرد، یا کجا قدم می‌زند با چه لباس راحتی پوشیده است. آدم دوست دارد کمی هم چشم‌چرانی کند و منتظر نباشد وقتی دختری زیبا از رو به رویش در می‌آید و دوست دارد به او نگاهی بکند، یا اگر نگاه‌ها تلاقی کرد و جرقه‌ای زد، دختر زیباروی یک باره برگردد و به او بگوید: «استاد سلام»! آن وقت است که به خودش می‌گوید عجب غلطی کردیم «مشهور» شدیم. خوشا گمنامی و ناشناسی. سه‌شنبه، ۲۲ خرداد، ۱۴۰۴ @fallosafahmshk
Показать все...
🔷 زرتشت نیچه کیست؟ و مقالات دیگر 🔶 «ویراست دوم» و «چاپ هفتم» مجموعه مقالاتی که در سال‌های ۷۱ تا ۷۷ ترجمه کرده بودم و نخستین بار در سال ۷۹ منتشر شده بود و سال‌ها در ویراست دوم و  بازنشر آن وقفه افتاده بود (چاپ ششم، ۱۳۹۳) و تأخیر رفته بود و قرار بود سال ۱۴۰۰ منتشر شود اکنون نشر هرمس منتشر کرده است.‌ معرفی آن که بنا بود در پشت جلد بیاید اما نیامده است (!؟) چنین است: فیلسوفان چگونه آثار و مفاهیم فلسفی یکدیگر را می‌خوانند و می‌فهمند؟ هایدگر، گادامر، دیلتای، فوکو، در چهار نوشتار مهم از نُه نوشتاری که در این مجموعه آمده است به خوانش و فهم آثار و مفاهیم پیشینیان فیلسوف خود می‌پردازند: هایدگر به معنا و مفهوم «کیستی زرتشت نیچه» می‌پردازد تا تفاوت «زرتشت نیچه» را با «زردشت تاریخی» روشن کند؛ فوکو معنا و مفهوم «تبار» و «تاریخ» را در آثار نیچه می‌کاود؛ گادامر به مقایسهٔ هگل و هایدگر و کارکرد و اهمیت «زبان آلمانی» در آثار آنان و ترجمه‌ناپذیری زبان‌شان دست می‌یازد؛ و دیلتای تاریخ فرهنگی و اجتماعی آلمان از رومانتیک‌‌های آلمانی تا شلایرماخر را می‌کاود. پایان‌بخش کتاب نیز فصلی از کتابی است درباره‌ٔ جامعه‌شناس نامدار آلمانی ماکس وبر که در آن براین استنلی ترنر به جامعه‌شناسی دین وبر دربارهٔ اسلام می‌پردازد و می‌کوشد نسبت میان نظرها یا قضایای پیشنهادی او دربارهٔ «اسلام و سرمایه‌داری» و برداشت‌های ایده‌آلیستی مصلحان مسلمان از نظر وبر دربارهٔ «اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری» و علل ناکامی جامعه‌های مسلمان در همراهی با پیشرفت‌های جامعه‌های اروپایی در عصر جدید و دلایل عقب‌ماندگی آنان را روشن ‌کند. مقالات دیگری نیز دربارهٔ «تاریخ پدیدارشناسی» و «زندگی و افکار دیلتای» و مقایسهٔ مفاهیم «جنون و نوشتار» نزد فوکو و دریدا در این مجموعه آمده است.  شنبه، ۱۹ خرداد، ۱۴۰۳ @fallosafahmshk
Показать все...
زرتشت نیچه کیست؟ و مقالات دیگر » انتشارات هرمس

«کسب‌وکار اعجاب»، آخرین شرح دریفوس بر فیلسوفان وجودگراست. پس از شرح فلسفۀ نیچه، مثلث وجودگرایان بزرگِ او کامل می‌شود، مثلثی که دو ضلع دیگر آن را کی‌یرکگور و داستایفسکی تشکیل می‌دهند.

🔷 «لجن‌پراکنی» چیست؟ 🔶 آیا انقلاب بدون «لجن‌پراکنی» ممکن بود؟ آیا تسخیر  و انحصار قدرت به «حزب‌اللهی»‌ها روا بود؟ «حزب‌اللهی» کیست؟ کسی که خودش بگوید «حزب‌اللهی» است؟ آیا دیگران را هرزه، فاسد، طاغوتی، مستکبر، امریکایی، لیبرال، بورژوا، منافق، ضدانقلاب، کافر، صهیونیست، و جاسوس و  ... نامیدن روا بود؟ آیا خود را انقلابی و طرفدار مستضعفین و پابرهنه‌ها و مومن و متعهد و حزب‌اللهی نامیدن روا بود؟ آیا همه چیز را به خود و به خودی‌ها منحصر کردن و منابع کشوری را همچون ارث پدر خود شمردن و غارت کردن روا بود؟ چه کسی تعیین می‌کند «لجن» چیست و «لجن‌پراکن» کیست؟ آیا کلمات معنایشان را از آنچه چیزی هست می‌گیرند، یا کلمات با هر معنایی به دلخواه به هرچیزی چسبانده می‌شوند؟ معیار انقلابی بودن و مومن بودن چیست؟ طاغوتی و مستکبر واقعی کیست؟ منافق واقعی کیست؟ مستضعف و محروم واقعی کیست؟ جبار و ستمگر کیست؟ کجاست که کلمات جبار و طاغوتی و مستکبر معنایی دارند؟ و کجاست که کلماتی خوش‌معنا مانند لیبرال و بورژوا بدمعنا می‌شوند!؟ چهارشنبه، ۱۶ خرداد، ۱۴۰۳ @fallosafahmshk
Показать все...
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.