cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

انشا من

انشا مورد نظرتون با # سرچ کنید موضوع بده انشا بگیر👇 @enshaman_bot

Больше
Страна не указанаЯзык не указанКатегория не указана
Рекламные посты
186
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
Нет данных30 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

✔️ معرفی چند کانال برتر و پر تلاش در زمینه کنکور و متوسطه دوم🔺 📌 کانال جزوه های کمیاب از اساتید برتر کشور کاملا رایگان 🔘 @jozvehx 📌 کانال انشا با موضوعات به روز و مناسبت های تقویم 📆 🔘 @enshax 📌 کانال پایه دوازدهم با پوشش مطالب امتحان نهایی و همراهی کنکوری های پر تلاش تا روز کنکور⚡️ 🔘 @davazdahomix 📌 دانلود رایگان گام به گام پایه یازدهم و دیگر جزوات کاربردی 🚫 🔘 @yazdahomix 📌 سورپرایز ویژه برای دانش آموزانی که از الان به دنبال برنامه ریزی صحیح برای مطالعه هستن تا کنکورشون 🤓 🔘 @dahomix 📌 پوشش تمام مطالب همچون امتحانات نهایی و کنکور تا دانلود رایگان گام به گام و جزوات طلایی 📚 🔘 @motvasete_2
Показать все...
#سنجش_و_مقایسه مقاسیه : قلم و انسان قلم در دستم جا خشک کرده ،اما نگاهم قفل شده در صفحه ی سفید کاغذ است. در دلم جملات زیادی ویراژ می دهند اما مغزم راضی به لغزیدن قلم نمی شود. جنگ مغز و دلم هنوز تمام نشده که چشمم به مدادم می افتد؛ انگار او هم مثل ما انسانهاست. او با نوشتنش هر اثری از خود بگذارد ماندگار است.گاهی بی رحم می شود و حکم اعدام می نویسد، گاهی هم وسیله ی خیر می شود و حکم آزادی می دهد. بعضی اوقات از روی ظاهر پر زرق و برق یا ساده اش بهایش را تعیین می کنند، درست مثل ما آدم ها که روی لباسمان قضاوت می شویم نه از روی عقل و منطقمان. یاد روزهای خوش کودکی بخیر! چه عجول بودیم برای به دست گرفتن خودکار و دل کندن از این قلم جادو. اما زمان که ثابت کننده ای بی خطاست به خوبی در پس هر غلط نوشتن، حالمان را گرفت و هر روز بیش تر از روز قبل مدیون این تکه چوب با ارزش شدیم .قلم خصلت بد خودکار را نداشت و خطاهایمان برایش قابل ببخشش بود. کوچک و کوچک تر شدن قلم بعد از هر تراش، عجیب عین ما آدم هاست که مشکلات زندگی مثل اثرِ زخم بر روی صورتمان، به شکل چین و چروک های ریز و درشت درآمده است. زیادی سال های عمر خمیده ترمان می کند؛ اما، دلمان خوش است که در پس این تراش خوردن ها مانند مداد تیز و تیزتر می شویم. تجربه زیادتر و دل، قرص تر به خدایی می شود که در این نزدیکست. 🐦بهترین انشا ها در کانال انشا من👇🏽 🌵 @enshaman 🌵 🐤 مردم خاص دنبال یادگیری اند👇🏼 🌲 @nemidunesti 🌲
Показать все...
#سنجش_و_مقایسه "تنهایی وکویر" تنهایی وکویر،این کلمات مرامی ترساند ،مانند بچه ای که مادروپدرش از هم جدا شدندومجبوراست ذهنش رابه این کویر عادت دهد.اوشش سال دارد وگاهی به خاطراتش با مادروپدری که دیگر باهم نیستند فکر می کند. زمانی اواتاق داشت ،تخت داشت،زندگی،مادروپدر و..... به تازگی یکی از این بچه هارا دیدم،به من نگاه عمیقی کردوباچشمانی خوشحال در حالی که شکلاتی که به او داده بودم رامی خورد،گفت :"نهال منم تخت داشتم." قلبم سوت کشید،مثل یک کویر،من آن کودک رانفهمیدم ،ولی توانستم درک کنم که آن کویری که در قلبم بااین حرفش به وجود آمد،با آن تنهایی تلخ وشکلاتی اوچقدر باهم ارتباط داشت. ای کاش قبل از اینکه آن بچه را به گریه می انداختم ،این جمله را به من می گفت،کاش مادر وپدرش قبل از آشنایی با هم به این مسئله فکر میکردند .ای کاش حداقل قبل از شناخت کامل همدیگر، این بچه را نمی آوردند .شاید آن زمان وضعیت کودک معصوم این طوری نبود. ولی من می دانم که وقتی زندگی این بچه در این زمان به کویری تنها تبدیل شد ،ولی آینده اش ،مثل یک کویر سرد وتنها نیست ومن می دانم که او قراراست یکی از موفق ترین ها باشد .من ....میدانم. 🐦بهترین انشا ها در کانال انشا من👇🏽 🌵 @enshaman 🌵 🐤 مردم خاص دنبال یادگیری اند👇🏼 🌲 @nemidunesti 🌲
Показать все...
#شعر_گردانی "تنم گر بسوزی به تیرم بدوزی جداسازی ای خصم سراز تن من کجا می توانی زقلبم ربایی توعشق میان من ومیهن من" نگاهم به این آوارها،چشمانم را می خراشد .نفس مرگ گریبان گیرشده وبغضم را می تراشد .ولیکن..... گر آسمان گیتی وچرخ فلک،باران تیر ببارانندوخاک میهنم را سرخین کند،با قلموی مکر ونیرنگ خود،بوم نقاشی را رنگین ساخته است؛ وچه بوم نقاشی ای زیباتر از خون غیرت و شجاعت.... آغشته کردن تیر کمانت،با تب خون عشق من ،احساسات مراجانانه می افشاند.وچه غرور آفرین است لحظه موعود شهادت . مرا نجوییدخویشتن در دریای خون شهادت،غرق گردیده است.واین عشقی ست،که باسوزن شهادت،به قلبم پیوند خورده است.گسیختگی این ریسمان محالیست عجب ! باتوام ،به من نگاه کن. ایستاده ام بر فرازقله عشق .شمشیر من ازجنس غیرت وتیر من از جنس شجاعت است.وتو مانده ای قاه قاه کنان در دامنه این کوه، غافل از تمام احساسات تشنه من به وطنم. 🐦بهترین انشا ها در کانال انشا من👇🏽 🌵 @enshaman 🌵 🐤 مردم خاص دنبال یادگیری اند👇🏼 🌲 @nemidunesti 🌲
Показать все...
#سنجش_و_مقایسه "شب وزیباترین آهنگ دنیا " بعداز اینکه آسمان شب گیسوهای سپید مهتاب را شانه کشید وگل سرهای ستاره ای شکل را به گیسوان لخت مشکی اش زد،با همان مدادرنگی سیاهی که با آن صفحه ی اسمان را طراحی کرده بود ،سراغ رؤیای بچه ها رفت تا بوم رؤیای انان را نیز به سیاهی شب آغشته کند ،اما در آنجا صدایی شنیده میشد که تمام هستی زیباییش را به رخ شب میکشید . صدایی که چین چینی های دامن سپیدش را می رقصاند وشاخه های خشکیده ی طبیعت از آن جان می گرفتند و جوانه می زدند. آری!صدای لالایی مادر برای دخترکوچکش بود . اگر به جای این صدا ؛صدایی که مهر قلب مادر دخترک در آن موج می زند ،سکوت سهمناک شب ،نقاش بوم رؤیای دخترک بود:عقاب های بیابان برفی را به جانش میانداخت و به جای نقاشی چهره ی سپید مهتاب در حوض خانه ی مادر بزرگ،ستاره ها را به جان چشمان بی خواب دختر ک می انداخت تا آن ها راشمارش کند . حتی واژه هابه خود می با لند که در صدای لالا یی مادر میرقصند ! وقتی شب به اسمان جامه ی سیاه میپوشاند ،این آهنگ لالایی مادر است که خیاط لباس ستاره دار آسمان میشود و دکمه ای سفید در دامنش میدوزد . وقتی سکوت شب پرده ای سیاه به چهره ی آبی رنگ دریا میکشد ،این لالایی مادر است که ماهی هارا روی لبخند موج دریا میخواباند . به راستی اگر شب با جامه ای سیاه به جای زیبا ترین آهنگ دنیا،نقاش بوم رؤیای بچه ها شده بود چه میشد ؟!! 🐦بهترین انشا ها در کانال انشا من👇🏽 🌵 @enshaman 🌵 🐤 مردم خاص دنبال یادگیری اند👇🏼 🌲 @nemidunesti 🌲
Показать все...
#سنجش_و_مقایسه موضوع: عقربه های ساعت , اسب های مسابقه نمی دانم , نمی دانم از چه زمانی و یاچه حادثه و اتفاقی موجب شد افسار اسب تیزپای زمان از ارابه ی خود خارج شود و از دستان انسان سر بخورد و به دستان روز گار به امانت گذاشته شود . روزگار سوار بر اسب سرکش و تند خوی زمانه , ثانیه هارا از دسترس انسان خارج می سازد و سخت است که افسار عقربه های ساعت را که چون اسب های مسابقه میتازند, به دست گرفت وبا منطق بشری آن رابه سود عقل بچرخانیم و بعد از دور های تیز میدان زندگی افسار زمان را بکشیم و بگوییم:صبر کن , یک چیز جا مانده است , چیزی در دوردست خیالم , چیزی که گذر سرعت تو آن را از باورم پاک کرده است. عقربه های نامرد فقط صفت تند و تیز سرعت اسب هارا به خود گرفته اند , چرا سعی نکردند مانند آن نجیب باشند و در ثانیه های عاشقانه و عارفانه ی عمرمان نمی ایستند تا بیشتر غرق در احساس های خوشایندمان باشیم و مارابیشتر درگیر آنها بکنند! اسب ها پس از حرکت و گذراندن مسیری طولانی می ایستند و آرام میگیرند , اما چرا چرخدنده های عقربه ها خسته نمی شوند, آیا در مسیر های تند نیاز به استراحت و آرام گرفتن ندارند?چرا نمی ایستند, فقط کمی ,لحظه ای , تا از لذت های آرامش دهنده ی زندگیمان بیشترین بهره راببریم.چرا در روز های ابری پاییزی نمی ایستند تا که عشق ,بیشتر در میان لحظه ها موج بزند . چرا در زمان ابر آلوده ی آسمان نمی ایستند تا هر چه که آسمان دلش میخواهد بگرید . این چه ریتم خودپسندانه ای است ,گذر ,گذر.... آیا صدای دیگری جز تیک تاک بلد نیست ? گاهی سکوت هم زیباست , سکوت در برابر زیبایی های بی پایان . اسب ها هم گاهی ساکت میشوند, همان هنگام که غرق در لحظه های ناب سوارکاران خود میشوند ,اما زمانه از شلوغی گذر نامحدود خود دست نمیکشدو این ته نامردی است . 🐦بهترین انشا ها در کانال انشا من👇🏽 🌵 @enshaman 🌵 🐤 مردم خاص دنبال یادگیری اند👇🏼 🌲 @nemidunesti 🌲
Показать все...
#سنجش_و_مقایسه "ماندگارترین هدیه ای که می توانید به دوست خود بدهید یک کتاب خوب است او هر بار با نگاه کردن به آن کتاب،چهره مهربان شما را به یاد خواهد آورد" «مقایسه کتاب با دوست» در آرامش ساده اتاقم،به کتابخانه کوچکم می نگرم،در یک سو کتاب هایم و در سوی دیگر عکس دوست دیرینه ام را می‌بینم،گویی خاطرات رفته،دوباره جان می گیرند،بی اختیار کتاب،یار مهربان دیگرم را با دوستان قدیمی خود قیاس می کنم. 🌸بعضی از کتاب ها آنقدر لباس تنشان زیباست که تو با هر مرتبه گرفتن آن کتاب در دستانت چنان رفتار می کنی که گویی موجود زنده ایست ، در مقابل بعضی از دوستانمان هستند که آنقدر خوش پوش ،زیبا و مرتب هستند که تو ، خواسته و یا ناخواسته با آنها با احترام برخورد میکنی! 🌸بعضی دوستان هم ، دهانشان مثل صدف است و کلامشان مانند مرواید پربهاست.مثل بعضی کتابها برای محرم راز شدن آنها ، باید بسیار صبور بود. 🌸بعضی از کتاب ها آنقدر زرق و برق و ظاهری زیبا دارند که به ناگاه به آنها خیره میشوی و آنقدر غرق در تماشای ظاهر آن کتاب میشوی که زمان و مکان را فراموش خواهی کرد ، برایت فرقی ندارد که موضوع آن کتاب چیست و یا برای چه رده سنی مناسب است ، فقط میخواهی آن را برای خودت داشته باشی حتی اگر بهایی گران داشته باشد ، برخی از انسان ها هم همین خصلت را دارند فقط به ظاهر انسان های اطرافشان توجه می کنند و دوستانشان را براساس تیپ و قیافه انتخاب می کنند، اما نتیجه اش دوستی های کوتاه و بی دوام است. 🌸برخی از کتاب ها انرژی مثبت و اعتماد به نفس شایسته ای به انسان ها منتقل می کنند و در مقابل بعضی از دوستان هم همین خصلت را دارند و با هر دفعه کارهای خوب و مثبتی که انجام میدهی گویی او آیینه توست. 🌸کتاب مثل اقیانوسی عمیق است ، پر از رازهای ناشناخته مانند بعضی دوستان که شناخت آنها به این سادگی ها میسر نیست. 🌸کتاب در عالم تنهایی با ما سخن می گوید ، دوست خوب هم همدم لحظات تنهایی ماست ، گردش زمان های دلتنگی را در مقابل دیدگانمان ، کوتاه تر خواهد کرد و ما نخواهیم توانست او را از دست بدهیم. 🌸بعضی کتاب ها کم حجم، اما تاثیر گذارند و با آن چیزهای اندکی هم که درونشان نهفته است باعث تغییر حالت می شوند ، درست همانند دوستانی که در اوج غمگینی و ناراحتی ات با آن چند کلمه یا چند جمله ی کوتاه اما مفیدی که در صحبت هایشان به کار می برند حالت را تسکین می دهند،آرام جانت می شوند کتاب را باید دوست بداریم ، تنهایش نگذاریم ، در باد و باران رهایش نکنیم مثل دوست خوب که در طوفان های زندگی ، نباید از او مهرمان را دریغ ورزیم. 🌸برخی از کتاب ها، ظاهری فریب دهنده دارند در صورتی که باطنشان تهی از هر پند مفید است و اکثر انسان ها فریب همین ظاهر زیبا را می خورند ، بدون اینکه از درون آن کتاب آگاه باشند ، و در مقابل هم انسان هایی وجود دارند که ظاهری فریب دهنده و وسوسه انگیز دارند اما در باطنشان هیچ ویژگی مفید و مثبتی نمی یابی و انسان ها در بیشتر مواقع فریب همین ظاهر نسبتاً زیبا را می خورند. 🌸اما فرق کتاب و دوست،چیست؟دوست خوب همیشه در کنار ما نیست اما کتاب خوب را می توان همیشه در کنارخود داشت. 🍀هر باب از این کتاب نگارین که بر کُنی همچون بهشت گویی از آن باب خوشترست🍀 "سعدی" 🐦بهترین انشا ها در کانال انشا من👇🏽 🌵 @enshaman 🌵 🐤 مردم خاص دنبال یادگیری اند👇🏼 🌲 @nemidunesti 🌲
Показать все...
موضوع :زائر حرم❤ چشمانم را می بندم... نفسم در سینه حبس میشود صدای اذان از گلدسته های زرین رنگ حرم بلند میشود و آرام و دلنواز می نشیند بر تک تک سلول های تنم بغضم می‌گیرد دسته ساک کوچکم را بیشتر میفشارم ... جانم لبریز از عشق به او .... قلبم بی وقفه در سینه ام می کوبد و بی اراده مرا می کشد به آن سمت انگار این بار واقعا طلبیده شده بودم دست مهربانی با تمام گرمی اش برجانم می‌نشست. غصه هایم قصه شده بودند و بی اهمیت مانده بودم بخندم یا بگریم نگاهم می رفت که بارانی شود از پشت پرده اشک تصویر ضریح را تار میدیدم انگار که زخم های سر بسته قلبم قصد باز شدن داشتند و می خواستند به هر نحوی شده بیرون بریزند و او را شاهد بگیرند و از پروردگار اسمانها خواسته های وقت و بی وقتشان را طلب کنند. چشمانم فقط ضریح را می‌دید پرواز قلبم را از پس پرده اشکهایم نظاره میکردم چادرم را محکم نگه داشتم امدم که اولین قدم را بردارم که گوشه چادرم به ارامی به سمت پایین کشیده شد دختر بچه کوچکی بود که با آن چادر سفید گل گلی اش به فرشته زمینی تبدیل شده بود نگاهم را که روی خودش دید، لبخندی زد و گفت خانم بفرمایید . و زیارت نامه کوچکی را به سمتم گرفت دستم را پیش بردم و ان را گرفتم نگاهم روی ان زیارت نامه بود که با خط خوانایش چشمم را به خود خیره میکرد بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا اللهم صل علی علی ابن موسی الرضا المرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض نگاهم را برگرداندم اما ندیدمش . انگار او واقعا فرشته ای بود که امد و رفت.... 🐦بهترین انشا ها در کانال انشا من👇🏽 🌵 @enshaman 🌵 🐤 مردم خاص دنبال یادگیری اند👇🏼 🌲 @nemidunesti 🌲
Показать все...
#تضاد_مفاهیم (هیاهو و سکوت) بر روی زبانش سکوتی بود از جنس آهن ،سکوتی که انگاری بر لبانش مهر شده بود ولی کسی چه می‌دانست در دلش چه میگذرد؟ چه کسی از هیاهوی درونش خبر داشت ؟ پلک هایش را بست و بعد باز کرد قطره اشکی از جنس فولاد از چشمانش چکید،انگاری آن قطره ی اشک از دلش خبر داشت .صلحی که در چهره اش بود هیچ هم خونی با جنگ که در دل داشت نبود . با یک لیوان آب هیاهوی درونش نمی خوابید زیرا آنچه در دل داشت بیش از یک آتش بود. چشمانش کاسه ی خون، اما هیچ کلامی بر لب نیاورد .چهره اش فریاد داشت بر هیاهوی درونش اما با سکوتش می خواست انگار کند. دلیلش را نگفت ومن هم نفهمیدم... هیچ وقت 🐦بهترین انشا ها در کانال انشا من👇🏽 🌵 @enshaman 🌵 🐤 مردم خاص دنبال یادگیری اند👇🏼 🌲 @nemidunesti 🌲
Показать все...
#سنجش_و_مقایسه موضوع:پدر و جزیره دور افتاده پدرم مردی مغرور و دست نیافتنی است و به جزیره ای دور افتاده می ماند که ورود به آن ممنوع است. سال ها است که از پدرم دورم نتوانستم ان را کشف کنم ;درست حکم قایق ران بی پناهی را دارم که می خواهد به جزیره برود و در قلب آن احساس امنیت کند اما آن هر بار با امواج بلند اورا به دور دست ها پرتاپ می کند درست مثل پدرم که وقتی من یک قدم به سمتش بر می دارم مرا ده قدم عقب می راند .جزیره خشکی بر روی اب است که دور تا دور آن را آب فراگرفته، اما پدرم مردی است که غرور مردانه دورش را احاطه کرده و به او اجازه نمی دهد که دخترکش را در آغوش بگیرد همانگونه که اب های اطراف جزیره با امواج بلند اجازه ورود به جزیره را نمی دهد.اما من این جزیره را روزی احاطه می کنم. و دافعه ی برمودا گونه اش را خنثی می کنم. 🐦بهترین انشا ها در کانال انشا من👇🏽 🌵 @enshaman 🌵 🐤 مردم خاص دنبال یادگیری اند👇🏼 🌲 @nemidunesti 🌲
Показать все...
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.