راز های موفقیت
💫 کمک کردن به یک انسان، ممکن است تمام دنیا را تغییر ندهد، اما میتواند دنیا را برای یک انسان، تغییر بدهد… لطفاً لینک کانال را به اشتراک بگذارید https://t.me/Ghtos 📲جهت ارتباط با ما👇 @Eng_Ght786
Больше2 564
Подписчики
+224 часа
+77 дней
-1630 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
سیزده سالم بود که مادرم مرا به شوهر داد. هرچند در حقیقت او مرا به شوهر نه، بلکه به مرد پیر و بداخلاق مالای مسجید ما فروخت. از مادرم نفرت دارم آنقدر نفرت دارم که ای کاش بی مادر میبودم همیشه آرزو میکنم تا خیر دنیا را هیچ وقت نبیند و یک روز خوش در زندگیاش نداشته باشد. چون دنیای منرا نابود کرده آنچه او با من کرد، آنگونه که او تباهم کرد، هرگز او را نمیبخشم تا روز قیامت نمیبخشم 🥀💔و فراموش نمیکنم. معمولا مردم میگویند که مادر مهربان است. اما من درک کردم که تمام مادران یکسان نیستند. همهی مادرها خوب و مهربان نیستند. بعضیها خیلی ظالم اند؛ مانند مادر من.
وقتی پنج ساله بودم پدرم فوت کرد. پدرم مرد خیلی خوب اما فقیر بود. آن زمان بعد از فوت پدرم، مادرم تصمیم گرفت که دوباره ازدواج کند. میخواست اینبار با یک مرد پولدار و سرمایهدار ازدواج کند، تا آسوده شود. مادرم خیلی شیفتهی پول و سرمایه بود. حتا میخواست من و برادرم را به فرزندی بدهد، بعد خودش ازدواج کند. اما چون ما بزرگ شده بودیم، هیچکس ما را به فرزندی نپذیرفت. مادرم نیز نتوانست شوهر پولداری برای خودش پیدا کند. برای همین ما را به جادهها برای کار کردن فرستاد و از ما خواست تا سخت کار کنیم و مصرف خانه را پیدا کنیم.
برادرم سه سال از من بزرگتر بود، برای همين او بیشتر از من کار میکرد. مرا خیلی دوست داشت و نمیگذاشت زیاد کار کنم. ما به سختی بزرگ شدیم. برادرم هرچند مصرف خانه را میداد و سخت کار میکرد اما مادرم گاهی او را به هر بهانهای شکنجه و لتوکوب میکرد. وقتی مادرم او را میزد خیلی ناراحت میشدم و آرزو میکردم که ایکاش مادرم بمیرد.
وقتی سیزده ساله شدم یک پیرمرد ۷۲ ساله به خواستگاریام آمد. مردم محل میگفتند که مرد پولداری است. قبلا دو زن گرفته است اما هر دوی آنها به خاطر بدخلقی و بدرفتاریهایش از او طلاق گرفتهاند. هرچند من خیلی کوچک بودم، اما میترسیدم که مبادا مادرم مرا به آن مرد بدهد. زنان همسایه همیشه برایم میگفتند که نگذار مادرت تو را به آن مرد بدهد. ولی از دست من کاری بر نمیآمد. آن مرد برای مادرم یک حویلی با مقدار زیادی پول داده بود، گفته بود تمام عمر خرج مادرم را نیز میدهد. مادرم چون شیفتهی پول و ثروت بود، با آنکه زندگی مان رو به بهبود شده بود، بازهم برادرم را به ایران فرستاد و مرا به آن مرد فروخت.
ظلمی را که مادرم در حق من کرد، هرگز نمیتوانم فراموش کنم. او مرا فروخت، آن هم به یک مرد پیر که خیلی بیرحم و ظالم بود. من خیلی کوچک بودم. ولی آن مرد به طور ظالمانه با زور و شکنجه با من همبستر میشد، در دو ماه اول همبستری من خیلی درد و رنج کشیدم خونریزی زیاد شدید داشتم از شکنجهی زیاد همبستری تمام شب وجودم بیحس میشد. شبها تا صبح گریه میکردم هر روز که شب میشود از خداوند میخواستم ای کاش امشب بیمرم آنقدر خودم را سرزنشی میکردم🥀 تا از هوش میرفتم ولی او خیلی بیرحم بود و حتا به کودکی من هم رحم نمیکرد و همیشه میگفت به زودترین وقت مادر میشی همه دردها را فراموش میکنی و این خونریزی که تو داری نشانه خوبی است بخیر عامله میشی و ازین حرفها.
گاهی وقت غذا را که میپختم خوشش نمیآمد، به خاطر آشپزی مرا چنان با شلاق که خوداش دروست کرده بود شنکجه و لتوکوب میکرد آنقدر با شلاق مشت و لگد میزد که جسم بی هوش میشود و درد را احساس نمیکردم بعد منرا کنار چاه آب میبورد و آنقدر آب سرد بالایم میرخت تا چشمم را باز میکردم بعد میرفت و با خود میگفت من پشک هفت دم هستم هیج نمیمیرم😢💔. روزهای بدی را سپری کردم که هیچ وقت از یادم نمیرود . تا وقتی که ۲۴ ساله شدم و تازه معنای زندگی و ازدواج را میفهمیدم پنج فرزند شیر به شیر داشتم؛ یک دختر و چهار پسر. تقریبا ۲۰ سال ظلم آن مرد را تحمل کردم. دو سال اول ازدواج مرا چنان شکنجه میکرد و تعنه میدادکه چرا نتوانستهام برایش طفل به دنیا بیاورم. آخر چگونه طفل به دنیا میآوردم تمام بدم خمیر خمیر است وقتی ۱۸ ماه بعد از ازدواج برای اولین بار پریود شدم
زندگی برایم آنقدر تلخ و دشوار بود که نمیتوانم بیانش کنم. حالا شوهرم خیلی پیر و ضعيف شده است. دست و پایش در وقت راه رفتن میلرزد. شش ماه میشود که در جای است و به سختی از جایش بلند میشود. من حالا ۳۳ سالم است. گاهی با خود میگویم که به خاطر جفای مادرم هرگز زندگی را ندانستم. کودکی را در همبستری اجباری و بچه به دنیا آوردن از دست دادم، حالا جوانیام را نیز با پرستاری از بیمار و کار کردن برای فرزندانم از دست میدهم.
❤ 3💯 1
بعد از ازدواج شوهرم مرا به شهر کابل آورد و هرگز به سرپل نرفتم تا مادرم را ببینم. شوهرم نیز پای حرفش ایستاد نشد و هرگز خرج مادرم را نداد. بیش از بیست سال است که مادرم را ندیدم و حتا احوالش را ندارم. گاهی آرزو میکنم که مرده باشد و زجر کشیده باشد. او باعث تباهی دنیای کودکی من و برادرم شد. برادرم هنوز در کشور ایران است. در این مدت بیست سال فقط یک بار توانستم با او از طریق تلفن حرف بزنم. به آوارگی برادرم و بدبختیها خودم که میاندیشم عقده میگیرم که چرا مادرم زندگی ما را به خاطر پول و زمین از بین برد و نابود کرد
امیدوارم تا هیچ مادری به سر نوشت اولاد خود بخاطر مادیات بازی نکند 💔🥀😢.
❤️
@Ghtos
😭 6👍 3💯 2
🔘داستان کوتاه
"بشنو و باور نکن"
در زمانهای دور، مرد خسیسی زندگی میکرد.
او تعدادی شیشه برای پنجرههای خانهاش سفارش داده بود.
شیشهبر، شیشهها را درون صندوقی گذاشت و به مرد گفت: باربری را صداکن تا این صندوق را به خانهات ببرد من هم عصر برای نصب شیشهها میآیم.
از آنجا که مرد خسیس بود، چند باربر را صدا کرد...
ولی سر قیمت با آنها به توافق نرسید.!
چشمش به مرد جوانی افتاد، به او گفت:
اگر این صندوق را برایم به خانه ببری، سه نصیحت به تو خواهم کرد که در زندگی بدردت خواهد خورد.
باربر جوان که تازه به شهر آمده بود، سخنان مرد خسیس را قبول کرد.
باربر صندوق را بر روی دوشش گذاشت و به طرف منزل مرد راه افتاد.
کمی که راه رفتند، باربر گفت:
بهتر است در راه یکییکی سخنانت را بگوئی.!
مرد خسیس کمی فکر کرد.
نزدیک ظهر بود و او خیلی گرسنه بود.
به باربر گفت: اول آنکه سیری بهتر از گرسنگی است و اگر کسی به تو گفت گرسنگی بهتر از سیری است، بشنو و باور مکن!!
باربر از شنیدن این سخن ناراحت شد زیرا هر بچهای این مطلب را میدانست، ولی فکر کرد شاید بقیه نصیحتها بهتر از این باشد.!
همینطور به راه ادامه دادند تا اینکه بیشتر از نصف راه را سپری کردند...
باربر پرسید: خوب نصیحت دومت چیست؟!
مرد که چیزی به ذهنش نمی رسید پیش خود فکر کرد کاش چهارپایی داشتم و بدون دردسر بارم را بمنزل میبردم.
یکباره چیزی به ذهنش رسید و گفت:
بله پسرم نصیحت دوم این است، اگر گفتند پیاده رفتن از سواره رفتن بهتر است، بشنو و باور مکن.!!
باربر خیلی ناراحت شد و فکر کرد، نکند این مرد مرا سر کار گذاشته ولی باز هم چیزی نگفت.
دیگر نزدیک منزل رسیده بودند که باربر گفت:
نصیحت سومت را بگو، امیدوارم این یکی بهتر از بقیه باشد...
مرد خسیس از اینکه بارهایش را مجانی به خانه رسانده بود خوشحال بود و به مرد گفت:
اگر کسی گفت باربری بهتر از تو وجود دارد، بشنو و باورمکن!!
مرد باربر خیلی عصبانی شد و فکر کرد باید این مرد را ادب کند بنابراین هنگامی که میخواست صندوق را روی زمین بگذارد آنرا ول کرد و صندوق با شدت به زمین خورد...
بعد رو کرد به مرد خسیس و گفت:
اگر کسی گفت که شیشههای این صندوق سالم است بشنو و باور مکن.!!
* از آن پس، وقتی کسی حرف بیهوده می زند تا دیگران را فریب دهد یا سرشان را گرم کند، گفته میشود که؛ بشنو و باور مکن!! *
❤️
@Ghtos
👍 8💯 1
00:05
Видео недоступноПоказать в Telegram
An_gjdoY7XwwPw51j_Cp_yrsvTL3KmxCYUYHqZHq9vV2AkIQDnbtsATPPHD7mUN.mp45.20 KB
👍 5👏 2
حواستان به آدم هاى آرامِ زندگيتان باشد!
آدم هايى كه از صبح تا شب
هزار بار خودخورى می كنند كه
مبادا با يك حال و احوال پرسىِ ساده،
مزاحمِ كارتان شوند!
آدم هايى كه وقتى تنهاترين هستيد،
فرقِ بينِ "ترک كردن" و "درک كردن" را تشخيص می دهند
آدم هايى كه "دمِ دستى" نيستند،
كه يك روز با شما،
يك روز با دوستِ شما،
و يک روز با دهها نفر مثلِ شما باشند!
آدم هايى كه شما را براى پرُ كردن جاى ِخالى
نمى خواهند
بيشترين انتظار شان،
چند دقيقه وقت ِخاليست
كه برايشان كنار بگذارى،
تا كنارت بنشينند و
يادآورى كنند يك نفر هست
كه به بودنت نياز دارد...
قدر آدمهاى آرامِ زندگيتان را بدانيد
قبل از آنكه ناگهانى رفتنشان،
شما را به آشوبى هميشگى بكشاند!
─────「📚」
╰─┈➤-@GHTO
💯 8👍 3🙏 1
00:13
Видео недоступноПоказать в Telegram
FA407D22090C4E417F0B82750352AA9E_video_dashinit.mp49.05 KB
👍 7
00:13
Видео недоступноПоказать в Telegram
تعریف زیبایی از زمان؛
زمان کند میگذره وقتی منتظری !
زمان تند میگذره وقتی دیرت شده !
زمان کشنده ست وقتی غمگینی !
زمان کوتاهه وقتی خیلی شادی !
زمان بی پایانه وقتی دردی داری !
زمان طولانی میگذره وقتی بی حوصله ای !
توجه کن:
زمان با توجه به اتفاقات درون تو میگذره نه عقربه های ساعت !
پس سعی کن خوش بگذرونی
لحظه هات رو❤️
1.83 MB
💯 11❤ 1
نمکدان را که پُر میکنی
توجهی به ریختن نمکها نداری
اما زعفران را که میسابی به دانه دانه اش توجه میکنی
حال آنکه بدونِ نمک هیچ غذایی خوشمزه نیست،
ولی بدون زعفران ماهها و سالها میتوان آشپزی کرد و غذا خورد.
مراقب نمک های زندگیتان باشید...
ساده و بی ریا و همیشه دم دستتان هستند.
ولی روزی اگر نباشند
وای بر سفره زندگی...!
─────「📚」
╰─┈➤-@GHTO
💯 6👍 1
𝗧𝗛𝗘𝗬 𝗖𝗔𝗟𝗟 𝗧𝗜𝗥𝗘𝗗
ᴛɪʀᴇᴅ ᴘᴇᴏᴘʟᴇ sᴇʟғɪsʜ..!
به ما خسته ها
همیشه تهمت مغرور بودن میزنن...!
❤️
@Ghtos
👍 9❤ 1
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.