cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

قانون جذب ، متافیزیک ، مراقبه ، مدیتیشن ، پاکسازی هواوپونوپونو ، سابلیمینال ، بیوکنزی ،عباسمنش و صفر

﷽ برای خرید سابلیمینال و دوره های #قانون_جذب و #متافیزیک و...به آی دی زیر پیام بدهید 👇 ادمین @amirghasmi30 کانال نتایج #سابلیمینال 👇 https://t.me/joinchat/WNkjD_7matbuvpJQ تعرفه ی تبیلغات👇 @biosabetab1

Больше
Рекламные посты
1 287
Подписчики
-124 часа
-37 дней
-230 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

05:36
Видео недоступноПоказать в Telegram
جهان ماوراء بخشی از فیلم دکتر استرنج درجهان خارج از افکار و جسم چه چیزهایی وجود دارد @biosabe
Показать все...
👍 3🤩 2
📚 کتاب تبتی مردگان ✍️ باردوتودل برگردان : مهران کندری کتاب تبتی مردگان یکی از کتابهای مقدس تبتیان است. کتاب تبتی مردگان که کتاب مقدس بودایی‌هاست، در ظاهر مربوط به لحظات مرگ و ساحت پس از مرگ است، اما درحقیقت در پی توضیح روش زندگی و چگونه زیستن است؛ زیرا معتقد است که انسان در ساحت مرگ درمی‌یابد که چگونه زندگی کرده و اگر به جهان بازگردد چگونه می‌بایست زندگی کند. این کتاب ما را به شناختی تازه درباره نقاط اشتراک ادیان و نوع نگاه به مرگ و عالم پس از مرگ می‌رساند. @biosabe
Показать все...
🤩 3🔥 2
✨✨✨ #آشنایی_با_7_کالبد_انسانی بدن انسان از هفت کالبد تشکیل شده است. شاید شنیدن این جمله برای مان عجیب به نظر برسد ولی با تمرین و احساس کردن کالبدها حضور واقعی آنها را می توان درک کرد. اولین کالبدی که ما می شناسیم همین کالبد جسمانی است که دائماً با آن سر و کار داریم و آن را لمس می کنیم. بر اساس علوم مشرق زمین ۷ کالبد به ترتیب از این قرارند: کالبد اول : کالبد فیزیکی کالبد دوم : کالبد اثیری کالبد سوم : کالبد علّی کالبد چهارم : کالبد ذهنی _ این کالبد یک زیرمجموعه دارد به نام کالبد فوق ذهنی تمام اعمال خارق العاده ای که از انسان سر میزند به این کالبد مربوط میشود. کالبد پنجم : کالبد روحانی کالبد ششم : کالبد کیهانی کالبد هفتم : کالبد نیروانی هر کدام از این کالبدها با یکی از چاکراهای بدن در ارتباط است و اطلاعات خود را از طریق چاکرا به دست می آورد و از طرفی انرژی خود را به وسیله چاکرا به محیط اطراف می دهد. بسیاری از اعمال و رفتار و گفتار ما تحت کنترل این کالبدها انجام می شود که در زندگی روزمره بطور ناخودآگاه از ما سر میزند. با شناخت این کالبدها و تأثیرات آن ها می توان رفتار خود را تحت کنترل گرفت و از آن مهمتر با دقت بر آنها خودمان را بهتر می شناسیم. کالبدها در واقع ارتعاشاتی از انرژی هستند با فرکانس های مختلف. و هر کدام از این محدوده های فرکانسی می تواند رنگی خاص ایجاد کند که مجموعه این رنگ ها با یکدیگر رنگ زمینه هاله شخص را رقم می زند. هر گونه تغییرات احساسی یا افکاری در اشخاص باعث تغییر رنگ در هاله می شود. مجموعه این ارتعاشات باعث میشود که امواجی خاص در اطراف فرد ایجاد شود. یکی از دلایل جذب افراد به یکدیگر یا دفع آنها همین موضوع است. آیا تا حالا تجربه کرده اید که فردی در همان برخورد اول برایتان بسیار دلنشین است ( البته بدون در نظر گرفتن جذابیت های ظاهری و ساختگی) یا برعکس با دیدن شخصی حالت انزجار به شما دست بدهد. این مثال ها و مثال های فراوان دیگر به همین موضوع میدان انرژی افراد بستگی دارد. @biosabe
Показать все...

🤩 3🔥 2
11:09
Видео недоступноПоказать в Telegram
💫 اعداد چه تاثیری در سرنوشت شما می گذارند؟ @biosabe
Показать все...
👍 4 1🤩 1
🌹 #یک_دقیقه_مطالعه 🔘 داستان کوتاه مشهد که بودیم سر خیابان اصلی محله‌مان، یک کبابی دو دهنه بود، پر از مشتری. پنج‌شنبه‌ها همراه مامان برای رفتن به حمام عمومی که توی آن یکی محله بود باید از کنار این کبابی رد می‌شدیم. از پنج‌شنبه‌ها بدم می‌آمد، از خانه‌ای که حمام نداشت متنفر بودم، از زنبیلی که مامان هر چهارشنبه پر لباس و صابون و شامپو می‌کرد هم عقم می‌گرفت. هیچ‌وقت زنبیل را دست نمی‌گرفتم و بیچاره مامان مجبور بود با آن قدکوتاهش با آن دستان کوچکش هن‌هن کنان ببردش و بیاوردش. بدم می‌آمد کسی بفهمد سر و جان ما فقط هفته‌ای یک بار رنگ آب و صابون را می‌بیند. برای همین از در که بیرون می‌آمدیم مثل سگی که دنبالش کرده باشند پا تند می‌کردم، اما به کبابی دو دهنه که می‌رسیدم همچین قدم‌هایم سست میشد و نفس‌های عمیق می‌کشیدم که انگار همان سگ دونده سالهاست غذا نخورده و دارد از گرسنگی می‌میرد. زیر چشمی آدم‌های توی صف را نگاه می‌کردم، زیر لبی بهشان فحش می‌دادم. به اینکه پول دارند به اینکه لابد هر روز حمام هم می‌کنند، بعد شسته و رفته، دیگ بر می‌دارند می‌آیند کباب بخرند. از بوی کباب و عطر حمام‌شان‌حرصم می‌گرفت.بعد جوری می‌ایستادم که انگار می‌خواهم کباب بخرم اما عجله دارم و نمی‌توانم پشت این همه آدم بمانم ، همیشه همین جای نمایشم، مامان مجال پیدا می‌کرد بهم برسد. یکی از همین پنج‌شنبه‌ها بود که شبش بِر و بِر توی چشمان بابا نگاه کردم و گفتم فردا برایم از کبابی دودهنه کباب بخرد، بعد دوساعت تمام برایش از درازی صفش از بوی کبابش از روغنی که می‌ریخت روی نان گفتم و هی آب دهان جمع شده توی دهانم را قورت دادم. آن‌وقت‌ها تازه رفته بودیم مشهد. بابا مغازه کفاشی باز کرده بود، اما هنوز مشتری نداشت. برای همین تمام روز هفته را تنهایی می‌نشست توی مغازه، چکش و میخ را می‌کوبید بهم و جمعه صبح همان چند جفت کفش را برمی‌داشت و می‌برد جمعه‌بازار تا شاید بفروشد. بابا گفت فردا فقط برنج بپز. صبح که بیدار شدم مامان نبود. از این کارها داشت که یک دفعه چادر سر کندو بی‌خبر تنهایی برود حرم، تا اشک دارد گریه‌ کند. اینقدر شور و ذوق رسیدن کباب را داشتم که شروع کردم به تمیز کردن خانه و ساعت یازده برنج پختن. انگار که هیجان امدن مهمان عزیزی را داشته باشم. نزدیک‌های ساعت دو بود، صدای موتور بابا آمد، در را که باز کردم، اول بسته روزنامه پیچ شده روغنی شده را دیدم بعد بابا و مامان را. بعدها.. خیلی سال‌ها بعد، با مامان رفته بودیم کبابی برایم تعریف کرد که: آن روز صبح پدرت صدایم زد، گفت زهرا این چهار هفته متوجه شده‌ام آدم‌ها از زن‌های فروشنده بهتر خرید می‌کنند، گفته بود پاشو با من بیا بازار، می‌ترسم این هفته هم کفشی نفروشم و شرمنده فاطمه شوم. مامان گفت آن روز همه داشتن بساط‌شان را جمع می‌کردند، ما یک جفت کفش هم نفروخته بودیم، به پدرت گفتم جمع کن برویم خسته شدم. گفته بود چطوری دست خالی برویم؟ بهش گفتم برنج بگذارد. همان لحظه یکی خم شده بود روی کفش، بابا پول را که گرفت بود به مامان گفته بود: دیگر برویم..پول کباب‌ بچه‌مان در آمد. بعد خندیده بود. مامان گفت پدرت خیلی بلند خندیده بود، آن‌قدر بلند که همه برگشته بودند سمت‌شان... ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ 🌹 🔘داستان کوتاه از خوشحالی سر از پا نمی‌شناخت، بالاخره توانسته بود خودش را به همه ثابت کند، او در دانشگاه، آن هم یک رشته خوب ولی با هزینه بالا قبول شده بود، تک دختر خانواده بود، دار و ندار پدرش یک ماشین پیکان بود که با آن مسافرکشی می‌کرد و خرج خانواده را در می‌آورد. برای رفتن دانشگاه خیلی به پدرش اصرار کرد، تا اینکه یک شب پدر به خانه آمد و بهترین خبر زندگیش را به او داد و گفت: پول ثبت‌نام دانشگاه را جور کرده و قرار است فردا ماشینش را بفروشد و در یک کار تجاری با یکی از دوستانش شریک شود، از فردای آن روز احساس می‌کرد در آسمانها پرواز می‌کند، از اینکه می‌تواند پیش دخترهای فامیل پز دانشگاه رفتن را بدهد قند تو دلش آب می‌شد. غروب پنجشنبه راه افتاد طرف امامزاده شهرشان تا نذرش را ادا کند، در حرم توجهش به دستفروش‌ها جلب شد، فکر کرد یک روسری برای خودش بخرد، رفت طرف یکی از دستفروش‌ها که داشت روسری می‌فروخت، احساس کرد چقدر قیافه آن دستفروش برایش آشناست، نزدیکتر که رفت دیگر شکش به یقین مبدل شد، آن دستفروش پدر خودش بود که مثلاً مشغول به تجارت بود. ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ @biosabe
Показать все...
👍 5 3
00:13
Видео недоступноПоказать в Telegram
انسداد های بدن اگر رفع نشوند در نهایت میتوانند برای ما گران تمام شوند، برای مثال انسداد در عروق قلبی میتواند باعث سکته قلبی و انسداد در عروق مغزی میتواند باعث سکته مغزی شود. طبق نظریه طب سنتی چین باستان اکثر بیماری ها و به هم خورد تعادل های هورمونی در بدن به خاطر انسداد ها در رگ های خونی که تبادل پیام را انجام میدهند، اتفاق میفتد @biosabe
Показать все...
👍 3🔥 1🤩 1
01:08
Видео недоступноПоказать в Telegram
🫀حتی دانشمندان نیز متوجه شده‌اند که قلب حافظه خودش را دارد... 🧠مغز نیز  حافظه‌‌ی خودش را دارد. تمامی رگ و پی آدمی حاوی کدهای ژنتیکی  قابل خوانش هستند , اما متاسفانه انسان وقتی پا به عرصه‌ی حیات می‌گذارد حتی قادر به خواندن کدهای وراثتی حتی پدر و‌ مادر خود نمی باشد! چرا و چه اتفاقی برای این بدن هوشمند با حداقل دو عضو قابل درک رخ داده است!؟ " آگاهی و عشق از مغز و قلب بر نمی خیزند ، چرا که موجوداتی هستند شبیه عروس دریایی که نه مغز دارند و نه قلب ! اما این موجود از باهوش ترین موجودات زمین است و بعضا نامیرا هستند." ✔ در واقع ما درون آگاهی و عشق قرار داده شده‌ایم ، نه آگاهی درون ما. چنانکه درختان نیز قلب و مغز و چشم ندارند ولی آگاهی دارند و هوش بیکران در آنها نیز جاری شده است و دلیل آن خوانش کدهای وراثتیشان می باشد و جز عشق و زایش محصولی نداند. @biosabe
Показать все...
👍 2🔥 2❤‍🔥 1
#انرژي_حياتي_روزانه_مان_را_چگونه_مصرف_ميكنيم؟ هر انساني، داراي يك انرژي حياتي براي كل عمرش و يك انرژي حياتي براي طول روز مي باشد. اگر گالن انرژي حياتي كل عمر، بيش از اندازه مصرف شود، انرژي حياتي زودتر از بدن فيزيكي تحليل مي رود و تمام مي شود و بدن فيزيكي دچار اختلال در يكي از مراكز پنجگانه مي شود. اگر گالن انرژي حياتي روزانه ما، بيش از اندازه در يكي از مراكز پنجگانه مصرف شود، مركز مورد نظر مجبور است انرژي خود را از مركز جنسي تامين كند و قرض بگيرد، كه اين امر نيز باعث بروز مشكلاتي مانند عدم تمايل به نزديكي و ... مي شود كه مي تواند مشكلات بسياري در زندگي زناشويي براي افراد متاهل به بار بياورد. لازم است كه بتوانيم بخشي از انرژي حياتي روزانه مان را ذخيره كنيم؛ براي شب و براي خواب ديدن. افرادي كه همه انرژي حياتي خود را در طول روز استفاده مي كنند، معمولا به خاطر نداشتن انرژي و خستگي و كم انرژي بودن، همانند جسدي روي تختخواب مي افتند و صبح بيدار مي شوند بدون اينكه چيزي ديده باشند يا چيزي يادشان مانده باشد. گويي ساعت هاي خواب برايشان، همانند صفحه اي سياه است. گويي اصلا ان ساعت ها را اصلا زندگي نكرده اند. براي فهميدن اينكه انرژي حياتي روزانه، در كجا مصرف مي شود، لازم است كه اعمال، افكار، گفتار، احساسات و عواطف و .. را مورد ارزيابي قرار دهيم. در طول روز اين انرژي حياتي با ارزش روزانه را در موقعيت هاي مختلفي مصرف مي كنيم. مثال: #غيبت يكي از موقعيت هايي كه بيشترين كنترل بايد در آن حوزه انجام گيرد، مربوط به غيبت از ديگران است. معمولا وقتي در جمع هاي خانوادگي و آشنايان هستيم، در بسياري از اوقات، ما هم به نوعي درگير صحبت مي شويم و به ناچار غيبت مي كنيم. #دروغ بخش ديگري از انرژي حياتي، به دروغ گفتن و سخنان كذب و نادرست درباره ديگران اختصاص مي يابد. دروغ علي الخصوص در بخش هايي كه مرتبط با كار و شغل و اقتصاد است، نمود بيشتري دارد و در برخي از موقعيت ها، به قسم خوردن دروغين نيز منتهي مي شود. #مسخره_كردن مسخره، يكي ديگر از عادت هاي بد محفل هاي خصوصي و عمومي است و ممكن است لباس پوشيدن، لهجه، نوع صحبت كردن، قيافه، نژاد، راه رفتن و ... را مسخره كنيم. ممكن است مسخره كردن، به يكي از عادات شخصيتي بد ما تبديل شود و ما هميشه در محفل ها، به دنبال كسي باشيم كه او را مسخره كنيم تا بخنديم و ديگران را نيز بخندانيم. #فحش_و_دشنام ممكن است در كوچه و خيابان، پاساژ، آپارتمان و ... بي جهت و بدون دليل خاصي به انسانها فحش دهيم. ممكن است، اين فحش و دشنام، در بين اعضاي خانواده نيز اتفاق بيفتد. #شوخیهاي_بي_مورد_و_لودگي شوخي، مي تواند تبديل به جنايت شود. اگر جلوي شوخي هاي نابجا و بي مورد را نگيريم، در نهايت مي تواند تبديل به دعوا و كتك كاري و يا كينه فرد مقابل نسبت به ما شود. #مشغله_هاي_ذهني ذهن ما هميشه درگير مسائل متنوع است و از يك مشغله به مشغله ديگري مي رود. قرض ها، وام هاي بانكي، آرزوها، ترس ها، اميدها و ... هميشه ذهن ما را درگير خود مي كند. #كار_فيزيكي_زياد يكي ديگر از موقعيت هايي كه در آن انرژي حياتي بسياري تلف مي شود، كارهاي سخت بدني و فيزيكي است كه مي تواند شامل شغل ما يا انجام ورزش هاي سخت و سنگين باشد. وقتي از مركز حركتي بيش از حد كار مي كشيم، اين امر مي تواند انرژي حياتي ما را بمكد و در يك مركز خاصي مصرف كند. #استرس_و_اضطراب_دلشوره استرس و اضطراب در مواقع مهمي همانند امتحانات، انتخاب هاي مهم زندگي، در هنگام شكست ها، در زماني كه منتظر اخبار مهم هستيم، در زمان بيماري هاي سخت نزديكان و افراد خانواده و ... سهم بزرگي از انرژي حياتي ما را مصرف مي كند. #ياس_و_ناميدي_و_افسردگي ممكن است مرگ يكي از عزيزان، ما را دچار ياس و نا اميدي و افسردگي كند. افسردگي و نا اميدي و ياس، انرژي حياتي بسياري را به هدر مي دهد و هر روز، ما را بيشتر و بيشتر در خودمان فرو مي برد. #سرزنش_كردن_ديگران ممكن است عادت داشته باشيم ديگران را به خاطر كارهاي خوب و بدشان سرزنش كنيم. اين كار هرچند براي فرد سرزنش كننده، قدرت كاذبي به ارمغان مي آورد، ولي در دراز مدت، هيچ نفعي به حالمان نخواهد داشت و فقط انرژي حياتي ما را به انجام كاري اختصاص مي دهد كه هيچ نفعي نه براي خودمان دارد و نه براي فرد مقابل. #زياد_تلويزيون_ديدن تماشاي در برخي اوقات از سر بي حوصلگي و بيكاري است و در درازمدت تبديل به يك عادت بد مي شود. نشستن و بيحركت ماندن براي ساعت هاي متوالي، بدن فيزيكي را دچار مشكلات فراواني مي كند و مركز ذهني درگير پردازش تصاوير متنوع تلويزيوني مي شود. @biosabe
Показать все...
attach 📎

👍 6
📚 زبان بدن ✍ ویچاپا کومار #رایگان خدمت شما @biosabe
Показать все...
🤩 3🔥 2
📚 زبان بدن ✍ آلن پیز #رایگان خدمت شما عزیزان در کانال @biosabe
Показать все...
🤩 3🔥 2