cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

L🔗

🙏لطفااز آی دی زیر برای ارتباط با مدیر کانال و ارائۀ نظرات ارزشمندتان استفاده فرمایید: @ak_ir20

Больше
Рекламные посты
1 159
Подписчики
+824 часа
+247 дней
+3930 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

🟣فتوشاپ کوچه هشتم که زندگی می‌کردیم، برای بار اول پای کامپیوتر باز شد به خانه‌مان. همان  روز با شروین رفتیم فلکه‌ی آریاشهر و سی‌دی فوتوشاپ خریدیم و نصب کردیم روی کامپیوتر. یک ماه باهاش ور رفتم و بالاخره خم و چمش دستم آمد. یک بار شروین آمد خانه‌ مان و یک عکس از کردان ریخته روی فلاپی دیسک و گفت بیا کرم بریزیم توی عکس. کردانِ ابری با درخت‌ های کم‌رمق. قشنگی فوتوشاپ این است که آدم می‌تواند هر المانی که دلش بخواهد را مثل یک طلق بی‌رنگ اضافه کند به عکس. لایه روی لایه. همین کار را هم کردیم. اول افتادیم به جان آسمان. یک لایه آسمان آبی اضافه کردیم بهش. بعد هم یک لایه برف اضافه کردیم به تپه‌ها. فک شروین آمد پائین و دائم می‌گفت فوتوشاپ لامصب. بعد مثل کفتر جلد پرید خانه‌شان و با یک فلاپی دیگر آمد. عکس یک دختر بلوند بود که پشت سرش تابلوی دراز هالیوود دیده می‌شد. تاپ قرمز کوتاهی تنش بود با یک دامن چین‌دار. که آن هم دست بر قضا کوتاه بود. کلا توی لباس کم‌کاری کرده بود. شروین صدایش می‌کرد مادونا. دور عکس را بریدیم و مادونا را از لس‌آنجلس آوردیم کردان. یک لایه‌ی جدید. شروین اصرار داشت که لباس‌هایش را دربیاوریم. برایش توضیح دادم که من فقط بلدم لایه اضافه کنم. کم کردن لایه و لباس کار من نیست. به همان وصف‌العیش نصف ‌العیش راضی شد. بعد یک لایه چمن اضافه کردیم به زیر پای مادونا. و همین‌طور لایه پشت لایه. فقط این وسط یادمان رفت که دکمه‌ی سیو را بزنیم. نفهمیدم چی شد که برق‌ خانه سکته‌ی خفیفی زد و چراغ‌ ها و مانیتور خاموش و روشن شدند. خود کامیپیوتر هم انگار که آروغ بعد از کباب زده باشد، یک لحظه نفسش رفت و ری‌بوت شد. عکس پرید. مبهوت شدیم. کامپیوتر که روشن شد، درست مثل کسی که دنبال عزیزش بگردد، با عجله فوتوشاپ را راه انداختیم و عکس را باز کردیم. یک کردان بی‌رمق ابری. نه مادونا بود. نه آسمان آبی. نه چمن. نه هیچ. همه‌ی لایه‌ها با هم پاک شده بودند. آمدیم دوباره مراحل را تکرار کنیم. نشد. اصلا به خوبی بار اول درنیامد. همه چیز زشت و مصنوعی شد. شروین خیلی دمق فلاپی‌اش را از شکاف کامپیوتر کشید بیرون و گفت: مادونا رفت. من صد سال بعد از آن هم با فوتوشاپ کار کردم. اول از همه یاد گرفتم که با هر دم و بازدم یک بار عکس را سیو کنم. دوم فهمیدم که چقدر فوتوشاپ شبیه به بودن آدم‌ها در زندگی‌ام است. سال ۶۸ مادربزرگم برای یک ماه با ما زندگی کرد. ناخوش احوال بود. یک شب هم حالش بد شد و پدر و مادرم بردند بیمارستان گلستان. همان‌جا سکته کرد و دیگر برنگشت خانه. مادرم چند بار ثانیه‌ی آخرش را توصیف کرد که گفته: بگیر من رو... دارم می‌رم. و خب، رفت. آن یک ماهی که با ما بود، مثل فوتوشاپ هزار لایه اضافه کرد به خانه‌مان. جایی که غذا می‌خورد. جایی که موهایش را اصرار داشت شانه کند و ببافد. جایی که نماز می‌خواند و پدرم از پشتِ سر آن‌قدر سربسرش می‌گذاشت تا بالاخره خنده‌اش می‌گرفت ونمازش را می‌برید و به پدرم می‌گفت نکن شیطان نماز‌بُر. همان یک ماه هزار لایه‌ی جور واجور اضافه کرد به زندگی و خانه. بعد هم درست مثل برق آن شب ، رفت. فردا صبح، برگشتیم به خانه‌ای که همه‌ی لایه‌ های قشنگش را از دست داده بود. کردانِ ابریِ بدون مادونا. فوتوشاپ به من یاد داد که آدم‌ها با آمدن‌شان و هر ثانیه بودن‌شان یک لایه اضافه می‌کنند به زندگی. و این کار را تا روزی که هستند ادامه ‌می‌دهند. تا این‌که بالاخره یک روز بروند. همه‌ی لایه‌ها تبدیل می‌شوند به خاطره. همه چیز می‌شود کردان ابری. رفتن، کریه‌ترین فعل زبان فارسی است. ✍️فهیم عطار #داستانک
Показать все...
1
🔵ما همه دیکتاتوریم ولی هنوز قدرت به دستمون نیوفتاده در این سری از انتخابات، معترضان به وضع موجود در خارج از ایران افرادی که به صندوق‌ های رای رفته بودند را با فحاشی و کتک و زور تلاش داشتند از تصمیم شان منصرف کنند! نکته اینجاست که ما همه دیکتاتوریم فقط قدرت به دستمان نیوفتاده! این رفتارها نشان می‌دهد بسیاری از ما صرفا ادای دموکراسی و آزادی بیان و آزادی انتخاب را در می‌آوریم. اگر قدرت داشتیم ما هم مثل تندروها یا حتی بدتر از آن‌ها به سخت ترین روش ممکن عقاید خودمان را به دیگران تلقین می‌کردیم! به راستی چه فرقی بین این افراد و صاحبین قدرت وجود دارد؟ البته این مورد صرفا مربوط به انتخابات و مسائل سیاسی نیست، این رفتار در جاهای مختلف زندگی ما جریان دارد. مثلا اگر در یک خانواده مذهبی یک نفر عقاید غیر مذهبی داشته باشد و مثلا حجاب را رعایت نکند، اعضای آن خانواده او را طرد و تحقیر و سرزنش می‌کنند. در صورتیکه همین خانواده مخالف و منتقد سرسخت گشت ارشاد هستند! یا مثلا بارها شده که در فضای مجازی از شخصی خوشمان نمی‌آید، به دوست و آشنا می‌گوییم او را بلاک کنند تا سخنانش را دیگران نشنوند. و در نقطه مقابل، شعار آزادی بیان می‌دهیم و منتقد جدی اخراج اساتید دانشگاه و ممنوعیت کاری بازیگران و هنرمندانی می‌شویم که حرف و عقایدشان را آزادانه بیان کرده‌اند. یا مثلا بارها شده این جمله را در ذهن خود مرور کردیم که: اگر پول و قدرت داشتم فلانی را به خاک سیاه می نشاندم و بدبختش می‌کردم. بله ما همه دیکتاتوریم، ولی هنوز قدرت به دستمان نیوفتاده! یکی از ویژگی‌های جالب ذهن ما این است که وقتی با کسی رو به رو می‌شویم که عقاید و باورهای متفاوتی با ما دارد و بحث کردن با او باعث به چالش کشیدن باورهای ما می‌شود، ذهن ما احساس خطر می‌کند و ایده‌های جدید را نمی‌پذیرد و اتفاقا بیشتر در مقابل آن گارد می‌گیرد. نکته اینجاست که ما عقایدمان را به هویتمان گره می‌زنیم پس اگر کسی نقدی به عقاید ما وارد کند، انگار هویتمان را زیر سوال برده. اما خب باید توجه داشته باشیم که هویت تغییر نمی‌کند و نظر و عقیده ما هم ردیف با هویت ما نیستند. خود شما همین الان نظرات چند سال قبلتان را قبول ندارید و احتمالا چند سال آینده هم به عقاید و افکار امروزتان می‌خندید! ولی خب نکته اینجاست که ما عموما حق به جانب هستیم و ذره‌ای به عقاید خودمان شک نمی‌کنیم. ما همه دیکتاتوریم، ولی هنوز قدرت به دستمون نیوفتاده! ✍️پوریا بختیاری
Показать все...
🔵حکمرانی آمریکا Governing America Joe Biden's missing agenda What to make of the president's plans for a second term حکومت در آمریکا برنامه‌های مفقود جو بایدن چگونه باید برنامه‌های رئیس‌جمهور برای دوره دوم را ارزیابی کرد برخی سیاستمداران از اعلام ایده‌های خود قبل از انتخابات خودداری می‌کنند، اما جو بایدن در مقایسه با دونالد ترامپ، برنامه‌های داخلی‌اش کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. بهترین نکته در مورد برنامه‌های بایدن این است که گزینه‌های جایگزین بسیار بدتر هستند. بایدن در سال 2021 با هدف تقویت طبقه متوسط به قدرت رسید و سیاست خارجی‌اش نیز بر این اساس تنظیم شده بود. اما در سنا محدودیت‌هایی داشت و مجبور بود برنامه‌های خود را از طریق بودجه‌های کلان و مقررات اجرا کند. نتایج این برنامه‌ها در برخی موارد مفید بود، اما بیش از حد به مقررات و مداخله‌گرایی اتکا کرد. دوره دوم بایدن محتاطانه‌تر خواهد بود. تیم بایدن درباره اصلاحات بزرگ صحبت می‌کند، اما احتمالاً به نتایج کمتری خواهد رسید. برنامه‌های مالی، تجاری و ضد انحصار آن‌ها ترکیبی از ایده‌های امیدوارکننده و عقب‌مانده است و ارزیابی واقع‌بینانه‌ای از وضعیت اقتصاد ندارد. تیم بایدن قصد دارد نرخ بالای مالیات بر درآمد را به 39% بازگرداند و "حفره‌های مالیاتی" برای مالیات بر سود سرمایه را حذف کند، اما همچنین متعهد است که افراد با درآمد کمتر از 400,000 دلار در سال را از مالیات‌های جدید معاف کند. در زمینه ضد انحصار، دولت بایدن پرونده‌های مفیدی را علیه شرکت‌های بهداشتی و کارت اعتباری پیگیری کرده، اما تلاش‌های بی‌حاصل برای مهار شرکت‌های بزرگ فناوری نیز داشته است. در زمینه تجارت، دولت بایدن به طور جزئی بهتر از پیشینیان خود عمل کرده است. الگوریتم سیاست‌های بایدن این است که در زمینه چین یا تجارت از دونالد ترامپ عقب نماند، مالیات بر افراد بدون قایق تفریحی را افزایش ندهد و اتحادیه‌ها را ناراحت نکند. این منجر به یک وضعیت تدافعی شده است که باعث کندی در کربن‌زدایی اقتصاد شده است. این وضعیت تدافعی عجیب است با توجه به قدرت اقتصاد آمریکا. دستمزد واقعی برای کم‌درآمدترین کارگران در چهار سال گذشته افزایش یافته و شکاف اشتغال بین سیاه‌پوستان و سفیدپوستان تقریباً از بین رفته است. ترامپ نیز معتقد است که اقتصاد خراب است و پیشنهاد می‌دهد با افزایش تعرفه‌ها آن را اصلاح کند، که این هم غیرممکن و هم خطرناک است. برنامه مالیاتی او کسری بودجه را بدتر کرده و ممکن است تورم را افزایش دهد. در مقایسه با آن، چهار سال دیگر از سیاست‌ های بایدن با جاه‌طلبی کم جذاب به نظر می‌رسد، اما همچنان مانند دوش آب سرد است. خلاصه مقاله مجله اکونومیست
Показать все...
کتاب صوتی

🗳معامله‌ مردم با حکومت مردم ایران در سال‌های ۱۳۷۶ تا ۱۳۹۶ از طریق رأی دادن با هسته سخت قدرت جمهوری اسلامی معامله کردند. اکثریت مردم رأی دادند به امید آن‌که تغییری در روندهای طی‌شده و سیاست‌ها رخ دهد. آخرین بار مردم در ۱۳۹۶ تن به چنین معامله‌ای دادند و وقتی نتیجه دلخواه‌ شان حاصل نشد، راه عدم مشارکت در انتخابات را پیش گرفتند و در مدت ۷ سال به ۸ تیر ۱۴۰۳ رسیدند که ۶۰ ٪ مردم در انتخابات مشارکت نکردند، و ۲۰ ٪ به پزشکیان رأی دادند که نماد تغییرخواهی و اعتراض به وضع موجود و روند طی‌شده است. فاصله بین زمان شروع این معامله (۱۳۷۶) تا امروز ۲۷ سال، و فاصله بین نقطه پایان این معامله (۱۳۹۶) تا امروز ۷ سال است. انتخابات این بار در تیرماه ۱۴۰۳ دو مرحله‌ای شده است. من به عنوان بخشی از آرزوهایم برای ایرانی که یک عمر درباره‌اش خوانده، فکر کرده و نوشته‌ام، امیدوارم ظرف کمتر از یک هفته، معامله‌ای دیگر بین مردم و حکومت در چند مرحله شکل بگیرد. مرحله اول. اکثریت مردم در دور اول انتخابات با صدایی قاطع و بلند، به عظمت ۶۰ ٪ جامعه، گفته‌اند از این وضعیت ناراضی هستند. مرحله دوم. عاقلانی در حکومت پیدا می‌شوند که به زبانی که نشان دهد عمق مسأله را فهمیده‌اند، به مردم اطمینان دهند (و تضمین‌ هایی بدهند) که صدای اکثریت قاطع را شنیده‌اند و آماده تن دادن هر چند تدریجی به تغییرات ضروری مطابق خواسته ‌های مردم در جهت داشتن زندگی رضایت ‌بخش هستند.   مرحله سوم. مردم بار دیگر پای صندوق‌های رأی بیایند و در مرحله دوم، با رأی دادن به نامزد نماینده و نماد تغییرطلبی و تحول‌ خواهی، بر موضع مرحله اول خود تأکید کنند و هم پاسخ مثبتی به شنیدن شدن صدای‌شان توسط حکومت بدهند. مرحله چهارم. نامزد منتخب، پیگیر اجرای سیاست‌ هایی شود که اکثریت خواهان آن است و صدای شنیده‌شده از اکثریت را به عمل سیاسی متناسب با آن تبدیل کند؛ و به این ترتیب، پیمان اجتماعی جدیدی میان مردم و حکومت شکل بگیرد. 📌سؤال حیاتی تضمین پایبندی حکومت به وعده و تضمین‌هایش در خصوص شنیدن صدای مردم چیست؟ تصور می‌کنم اگر حکومت به وعده و تضمین‌ هایش پایبند نباشد، در فرداهای دور دوم انتخابات، و در انتخابات بعدی، قدرتِ سکوت و عدم مشارکت همان شصت درصدی که در انتخابات شرکت نکرده‌اند، و پیوستن ۲۰٪ امیدوار به اصلاح ولی معترضی که شرکت کرده است (یعنی ۸۰ ٪ جامعه) به نیرویی عظیم بدل می‌شود که بزرگ‌ترین تضمین در دنیای سیاست واقعی است. 🔚سخن آخر زمان زیادی باقی نمانده است. امیدوارم عقلایی در حکومت و نمایندگانی از طرف اکثریت معترضِ ساکت، بتوانند به چنین معامله کلانی شکل بدهند. معامله‌ای ارزشمند برای تاریخ ایران و آینده مردمانی که در این سرزمین زندگی خواهند کرد؛ معامله‌ای برای زندگی بهتر.   ✍️محمد فاضلی
Показать все...
🔵جامعه فحش‌زده حجت‌الاسلام مساوات توماری با خودش به بازار تهران برد تا مردم گواهی دهند که شخص اول مملکت حرام‌زاده است. او روزنامه‌نگار و سیاست‌ مدار مشروطه، سردبیر روزنامه مساوات، عضو کمیته انقلاب ملی و نماینده دوره‌های ۲ تا ۵ مجلس و از سران حزب دموکرات عامیون و سپس حزب سوسیالیست بود. او در طومارش نوشته بود که «ام‌خاقان» مادر محمدعلی‌شاه (و نوه امیرکبیر) بدکاره است. وقتی از فراز تاریخ این روایت را می‌خوانی، از سطح پایین مبارزات سیاسی حالت بد می‌شود. با خودت فکر می‌کنی که جامعه‌ی ایران در دوران مشروطه اصلا ظرفیت توسعه نداشته است، حالا مجلس و انتخابات داشته باشد یا نه! این همان نکته‌ای است که فوکویاما در خصوص توسعه بر آن دست می‌گذارد: نهادسازی و به‌طور خاص ایجاد پارلمان آزاد و حاکمیت قانون الزاما منجر به توسعه نمی‌شود. در حقیقت کشورهایی که توسعه یافتند، آن‌هایی نبودند که با نهادسازی‌ های سیاسی مانند انتخابات و مجلس توانسته باشند به توسعه دست یابند. پیوند ناسزاگویی و سیاست در ایران سیاست در ایران تا همین امروز با ناسزا گویی پیوند خورده است، چه آنانی که حنجره می‌شوند برای گفتن «مرگ بر ..» این و آن و چه آن‌ هایی که کامنت و ریپلای می‌شوند در شبکه‌ های اجتماعی. ناسزاگویی نه تنها فایده‌ای ندارد، بلکه پیامدهایی تاسف‌بار بلندمدتی هم دارد: ➕افراط‌گرایی در جامعه قطبی‌شده، امکان متقاعدسازی دیگران کاهش می‌یابد. ناسزاگو مخالف خود را مصمم‌تر می‌کنند. در ناسزاگویی حمله به فرد گوینده انجام می‌شود و نه محتوای سخن. به این ترتیب نه تنها نقش متقاعد سازی ندارد، بلکه پافشاری‌ ها را افراطی‌تر می‌کند. ➕از دست رفتن آینده ناسزاگویی به تدریج اعتماد عمومی را کاهش داده، در نتیجه امکان شکل‌گیری کنش جمعی و سرمایه اجتماعی کاهش می‌یابد. ➕تجربه انتخابات در روزهای اخیر در شبکه ‌های اجتماعی آن‌چه فوران کرد، ناسزاگویی بود. طرفداران مشارکت در انتخابات، تحریم‌ کنندگان را خائن، فریب‌ خورده، نادان، ضددین و ... می‌نامند، رفتاری که در چند دهه اخیر، به قدری عادی‌ سازی شده که ناسزاگویان و مرگ‌ گویان حتی به شدت ناپسند بودن رفتارشان هم آگاه نیستند، همان‌طور که به شدت مشمئزکننده بودن شعارهای «مرگ بر ..» آگاه نیستند. اما در سوی دیگر کسانی بودند که به هر مشارکت فعالی در انتخابات یورش می‌بردند و آن‌ها را نفهم، منفعت‌جو، چاپلوس حکومت، نمونه‌ی ابتذال شر و ... نامیدند. دشنام‌ها یا اتهام‌هایی که بیش از هر چیزی دوباره ما را به یاد مساوات و مبارزات سیاسی‌اش می‌اندازد. و دوباره این تردید جدی را پیش روی ما قرار می‌دهد که آیا یک جامعه‌ی فحش‌زده که حیات سیاسی‌اش در ناسزاگویی است، شانسی برای توسعه دارد؟ هرچند باید قبول کرد که انرژی روحی ناسزاگو از فحش تامین می‌شود، مثل فیلم «کارخانه هیولاها» که انرژی دنیای هیولاها از صدای جیغ بچه‌های ترسیده تامین می‌شود، انرژی سیاست در ایران نیز از ناسزاگویی تامین می‌شود. ➕چالش توسعه و ناسزاگویی می‌توان دیدگاه عجم‌اوغلو و رابینسون در کتاب «دالان باریک» را به این صورت بازخوانی کرد: توسعه حاصل یک جامعه توانمند و یک حاکمیت توانمند است. وضعیت امروز حاکمیت و توانمندی‌اش که هیچ احتمالی برای امید به توسعه نمی‌گذارد، اما تاسف بزرگتر آن است که جامعه نیز توانمندی لازم برای توسعه را هر روز بیش از دیروزش از دست می‌دهد و ناسزاگویی یکی از نشانه‌ های بزرگ آن است. ناسزاگویی به تدریج «اعتماد عمومی» را کاهش می‌دهد. با کاهش اعتماد عمومی، امکان شکل‌گیری «کنش جمعی» پایین آمده و «سرمایه اجتماعی» کاهش می‌یابد. ♻️نتیجه ‌گیری راهبردی ناسزاگویی را می‌توان نشانه‌ای برای ۳ خطر پیش رو دانست: ۱) استیصال جامعه: جامعه خود را ناتوان و بی‌پناه می‌یابد و ناسزاگویی برایش یک مسکن موقت است. ۲) از دست رفتن عقلانیت:‌ جامعه‌ مستاصل شانس کمی برای توسعه دارد، حتی اگر آزادترین انتخابات جهان را داشته باشد، تنها آبستن پوپولیسم است. ۳) گسترش «خودحق پنداری» و «دگر گاو پنداری»: که منجر به کاهش ظرفیت گفت‌وگو و تصمیم‌گیری جمعی می‌شود. فرد ناسزاگو سایرین را نه انسانی با حق انتخاب، بلکه موجودی بدون شعور و احساس می‌بیند. مشکل دیگر ناسزاگویی، گسترش سریع آن است. فردی که ناسزا شنیده است، خود را دارای این حق می‌بیند که به دیگران نیز ناسزا بگوید. به این ترتیب ناسزاگویی به مانند یک ویروس در جامعه گسترش می‌یابد. ناسزاگویی در حال خوردن بنیان ‌های جامعه است، و در برابرش باید واکنش نشان داد. روشنفکرانه زیستن یعنی زیستن با تعهد به منافع جمعی. اعتراض به ناسزاگویی در شبکه‌ های اجتماعی، فارغ از جهت‌گیری سیاسی‌ شان، بخشی از این تعهد است. از کسی که شعار مرگ و وعده اعدام می‌دهد، انتظار هیچ معجزتی نمی‌توان داشت. ✍️امیر ناظمی
Показать все...
🗳رایِ نجات‌بخش ۶) خطر بدتر شدن زندگی ایرانیان: جناب جلیلی با باقی‌ ماندن در رقابت‌ها، چند دهه کشمکش‌ های درونی میان جناح‌های افراط ‌گرای ایدئولوژیک و انحصارطلبِ بوروکراتیک در درون جبهه‌ی اصول‌ گرایی را صورتی آشتی ‌ناپذیر بخشید، و آن را به خصومتی عمیق تبدیل کرد؛ لذا و در صورت پیروزی وی، کشور به صحنه‌ی چالش سیاسی میان این دو گروه تبدیل خواهد شد که توام با بحران‌ های دیگر، بهارستان و پاستور به عنوان نمادهای پیش‌ران در این نزاعِ آنتاگونیستی، مردم را بیش از پیش تحت فشار ‌‌و محدودیت قرارداده، زندگی عادی آنها را مختل نموده، و در نتیجه بحران‌های روانی - اجتماعی گسترش خواهند یافت… همانگونه که در دولت پیشین روی داد. ج) برای رهایی از این خطرات، بویژه فقر مطلق و سایه هراس و وحشت و جلوگیری از جنگ ناخواسته و فساد و اختلاس و… و در یک کلمه جلوگیری از نابودی ایران، مجبوریم در دور دوم انتخابات، یک‌پارچه به جناب ‎پزشکیان رای داده و‌ ایشان را با بالاترین رای به ریاست جمهوری انتخاب کنیم؛ این رای، یک «رای‌ نجات‌ بخش ملی» است، برای رهایی از وضعیتی وحشتناک؛ رای در معنای: نخواستنِ تعصّب و تصلّب و افراط‌گرایی طالبانی، و دست در دست هم دادن برای نجات ایران عزیز از اقلیت خودخواه و خودبرگزیده و خودپسند و خودپرست و خودبزرگ ‌بین. این رفراندوم ملیِ جمهوریّت است؛ علیه افراط و تعصّب و تصلّب و... ✍️حمید ابوطالبی دیپلمات
Показать все...
🗳رایِ نجات‌بخش الف) چرا این توییت را می‌نویسم: ۱) من در انتخابات هشتم تیرماه شرکت نکردم، و کسی را هم تشویق به آن ننمودم؛ چون در چیدمانِ! انتخابات، کسی را برای برگزیدن نداشتم؛ ۲) جناب پزشکیان را نیز نمی‌شناسم، و نسبت به توانایی‌ هایش برای تحوّل و تغییر تردید دارم؛ اما مطمئن هستم تعهد ایشان به سیاست‌ های اصلاح‌ طلبانه‌اش، کشور را به وادی هلاکت نمی‌اندازد؛ ۳) اما جناب جلیلی را بیش از سه دهه است که کاملا می‌شناسم؛ و می‌دانم که ایشان تندرویی متعصّب و متصلّب است، که اکنون خود و جناح افراط‌ گرایش را در مسیر ریاست جمهوری می‌بیند؛ ۴) مناظره‌ی انتخاباتی آمریکا را از نزدیک مشاهده کردم؛ این مناظره، انتخاب ترامپ را قریب‌ الوقوع کرده است. یکی از موضوعات مطرح در این مناظره، ایران و نحوه مقابله با آن بود. از این رو، سال‌های آینده برای ایران و ایرانیان عزیز، از منظر بین‌المللی و داخلی، سال‌ های بسیار حساس و پیچیده‌ای است؛ ۵) اینک که در دور نخست رای‌ گیری، بیش از ۶۰ ٪ مردم با شرکت نکردن در انتخابات، و حدود نیمی از شرکت کنندگان هم با رای به جناب پزشکیان پیام صریح و بی‌ابهام خویش را رسانده‌اند، وظیفه‌ی ملّی ما شکل دیگری به خود گرفته است. چراکه در صورت قدرت گرفتنِ افراطی‌ ترین جناح اصول‌ گرا، ایران عزیز در سال‌ های آتی، با چالش‌ ها و خطرات بسیاری در این شرایط حساس روبرو خواهد شد. ب) این خطرات و چالش‌ های آتی که سرآغازِ دور جدید آن‌ها، مذاکرات پیشینِ جناب جلیلی بوده است، عبارتند از: ۱) خطر درگیری با غرب: غرب تهدید کرده است که به دلیل فروپاشی برجام، مجبور است حداکثر تا سال آینده، از مکانیزم اسنپ‌بک برای بازگرداندن ایران به فصل ‌هفتم منشور و‌ برقراری‌ کامل تحریم‌ های شورای امنیت UN استفاده کند؛ فصل هفتمی، که اولین دستاورد مذاکراتی جناب جلیلی و سرآغاز فلاکت کشور بوده است، و تحریم‌ هایی که تمام کشورها موظف به اجرای آن‌ها خواهند بود. با این وضعیت تازه، انتخاب ایشان و حاکمیّتِ نظرات جناح وی، به خروج ایران از NPT منجر شده، و برای تثبیت این خروج، انجام آزمایشات هسته‌ای ایران قریب‌الوقوع خواهد بود؛ در مقابل، غرب هم که متعهد شده است از هسته‌ای شدن نظامی ایران جلوگیری نماید، ولوآنکه ‌دست به اقدام نظامی بزند، به جنگ و درگیری روی خواهد آورد؛ ۲) خطر تحریم‌های فلج‌ کننده: ترامپ، متعهد شده است تا در صورت پیروزی، تحریم‌ ها را دوباره به شکل فلج‌ کننده‌ای بازگرداند، جناب جلیلی هم در مناظره‌ها گفته است که در صورت پیروزی، می‌خواهد غرب را به خاطر تحریم‌ها پشیمان نماید؛ لذا در صورت انتخاب جناب جلیلی و جناح ایشان، نه تنها مذاکره‌ای برای حل مشکلات مردم در کار نخواهد بود بلکه ایشان که متعهد شده است تا اثرات تحریم‌ها را به شکل داخلی! کاهش دهد به مخاصمه با غرب خواهد پرداخت؛ و این یعنی: حاکمیت کامل فقر مطلق در کشور، فروپاشی اقتصاد ایران، نابودی حیثیت اجتماعی و بین‌المللی ایرانیان، از بین رفتن دین‌داری و باورهای ملی مردم، و… ۳) خطر فروپاشی اقتصادی - اجتماعی: درگیری با غرب و فقر مطلقِ کشور و حاکمیت کامل افراط‌گرایی، ایران را در آستانه فروپاشی قرار می‌دهد؛ و در صورت انتخاب جناب جلیلی، جناح ایشان برای رهایی از این وضعیت، رو به سوی روسیه و چین خواهد آورد؛ و ایران عزیز از سر ناچاری! ‌و نه انتخاب، در ساختار نظم جدیدِ شرقی یعنی روسیه و کره‌شمالی و… قرار خواهد گرفت، و تامین کننده‌ی ارزان و تقریبا مجانیِ نیازهای انرژی و مواد خام آنان و بویژه چین خواهد شد؛ ۴) خطر تبدیل ایران به مرکز مخاصمه‌ی منطقه‌ای: این وضعیت، ایران را به جبهه‌ی اصلیِ نزاع میان شرقِ جدید و غرب تبدیل می‌کند؛ محور مقاومت را به دلیل ضعف اقتصادی ایران از هم خواهد پاشید؛ محاصره‌ی نظامی و اقتصادی ایران وفق فصل هفتم منشور UN کامل خواهد شد؛ مردم‌ می‌بایست هر روز در هراس و‌ وحشتِ درگیری زندگی نمایند؛ و… ۵) خطر ورشکستگی کشور: فقر مطلق و زیستن در زیر سایه هراس و وحشت، که حاصل سیاست‌ های اعلامی جناب جلیلی در مناظره ‌ها خواهد بود، به: ورشکستگی اقتصادی، تشدید فساد سیستماتیک، اختلاس روزافزون، فروپاشی اجتماعی، تخریب بنیان خانواده، نابودی نهادهای ملی، مهاجرت ایرانیان به خارج و مهاجرت افغانی‌ها به ایران، تغییرات وسیع جمعیتی، و… خواهد انجامید؛
Показать все...
🔵از همین ابتدا؟ محمدباقر قالیباف در بیانیه‌ای اعلام کرده است:
علی‌رغم اینکه اینجانب برای شخص آقای دکتر پزشکیان احترام قائل هستم، اما بدلیل نگرانی از برخی اطرافیان ایشان، از همه نیروهای انقلابی و حامیان خود می‌خواهم که کمک کنند تا جریانی که مسبب بخش مهمی از مشکلات اقتصادی و سیاسی امروز ما است، به عرصه قدرت باز نگردند لذا همه باید تلاش کنیم تا نامزد جبهه انقلاب آقای دکتر جلیلی بعنوان رئیس دولت چهاردهم انتخاب شوند.
بیانیۀ آقای قالیباف از چند جهت تأسف بار است. اول. آقای پزشکیان به عنوان شخصیتی غیرتشکیلاتی، اطرافیان حزبی ندارد که بنا باشد به محض ورود او به پاستور، عموم پست‌های دولتی را اشغال کنند. او هنوز همکاران خود را معرفی نکرده و فقط بر مشی اجماعی خود تأکید کرده است. بنابراین، آقای قالیباف پیشاپیش از چه نگران است؟ دوم. اگر منظور او از اطرافیان آقای پزشکیان به فرض کسانی مانند محمد جواد ظریف هستند، آیا آنها واقعاً از اطرافیان آقای جلیلی که علاوه بر اشتهار به تندروی، حیثیتی هم برای شخص آقای قالیباف در این انتخابات و پیش از آن باقی نگذاشتند، از نگاه رئیس مجلس باعث نگرانی بیشتری هستند؟ سوم. مگر طبق روال قبل، قرار نیست که آقای پزشکیان وزرای خود را از طریق مشورت با مقام‌های ارشد و سپس کسب اعتماد از مجلس به کار گیرد؟ با این مکانیسم دیگر چه جای نگرانی برای آقای قالیباف از همکاران آقای پزشکیان باقی می‌ماند؟ چهارم. آقای قالیباف که ریاست مجلس را به عهده دارد، آیا بهتر نبود با توجه به این جایگاه، بی‌طرفی خود را نسبت به رقابت در دور دوم انتخابات حفظ کند و از همین حالا، شائبۀ کارشکنی در کار دولت احتمالی آقای پزشکیان را پدید نیاورد؟ پنجم. اگر نظرتان در مورد آقای پزشکیان و همکاران بعدی او چنین است، پس چرا از همان ابتدا از تأیید صلاحیت او توسط شورای نگهبان ممانعت به عمل نیامد که با پیروزی احتمالی او عرض خود ببرید و زحمت مردم دارید؟ ✍احمد زیدآبادی
Показать все...
3👎 1👏 1
🔵 سرمايه اجتماعي پس از انتخابات انتخابات چهاردهم رياست‌ جمهوري در ايران برگزار شد، فارغ از اينكه كدام فرد و جريان سكان هدايت ساختار اجرايي را به دست مي‌گيرد بايد اميدوار باشيم دولت آينده از سرمايه اجتماعي لازم براي اجراي سياست‌ها و برنامه‌هايش بهره‌مند باشد. بنابراين اصل اساسي رشد در هر جامعه آن است كه دولت‌ها براي اجراي سياست‌هاي اقتصادي، راهبردي و توسعه‌اي خود از سرمايه اجتماعي بهره‌مند شوند. اين واقعيتي است كه در همه تئوري‌ها، نظريه‌ها و اصول آكادميك بر آن تاكيد و توصيه شده است. اما سرمايه اجتماعي چيست و چگونه محقق مي‌شود؟ بر اساس تعريف بانك جهاني از سرمايه اجتماعي در سال ۱۹۹۸، سرمايه اجتماعي در جامعه‌ هدف، دربرگيرنده نهادها، روابط، نظرگاه‌ها و ارزش‌هايي است كه بر كنش و واكنش‌هاي بين مردم حاكمند و در توسعه اقتصادي و اجتماعي سهم دارند. در واقع سرمايه اجتماعي دربرگيرنده ارزش‌ها و هنجارهاي مشترك لازم براي رفتار اجتماعي است كه در روابط شخصي افراد، در اعتماد آنان به يكديگر و در حس مشترك مسووليت‌هاي مدني منعكس است. براي اندازه‌گيري سرمايه ‌اجتماعي هم عمدتا از سه شاخص «اعتماد»، « مشاركت » و «همياري» استفاده مي‌كنند. سه گزاره‌اي كه در آوردگاه‌هاي انتخاباتي، نمودهاي عيني آن مشاهده مي‌شوند. وقتي درباره سرمايه اجتماعي صحبت مي‌كنيم بايد بدانيم تمام پروژه‌هاي بزرگ و مهم در سطح جهان، تمامي موتورهاي محرك رشد اقتصادي و تمامي اتفاقاتي كه در اقتصاد شكل گرفته و توسعه و پيشرفت كشورها را ايجاد كرده برآمده از آن است. در واقع كشورها با تكيه بر اعتماد و خواست مردم و از طرف ديگر ساپورت و حمايت مردم به توسعه رسيده‌اند. اگر امروز در كشورهاي اسكانديناوي، سيستم رفاهي توسعه يافته‌اي وجود دارد و مردم از بسياري از مواهب زندگي شهروندي برخوردارند ناشي از درك بالايي است كه مردم اين كشورها در بزنگاه‌ها نسبت به سياست‌هاي متوليان امر داشته‌اند. نمونه ديگر نقش سرمايه اجتماعي در پشت سر گذاشتن مشكلات و رسيدن به كرانه‌هاي توسعه به بحران بزرگ امريكا در ۱۹۲۲، رييس‌جمهور روزولت تنها بر پايه اعتماد عمومي كه در ايالات متحده ايجاد مي‌كند توانست، يك كشور ركود زده و بحران زده را به كشوري ابرقدرت در حوزه‌هاي اقتصادي و راهبردي بدل سازد. نقش اعتماد عمومي در توسعه، نقشي بسيار تنگاتنگ محسوب مي‌شود. هر اندازه اعتماد عمومي بالاتر باشد و سرمايه بيشتري جمع شده باشد دستيابي به توسعه نزديك‌تر خواهد بود. اما وضعيت ايران از مننظر سرمايه اجتماعي چگونه است؟ متاسفانه بسياري از ارگان‌ها و مسوولان در حوزه اعتماد عمومي كارهايي را انجام داده‌اند كه به سرمايه اجتماعي ضربه خورده است. مثلا زماني كه دولت‌ها سياست‌هايي را به كار مي‌گيرند كه باعث كاهش ارزش پولي ملي و ريال شود، ايرانيان ناچارند ريال ايراني را بدل به دلار امريكايي كنند. اين ناشي از عدم اعتماد است. يا زماني كه خودروهايي در ايران توليد مي‌شوند كه نه از منظر استانداردهاي ملي و جهاني و هم از منظر ايمني و كيفيت و رقابت و... در سطح نازلي هستند، خواه ناخواه به افكار عمومي اين پيام صادر مي‌شود كه به صنايع ايراني نبايد اعتماد كنند. از اين نمونه‌ها در بخش‌هاي مختلف اقتصادي به كرات مي‌توان مطرح كرد. در بخش‌هاي چون بنزين، ارز، ناترازي‌هاي آب و... تنها مبتني بر اعتماد عمومي و رشد سرمايه‌هاي اجتماعي مي‌توان بحران‌ها را پشت سر گذاشت. با پشت سر گذاشتن انتخابات سال ۱۴۰۳ چه بخواهيم و چه گروهي نخواهند، دولت جديد روي كار مي‌آيد و بايد سياست‌هاي خود رادر فضايي تازه اجرايي كند. اگر قرار باشد به مهم‌ترين اولويت‌هاي دولت جديد براي حل مشكلات اقتصادي و حركت به سمت رشد اشاره شود بايد به مشكل تحريم‌ها به عنوان ريشه بسياري از ابرچالش‌هاي ايران اشاره كرد. براي بهبود وضعيت اقتصادي و رفاهي جامعه ايراني در وهله نخست بايد مشكل تحريم‌ها در ايران را حل و فصل كرد. با حل مشكل تحريم، دولت آينده مي‌تواند درآمدهاي ارزي بيشتري كسب كرده و از آن براي حل مشكل تحريم‌ها بهره جويد. پس از حل مشكل تحريم، دولت بايد معادله تورم در اقتصاد ايران را حل كند. نهايتا بايد شاخص‌هاي اقتصادي را به سمت بهبود سوق بدهد. همه اين گزاره‌ها بري بهبود نيازمند سرمايه اجتماعي و مشاركت روز افزودن مردم در انتخابات خواهد بود./تعادل
Показать все...
🟣مهماندار رستوران ترکیه ای و دین! در یک روز تعطیل رفته بودیم به رستورانی ترکیه ای برای صرف صبحانه یا به قول کاناداییها برانچ. همان چاشت خودمان که هنوز هم برخی اقوام در ایران به آن پایبندند! زیاد مشتری داشت، از خود کاناداییها تا ملیت های دیگر. ترکیه در سرو غذا و صبحانه از کشورهایی است که تنوع زیادی دارد. همین تنوع باعث جلب مشتری و استقبال از رستورانها و غذاهای آنهاست. نوع سرو غذا و چینش آن و ظروفی که استفاده می کنند، کارشان را جذاب نشان می دهد وگرنه در کیفیت و مواد خیلی با ما فرق ندارند. سفارش صبحانه دادیم. خانمی که آمده بود برای سفارش گرفتن، تا فهمید ایرانی هستیم شروع به صحبت فارسی کرد و ما هم خوشحال از اینکه در دیار غربت هموطن خودمان را می بینیم، گل از گلمان شکفت! اسمش لیلا بود. زنی جوان و خوشرو و البته معلوم بود زحمتکش. توصیه کرد چه بگیریم با ذائقه ما سازگار باشد و چه نگیریم که می داند خوشمان نمی آید! از کار و بارش پرسیدیم و اینکه چند سال است به کانادا آمده؟ گفت قبلا ترکیه بوده، به مدت شش سال. یکسالی می شد به اینجا آمده بود. به خاطر دانشگاه دخترش که از کلگری پذیرش گرفته. می گفت همسر و‌ دختر کوچکترش هنوز در ترکیه هستند. شش سال در آنجا زندگی کرده بود، کارشان خوب بود اما... می گفت من از دست حکومت ایران به خاطر دخترهایم فرار کردم. نمی خواستم تربیت دینی زوری شوند. اما ظاهرا در ترکیه هم سیاست دولت، ترویج دین در مدارس است. می گفت همان چیزی که به خاطرش از ایران رفتیم، در ترکیه هم با آن مواجه بودیم. خانه شان نزدیک مسجد بوده و هر جمعه خیابانها را می بستند برای نماز جمعه. ظاهرا آنقدر از دین زده شده بودند که برایشان قابل تحمل نبود حتی در یک کشور اسلامی دیگر زندگی کنند. به همین خاطر دخترش که توانست از دانشگاه کانادا پذیرش بگیرد، با او آمد و قرار بود چند روز دیگر همسر و دختر کوچکش هم به آنها ملحق شوند. با خود گفتم، حکومت دینی ما با مردم چه کرده که از هر چه رنگ و بوی دین بدهد فراری هستند، چه دین ایرانی و‌چه دین ترکیه ای! این مردم تقصیری ندارند. تقصیر از ما دینداران بوده که آنها را فراری داده ایم. دلمان خوش بود حکومت را دادیم دست روحانیت و قرار است ارزشهای دینی در جامعه حاکم شود. اولین و پررنگ ترین ارزشی هم که محرک انقلاب بود، عدالتخواهی بود و تساوی حقوق مردم و نه احکام نماز و روزه و ... که در حکومت قبلی هم مردم بسیار بیشتر به آن پایبند بودند. غافل از اینکه پس از چند دهه مجبور می شویم حکومت را از روحانیت بگیریم و بدهیم دست سکولارها! که ثابت کردند اگر بخواهد از دین چیزی باقی بماند، دست سکولارهای بی دین باشد بیشتر حفظ می شود تا دست حوزه های علمیه! روحانیت امتحانش را در حکومت داری بدجور پس داد، جوری که برای همیشه در تاریخ ثبت خواهد شد! و اینجا در کلگری کانادا، در حکومتی سکولار، در کوچه و خیابان و مراکز دولتی و غیر دولتی، در همین رستوران ترکیه ای، محجبه و بی حجاب در کنار هم کار می کنند، پذیرایی می شوند و کسی از آنها نمی پرسد دینت چیست و از کجا آمده ای؟ باید چه بپوشی و چه نپوشی! درهای جامعه به روی همه ملیتها با هر اعتقادی باز است و هر فردی بسته به توانایی های خود، در جایگاهی که باید، قرار می گیرد. مسجد و کلیسا و کنیسه در کنار هم است. همه آزادند به هر دین و اعتقادی که دوست دارند پایبند باشند و اعمال عبادی شان را انجام دهند. خط قرمز، فقط رعایت قانون است. دینداری در اینجا بسیار سهل تر است از ایران! ✍فرشته مزینانی
Показать все...
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.