cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

"⁦♥️⁩🌸 حـس خوب 🌸♥️"

♥رمــانهای جـذاب بـدون ســـانسـوررر❤ 🎀پستای متنوع و زیبـا🎀 کپی و فوروارد رمان بدون نام کانال ممنوع

Больше
Рекламные посты
40 965
Подписчики
-17724 часа
-1 5677 дней
+1 40430 дней
Время активного постинга

Загрузка данных...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Анализ публикаций
ПостыПросмотры
Поделились
Динамика просмотров
01
🔹الان وقت خرید طلاست⬇️⬇️ مشاهده قیمت لحظه ای➡️
4300Loading...
02
🔹اخبار #ممنوعه جمهوری اسلامی ایران. پشت پرده بازار #ارز و طلا💰⬇️⬇️⬇️ https://t.me/+XITFHaeo7RJhMzM0 https://t.me/+XITFHaeo7RJhMzM0
1 1911Loading...
03
الان تو گپ مون از بچه ها پرسیدم چقدر درآمد دارید ، همه یه رقمی گفتن ۱٠_ ۱۵_۲٠ میلیون، ولی یکی از بچه ها گفت این ماه ۷٠٠ میلیون :// هممون فک کردیم داره سرکارمون میذاره،  منم گفتم اره منم این ماه یه میلیارد درآمد داشتم ، یهو با ذوق گفت عهههه تو ام پس با ترید کار میکنی :)))) برای اینکه کم نیارم گفتم اره ، برا بچه ها هم بفرست استفاده کننن ، اینجا رو فرستاد منم زود عضو شدم تا پاک نکرده ببینم چخبره :)) خودتون ببینید : @Daramad-VIP
1 1800Loading...
04
🔞خیانت وحشتناک همسر مهدی قائدی با مرد عرب ⬇️⬇️ مشاهده ی کلیپ و فیلم خیانت. ➡️
1 1710Loading...
05
⛔️نشون دادن شب زفاف تو فیلم ایرانی برای اولین بار⛔️⬇️⬇️ مشاهده فیلم بدون سانسور🔞
1 1670Loading...
06
❌بخوندیش حتمـــــاااا عالیه⬆️⬆️
4660Loading...
07
📌 #داستان_آموزنده دختر یتیم! دختر يتيمى با مادر پير خود زندگى مى كرد، پسر عمويش ازش خواستگارى كرد،بعد از اينكه عروس خانواده ى عمو شد، دختران و زن عمو بهش زور مي گفتند و انواع ظلم را بر او روا مى داشتند، دختر جوان هر بارى كه خانه نزد مادرش مى آمد شكايت مى كرد... بعد از مدتى خانواده عمويش متوجه شدند، كه دختر غمگين مى رود و خوشحال و سرحال بر مى گردد، به شوهرش گفتند؛ زن تو دوست پنهانى دارد و در خانه ى مادرش با او ملاقات مى كند...... خواندن ادامه ی داستان➡️
5611Loading...
08
☄️رمان #آغوش_ممنوعه ⛔️ روایت دختری به نام دلربا، که وضعیت اجتماعی خوبی ندارد... پدرش فوت شده و با مادرش در جایی همانند مخروبه زندگی  می کند، دلربا به سمت راه خلاف از جمله یِ، قمار، مشروب و.... که یک روز در همین قمار، پسری سرنوشت دلربا را ناخواسته کاملاً تغییر می دهد🔞.... ادامه ی رمان....➡️
1 0872Loading...
09
🔹طلا ریزش کرد🔴الان وقت خرید طلاست👇 💵مشاهده  تحلیل قیمت لحظه ای
1 2111Loading...
10
⭕️⭕️خانمهایی که بلد نیستن کی طلا بخرن و کی بفروشن حتما تو این کانال عضو بشن👇        🤦🏻‍♀خرید فروش طلا➡️➡️ 🔹اگر مغز اقتصادی خوبی نداری حتما بیا این کانال👌
1 1781Loading...
11
فقط خدا میداند که چه دوستت دارم هایی؛ چه دلم برایت تنگ شده هایی؛ چه شب بخیر هایی ؛ زیرِ آوارِ غرورِ لعنتی مان مانده، و ما عینِ خیالمان هم نیست که طرف مقابلمان در انتظارِ همین حرف های ساده ی زیر آوار جان میکَند ... 💔😔 سحر_رستگار    ☞❥ @heessekhooube 🔚
2 47514Loading...
12
⛔️پرده از راز مرگ زهره فکور صبور برداشته شد👇 مشاهده کامل ماجرا🔞👉
1 0541Loading...
13
⛔️افشاگری بهاره رهنما از بغل کردن کارگردان معروف متاهل👇 🔴 مشاهده کلیپ 🔴
1 0881Loading...
14
تا آخر گوش کنید ماجرای جالبیه ♥️داستان لیوان شکسته قصه ی آدماییه که میبخشن تا جایی که لبریز میشن و بخششون تموم میشه آدمایی که اونقد خوب بودن که هیشکی باور نمیکنه این عزیزان هم سِر میشن این آدم ها هم خسته میشن قدرشونو بدونید نذارید بخشیدنشون تموم بشه :) 💔    ☞❥ @heessekhooube 🔚
2 07218Loading...
15
💎ثروتمند ترین پادشاه !........👌    ☞❥ @heessekhooube 🔚.
2 03423Loading...
16
آخه چرا🫠🤭😂 ☞❥ @heessekhooube 🔚
1 96913Loading...
17
🍢🥙🍣غذاهای سنتی تبریز به مزه بهشتی و رنگ‌ و روی قشنگ‌شان معروفند. معمولا همه افراد خانواده از هر سنی که باشند، این غذاها را دوست دارند.😋    ☞❥ @heessekhooube 🔚
1 93015Loading...
18
👍جالبناک و عالی👌👌هنرش بیسته👌👌❤️    ☞❥ @heessekhooube 🔚
1 8928Loading...
19
👗ی عمر اشتباه می پوشیدیم🥹😳    ☞❥ @heessekhooube 🔚
1 98535Loading...
20
📚داستان شعله های آتش🔥🔥 پارت ۱۲۷ با تندی گفت: این دختر هیچکس نیست تو غلط می کنی این بار به خدا به بابات میگم که از وقتی رفتی دانشگاه هر کاری دلت می خواد میکنی بسه دیگه ؟ سنت رفته بالا و هر کس میاد خواستگاریت نمی پسندی به فکر زندگی خودت باش ؛ اینقدر منو اذیت نکن ؛ تو داری همه ی ما رو بیچاره میکنی ؛ تو رو خدا ببند اون دهنت رو فاجعه میشه ؛ لیلی اینو که شنیدم فهمیدم که ماجرا از اونی هم فکرشو میکردم مهمتره گفتم مامان یک کلام بگو که لیلی با ما نسبتی داره ؟ دستپاچه شد و گفت : نه چه نسبتی میتونه داشته باشه ؛ گفتم مثلا خواهر من باشه از یک زن دیگه ؛ بهم بگو بابا زن دیگه ای داشته؟ داد زدکه: دیوونه ی احمق اولا تو میگی شکل ماست اگر بچه ی بابات بود که شکل ما نمیشد دوم اینکه تو بابات رو نمیشناسی این حرفا چیه تو می زنی گلی به خاطر خدا فراموش کن همچین کسی رو دیدی خون به پا میشه زندگی همه ی ما بهم می خوره پرسیدم دختر دایی منه ؟ این بچه رو درست کرده و رفته یک زن دیگه گرفته برای همین لیلی لندن درس خونده ؟ گفت : نه اینطور نیست دایی تو وقتی رفت هفده سالش بود کجا زن گرفت و کجا بچه درست کرد بهت میگم نسبتی با ما نداره برو دست از سرم بردار پرسیدم: پس لابد دختر خاله خاتونه ؟ درسته ؟ گفت الهی دورت بگردم تو رو خدا این حرفا رو نزن ببین چی میگم تو داری با زندگی چند نفر بازی می کنی اینو بفهم حرفش رو تموم نکرد و خیلی زیاد کلافه شده بود. اون منو میشناخت و میدونست که تا نفهمم دست بردار نیستم؛ حالش عوض شد و تقریبا به التماس افتاد که همین جا بحث رو تموم کنم ؛ می گفت: تو با این کارت زندگی خیلیها رو نابود میکنی ؛ سکوت من برای این بود که دیگه حتم داشتم تو نسبت نزدیکی به ما داری که هیچ یک بلایی سرت نیآوردن که میترسن رسوا بشن ؛ شب یواشکی رفتم به عمارت خانم بالا ؛ جمعه ها که بابا بزرگم خونه نیست شام هم دور هم نمی خوریم؛ و خانم بالا زود میخوابه ؛ یکراست رفتم به اتاق عشرت خانم ؛ داشت یک چیزی میدوخت با تعجب به من نگاه کرد و پرسید چیزی شده؟ رفتم توی اتاق و در رو بستم و گفتم: آره اومدم ببینم چیزایی که مامانم بهم گفته راسته یا نه ؛ انگار شما در جریان همه چیز هستین، چیزی که می دوخت گذاشت زمین و باتردید پرسید : مامانت چی بهت گفته : کنارش نشستم و حالت بغض به خودم گرفتم و گفتم : اینکه لیلی دختر خاله خاتونه ؛ یک مرتبه از جا پرید و گفت: مامانت چرا اینو به تو گفت؟ راست میگی ؟ گفتم: آره لیلی دختر خاله ی منه برای همین شما ها نمی خواستین من اونو ببینم؛ اومدم بپرسم چرا بچه اش رو ازش جدا کردن. مچ دستم رو گرفت و گفت پاشو پاشو برو از مامانت بپرس من از هیچی خبر ندارم؛ یک کلمه نمیتونی از من حرف بکشی ؛ گفتم : مامانم میگه فاجعه میشه شما بهم بگو چرا ؟ خودت میدونی که تا نفهمم دست بر نمیدارم ولی اگر بگین و خطرشو بدونم ممکنه ساکت بشم ؛ عشرت خانم یک فکری کرد و گفت فردا با بدری زمان حرف میزنم ببینم چرا این حرفو به تو زده اگر همچین چیزی باشه من بی خبرم ؛ گلی یکم از قهوه اش رو خورد و با هیجان زیادی که داشت ادامه داد: به هر حال اون شب نتونستم چیزی زیادی بفهمم همش استنباط های خودم بود باور کن لیلی تا صبح چشم روی هم نذاشتم و فکر کردم ؛ و بالاخره به این نتیجه رسیدم که باید به مامانم هم یک دستی بزنم همون طور که به عشرت زدم و اون باور کرد ؛ مامان هر روز صبح قبل از هر کاری میرفت به خانم بالا سر میزد با خودم گفتم باید قبل از اینکه عشرت رو ببینه برم و کارمو انجام بدم ؛ این بود که کشیک کشیدم تا بابا از خونه رفت خودمو رسوندم به اتاقش و خیلی جدی گفتم : بهم میگین ماجرای . اینکه لیلی از مادرش جدا شده چیه ؟ چرا خاله خاتون دنبالش نمی گرده و نمی دونه که اون از لندن برگشته اون دختر داره تنها و بی کس زندگی می کنه ؛ بعد مادرش و قوم و خویشهاش دارن راحت زندگی خودشون رو میکنن و اونو نادیده میگیرن ؛ به نظرتون این انصافه ؟    ☞❥ @heessekhooube 🔚
1 98114Loading...
21
📚داستان شعله های آتش🔥🔥 پارت ۱۲۶ گفتم : هر کس اومد بهش میگم رفتی خرید نگران نباش خودم جوابشون رو میدم تو با خیال راحت برو کاری نداریم منم که میخوام بخوابم بازم میل خودته ؛ دوست نداری نرو فقط دیگه از من چیزی نپرس ؛ عاطفه کمی دست؛ دست کرد و بالاخره چادر شو کشید روی سرشو و در حالیکه با نگرانی به من نگاه می کرد رفت ؛ عاطفه که رفت من یکم توی خونه بی هدف راه رفتم ؛ نشستم ؛ دراز کشیدم ولی آروم نمیشدم ؛ حدود ساعت ده و نیم بود که زنگ در خونه رو زدن ؛ وحید که نمی تونست باشه چون این موقع روز اداره بود ؛ از جام پریدم و گفتم: گلی ؛ فکر کنم خودشه ؛ و دویدم در رو باز کردم وقتی چشمم به اون افتاد از هیجانی که داشتم به گریه افتادم و اونو در آغوش گرفتم و گفتم: فکر کردم دیگه تو رو نمی ببینم زود باش بیا برام بگو چی شده؟ گلی برخلاف همیشه که تا به من می رسید شروع میکرد به حرف زدن با حالتی غمگین با من رو بوسی کرد و مدت زیادی همون جا دم در منو در آغوش خودش نگه داشت و اشک ریخت ؛ کاملا احساساتی شده بود و من نمیفهمیدم چرا داره این کارو می کنه ؛ همینطور که دستهای همدیگر رو گرفته بودیم با هم رفتیم توی ساختمون گفتم میخوای برات قهوه درست کنم؟ گفت: آره ممنون تو خوبی ؟ گفتم : بشین الان آماده میکنم پرسید : عاطفه کجاست ؟ :گفتم فرستادمش بره بچه هاشو ببینه ؟ راستش حوصله ی کسی رو نداشتم؛ دنبالم اومد توی آشپزخونه و گفت: به نظرم حال و روز خوبی نداری * همینطور که قهوه رو آماده می کردم گفتم : تو چی حالت خوبه؟ ببخش منو حتما خیلی اذیت شدی ؟ گفت : نه به اندازه تو دختر خاله ؛ قهوه جوش از دستم رها شد و نزدیک بود همش بریزه با دستپاچگی :گفتم تو چی گفتی؟ نگاهش روی صورتش ثابت مونده بود و فقط سرشو با افسوس تکون داد، و در حالیکه هر دو به گریه افتاده بودیم بغلم کرد سرمو گذاشتم روی شونه اش و های و های گریه کردم و اونم همپای من اشک ریخت؛ حتی قدرت اینکه بپرسم از کجا فهمیدی رو نداشتم خب میتونستم یک حدسهایی بزنم ولی گریه مجال هر سئوالی رو ازم گرفته بود : تا اینکه فنجونهای قهوه رو گذاشتم توی سینی و بردمش توی اتاق مهمون خونه از روزی که جوادخان اونجا منو کتک زده بود درشو بسته بودم و دلم نمی خواست پا توی اون اتاق بزارم؛ اون موقع بود که پرسیدم : کی بهت . گفت ؟ لطفا زود برام تعریف کن ؛ با افسوس گفت: خودم فهمیدم ؛ حالا اومدم بقیه اش رو تو بهم بگی ؛ گفتم: خب نمیدونم آخه گفتنی نیست حالا تو بگو چی شده و از کجا فهمیدی من دختر خاله تو هستم؟ گلی دارم از اضطراب میمیرم؛ گفت: ای وای من ؛ فکر میکنی من چه حالی دارم؟ چی بگم؟ باور میکنی که حال من از تو بدتره ؟ مامانم دهنم رو مهر زد ؛ وقتی ازش پرسیدم تو کی هستی و چرا منو از خونه ات بیرون کردی و چرا اونا هم نمیخوان با تو معاشرت کنن سرم داد زد که باز تو خیالاتی شدی ؟ هر روز یک دوست تازه پیدا می کنی که ما نمی شناسیم بعد میخوای اجازه بدم هر روز بری خونه ی اون ؟ من فقط گفتم با غریبه ها دوستی نکن ؛ گفتم الان این عصبانیت شما برای چیه ؟ چرا نسبت به این یکی حساس شدین؟ گفت : اصلام اینطور نیست برای چی باید حساس بشم؟ گفتم : خانم بالا میخواد دوست منو ببینه منم میخوام بیارمش اینجا به اونو بابا بزرگ معرفی کنم ؛ صداشو بلندتر کرد و گفت گلی بشین سرجات خودت میدونی که با با بزرگت با این کارا مخالفه ؛ گفتم چرا ؟ شما که اون دختر رو ندیدین برای چی باهاش مخالفت میکنین و از کجا میدونین که دختر خوبی نیست و مدام به من میگفتین دیگه نرم سراغش ؛ خب معلومه که وقتی اونم یک مرتبه ازم می خواد که دیگه به دیدنش نرم میفهمم که یک کاسه ای زیر نیم کاسه هست ؛ بهتون میگم فامیل ليلى معتضديه مثل شما و خاله خاتون تازه خیلی شبیه ماهاست هر کس ببینه می فهمه ؛ بازوم رو گرفت و منو تکون داد و با عصبانیت گفت . بس کن دیگه خفه شو بهت میگم تمومش کن حق نداری اسم اون دختر رو بیاری شنیدی؟ گفتم: باشه شما نگو میرم از عشرت میپرسم ببین مامان من تا نفهمم این دختر کیه آروم نمیشم خودتون منو میشناسین...    ☞❥ @heessekhooube 🔚
2 19314Loading...
22
📚داستان شعله های آتش🔥🔥 پارت ۱۲۸ نمی دونی مامان چه حالی شده بود از عصبانیت لبش میلرزید ؛ طوری که میخواست منو بزنه و سرم داد زد کی بہت گفته لیلی دختر خاتونه ؟ باز تو از خودت حرف در آوردی؟ گفتم: آهان بالاخره اسمش رو گفتین دیگه نمیگین اون دختره ؛ مامان عصبی تر شده بود و فریاد زد, دختره ی احق همین دیشب نگفتم که همچین چیزی نیست؟ حالا مدام برای خودت خیال باقی کن ؛ گفتم: باشه مامان چرا عصبانی میشین و بی خودی داد میزنین؟ من رفتم و از عشرت خانم پرسیدم اونم همه چیز رو برام تعریف کرد حالا چی میگین بازم انکار میکنین؟ دیگه نتونست جلوی خودشو بگیره و به من حمله کرد و چند بار هلم داد گفت که بهت میگم خفه شو دهنت رو ببند ؛ بسه دیگه ؛ چرا حرف حالیت نمیشه؟ اصلا اون دختر هر کس میخواد باشه به من و تو مربوط نیست ؛ گفتم: شما هیچ رفتین و وضعیت لیلی رو دیدن؟ چرا راضی میشین اون تک و تنها توی این شهر زندگی کنه چی مانع اینه که مادرشو ببینه ؟ ؛ با ناراحتی دست منو گرفت به شدت تكون داد. گفت: گلی دخترم ازت خواهش میکنم این بحث رو تمومش کن من بچه نیستم لابد یک چیزی می دونم که حرف نمیزنم؛ اون دختر هر کس هست زندگیش همونطوری خوبه به خدا به تمام مقدسات عالم قسم میخورم به نفع خودشم نیست که این راز ملا بشه؛ گفتم: پس یک رازی هست فقط بگین اون دختر خاله ی من هست یا نه؟ گفت : ای خدا ببين من چی میگم اونوقت تو چی می پرسی اصلا خیلی جنست خرابه مگه همین الان نگفتی عشرت بهت همه چیز رو گفته پس چرا از من می پرسی ؟ گلی میگم باید دهنت رو ببندی و دیگه در این مورد حرف نزنی ؛ وگرنه فاجعه میشه ؛ اینو بفهم ؛ گفتم : منو قانع کنین یک دلیل بیارین که بدونم چرا ؛ حتما همین کارو میکنم ولی اینطوری منو زنده بلا ول نکنین ؛ خودتون میدونین که طاقتشو ندارم ؛ گفت : همینقدر بهت بگم که خاتون جان نمیدونه و اگر بفهمه دیگه هیچکدوم نمیتونیم زندگی آرومی داشته باشیم اونم بیچاره میشه؛ پس نکن دخترم ساکت باش و از این موضوع بگذر وای نمی دونی لیلی ؛ یک مرتبه در باز شد و کامبیز که با صدای داد و هوار ما پشت در گوش ایستاده بود اومد و حیرت زده :پرسید اون دوستت لیلی که تعریف میکردی؟ واقعا با ما فامیله؟ مامان یک مشت زد توی سینه ی منو با حرص گفت: خوب شد حالا ؟ جز جگر بزنی همینو میخواستی؟ احمق بیشعور بهت میگم خفه شو ؛ آخر اگر تو کاری نکردی که همه : ما بدبخت و بیچاره بشیم؛ اگر این خونه رو عزا دار نکردی؟ تا یک ماجرایی درست نکنی دست بر دار نیستی ؟ دارم بهت میگم یادت باشه از همه بیشتر دودش توی چشم همون دوستت میره ؛ دیوانه ی روانی ؛ دیگه ساکت شدم؛ ولی حالا نمی تونست جواب سئوالهای کامبیز رو بده و منو متهم می کرد که دختره ی احمق کار نداره خوشی زده زیر دلش برای من درد سر درست میکنه تو اهمیت نده ؛ فکر و خیال میکنه ؛ اون دختره کیه مثلا دوستش نمی خواد با گلی معاشرت کنه حالا اومده از چشم ما می ببينه ؛ کامبیز بهت زده به مامان نگاه می کرد و پرسید؛ خب پس این وسط نقش خاله خاتون چیه من شنیدم که گفتین بیچاره میشه ؛ شما ها منو بچه فرض کردین یا به نظرتون اونقدر احمق اومدم که میتونین با این حرفا گولم بزنین ؟ من ساکت بودم و مامان مدام دلیلهای غیر قابل قبول برای کامی میاورد و اونم قانع نمی شد ؛ خلاصه ما تمام دیروز رو به این بحث ها گذروندیم و نتیجه اش اینه که هر چی من میدونم کامبیز هم میدونه ولی به مامان قول دادیم که دیگه در این مورد حرف نزنیم اونم به خاطر خانواده و خاله خاتون ؛ امروزم به بهانه ی دانشگاه از خونه اومدم بیرون ولی مامان کلی بهم سفارش کرد که دیگه سراغ تو نیام ؛ گفتم ولی تو اومدی درسته؟ گفت : معلومه که میام ؛ من قول دادم توی خونه با کسی حرفی نزنم : مگه کسی میتونه جلوی منو بگیره ؟ دیگه تو تنها نیستی من هر کاری تو بگی میکنم به شرط اینکه بدونم تو چطور بچه ی خاله خاتون هستی و خودش نمی دونه و شوهرش چی تو بچه ی کی هستی؟ ادامه دارد.. نویسنده خانم گلکار..    ☞❥ @heessekhooube 🔚
1 97915Loading...
23
🔴اسگلی صب تا شب سرت تو گوشیه ولی هنوز لنگ پول بسته اینترنتی ؟! بیا اینجا یاد بگیری چجوری ماهی ۲۰ میلیون تومن درامد داشته باشی : ❤️ @daramad
2 7500Loading...
24
🔹🔹کاردرمنزل: @karmanzel
2220Loading...
25
🔴#داستان_حمام_رفتن_خانم ! 💎خانومی که قراره شوهرش بعد از 1 ماه از ماموریت کاری برگرده ، خونه اش را مرتب می کنه و پس از اتمام کارها تصمیم می گیره به حمام بره تا برای شوهرش ترگل ورگل بشه ! شروع میکنه به در آوردن لباس ها و همینکه زیر دوش میره و میخواد آب بریزه رو سرش ! صدای زنگ خونه در میاد ، زن تا میخواد و لباس هاشو پوشه 🔞 ..... خواندن ادامه این داستان پرماجرا. ➡️
2 8631Loading...
26
🔹💵حقوق ۱۰تا ۲۰ میلیون در خانه بدون رده سنی⬇️ https://t.me/+XITFHaeo7RJhMzM0
3 1311Loading...
27
🔴ناگهانی متوجه باردار شدن همسرم شدم ماه چهارم بارداری همسرم بود. دکتر گفته بود ک فرزندتان دختر  است.خوشحالی ام چندین برابر شده بود.  ولی رفتار همسرم برایم عجیب بود  که چرا مثل فرزند اولمان خوشحال نیست او که عاشق دختر بود.تا اینکه روزی که برای پیدا کردن پرونده های شرکت مجبور شدم  فیلم های ضبط شده توسط دوربین خانه را از چند ماه قبل چک کنم.  وقتی فیلم ها را جلو عقب میکردم پسر سیزده ساله ام را دیدم که... ادامه داستان 😱➡️
7440Loading...
28
🔹💵حقوق ۱۰تا ۲۰ میلیون در خانه بدون رده سنی⬇️ https://t.me/+XITFHaeo7RJhMzM0
310Loading...
29
👍پیشنهـــــــــادددی عالی⬆️⬆️⬆️
8370Loading...
30
 💜 رمان : #ماه_پیشونی ایران ابطحی در گذشته قربانی تجاوز بوده. ایران به سختی گذشته تلخش و فراموش کرده. با ورود جاوید نواب به زندگیش دوباره جرات تکیه کردن به مردی و پیدا می کنه. جاوید نواب از گذشته تلخ ایران چیزی نمیدونه تا اینکه..... ادامه ی رمان. ➡️
1 6233Loading...
31
💓 دوست من ❣هر کجا هستی 🌼خــــــــدا یار تو باد ❣خالق هستی 🌼نگـــه دار تـو باد.. ❣بر سر راهت 🌼نیفتـــد خار غم.. ❣این جـهان 🌼پیوستــه گلزار تـو باد ♥️عصر زمستونیتون زیبا و شیرین    ☞❥ @heessekhooube 🔚
3 27320Loading...
32
🔹طلا ریزش کرد🔴الان وقت خرید طلاست👇 مشاهده  تحلیل قیمت لحظه ای
8361Loading...
33
⭕️⭕️خانمهایی که بلد نیستن کی طلا بخرن و کی بفروشن حتما تو این کانال عضو بشن👇        🤦🏻‍♀خرید فروش طلا➡️➡️ اگر مغز اقتصادی خوبی نداری حتما بیا این کانال👌
7771Loading...
34
🔹  رسوایی فجیع الهام چرخنده توسط پسر خودش در صفحه شخصیش 🥵⬇️   فقط بلدند جانماز آب بکشند🔞⬇️⬇️    مشاهده عکس و فیلم  بدون سانسور ➡️
3 5553Loading...
35
❌💯امروز توجه شما رو به سه خطر جدی برای سلامتی مان که مدام در بیخ گوشمان هستند و هر روز با آنها سر و کار داریم، جلب می کنیم …. ۱- ماهی تابه یا دیگ های تفلونی خط و خش دار ۲- ظروف و بطری های پلاستیکی ۳- شمع های خوش بو کننده اینها رو در اولین فرصت کنار بگذارین… ❌    ☞❥ @heessekhooube 🔚
2 90424Loading...
36
❤️🦋خدای مهربونم شکرت 🥺❤️    ☞❥ @heessekhooube 🔚
2 74939Loading...
37
رقص وووووو ببین جون بابا😂😂💃💃😍 حالشو خریدارم😍    ☞❥ @heessekhooube 🔚
2 72543Loading...
38
🍰ميخوام يه اعترافي بكنم،خوشمزه ترين وخوش بافت ترين كيك توت فرنگيه🍓    ☞❥ @heessekhooube 🔚
2 68128Loading...
39
☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️🌸 📖داستانِ کوتاه 🔵 مرخصیِ تازه عروس 💎همسر يکي از فرمانده‌هانِ پاسگاه، که به تازگي ازدواج کرده، و چندين ماه از زندگي‌شان، دور از شهر و بستگان، در منطقه‌ی خدمتِ همسرش مي‌گذشت، بدجوري دلتنگِ خانواده‌ی پدري‌اش شده بود.. او چندين بار از شوهرش درخواست مي‌کند که براي ديدنِ پدر و مادرش، به شهرشان، به اتفاقِ هم، يا به تنهايي مسافرت کند، ولي شوهرش، هربار، به بهانه‌اي از زير بارِ موضوع شانه خالي مي‌کرد.. زن که در اين مدت، با چگونه‌گيِ برخوردِ مامورانِ زير دستِ شوهرش، و مکاتبه‌ی آن‌ها برايِ گرفتنِ مرخصي و سایر امورِ اداری، کم و بيش آشنا شده بود، به فکر مي‌افتد که حالا که همسرش به خواسته‌ی وي اهميت نمي‌دهد، او هم به‌صورتِ مکتوب، و همانندِ سایرِماموران، براي رفتن و ديدار با خانواده‌اش، درخواست مرخصي بکند. پس دست به کار شده و در کاغذي، درخواستِ کتبي‌ای، به اين شرح، خطاب به همسرش مي‌نويسد: از :سمیرا به :جناب آقای حسن . . . فرمانده‌ی محترم پاسگاه . . . موضوع : درخواستِ مرخصی احتراما به استحضار می رساند که اين‌جانب سمیرا همسرِ حضرت‌عالي، که مدت چندين ماه است، پس از ازدواج با شما، دور از خانواده و بستگانِ خود هستم، حال که شما به‌دليلِ مشغله‌ی بيش از حد، فرصتِ سفر و ديدار با بستگان را نداريد، بدين‌وسيله از شما تقاضا دارم که با مرخصيِ اين‌جانب، به مدتِ 15 روز، براي مسافرت و ديدنِ پدر و مادر واقوام و به دلیل نداشتن روحیه خدمتی، موافقت فرمایيد.... با احترام همسر دلبند شما سمیرا و نامه را در پوشه‌ی مکاتباتِ همسرش مي‌گذارد... چند وقت بعد، جوابِ نامه، به اين مضمون، به دست‌اش رسید: سرکار خانم سمیرا همسر عزیز من عطف به درخواستِ مرخصيِ سرکارِ عالي، جهت سفر، برايِ ديدار با اقوام، بدین‌وسیله اعلام می‌دارد، با درخواستِ شما، به‌ شرطِ تعیينِ جانشين، موافقت مي‌شود.... فرمانده‌ی پاسگاه . . .😜😂😂 #طنز ☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️    ☞❥ @heessekhooube 🔚
2 83358Loading...
40
⭐️😲هوش سه قلوها رو ببینید😘😘    ☞❥ @heessekhooube 🔚
2 67228Loading...
🔹الان وقت خرید طلاست⬇️⬇️ مشاهده قیمت لحظه ای➡️
Показать все...
درامد دلاری | SinaBit 🟣

به کانال SinaBit | درامد دلاری خوش آمدید 🐬 آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊 سیگنال فیوچرز و اسپات رایگان💰 ارتباط با ما : @Sinabit_sup 🍃

🔹اخبار #ممنوعه جمهوری اسلامی ایران. پشت پرده بازار #ارز و طلا💰⬇️⬇️⬇️ https://t.me/+XITFHaeo7RJhMzM0 https://t.me/+XITFHaeo7RJhMzM0
Показать все...
درامد دلاری | SinaBit 🟣

به کانال SinaBit | درامد دلاری خوش آمدید 🐬 آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊 سیگنال فیوچرز و اسپات رایگان💰 ارتباط با ما : @Sinabit_sup 🍃

👍 1
الان تو گپ مون از بچه ها پرسیدم چقدر درآمد دارید ، همه یه رقمی گفتن ۱٠_ ۱۵_۲٠ میلیون، ولی یکی از بچه ها گفت این ماه ۷٠٠ میلیون :// هممون فک کردیم داره سرکارمون میذاره،  منم گفتم اره منم این ماه یه میلیارد درآمد داشتم ، یهو با ذوق گفت عهههه تو ام پس با ترید کار میکنی :)))) برای اینکه کم نیارم گفتم اره ، برا بچه ها هم بفرست استفاده کننن ، اینجا رو فرستاد منم زود عضو شدم تا پاک نکرده ببینم چخبره :)) خودتون ببینید : @Daramad-VIP
Показать все...
درامد دلاری | SinaBit 🟣

به کانال SinaBit | درامد دلاری خوش آمدید 🐬 آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊 سیگنال فیوچرز و اسپات رایگان💰 ارتباط با ما : @Sinabit_sup 🍃

👍 1
🔞خیانت وحشتناک همسر مهدی قائدی با مرد عرب ⬇️⬇️ مشاهده ی کلیپ و فیلم خیانت. ➡️
Показать все...
کلیپ هنرمندان بازیگران

﷽ ممنوعه های هنرمندان🔞 ♡حواشی ســتارگـان سینما★ ♡سوژه جنجالی هنرمندان★ ♡کلیپ‌هاےداغ سلبریتی‌ها★ ♡عکس هاے روز بازیـگران

👍 1
Фото недоступно
⛔️نشون دادن شب زفاف تو فیلم ایرانی برای اولین بار⛔️⬇️⬇️ مشاهده فیلم بدون سانسور🔞
Показать все...
👍 2
بخوندیش حتمـــــاااا عالیه⬆️⬆️
Показать все...
📌 #داستان_آموزنده دختر یتیم! دختر يتيمى با مادر پير خود زندگى مى كرد، پسر عمويش ازش خواستگارى كرد،بعد از اينكه عروس خانواده ى عمو شد، دختران و زن عمو بهش زور مي گفتند و انواع ظلم را بر او روا مى داشتند، دختر جوان هر بارى كه خانه نزد مادرش مى آمد شكايت مى كرد... بعد از مدتى خانواده عمويش متوجه شدند، كه دختر غمگين مى رود و خوشحال و سرحال بر مى گردد، به شوهرش گفتند؛ زن تو دوست پنهانى دارد و در خانه ى مادرش با او ملاقات مى كند...... خواندن ادامه ی داستان➡️
Показать все...
Фото недоступно
☄️رمان #آغوش_ممنوعه ⛔️ روایت دختری به نام دلربا، که وضعیت اجتماعی خوبی ندارد... پدرش فوت شده و با مادرش در جایی همانند مخروبه زندگی  می کند، دلربا به سمت راه خلاف از جمله یِ، قمار، مشروب و.... که یک روز در همین قمار، پسری سرنوشت دلربا را ناخواسته کاملاً تغییر می دهد🔞.... ادامه ی رمان....➡️
Показать все...
👍 3
🔹طلا ریزش کرد🔴الان وقت خرید طلاست👇 💵مشاهده  تحلیل قیمت لحظه ای
Показать все...
درامد دلاری | SinaBit 🟣

به کانال SinaBit | درامد دلاری خوش آمدید 🐬 آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊 سیگنال فیوچرز و اسپات رایگان💰 ارتباط با ما : @Sinabit_sup 🍃

👍 2
⭕️⭕️خانمهایی که بلد نیستن کی طلا بخرن و کی بفروشن حتما تو این کانال عضو بشن👇        🤦🏻‍♀خرید فروش طلا➡️➡️ 🔹اگر مغز اقتصادی خوبی نداری حتما بیا این کانال👌
Показать все...
درامد دلاری | SinaBit 🟣

به کانال SinaBit | درامد دلاری خوش آمدید 🐬 آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊 سیگنال فیوچرز و اسپات رایگان💰 ارتباط با ما : @Sinabit_sup 🍃

👍 2