cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

Рекламные посты
196
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
Нет данных30 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

به ۴ چیز اعتماد نکن: اول به حرف دختری که وعده میده سر جلسه بهت تقلب برسونه ! دوم به استادو معلمی که در طول ترم نیشش تا بناگوش بازه ! سوم به حرف دختری که میگه هفته آخر ترم رو تعطیل کنیم ! چهارم به حرف رفیقت که میگه واسه امتحان هیچی نخوندم ! 😂😂😂😂😂😂😂😂😂
Показать все...
پت و مت رو میبرن جهنم وسط راه بهشون میگن بهتون یه آوانس میدیم میگن چیه ؟ میگن اینجا 2 نوع جهنم داریم، یکی جهنم ایرانی ها، یکی جهنم خارجی ها میپرسن فرقش چیه ؟ میگن تو جهنم خارجی ها هفته ای یه بار قیـر داغ میریزن تو دهنتون، اما تو جهنم ایرانی ها هر روز! خلاصه پت میگه من میرم تو جهنم خارجیا و مت هم میاد تو جهنم ایرانیا … یه چند ماهه بعد پت میبینه خیلی ناجوره اینجا! میگه بیچاره مت که هر روز قیر میخوره خلاص میره میبینه مت با رفیقاش نشستن دارن حال میکنن و خبری هم از قیر داغ نیست، پت میگه جریان چیه ؟ میگن بابا اینجا جهنم ایرانی هاست یه روز قیر نیست یه روز قیر هست، قیف نیست یه روز دو تاش هست، یارو نمیاد سر کار یه روز هم که همه چی جوره بخشنامه میاد نریزین😂😂😂😂 😂
Показать все...
اینم بیوگرافی من : تو بیمارستان به دنیا اومدم😊 از بچگی بزرگ شدم😐 چند سال سن دارم تو دوران کودکیم بچه بودم😜 با رفیقام دوست شدم تو خونمون زندگی میکنم😁 بعضی شبا که میخوابم خواب میبینم تا حالا نمردم و …😜😁😁 😂
Показать все...
. مينويسم روىِ يك كاغذ؛ "صبحت بخير،زيباترين بهانه ى بيدارى" ميچسبانم به هركجا كه چشمانَت زودتر درگيرش ميشوند #صبح_بخیر_جانا
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
‌ چه بی گدار در قلبم زبانه می کشی خود را... 👤
Показать все...
با زبونی‌ که‌ می تونید عشق‌ بدید آدمارو نشکنید 🌹🌹
Показать все...
امروز یه روز خوب برای خوشحال بودنه 🌹🌹
Показать все...
آمدی، جانم به قربانت، ولی حالا چرا؟ بی‌ وفا، حالا که من افتاده‌ ام از پا چرا؟ نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل، این زودتر می‌ خواستی، حالا چرا؟ عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام، فردا چرا؟ نازنینا، ما به ناز تو جوانی داده‌ ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن، با ما چرا؟ وه که با این عمرهای کوته بی‌ اعتبار اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟ شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود ای لب شیرین، جواب تلخ سر بالا چرا؟ ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت اینقدر با بخت خواب‌ آلود من لالا چرا؟ آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌ کند در شگفتم من نمی‌ پاشد ز هم دنیا چرا؟ در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بود، غوغا چرا؟ شهریارا بی‌ حبیب خود نمی‌ کردی سفر این سفر راه قیامت می‌ روی تنها چرا؟ شهریار 🌹🌹
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
داستان شعر آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا، این است که شهریار بعد از نرسیدن به عشق روزهای جوانی اش ثریا، تا ۴۷ سالگی ازدواج نمی کند. در سال های آخر عمر شهریار و در حالی که بیمار بوده، دکتر خانواده او را جواب میکند و دوستان استاد شهریار ثریا را راضی می کنند که به عیادت شهریار برود وی پس از اصرار زیاد دوستان شهریار قبول می کند که به ملاقات شهریار که در بیمارستان بستری بوده برود. شهریار با دیدن ثریا این شعر زیبا و غم انگیز را می سراید 🌹🌹
Показать все...
آمدی، جانم به قربانت، ولی حالا چرا؟ بی‌ وفا، حالا که من افتاده‌ ام از پا چرا؟ نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل، این زودتر می‌ خواستی، حالا چرا؟ عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام، فردا چرا؟ نازنینا، ما به ناز تو جوانی داده‌ ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن، با ما چرا؟ وه که با این عمرهای کوته بی‌ اعتبار اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟ شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود ای لب شیرین، جواب تلخ سر بالا چرا؟ ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت اینقدر با بخت خواب‌ آلود من لالا چرا؟ آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌ کند در شگفتم من نمی‌ پاشد ز هم دنیا چرا؟ در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بود، غوغا چرا؟ شهریارا بی‌ حبیب خود نمی‌ کردی سفر این سفر راه قیامت می‌ روی تنها چرا؟ شهریار 🌹🌹
Показать все...
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.