𝒎𝒚 𝒑𝒊𝒏𝒌🌸ྀ༊
1 015
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
Нет данных30 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
چنل @Gojesabze_Mn + پک بنر کامل و فول+ ۵۰۰ خارج رو میفروشم
+ مالکیت نداره اما فول ادمین میکنم:)♥️
قیمت توافقی= @xcallme_ava
19210
𝐓𝐚𝐩𝐞𝐬𝐡 ¹
" زمستون 1399 پنجم دی ماه "✨
" آرام باش در این زندگی خونریزی جریان دارد"
「 سورن برزین 」
پرونده ارو روی میز کوبیدم و چنگی به موهای مشکی رنگم زدم. دیگه طاقتم طاق شده بود و صبرم لبریز...
دیگه نمیتونستم این همه پیچیدگی رو تحمل کنم. انگار دنبال سوزن توی انبار کاه بودم!
هر سرنخی که ازش پیدا میکردم در کسری از ثانیه به باد هوا میرفت.
دیگه نمیدونستم که چارهی اصلی این داستان چیه؟
این دهمین قتلی بود که در کمتر از شش ماه با فاصله یک ماه بعد از هر قتل، انجام میشد!
هربار که به قاتل نزدیک میشدیم به یک شکلی ناپدید میشد و ماه بعد با یک شیوه جدید یک جسد مینداخت رو دستمون و ناگهان غیب میشد!
با عصبانیت تمام به پرونده ها خیره شدم و نفس پر حرصم رو بیرون فرستادم.
حصاری بین سرم ایجاد کردم و چشمام رو بستم. با تقه ای که به در خورد سرم رو بالا آوردم و با خستگی لب زدم.
- بفرمائید داخل!
با دیدن سرباز جوونی که تازه انتقالی گرفته بود لبخند کمرنگی زدم و گفتم:
- کارتو بگو مقیمی!
با لحجهی جذاب شمالی گفت:
- سرهنگ محمدی گفتن صداتون کنم.
سری به نشونهی تایید تکون دادم و زیر لب گفتم:
- میتونی بری!
کش و قوسی به بدنم دادم و مصمم به سمت درب خروج حرکت کردم.
به محض باز کردن درب اتاقم، با قیافهی درهم سرهنگ مواجه شدم. با چشمای به غم نشسته و لب های خشک شده لب زد:
- یک مشکلی پیش اومده!
لب گزیدم تا حرفی بزنم که ادامه داد:
- ببین؛ یک اثرانگشت از صحنه جرم پیدا شده!
انگار با شنیدن این حرف کل خستگی های این مدت، پر کشید و رفت.
ناباور بهش خیره شدم و گفتم:
- اثر انگشت..اون اثر انگشت متعلق به کیه؟ تونستین شناسایی کنین قربان؟
لبخند تلخی زد و سرش رو پایین انداخت و گفت:
- متعلق به توعه آقای سورن برزین!
「 𝐓𝐚𝐩𝐞𝐬𝐡 ¹」
7700
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.