کانال مرجان مرندی (وصلهی جانم)
بسم الله الرحمن الرحیم نویسنده رمان های : ارزوهای پرتقالی- ماه من بمان( چاپ شده) نشون به اون نشونی- هوژین(در دست چاپ) پارت گذاری : شنبه و چهارشنبه کپی و پخش این قصه بدون رضایت نویسنده است ارتباط با نویسنده: @author_marjan_marandi
Больше17 749
Подписчики
-3924 часа
+417 дней
-6730 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
دوستان سلام
کانال vip "وصله ی جانم" افتتاح شد😍
در کانال vip از شنبه تا چهار شنبه روزانه ۲ پارت داریم یعنی دو برابر کانال عمومی😊( پارت گذاری در کانال عمومی فقط روزهای شنبه و چهار شنبه است)
در حال حاضر vip پنجاه و دو پارت از این جا جلوتره و به مرور این اختلاف بیشتر میشه.
در صورتی که تمایل دارید قصه رو زودتر بخونید لطفا مبلغ ۴۵ هزار تومان رو به شماره کارت زیر واریز و عکس فیش رو هم به آیدی زیر ارسال بفرمایید🙏
5022 2913 1126 7437
به نام مرجان مرندی
@author_marjan_marandi
43300
دوستان سلام
کانال vip "وصله ی جانم" افتتاح شد😍
در کانال vip از شنبه تا چهار شنبه روزانه ۲ پارت داریم یعنی دو برابر کانال عمومی😊( پارت گذاری در کانال عمومی فقط روزهای شنبه و چهار شنبه است)
در حال حاضر vip پنجاه و دو پارت از این جا جلوتره و به مرور این اختلاف بیشتر میشه.
در صورتی که تمایل دارید قصه رو زودتر بخونید لطفا مبلغ ۴۵ هزار تومان رو به شماره کارت زیر واریز و عکس فیش رو هم به آیدی زیر ارسال بفرمایید🙏
5022 2913 1126 7437
به نام مرجان مرندی
@author_marjan_marandi
73700
سری به vip بزنیم😍
برای نورا که عادت به پوشیدن کفش های اسپرت داشت، راه رفتن با آن کفش های پاشنه دار، که به قول نامی پاشنه اش شبیه میخ بود، با وجود پیراهن بلندی که باید حواسش را جمع می کرد تا دنباله اش لای پایش گیر نکن سخت تر از آن چه بود که فکرش را می کرد.
در ردیف ماشین های پارک شده ی دو طرف خیابان به دنبال پرشیای طوسی رنگی که یک بار سوارش شده بود، می گشت.
یک پرشیای طوسی چند قدم جلوتر از آن ها پارک شده بود و یکی با فاصله ای دورتر، آن سمت خیابان دیده می شد.
پای نورا ذق ذق می کرد و در دل خدا خدا می کرد که پرشیای نزدیک تر ماشین راد باشد که یک لحظه بدون اینکه متوجه باشد پایش پیچ خورد و دنباله ی لباسش لای پایش گیر کرد.
سکندری خورد اما قبل از اینکه نقش زمین شود دستی محک و مردانه مچ دستش را چسبید و صدای جدی اش را شنید "مواظب باش"
نورا سریع خودش را جمع و جور کرد و راد همان طور که مچ دستش را رها می کرد با همان لحن جدی اعتراضش را نشان داد:
-نمی دونم شما خانما چه اصراری به پوشیدن این کفشا دارین!
1 59400
دوستان سلام
کانال vip "وصله ی جانم" افتتاح شد😍
در کانال vip از شنبه تا چهار شنبه روزانه ۲ پارت داریم یعنی دو برابر کانال عمومی😊( پارت گذاری در کانال عمومی فقط روزهای شنبه و چهار شنبه است)
در حال حاضر vip پنجاه و دو پارت از این جا جلوتره و به مرور این اختلاف بیشتر میشه.
در صورتی که تمایل دارید قصه رو زودتر بخونید لطفا مبلغ ۴۵ هزار تومان رو به شماره کارت زیر واریز و عکس فیش رو هم به آیدی زیر ارسال بفرمایید🙏
5022 2913 1126 7437
به نام مرجان مرندی
@author_marjan_marandi
1 51800
دوستان سلام
کانال vip "وصله ی جانم" افتتاح شد😍
در کانال vip از شنبه تا چهار شنبه روزانه ۲ پارت داریم یعنی دو برابر کانال عمومی😊( پارت گذاری در کانال عمومی فقط روزهای شنبه و چهار شنبه است)
در حال حاضر vip پنجاه و دو پارت از این جا جلوتره و به مرور این اختلاف بیشتر میشه.
در صورتی که تمایل دارید قصه رو زودتر بخونید لطفا مبلغ ۴۵ هزار تومان رو به شماره کارت زیر واریز و عکس فیش رو هم به آیدی زیر ارسال بفرمایید🙏
5022 2913 1126 7437
به نام مرجان مرندی
@author_marjan_marandi
96900
دوستان سلام
کانال vip "وصله ی جانم" افتتاح شد😍
در کانال vip از شنبه تا چهار شنبه روزانه ۲ پارت داریم یعنی دو برابر کانال عمومی😊( پارت گذاری در کانال عمومی فقط روزهای شنبه و چهار شنبه است)
در حال حاضر vip پنجاه و دو پارت از این جا جلوتره و به مرور این اختلاف بیشتر میشه.
در صورتی که تمایل دارید قصه رو زودتر بخونید لطفا مبلغ ۴۵ هزار تومان رو به شماره کارت زیر واریز و عکس فیش رو هم به آیدی زیر ارسال بفرمایید🙏
5022 2913 1126 7437
به نام مرجان مرندی
@author_marjan_marandi
66900
سری به vip بزنیم😍
برای نورا که عادت به پوشیدن کفش های اسپرت داشت، راه رفتن با آن کفش های پاشنه دار، که به قول نامی پاشنه اش شبیه میخ بود، با وجود پیراهن بلندی که باید حواسش را جمع می کرد تا دنباله اش لای پایش گیر نکن سخت تر از آن چه بود که فکرش را می کرد.
در ردیف ماشین های پارک شده ی دو طرف خیابان به دنبال پرشیای طوسی رنگی که یک بار سوارش شده بود، می گشت.
یک پرشیای طوسی چند قدم جلوتر از آن ها پارک شده بود و یکی با فاصله ای دورتر، آن سمت خیابان دیده می شد.
پای نورا ذق ذق می کرد و در دل خدا خدا می کرد که پرشیای نزدیک تر ماشین راد باشد که یک لحظه بدون اینکه متوجه باشد پایش پیچ خورد و دنباله ی لباسش لای پایش گیر کرد.
سکندری خورد اما قبل از اینکه نقش زمین شود دستی محک و مردانه مچ دستش را چسبید و صدای جدی اش را شنید "مواظب باش"
نورا سریع خودش را جمع و جور کرد و راد همان طور که مچ دستش را رها می کرد با همان لحن جدی اعتراضش را نشان داد:
-نمی دونم شما خانما چه اصراری به پوشیدن این کفشا دارین!
1 43100
سری به vip بزنیم😍
برای نورا که عادت به پوشیدن کفش های اسپرت داشت، راه رفتن با آن کفش های پاشنه دار، که به قول نامی پاشنه اش شبیه میخ بود، با وجود پیراهن بلندی که باید حواسش را جمع می کرد تا دنباله اش لای پایش گیر نکن سخت تر از آن چه بود که فکرش را می کرد.
در ردیف ماشین های پارک شده ی دو طرف خیابان به دنبال پرشیای طوسی رنگی که یک بار سوارش شده بود، می گشت.
یک پرشیای طوسی چند قدم جلوتر از آن ها پارک شده بود و یکی با فاصله ای دورتر، آن سمت خیابان دیده می شد.
پای نورا ذق ذق می کرد و در دل خدا خدا می کرد که پرشیای نزدیک تر ماشین راد باشد که یک لحظه بدون اینکه متوجه باشد پایش پیچ خورد و دنباله ی لباسش لای پایش گیر کرد.
سکندری خورد اما قبل از اینکه نقش زمین شود دستی محک و مردانه مچ دستش را چسبید و صدای جدی اش را شنید "مواظب باش"
نورا سریع خودش را جمع و جور کرد و راد همان طور که مچ دستش را رها می کرد با همان لحن جدی اعتراضش را نشان داد:
-نمی دونم شما خانما چه اصراری به پوشیدن این کفشا دارین!
82810
دوستان سلام
کانال vip "وصله ی جانم" افتتاح شد😍
در کانال vip از شنبه تا چهار شنبه روزانه ۲ پارت داریم یعنی دو برابر کانال عمومی😊( پارت گذاری در کانال عمومی فقط روزهای شنبه و چهار شنبه است)
در حال حاضر vip پنجاه پارت از این جا جلوتره و به مرور این اختلاف بیشتر میشه.
در صورتی که تمایل دارید قصه رو زودتر بخونید لطفا مبلغ ۴۵ هزار تومان رو به شماره کارت زیر واریز و عکس فیش رو هم به آیدی زیر ارسال بفرمایید🙏
5022 2913 1126 7437
به نام مرجان مرندی
@author_marjan_marandi
79500
دوستان سلام
کانال vip "وصله ی جانم" افتتاح شد😍
در کانال vip از شنبه تا چهار شنبه روزانه ۲ پارت داریم یعنی دو برابر کانال عمومی😊( پارت گذاری در کانال عمومی فقط روزهای شنبه و چهار شنبه است)
در حال حاضر vip پنجاه پارت از این جا جلوتره و به مرور این اختلاف بیشتر میشه.
در صورتی که تمایل دارید قصه رو زودتر بخونید لطفا مبلغ ۴۵ هزار تومان رو به شماره کارت زیر واریز و عکس فیش رو هم به آیدی زیر ارسال بفرمایید🙏
5022 2913 1126 7437
به نام مرجان مرندی
@author_marjan_marandi
79700
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.