cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

سفرنامه های قاسم حلاجیان و دوستان

کانالی برای عاشقان سفر برای بهتر دیدن وقتی همه سرگرم تجارت بودند، من به تماشای یک سنگ رفته بودم. من به صدای خواهرم آب گوش سپردم و پای صحبت برادرم درخت نشستم. من دیدن را آموختم و راز زیبایی را لمس کردم .. بوبن🍎 @chehel_salegi @GHASEMHALAJIAN

Больше
Рекламные посты
3 031
Подписчики
+424 часа
+337 дней
+11430 дней
Время активного постинга

Загрузка данных...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Анализ публикаций
ПостыПросмотры
Поделились
Динамика просмотров
01
Media files
1860Loading...
02
🔹کارگاه تهیه و تدوین پیش طرح سرمایه گذاری گردشگری مدرس : دکتر احمد دیناری زمان : ۹ خرداد ۱۴۰۳ مکان: دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد زیر نظر کالج دانشگاه فردوسی مشهد کانال اطلاع رسانی نخستین همایش ملی برنامه ریزی و توسعه گردشگری زیارت https://t.me/+NtiJ-gYaI3wyZDc0 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 @CollegeFUM
2671Loading...
03
Media files
2670Loading...
04
Media files
4587Loading...
05
‍ لیما صالح رامسری : كاري كرديد كه مردم ديگر به كتاب اعتماد ندارند مدير انتشارات معين مي‌گويد: «سال به سال دريغ از پارسال! خيلي از كتاب‌هايي كه سال گذشته برديم براي دريافت مجوز به مشكل برخوردند.» به گفته او مولفان و مترجمان از مشكلات داخلي ناشران با ارشاد خبر ندارند: «وقتي مراحل كار طولاني مي‌شود، گمان مي‌كنند در پيگيري دريافت مجوز كتاب‌شان تعلل شده يا تنبلي مي‌كنيم. مخصوصا وقتي كه كتابي در مميزي اصلاحيه بخورد گرفتاري ما تازه شروع مي‌شود تا كار به سرانجام برسد. طولاني شدن اين پروسه كه گاهي منجر به چاپ نشدن اثر مي‌شود. ابتدايي‌ترين دودي است كه در اين ميان به چشم ناشر مي‌رود زيرا مولف ديگر رغبتي ندارد كتاب بعدي‌اش را به اين ناشر بدهد. چرا ديگر دكتر معين‌ها و احمد محمودها و ابوالحسن نجفي‌ها و محمد قاضي‌ها تكرار نمي‌شوند؟ چون ديگر كسي كار جدي نمي‌كند! مولف يا مترجم مي‌گويد من اين همه زحمت كشيدم و وقت گذاشتم، آخرش؟ همين كتاب جاده‌هاي ابريشم دو جلدي را كه اخيرا چاپ كرديم مترجم دو سال براي ترجمه‌اش وقت گذاشت. يك سال ويراستار روي آن كار كرد. كتاب اصلاحيه خورد. در كش و قوس طولاني گرفتن مجوز كتاب، متوجه شديم ناشر ديگري همين كتاب را با ترجمه مترجم ديگري چاپ كرده است. خيلي از جاهايي كه گفته بودند اصلاح شود، ديديم در كتاب چاپ شده و عينا آمده است. آدم احساس مي‌كرد گويا از وزارتخانه ديگري مجوز گرفته‌اند. به نظر شما اين مترجم حاضر است ديگر براي كتاب بعدي وقت بگذارد؟» رامسري شكل بررسي كتاب و صدور مجوز را «سليقه‌اي» مي‌داند: «من سال‌هاست در كار نشر هستم. شايد هم به سن خيلي از بررس‌هاي محترم ارشاد. وزراي مختلفي را در طول فعاليت فرهنگي‌ام ديده‌ام. خط قرمزها را هم خوب مي‌شناسم؛ اما بحث سليقه است. كتابي كه در دولت قبلي مجوز گرفته در دولت بعدي اجازه چاپ ندارد يا كتابي به چندين چاپ رسيده، بعد يك‌‌دفعه زنگ مي‌زنند كه ديگر حق نداريد اين كتاب را چاپ كنيد.» مدير نشر معين از بي‌اعتمادي مردم به كتاب مي‌گويد: «مي‌گويند مردم كتاب نمي‌خوانند. كاري كرديد كه مردم ديگر به كتاب اعتماد ندارند. در نمايشگاه يك نوجوان 17 ساله آمده چاپ قديم «قصه‌هاي مجيد» را مي‌خواهد، چون فكر مي‌كند چاپ جديد، سانسور شده است. اين يعني فاجعه. مسوولان متوجه اين مسائل نيستند.» به نظر صالح رامسري «اولين كاري كه وزارت محترم ارشاد بايد انجام بدهد به دست آوردن اعتماد خواننده است.» او اعتماد خواننده و امنيت شغلي ناشر را كنار هم مي‌گذارد و مي‌گويد: «ناشران ما امنيت شغلي ندارند. اين امنيت را ارشاد بايد به وجود بياورد. كتاب قند و نمك و طهران قديم را عينا با آرم و آدرس و تلفن ما قاچاقي زده‌اند. خواننده آن را كه با كيفيت بسيار بدي هم چاپ شده مي‌خرد ولي همان كتاب را از من نمي‌خرد، چون فكر مي‌كند كتاب من سانسور شده است ولي مال قاچاقچي نه! كتاب زمين سوخته را قاچاق زده‌اند، پي.دي.اف آن را روي سايت‌ها گذاشته‌اند، به صورت گويا هم درآورده‌اند. داد من و خانواده نويسنده هم به جايي نمي‌رسد. ارشاد به جاي گير دادن به چند كلمه يا جمله بايد جلوي اينها را بگيرد. با اين‌ همه مشكلات ريز و درشت با چه انگيزه و تواني مي‌توان كار كرد؟» به عقيده رامسري «سطح كتابخواني نازل شده؛ مردم كتاب‌هاي جدي نمي‌خوانند. بسياري از كتاب‌ها در شمارگان ۱۵۰ نسخه و شايد هم پايين‌تر چاپ مي‌شوند. در كشوري با ۸۰ ميليون نفر جمعيت اين درد بزرگي است و مي‌توان گفت يك مصيبت است.» او مي‌گويد: «ارشاد براي بررسي كتاب بايد افراد اهل كتاب و مطالعه را انتخاب كند. كساني كه مشكلات فرهنگي جامعه را بشناسند. صالح رامسري خطاب به وزارت ارشاد مي‌گويد: «ما در عصر اطلاعات و هجوم ماهواره‌ها و شبكه‌هاي مجازي به سر مي‌بريم . جهان شده يك دهكده؛ در واقع همگي در يك دهكده جهاني به سر مي‌بريم. اگر چيزي را شما نگذاريد بگويند يا بنويسند كسان ديگري خواهند گفت و خواهند نوشت. مردم در ميان هجمه‌اي از اطلاعات راست و دروغ قرار گرفته‌اند. كسي دنبال اصل واقعيت نخواهد رفت. همه مردم كه اهل تعمق و تفكر نيستند! خيلي‌ها متاسفانه هر چه به خوردشان مي‌دهند، باور مي‌كنند. شما با اين سختگيري‌ها در واقع به نوعي ارزش‌ها و زحمت‌هاي خودتان را پنهان مي‌كنيد. چه كسي را ديده‌ايد كه با خواندن كتاب دزد، معتاد يا خلافكار شده باشد؟ جامعه‌اي كه عادت به فكر كردن داشته باشد جلوي بسياري از ناهنجاري‌هاي آن گرفته مي‌شود. كسي كه كتاب مي‌خواند يعني فكر مي‌كند، كسي هم كه فكر مي‌كند، از بسياري از پلشتي‌ها و پستي‌ها و بدي‌ها مصون است و اين مردم آن جامعه هستند كه از آن سود خواهند برد.» روزنامه اعتماد1403/02/30 @safar_chehelsalegi
1 0517Loading...
06
Media files
4252Loading...
07
سفر آخر ِ روحانی عاشق سینما و فوتبال 🔺در سوگ سید محمدعلی آل هاشم؛ «امام» هر روز مردم تبریز /آخوندی که برای فوتبال جنگید و سینما را به جوانان توصیه کرد 🔹آقا سیدمحمدعلی را امام هر روزِ هفته مردم تبریز می‌گویند. در تبریز یک روحانی صاحب این جایگاه شود یعنی فرق‌هایی آشکار با اسلافش داشته است. از یاد نبریم که تبریز خاستگاه روحانیت شیعه است. شهری که تمدنش گره خورده به صفویه. صف مقدم حفظ ارکان روحانیت در همه چند صده اخیر. 🔹«پدر شهر» یعنی او بود که ایستاد تا تراکتور و هوادارانش از دام سیاست‌زدگی و رفتارهای افراطی و حساسیت‌های امنیتی رهایی یابند. کدام امام جمعه را می‌شناسید که برای تیم شهرش به استادیوم برود؟ درهای اتاقش به روی بچه‌های فوتبالی و فوتسالی باز باشد؟ 🔹امام جمعه‌ای را می‌شناسید که پای منبر بگوید به سینما بروید و فیلم ببینید؟ همین چند روز قبل بود که سیدمحمدعلی به مردمش گفت بروید و "آپاراتچی" ببینید/خبر آنلاین عکس کمتر دیده شده از آیت‌الله آل هاشم امام جمعه تبریز در منزل استاد شهریار / سال ۱۳۶۳
99734Loading...
08
Media files
4760Loading...
09
Media files
4700Loading...
10
قلم‌نوشت ۱۷ #استرالیا حدیث نفس اگر ایران بودم.... به گمانم ده‌ها بار از خودم پرسیده بودم اگر ایران بودم زندگیم چطور بود؟ وقتی دچار ناامیدی می‌شوم این سوال به ذهنم می‌آید. مثل همه آدم‌ها برای خودم خیال پردازی می‌کنم که اگر ایران بودم دست کم ور دل مامان و بابایم بودم و دیگر انقدر در خواب نمی‌دیدم که خانواده‌ام به دیدنم آمده‌اند. ❄️من همواره سردی حسرت را روی قلبم حس می‌کردم. حسرت از دست دادن و دوری از دوست داشتنی‌هایم. همیشه طعمی تلخ از آینده ندیده ذائقه روحم را آزرده می‌کرد. تلخی دیدن فرزندی که دور از سرزمین مادری‌اش بزرگ می‌شود و پیوندهایش با ریشه‌اش ضعیف است. تلخی یاد پیری افتادن و تنهایی در خاکی که گٍل وجودم از آن سفالین نشده است. ☀️گوشت و پوست و سلول‌های وجود من از آب و خاک و باد و آفتاب جای دیگری تغذیه شده بود. حس غریب دور ماندگی از اصل و اصالتم در دیواره وجودم ترک می انداخت. و از آن روزی می‌ترسیدم که بشکنم. 📝می‌دانستم که باید غائله این قضیه را برای خودم ختم کنم وگرنه هر بار مثل زخمی کهنه سر باز می‌کند. قلم و کاغذ برداشتم و شروع کردم به نوشتن... «نامه‌ای برای خودم»:
4956Loading...
11
ملاقات با سهراب سپهری، به تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ مشهد اردهال. #امیرعلی_ق @Amiralichannel
4791Loading...
12
Media files
4671Loading...
13
نوآوری اجتماعی یعنی شما یه کاری بکنی که مردم رو درگیر یک فعالیت مثبت بکنی بدون اینکه امر و نهی کنی! مثلا تو ژاپن در یک پارکی یه نمایشگر بزرگ گذاشتن که سرعت دویدن آدما رو نشون میده. در واقع مردم اینجوری دویدن رو امتحان می‌کنند بدون اینکه بهشون بگی ورزش برای سلامتی خوبه پس ورزش‌ کن! و چقدر جای اینجور کارها در ایران خالیه @noqtesarkhat 🗯
79532Loading...
14
معماری یه خونه ی گلی .... جنت رودبار. رامسر خیلی سریع از دهه پنجاه ببعد ؛ این نوع معماری رو فراموش کردیم . @safar_chehelsalegi
4171Loading...
15
چاربداری روستای گرسماسر. رامسر . ۱۳۵۰ @safar_chehelsalegi
4691Loading...
16
🎥 این دختره توی پرتغال خیلی اتفاقی این فیلم جالب رو از شهاب‌ سنگ  دیروز گرفته 🔹آدم چند بار تو عمرش می‌تونه یه آذرگوی به این خوشگلی ببینه؟ ثبت کردنش به کنار! 🔹آذرگوی (Fireball): شهابی را گویند که از شهاب‌های عادی درخشنده‌تر است. @khabare_vije | Khabarevije.ir
48312Loading...
17
چارلی چاپلین ۸۸ سال زندگی کرد و ۴ جمله‌ی ارزشمند برای ما به یادگار گذاشت: ۱. هیچی چیز در این دنیا همیشگی نیست؛ حتی مشکلات ما‌... ۲. من عاشق قدم زدن زیر باران هستم، چون هیچکس نمی تواند اشک هایم را ببیند... ۳. بیهوده ترین روز زندگی، روزی است که بدون خنده سپری کنیم... ۴. شش پزشک برتر دنیا اینها هستند: خورشید، استراحت، ورزش، رژیم غذایی، عزت نفس و دوستان خوب... در تمام مراحل زندگی به آنها اهمیت بده و از داشتن یک زندگی سالم لذت ببر‌. عکس: ییلاق ایزیکی؛ رامسر
66049Loading...
1
Фото недоступноПоказать в Telegram
🔹کارگاه تهیه و تدوین پیش طرح سرمایه گذاری گردشگری مدرس : دکتر احمد دیناری زمان : ۹ خرداد ۱۴۰۳ مکان: دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد زیر نظر کالج دانشگاه فردوسی مشهد کانال اطلاع رسانی نخستین همایش ملی برنامه ریزی و توسعه گردشگری زیارت https://t.me/+NtiJ-gYaI3wyZDc0 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 @CollegeFUM
Показать все...
5👍 1👏 1
5
لیما صالح رامسری : كاري كرديد كه مردم ديگر به كتاب اعتماد ندارند مدير انتشارات معين مي‌گويد: «سال به سال دريغ از پارسال! خيلي از كتاب‌هايي كه سال گذشته برديم براي دريافت مجوز به مشكل برخوردند.» به گفته او مولفان و مترجمان از مشكلات داخلي ناشران با ارشاد خبر ندارند: «وقتي مراحل كار طولاني مي‌شود، گمان مي‌كنند در پيگيري دريافت مجوز كتاب‌شان تعلل شده يا تنبلي مي‌كنيم. مخصوصا وقتي كه كتابي در مميزي اصلاحيه بخورد گرفتاري ما تازه شروع مي‌شود تا كار به سرانجام برسد. طولاني شدن اين پروسه كه گاهي منجر به چاپ نشدن اثر مي‌شود. ابتدايي‌ترين دودي است كه در اين ميان به چشم ناشر مي‌رود زيرا مولف ديگر رغبتي ندارد كتاب بعدي‌اش را به اين ناشر بدهد. چرا ديگر دكتر معين‌ها و احمد محمودها و ابوالحسن نجفي‌ها و محمد قاضي‌ها تكرار نمي‌شوند؟ چون ديگر كسي كار جدي نمي‌كند! مولف يا مترجم مي‌گويد من اين همه زحمت كشيدم و وقت گذاشتم، آخرش؟ همين كتاب جاده‌هاي ابريشم دو جلدي را كه اخيرا چاپ كرديم مترجم دو سال براي ترجمه‌اش وقت گذاشت. يك سال ويراستار روي آن كار كرد. كتاب اصلاحيه خورد. در كش و قوس طولاني گرفتن مجوز كتاب، متوجه شديم ناشر ديگري همين كتاب را با ترجمه مترجم ديگري چاپ كرده است. خيلي از جاهايي كه گفته بودند اصلاح شود، ديديم در كتاب چاپ شده و عينا آمده است. آدم احساس مي‌كرد گويا از وزارتخانه ديگري مجوز گرفته‌اند. به نظر شما اين مترجم حاضر است ديگر براي كتاب بعدي وقت بگذارد؟» رامسري شكل بررسي كتاب و صدور مجوز را «سليقه‌اي» مي‌داند: «من سال‌هاست در كار نشر هستم. شايد هم به سن خيلي از بررس‌هاي محترم ارشاد. وزراي مختلفي را در طول فعاليت فرهنگي‌ام ديده‌ام. خط قرمزها را هم خوب مي‌شناسم؛ اما بحث سليقه است. كتابي كه در دولت قبلي مجوز گرفته در دولت بعدي اجازه چاپ ندارد يا كتابي به چندين چاپ رسيده، بعد يك‌‌دفعه زنگ مي‌زنند كه ديگر حق نداريد اين كتاب را چاپ كنيد.» مدير نشر معين از بي‌اعتمادي مردم به كتاب مي‌گويد: «مي‌گويند مردم كتاب نمي‌خوانند. كاري كرديد كه مردم ديگر به كتاب اعتماد ندارند. در نمايشگاه يك نوجوان 17 ساله آمده چاپ قديم «قصه‌هاي مجيد» را مي‌خواهد، چون فكر مي‌كند چاپ جديد، سانسور شده است. اين يعني فاجعه. مسوولان متوجه اين مسائل نيستند.» به نظر صالح رامسري «اولين كاري كه وزارت محترم ارشاد بايد انجام بدهد به دست آوردن اعتماد خواننده است.» او اعتماد خواننده و امنيت شغلي ناشر را كنار هم مي‌گذارد و مي‌گويد: «ناشران ما امنيت شغلي ندارند. اين امنيت را ارشاد بايد به وجود بياورد. كتاب قند و نمك و طهران قديم را عينا با آرم و آدرس و تلفن ما قاچاقي زده‌اند. خواننده آن را كه با كيفيت بسيار بدي هم چاپ شده مي‌خرد ولي همان كتاب را از من نمي‌خرد، چون فكر مي‌كند كتاب من سانسور شده است ولي مال قاچاقچي نه! كتاب زمين سوخته را قاچاق زده‌اند، پي.دي.اف آن را روي سايت‌ها گذاشته‌اند، به صورت گويا هم درآورده‌اند. داد من و خانواده نويسنده هم به جايي نمي‌رسد. ارشاد به جاي گير دادن به چند كلمه يا جمله بايد جلوي اينها را بگيرد. با اين‌ همه مشكلات ريز و درشت با چه انگيزه و تواني مي‌توان كار كرد؟» به عقيده رامسري «سطح كتابخواني نازل شده؛ مردم كتاب‌هاي جدي نمي‌خوانند. بسياري از كتاب‌ها در شمارگان ۱۵۰ نسخه و شايد هم پايين‌تر چاپ مي‌شوند. در كشوري با ۸۰ ميليون نفر جمعيت اين درد بزرگي است و مي‌توان گفت يك مصيبت است.» او مي‌گويد: «ارشاد براي بررسي كتاب بايد افراد اهل كتاب و مطالعه را انتخاب كند. كساني كه مشكلات فرهنگي جامعه را بشناسند. صالح رامسري خطاب به وزارت ارشاد مي‌گويد: «ما در عصر اطلاعات و هجوم ماهواره‌ها و شبكه‌هاي مجازي به سر مي‌بريم . جهان شده يك دهكده؛ در واقع همگي در يك دهكده جهاني به سر مي‌بريم. اگر چيزي را شما نگذاريد بگويند يا بنويسند كسان ديگري خواهند گفت و خواهند نوشت. مردم در ميان هجمه‌اي از اطلاعات راست و دروغ قرار گرفته‌اند. كسي دنبال اصل واقعيت نخواهد رفت. همه مردم كه اهل تعمق و تفكر نيستند! خيلي‌ها متاسفانه هر چه به خوردشان مي‌دهند، باور مي‌كنند. شما با اين سختگيري‌ها در واقع به نوعي ارزش‌ها و زحمت‌هاي خودتان را پنهان مي‌كنيد. چه كسي را ديده‌ايد كه با خواندن كتاب دزد، معتاد يا خلافكار شده باشد؟ جامعه‌اي كه عادت به فكر كردن داشته باشد جلوي بسياري از ناهنجاري‌هاي آن گرفته مي‌شود. كسي كه كتاب مي‌خواند يعني فكر مي‌كند، كسي هم كه فكر مي‌كند، از بسياري از پلشتي‌ها و پستي‌ها و بدي‌ها مصون است و اين مردم آن جامعه هستند كه از آن سود خواهند برد.» روزنامه اعتماد1403/02/30 @safar_chehelsalegi
Показать все...

👍 1👏 1
👏 5👍 1
Фото недоступноПоказать в Telegram
سفر آخر ِ روحانی عاشق سینما و فوتبال 🔺در سوگ سید محمدعلی آل هاشم؛ «امام» هر روز مردم تبریز /آخوندی که برای فوتبال جنگید و سینما را به جوانان توصیه کرد 🔹آقا سیدمحمدعلی را امام هر روزِ هفته مردم تبریز می‌گویند. در تبریز یک روحانی صاحب این جایگاه شود یعنی فرق‌هایی آشکار با اسلافش داشته است. از یاد نبریم که تبریز خاستگاه روحانیت شیعه است. شهری که تمدنش گره خورده به صفویه. صف مقدم حفظ ارکان روحانیت در همه چند صده اخیر. 🔹«پدر شهر» یعنی او بود که ایستاد تا تراکتور و هوادارانش از دام سیاست‌زدگی و رفتارهای افراطی و حساسیت‌های امنیتی رهایی یابند. کدام امام جمعه را می‌شناسید که برای تیم شهرش به استادیوم برود؟ درهای اتاقش به روی بچه‌های فوتبالی و فوتسالی باز باشد؟ 🔹امام جمعه‌ای را می‌شناسید که پای منبر بگوید به سینما بروید و فیلم ببینید؟ همین چند روز قبل بود که سیدمحمدعلی به مردمش گفت بروید و "آپاراتچی" ببینید/خبر آنلاین عکس کمتر دیده شده از آیت‌الله آل هاشم امام جمعه تبریز در منزل استاد شهریار / سال ۱۳۶۳
Показать все...
👏 7👎 1
👏 5👍 1🤩 1
قلم‌نوشت ۱۷ #استرالیا حدیث نفس اگر ایران بودم.... به گمانم ده‌ها بار از خودم پرسیده بودم اگر ایران بودم زندگیم چطور بود؟ وقتی دچار ناامیدی می‌شوم این سوال به ذهنم می‌آید. مثل همه آدم‌ها برای خودم خیال پردازی می‌کنم که اگر ایران بودم دست کم ور دل مامان و بابایم بودم و دیگر انقدر در خواب نمی‌دیدم که خانواده‌ام به دیدنم آمده‌اند. ❄️من همواره سردی حسرت را روی قلبم حس می‌کردم. حسرت از دست دادن و دوری از دوست داشتنی‌هایم. همیشه طعمی تلخ از آینده ندیده ذائقه روحم را آزرده می‌کرد. تلخی دیدن فرزندی که دور از سرزمین مادری‌اش بزرگ می‌شود و پیوندهایش با ریشه‌اش ضعیف است. تلخی یاد پیری افتادن و تنهایی در خاکی که گٍل وجودم از آن سفالین نشده است. ☀️گوشت و پوست و سلول‌های وجود من از آب و خاک و باد و آفتاب جای دیگری تغذیه شده بود. حس غریب دور ماندگی از اصل و اصالتم در دیواره وجودم ترک می انداخت. و از آن روزی می‌ترسیدم که بشکنم. 📝می‌دانستم که باید غائله این قضیه را برای خودم ختم کنم وگرنه هر بار مثل زخمی کهنه سر باز می‌کند. قلم و کاغذ برداشتم و شروع کردم به نوشتن... «نامه‌ای برای خودم»:
Показать все...
5💔 2🔥 1