cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

نیازستان

به ایران: قسم به موی تو و گیسوان بر بادت غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت.. ارتباط با ادمین @Mohsenbarani_niyaz

Больше
Рекламные посты
1 595
Подписчики
+124 часа
-27 дней
+1130 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

#غزلستان همیشه و آن‌گاه که از متون عاشقانه‌ی فارسی سخن به میان می‌آید و از ویژه‌گی‌های عاشق و عشق و معشوق می‌گویند به بحث غنا و استغنا نیز می بپردازند و غالبن بی‌نیازی را ویژه‌ی معشوق می‌دانند: سخن در احتیاج ما و استغنای معشوق است چه‌سود افسون‌گری ای دل که در دل‌بر نمی‌گیرد و حتا اگر میلی و خواستی در معشوق هست که او را خواهان عاشق می‌کند نام این میل نیاز نیست اشتیاق است: حافظ: سایه‌ی معشوق اکر افتاد بر عاشق چه شد ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود شهریار: آسمان گو ندهد کام چه خواهد بودن یا حریفی نشود رام چه خواهد بودن با این حال در و همین منظومه، ابیات و غزلیاتی داریم که باد استغنا را نه مختص معشوق بلکه ویژه‌گی عاشق نیز تلقی می‌کند که صد البته نحوه‌ی گزارشش گوناگون است و غالبن توأم با رعایت ادب عاشقی: مکن که کوکبه‌ی دل‌بری شکسته شود چو بنده‌گان بگریزند و چاکران بجهند.. با این حال گاه عاشق رند چنان به استغنا می‌رسد که توان گذشتن از جانان را دارد. در این غزل زیبای وحشی بارقه‌ی استغنای عاشق چنان درخشان است که هر معشوقی را دل‌نگران می‌کند گرچه آن لعبت بی‌نام و نشان نیز به‌گاه چیزی به عاشق مستغنی خواهد گفت که تا ابد داغ دل عاشق را تازه نگاه خواهد داشت و این بده بستان‌ها یکی از زیباترین دیالوگ‌های فرهنگ ایرانیان است.. به هوش باش که هنگام باد استغنا هزار خرمن طاعت به نیم جو نخرند.. و اما غزل باشکوه وحشی بافقی: ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند از گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیم رم دادن صید خود از آغاز غلط بود حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم کوی تو که باغ ارم روضهٔ خلد است انگار که دیدیم ندیدیم، ندیدیم سد باغ بهار است و صلای گل و گلشن گر میوهٔ یک باغ نچیدیم ، نچیدیم سر تا به قدم تیغ دعاییم و تو غافل هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم وحشی سبب دوری و این قسم سخن‌ها آن نیست که ما هم نشنیدیم ، شنیدیم #محسن_یارمحمدی دانش آموخته‌ی دکتری زبان و ادبیات فارسی @niyazestanbarani 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Показать все...
7
#بدون_شرح تو دری مچِد، دلی من دَسِد نه میشِد کندد، نه میشِد بسِد روزی عاشورا، عرقی جلفایی نه میشد خوردِد، نه میشد نَسِد تو گلی غمزه ی جلو چشمی دل نه میشد بود کرد، نه میشد دس زِد دلی من گربه س، سنبل طیبم، شنیده‌س بودا، آ شده‌س مَسد نیمیگم اصی نبودم عاشق ولی عشقی تو همه را پس‌زِد برا من بسِس که تو آلو شی تا به ما بلکی برسد هَسِد برا من بسس که گزی آرتی بخوری من شم آرتی لا لثد کی می‌آی؟ نوروز؟ دو هزار و بیست؟ یا نیمه‌ی شعبون؟ دِ چیِ‌س قصِد؟ آ دلی سرتق مگه باور کرد؟ نه میشد کندد، نه میشد بسد... #اسکندر_آبادی شاعر و روزنامه‌نگار مقیم آلمان @niyazestanbarani 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Показать все...
dari-mached-1.mp33.00 MB
3😢 1
#لاطالائیل، تمامی تلاشهای آدمی برای گریز از تنهایی‌ست او از زمانی که چشم می‌گشاید به دیگری پناه می‌برد، به جمع می‌پیوندد، دوست برمیگزیند، عاشق می‌شود، فرزند می‌آورد و... در تمامی این مسیر، هرچه می‌گذرد، تنهاتر می‌شود .. @niyazestanbarani 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Показать все...
5😢 4
#درنگ_عربی #عدنان_الصائغ عَيناكِ حُلوتان و حزينتان عَيناكِ رصيفُ وداعٍ مُبلَّل ----------------برگردان: محسن یارمحمدی چشمانت انگبین و غمگین چشمانت پیاده‌روی یک وداع بارانی.. @niyazestanbarani 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Показать все...
4
#یادداشت_های_پریشانی - دیوار میهمان یکی از دوستانیم در باغ‌چه‌ای مثلن. مجموعه‌ی بسیاری از خانه‌های پانصد تا هزار متری را در یک دشت بزرگ نام گذاشته‌اند باغ و باغ‌چه... به هرسوی حیاط که نگاه می‌کنم دیوار است‌. مگر قرار نبوده که چنین مکانی در فرهنگ ایرانی مجال جولان خیال باشد و تفرج؟! پس چرا حالا فرق چندانی با همان آپارتمان‌های تنگ و خانه‌های محصور ندارد؟ چیزی در ذهنم روشن می‌شود. چرا در غرب دیوار کمتر است؟! بیشتر خانه ها هیچ حصاری ندارند و اگر هست نرده‌ای یا پرچینی از درخت‌چه‌های کوتاه ، که راه بر نگاه نمی‌بندند و افق‌های باز را از آدمی نمی‌گیرند... این موضوع می‌تواند عنوان یک رساله شود. درست است سارتر هم کتابی به نام دیوار دارد اما قرار است این‌جا در ایران از دیوار بگوییم. فعلن کاری به اشتقاق واژه و ابعاد زبان‌شناسانه‌ی واژه ندارم که برخی گفته‌اند از didā_vara به معنای پوشاننده‌ی دژ و در برگیرنده دژ است که دیدا دژ است همان دز و ور با باره هم تبار است و به معنای پوشاندن و.. و برخی گفته‌اند دیوار منسوب است به دیو یعنی همان ساکنان کهن فلات ایران که اهل ساخت و ساز و شهرنشینی بودند و چون مهاجران جدید پیش‌تر دام‌دار بودند طبعن حصاری نداشتند در زند‌گی و اگر هم بود از خشت و سنگ و.. نبود. اکنون بیش‌تر سخنم بر سر این است که چرا در این دیار به‌ویژه در این چند دهه #دیوار از شاه کلیدهای شناخت ایرانیان است؟ اولین چیزی که به ذهن می‌رسد: امنیت است جامعه و مردمی که امنیت ندارند تلاش می‌کنند پشت سر هم دیوار بسازند ودیوارهای محکم بسازند تا در امان باشند این هم در دژهای کهن مشهود است هم در مثلن خانه‌ های جدید. و آن نا امنی هم از بیرون مرزها است هم از همسایه‌ی بغلی یا روبه‌رویی.. در این مورد دوم سخن از خریم خصوصی پیش خواهد آمد مجموع فرهنگ غالب ایرانیان حرمت حریم خصوصی دیگری را ضروری ندانسته و تلاشی برای احترام نهادن به آن نکرده... درست است دهها آموزه داریم که سرت به کار خودت یا هرکسی کار خودش و.. اما خروجی کار این است که من نمیتوانم به سبب سرکشی های تو به خانه‌ام دیوار برنیاورم و صفی از شمشاد بچینم که هم فضا را تلطیف می‌کند هم افق را می‌گشاید تا ما دید و چشم انداز مان بزرگتر باشد و از تنگ نظری بیرون بیاییم و بزرگی جهان را دریابیم که فقط انسانی بزرگ می‌شود که بزرگی جهان را به معاینه دیده و درک کرده باشد. امنیت همه چیز است و نبود حریم خصوصی و احترام به آن یا نبود قانون محکم مالکیت خصوصی امنیت را می‌گیرد چه بسیار از مردم ایران که سند درست مالکیت یک زمین را دارند اما تا دیوار دورش نکشند خیالشان راحت نمی‌شود که مبادا همسایه دیواری بکشد و وند متری از حریم ما را غصب کند. و چه بسا هم سند دارند و هم دیوار اما امکان این هست که حضرت سلطان ناگهان با سندی یا بی سندی بیاید و زمین را و باغ را غصب کند.‌ مگر خاطره‌ی جمعی ما ایرانیان پر نیست ازاین غصبها؟! به نظر می‌رسد از این بعد زیست انسان ایرانی افتاده در یک چرخه‌ی تباهی. دیگری رسمیتی چون من ندارد، پس باید مرزبندی اساسی کرد دیوار کشید و این دیوار کشی در تمام سطوح و عمق زنده‌گی ما وجود دارد و دیوارهای نامريی البته ویران‌گر ترند . در نبود آموزش و خلأ قانون مطلق مالکیت ما در مقام یک سلطان یا اعوانش یا حتا شهروندانش ما می توانیم به هرچه در برابرمان هست و از آن ما هم نیست، دست اندازی کنیم.جلوی مغازه‌مان سطل و سنگ بگذاریم یا در پیاده رو ماشین پارک کنیم یا هنگام نشستن در مترو بیفتیم روی نفر بغلی و او مجبور شود کیفی بگذارد وسط و.. من گمان میکنم مفهوم دیوار در فرهنگ ایرانیان جایی بزرگ را اشغال کرده و کاش روزی به زودی کسی کتابی مفصل و حسابی بنویسد به نام دیوار ، هرچند سارتر هم کتابی به چنین نامی نوشته باشد. #محسن_یارمحمدی دانش آموخته‌ی دکتری زبان و ادبیات فارسی @niyazestanbarani 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Показать все...
👍 10🔥 3
#کوتابلندآه همه‌ی راه‌های جهان شما کج بود همین بود که من یک عمر به کج.راه‌های جهان شما پیچیدم و هیچ‌گاه به هیچ مقصدی نرسیدم.... @niyazestanbarani 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Показать все...
👍 9 3😢 2
#نوسروده آی زیبا، بانوی آفتاب، شعله می‌کشی و مردمان شاعران، زاده می‌شوند... خوب میدانم: فرعون نرینه‌گی هیچ گاه بر نیل زنده‌گی چیره نخواهدشد. تو اگر بخندی پیکر زمین به هرم عشق داغ می‌شود هر بامداد عصای هزاران معجزه اژدها چرا؟! باغ می‌شود... #محسن_بارانی تیرماه ۱۴۰۳ @niyazestanbarni 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Показать все...
9🔥 2👍 1
#درنگ_عربی #نزار_قبانی فأنا من بدءِ التكوينِ أبحثُ عن وطنٍ لجبيني عن شعر امرأة يكتُبني فوقَ الجدرانِ ويمحيني.. عن حبِّ امرأةٍ يأخذني لحدودِ الشمسِ ويرميني.. ------------برگردان: محسن یارمحمدی هم از آغاز پیدایش‌ام در جست‌وجوی وطنی بودم برای پیشانی‌ام زنی که بنگارم بر دیوارها و پاک کند و عشق زنی که بکشاندم تا حوالی خورشید و آنگاه شلیک‌ام کند... @niyazestanbarani 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Показать все...
5👍 2
#یادداشت_های_پریشانی در جوامعی که باورمندی به خداوند ( به دهها دلیل تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی، اجتماعی و.. ) نهادینه شده است و خدا معنای وجود ، بهترین راه غلبه بر انسان و جهان، در انحصار در آوردن و به قیدوبند کشیدن خدا تحت یک روایت صلب شخصی و نهایتن طبقاتی است.این اتفاق را می‌توان #سنگواره‌گی_خدا نامید. که برخلاف جان هستی قرن‌ها ثابت می‌ماند در برابر هر نویی ایستاده‌گی می‌کند. مدعیان روحانیت نیک دریافته‌اند که خدا برای انسان مومن همه‌چیز است و اگر بتوان او را در انحصار خویش درآورد همه‌چیز انسان‌ها تحت قید و بند ایشان قرار می‌گیرد. در واقع اسارت خدا در جوامع خداباور اسارت انسان و تمامی امور انسانی است.‌ در چنین جوامعی چاره‌ی کار نه کشتن خدا که آزادی او از دست قبیله‌ی انحصار طلب خودبرتربین به سرنمونی ابلیس است. ما اگر بتوانیم خدا را از دست اینان نجات دهیم، انسان و جهان را نیز نجات خواهیم داد. شروع نجات اتفاقن از جانب انسان است. نخست او باید به نجات خدا برود تا نهایتن با یاری یک خدای آزاد ، خود نیز آزاد شود که فرمود: إن تنصروا الله ینصرکم‌... @niyazestanbarani 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Показать все...
👍 11 3🔥 1
#ازحکمت_خسروانی در فرهنگ ایرانیان و در متون کهن ایشان خصایل نکوهیده با نام دیو معرفی شده‌اند. آز، خشم، دروغ و اپوش( خشک سالی) اشموغ (دیو بدعت‌گذاری) و... دیوهایی هستند پدیده آمده از ذات اهریمن اما از آن‌رو که اهریمن، توان آفرینش گیتیک( مادی ) ندارد، این دیوها چونان انگل یا بختکی ذهنی در تن انسان حلول می‌کنند و فرمان‌دهی تن آدمی را از دست خرد غصب می‌کنند و در چنگ خود می‌گیرند. بدین ترتیب عنان حرکت آدمی یا در دستان خرد است که مروج اشه(راستی) داد (آفریدن و نیز عدالت) دهش، بخشایش، بی‌نیازی و... است یا در دست اهریمن که به مدد خشم و آز و بخل و دروغ و.. جهان و انسان را سیاه و تباه می‌کند. نکته‌ی جالب این جاست که بازتاب چنین چیرهایی( نکوهش خصایل تباهی‌آور) در سخنان حضرت امیر نیز دیده می‌شود. آن‌جا که به فرماندار خویش در مصر چنین سفارش می‌کند: لا تدخلن في مشورتك بخيلا يعدل بك عن الفضل و يعدك الفقر و لا جبانا يضعفك عن الأمور و لا حريصا يزين لك الشره بالجور فإن البخل و الجبن و الحرص غرائز شتى يجمعها سوء الظن‏ بالله‏.. هرگز بخیل را به عرصه‌ی مشورت خویش راه‌ مده. او موجب عدول تو از بخشش فراوان می‌شود که «فقیر می‌شوی.» و ترسو را، که تو را در انجام کارهای خطیر سست می‌کند و آزمند را، که زیاده‌خواهی را به ستم برایت آذین می‌بندد... @niyazestanbarani 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Показать все...
👍 9
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.