❤خاطره❤

بیکلام ... 🦋🥂 ... 👌🏻 Ambient , Modern Classical , Piano DYATHON - Broken Heart (2020) @khaterefm

كسی در من ديوانه شده! ديوانه‌ای كه می‌خواهد از پنجره آشپزخانه به پرواز درآيد! ليوان چايش را در هوا خالی كند از چيزهايی لذت می‌برد كه هيچكس نمی‌برد نگهداری از اين ديوانه برايم سخت است دست‌هايم را بسته‌ام تا او شيشه‌ها را نشكند پاهايم را بسته‌ام... تا او از لبه‌ی پرتگاه به راه رفتنش ادامه ندهد‌ به دهانم چسب زده‌ام تا او خواب شهر را بر هم نزند! كسی در من ديوانه شده... من از او می‌ترسم! #رسول_يونان @khaterefm

-از لحاظِ لوکیشن مورد علاقه‌ام🥹

نحنُ الحائرون بین الواقع القبیح و الحلم الذی لَا یتحقق ما بین واقعیتِ ناخوشایند و رویایی که محقق نمی شود درمانده و حیرانیم... نجیب محفوظ @khaterefm

جنازه‌ام زير چكمه‌های شما نمی‌ماند برمی‌خيزد شما را قدرتِ آن نیست که زمین گیرم کنید تابوتِ من روان نمی‌شود روی دست‌ها و پله‌ها برای رسیدنِ به من کوتاهند. ستاره‌ای می‌شوم خورشید ، ماه با باران می‌بارم و جهان از گل‌های کوچکم سرشار می‌شود فریادی می‌شوم شاد بر لبانِ کودکانِ خیزان در برف و حبابی بر سینه‌ی آسفالت. و شما در سطل زباله‌ايد مثل همیشه‌ی زمان. در هر آنچه بجنبد و به لرزه درآید پشت کامیون‌ها ، صورت‌ها ،شادمانی‌ها ، و اخم‌ها تکه‌های منند که شعر می‌شوند جایی نیست که آنجا نباشم _ سربلند . آتشم بزنید یا خاکم کنید چه در گورستان باشم و چه نباشم تعمید دهنده بیاید یا نیاید حلالم کنيد یا نکنيد فرقی نمی‌كند هر بلایی که بر سرم بیاورید کودکان به سراغم می‌آیند شبانه که همه در خوابند و از من قصه‌های تازه می‌خواهند گوش می‌دهند و در شبنم و سپیده به خواب می‌روند هر چقدر هم كه بگويند کودکان از مرده می‌ترسند ! مرا می‌بینند از پنجره‌ی آشپزخانه برایم دست تکان می‌دهند روی طناب‌های درخت در هیاتِ لباس‌های رقصان در باد. من به میلِ خودم انتخاب کردم ایستادن مقابل جوخه‌ی جلاد را من با میل خودم زندگی کردم و به میل خودم مُردم. ای جلادان من از برکتِ زبان من است که شما هنوز به زندگی ادامه می‌دهید. #ناظم_حکمت @khaterefm

اتاق مد نظرم

من جسارت کردم و خودم بودم با تمام اضطراب‌ها و تفاوت‌ها و ترس‌ها. جامعه برایم عجیب بود، و کمی هم ترسناک، اما سرم را به زیر انداختم و دویدم وسط. درست مانند کودکی که گم شده وسط جمعیت و با بغضی کِشدار به پاهای در حال عبور نگاه می‌کند و دنبال کفش‌هایی آشنا می‌گردد، ایستاده‌ام وسط رفت و آمد‌ها و دنبال آدمی آشنا می‌گردم. ایستاده‌ام و دارم تلاش می‌کنم با ضربه‌های مکرر آدم‌های غریبه نیفتم، دارم تلاش می‌کنم قد بکشم، بزرگ شوم و بالغانه به صورت آدم‌ها نگاه کنم، به چشم‌ها، لب‌ها، به نگاه‌ها، لبخندها... دارم تلاش می‌کنم آدم‌های آشنا را از مهربانی‌شان پیدا کنم. دارم تلاش می‌کنم امیدوار باشم به خوبی‌های در راه مانده و مهربانی‌های در حال وقوع و آدم‌هایی که حضورشان، کودک ترسیده‌ی درونم را آرام می‌کند و بی‌قراری‌های وجودم را قرار می‌بخشد. 👤نرگس صرافیان طوفان @khaterefm

از چی می ترسی؟ از جای پاهات روی برف؟ می ترسی همه بفهمن کجا بودی و کجا میری؟ نترس. صبح که آفتاب بزنه همه برف ها آب میشن، همه جای پاها پاک میشن. از جای پاهات رو دل ها بترس. گرمای آفتاب که چیزی نیست، گرمای جهنم هم نمی تونه پاکشون کنه. 🍂 نمایشنامه #روزبه_معین @khaterefm

‏بغلش چای و تماشای برف @khaterefm

با آدمیان زیستن دشوار است، زیرا خاموش ماندن بسی دشوار است. چنین گفت زرتشت نیچه @khaterefm