تنفس صبح
گاهی حرف،گاهی سکوت گاهی تشکر،گاهی گله، گاهی نظر،گاهی گذر و شاید کمی هم فکر... https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-891515-LLRq9Xz 🍃🌧
Больше196
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
Нет данных30 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
مثه سگ پشیمونم
اون وقتایی که رشت بود نمیرفتم پیشش، هر روز نمیرفتم خونه ش، همش کنارش نمیموندم، هر روز نمیدیدمش، هفته ای ده بار باهاش نمیرفتم بیرون
مث سگ:))))
1900
من یه ادم به شدت درونگرا هستم
ولی پیش دوستانم انقدر میتونم راحت از لایه های زیرین روحم صحبت کنم که گاهی باورم نمیشه این منم
پیششون به شناخت عمیقی از خودم رسیدم که تنهایی نمیتونستم بهش برسم
بهتره بگم دوستام و مامانم که مثل یه دوست توی همه چیز بهم نزدیکه.
4410
هربار که ازش حرف زدم، حریفش نشدم
حالا من موندم ودوراهیه جلوی پام.
حرف صبای ۱۸ ساله رو گوش بدم که بهش قول داده بودم توی بهترین شرایطم مواظبش باشم و چیزی که انتظار داشت رو انجام بدم؟
یا حرف صبای ۲۲ ساله که قلبش پر شده از عشق، هربار منطقی قانع میشه، ولی پی ام اسی نیست که دوباره بهش فکر نکنه و نترسه، ترس غیرمنطقی شاید؟
نمیدونم ولی صبای ۱۸ ساله خیلی مغرور بود و هیچ جوره قانع نمیشد. احتمالا توی ناهشیار خوابیده و هر ماه بیدار میشه!
2610
هر بار که جشنی چیزی باشه و مهلت عکس گرفتن، یه عکسی که همیشه میگیرم اینه که خاله هامو صدا میزنم و وسطشون وایمیستم. یه عالمه عکس های اینجوری دارم توی مراسم های مختلف.
یه روزی که تصمیم بگیرم عکس های مهم و دوست داشتنیم رو چاپ کنم حتما این عکس هارو هم قاب میگیرم و میزنم به دیواری که احتمالا برای عکس های دوست داشتنی من در نظر گرفته شده.
3700
چیزی تو قلب و ذهنم هست امروز که هیچ کس ازش خبر نداره، حس عجیبی که من به خاله هام دارم، عمق نزدیکی قلب و روح من به دوتا خاله ی قشنگم که فاصله ی سنی خیلی کمی باهاشون دارم.
دوتا خاطره درباره ی هر کدومشون یادم اومد که بهم نشون داد چقدر بیشتر از چیزی که فکرشو میکردم برام عزیز هستن.
و چقدر میتونن حسادت من رو تحریک کنن، حسادتی که یادم نمیاد هیچ وقت دیگه و هیچ جای دیگه ای تجربه ش کرده باشم.
ناراحتم، خیلی غصه م میگیره از اینکه اونقدری باید و دلم میخواد به هیچ کدومشون نزدیک نیستم هم از نظر فاصله هم از نظر معنوی.
درباره ی خاله ی بزرگم که باهاش ۹ سال تفاوت سنی دارم، برمیگرده به چند سال پیش، زمانی که توجه بیش از حدشو دیدم به کسی که نمیشناختم ولی تقریبا همسن من بود، خیلی بهم ریختم چند روز نمیتونستم از فکرش دربیام یادمه حتی اشک ریختم و بعدش به سختی و با فکر کردن خیلی زیاد تونستم باهاش کنار بیام.
یادمه باورم نمیشد این حسو دارم، حسی که حق وجودشو به خودم نمیدادم ولی برای حضورش از من اجازه نمیگرفت و وجود داشت.
خاله ی کوچیکم که ۶ سال از من بزرگتره، وقتی که بچه بودم یه همسایه پسر داشتیم، یک سال از من کوچیک تر بود و همبازی من بود که اون خاله نداشت، خاله من خیلی وقت ها میومد خونه ما پیش من میموند، یادمه وقتی خاله منو خاله صدا میزد دیوونه میشدم. و یک صحنه ای تو ذهنم هک شده که تصویرش از جلوی چشمم نمیره، زمانی که خاله ی من داشت میگفت من خیلی فلانی رو دوست دارم(همسایهمون و همبازی من) خیلی پسر بامزه ایه و ازش خوشم میاد.
بعدش رو یادم نمیاد ولی حسی که اون لحظه داشتم رو میتونم همین الان بازم حس کنم.
3700
یعنی علاوه بر اینکه اصلا نمیدونست رویکرد درمانی چی هست کل اون روان شناس هارم زد ترکوند
چون ممکن نیست توی همه زمینه ها همزمان متخصص باشی و این حرف کلا زیرسوال میبره یک روان شناس رو و نشون میده که توی زمینه ی خاصی تمرکز نکرده و متخصص یه رویکرد درمانی خاص نیست.
6500
زنگ زدم به یه مرکز مشاوره منشیش علاوه بر اینکه مثل سگ بود هرچی ازش میپرسیدم میگفت نمیدونم.
بهش میگم روان شناس هاتون چه رویکرد هایی رو کار میکنن؟ رفت نگاه کرد اومد گفت بالینی خوندن😐
میگم رشته ی تحصیلیشون نمیگم رویکرد درمانیشون چیه همکارش گوشی و برداشت گفت هم مشاوره ی فردی هم خانواده هم زوج درمانی و تازه کودکم کار میکنن همشون:))))))))
6400
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.