cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

کافه خیال

مشاعره های عاشقانه من و.... @kaffekhial

Больше
Рекламные посты
540
Подписчики
+324 часа
+27 дней
+8830 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

sticker.webp0.59 KB
شانه کلمه ی به شدت عاشقانه ای ست! که فرقی ندارد مال تو باشد -که بکشم به موهایت. . . یا مال من که سرت را بگذاری رویش..! #علی_قاضی_نظام .... @kaffekhial
Показать все...
1
. دوست داشتم موهایت را ببافم و به جای گل سر شعر ببندم به موهایت تا به نسیم که سپردی شان دلم عالم آب شود اما موهای تو بلند و شعر من کوتاه بود چاره ای نبود جز سرودن بلند ترین غزل دنیا یک دوستت دارم ساده ... #حامد_نیازی .... @kaffekhial
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
در ازدحام دنیا اگر انسانی را یافتی که تو را می‌فهمد رهایش نکن، چه آن‌ها که ما را نمی‌فهمند، بی‌شمارند... #غسان_زغطان .... @kaffekhial
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
فِی المَرأةِ إمرأةٌ اُخری لایَعرِفُها أحدٌ تَستَیقِظُ حینَ تَنکَسِرُ حینَ تُؤمِنُ بِألّا أحَدَ فی هذهِ الدُّنیا سَیَکونُ مَعَها فَجأَةً تُصبِحُ أقوی در درون هر زن ، زنی دیگر وجود دارد که هیچ کس او را نمی شناسد هنگام شکسته شدن بیدار می شود و وقتی مطمئن شد که هیچ کس در این دنیا با او نخواهد بود، ناگهان قوی تر می شود... #نجیب_محفوظ .... @kaffekhial
Показать все...
. عصر که میشود نـفس های تو می پیچد درسرم و مرا دوباره هوای میکند چه عاشقانه ای بنویسم از گرمی دستانت که دلم دوباره نلرزد؟! غروب که میشود دوباره خویشتن را به آغوش میکشم از دور برای معصومیت این عشق میگریم برای کسی که نه به آغوش کشیده ام و نه بوسیده ام من فقط هر روز از دورهزاران بار برای نبودنش لبان سرد مرگ را بوسیده ام ..... #مینو_پناهپور #سلام_عصرتون_دلنواز ♥️☕️🥀🥀 .... @kaffekhial
Показать все...
همیشه از خدا بخواهید شما را دچار کسی که ماندی نیست نکند دلتان را به اویی که مال شما نیست، نزدیک نکند که اگر نشود همیشه مجبورید با نبودن های یک نفر زندگی کنید بجای آنکه روزی هزار بار قربان صدقه اش بروید، روزی هزار مرتبه بشکنید خودتان، وجودتان، غرورتان تکه تکه میشوید مگر دیگر میشود که بشوید آدم سابق؟ از خدا بخواهید، از ته دل بخواهید رفتنی را در قلبتان نگذارد جایی باز کند و اگر خدای ناکرده چنین شد دیگر دنبالش نروید، از آن به بعد از خدا بخواهید مهرش را از دلتان جدا کند که اگر غیر این باشید، همیشه یک آدم نصفه و نیمه با یک دل نصفه و نیمه هستید تازه اگر شانس بیاورید بی دل نشوید عاشقی ماندنی را برایتان آرزو میکنم #سیما_امیرخانی .... @kaffekhial
Показать все...
👍 1
این متن از  #جبران_خلیل_جبران رو برای آدمِ امن زندگیتون بفرستین: "ای كاش.. می‌توانستم بگويم؛ كه با من چه میكنی.. تو جانی در جانم می‌آفرينی.. تو تنها سببی هستی كه به خاطر آن روزهای بيشتر شب‌های بيشتر و سهم بيشتری از زندگی میخواهم تو به من اطمينان میدهی كه فردايی وجود دارد...".... .... @kaffekhial
Показать все...
🔥 1
لبانت را میبوسم که مست و خراب آغوش من شوی که مجنون وار دلم را بلرزانی لیلی گونه لباست را بسوزانم نبضت اوج بگیرد انگشتانت گره انگشتانم شود و در سرگردانی ناله های مستانه بوسه هایت ببارد بر کویر خشک لبم ... #ثریا_شجاعی_اصل .... @kaffekhial
Показать все...
#به_چال_گونه_های_تو_60 و من که خبره ی این کار بودم ،به راحتی میتوانستم با یک اندازه گیری و حساب سر انگشتی و چشمی ، اندازه ی کمرش ،برجستگی بدنش را داشته باشم ،دندان هایم را بر هم فشردم انگشتم را خیلی نرم و آرام روی سرشانه اش گذاشتم و رقص وارانه از همان بالا تا انتهای انگشتان دستش را نوازش کردم .پوست لطیفش ذوقی بی سابقه در دلم به پا کرده بود وکل وجودم را به تلاطم و آشوب وامیداشت پشت انگشت اشاره ام را روی گونه اش کشیدم! کمی تکان خورد .کمی بیشتر جرأت کردم و انگشتم را رقص وارانه روی تمام صورتش به حرکت در آوردم !روی ابروهای کشیده و پیشانی بلندش روی چشم هایش، روی مژه های تاب دارش، روی تمام گونه اش، روی لب هایش! انگشت شستم که لب هایش را لمس کرد؛ دلم نافرم قیلی ویلی رفت ! لبان برجسته و زیبایش بدجور توی چشم بود! بدجور خودنمایی میکرد! یعنی چه طعمی داشت؟! بوسیدنش چقدر میتوانست خوشمزه باشد؟! بوسیدن این لبها چه احساسی داشت؟! وای که چقدر میخواستم !مشتاقانه نگاهش میکردم! بیشتر حریصانه !این دختر چیز دیگری در وجودش بود که مرا شاد و سرزنده میکرد! پر از شور و اشتیاق میکرد! دیوانه میکرد!یک جور مانع دور خودش کشیده بود! یک جور سد محکم! یک جور تار محکم به دور خود تنیده بود و با وجود این که خوابیده بود و بیهوش بود؛ اما این مانع فعالانه عمل میکرد و مانع از پیشروی و دست درازی بیشترِ من میشد .اما من این لب ها را میخواستم !راحت این موقعیت را به دست نیاورده بودم و شاید دیگر هرگز به دست نمی آوردم . پس باید کاری میکردم. باید بر این حس ترس و خودداری ام فائق می آمدم .باید این لبهای بکر و دست نخورده و لب ندیده را میبوسیدم .و چه بی نظیر میشد اگر اولین اش را با من تجربه میکرد !همین که به این موضوع فکر میزدم که دارم لبهای لب ندیده ی دختری را میبوسم که چشمهای وحشی اش پاچه میگیرداو هنوز بی هوش بود و منِ جنون زده ،حالا آنقدر حالم بد بود و آنقدر میخواستمش که دیگر سرکوب وجدانم کار سختی نبود! تمام وجودم تپش قلب شده بود و صدای تپشش گوش عالم را کر میکرد. تمام وجودم پر ازخواستن شده بود و چشمانم جز او و تن خوشگلش چیزی نمیدید. تمامِ من، صاحب و مالک او شدن را فریاد میزد. و دیگر منِ دیوانه شده، نمیتوانستم به این فکر کنم که این دختر راضی هست یا نه! که این دختر بیهوش است و بی اراده ! و لبهای حریص و مشتاقم ، بوسیدنی عمیق را از سرشانه های برهنه اش شروع کرد تا آغازکننده ی یک ماراتون بی نظیر یک نفره باشد... *ضیاءالدین* دیوانه وار رانندگی میکردم .باورم نمیشد باورم نمیشد پسرم ،پاره ی تنم اینقدر پست فطرت شده باشد! از وقتی که آن پسر زنگ زده بود و گفته بود نامزدش در چنگال داریوش اسیر هست، نزدیک بود سکته کنم .نمیدانم چه پوشیدم و چطور خود را در اتومبیل انداختم .و نمیدانم چطور مقابل خانه اش رسیدم .پشت سر هم زنگ میزدم! باز نمیکرد !معلوم نبود دارد چه غلطی میکند این پسر لامذهب لاکردار! سعی میکردم صدایم شبیه فریاد نباشد وقتی که زیر لب میگفتم"باز کن لعنتی! باز کن ببینم من کی نون حروم به تو دادم که اینقدر پست شدی باز کن تا خونتو بریزم داریوش" ! در که با صدای تقه ای باز شد، به سرعت خودم را به ساختمانش رساندم! در مقابل در ساختمانش ایستاده بود و عصبی و کلافه نگاهم میکرد! -چیکار داری این وقت شب؟ چیه هی راه به راه میای دم خونم! بی مقدمه سیلی محکمی زیر گوشش خواباندم و فریاد زدم : -خفه شو نامرد عوضی! چه غلطی داشتی میکردی؟! درحالیکه دستش روی گونه اش بود عصبی گفت: -افسار پاره کردی؟ چته باز دیوونه شدی؟ یقه اش را با یک دست گرفتم و او را به شدت به درون خانه پرتاب کردم .جوری که نقش بر زمین شد .پوزخندزنان گفت : -به رخ کشیدی زور بازو تو! خیلی خوب! حالا بگو چی شده نصف شبی؟ بالای سرش ایستادم و عصبی و درمانده گفتم : -تف به غیرتت! حیف اسم مرد که روی تو بزارن! متجاوز و دزد ناموس نبودی که اونم شدی! من چیکار کنم از دست تو داریوش! سرمو به کدوم دیوار بکوبم؟ خودمو توی کدوم چاه خفه کنم؟ چرا این کارو میکنی با آبرو و اعتبار من؟! آخه جواب خدا رو میخوای چی بدی لامذهب! در حالی که سعی میکرد به سختی بلند شود گفت : -میشه بگی چی شده که این همه فحش و فضیحت بارم میکنی؟! حداقل بگو بدونم بابت چی دارم این همه مواخذه میشم ! ادامه دارد ... .... @kaffekhial
Показать все...
2
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.