❌توجه این کانال حذف خواهد شد❌

توجه توجه❌💯 🔴فصل دوم رمان آخرین برگزیده پس از اتمام امتحانات دانشگاهم شروع میکنم پس میوفته ماه بعد. 🔴برای اینکه شما هم سرگرم رمان های من باشید و انتظار براتون مشکله،برای شما رمانی کوتاه و فانتزی خواهم نوشت ❌لطفاً فقط درون این کانال جوین شوید کانال های ماهسو و آخرین برگزیده حذف خواهد شد❌ این‌جا عضو باشید👇👇 https://t.me/myroman202 https://t.me/myroman202

توجه توجه❌💯 🔴فصل دوم رمان آخرین برگزیده پس از اتمام امتحانات دانشگاهم شروع میکنم پس میوفته ماه بعد. 🔴برای اینکه شما هم سرگرم رمان های من باشید و انتظار براتون مشکله،برای شما رمانی کوتاه و فانتزی خواهم نوشت ❌لطفاً فقط درون این کانال جوین شوید کانال های ماهسو و آخرین برگزیده حذف خواهد شد❌ این‌جا عضو باشید👇👇 https://t.me/myroman202 https://t.me/myroman202

پسره از شکنجه گرش که یه مافیاس باردار میشه و میخواد بچه رو سقط کنه و فرار کنه اما شکنجه گرش میفهمه و هرشب...🙀💦 #Gay🌈 #Mperg🔥 با گریه گفتم: +آییییی آروم تر😖 #محکم زد توی دهنم که حرفم قطع شد _حالا دیگه جرات میکنی فرار کنی،فقط خفه شو🤬❌ ازم یه #ضرب کشید بیرون و #دیلدو بزرگه رو برداشت! با #ترس نگاش کردم که کامل کردش #داخلم که فریادی از درد زدم ... _بچممممم🩸 https://t.me/+OzAUIhU9It9mZGRk https://t.me/+OzAUIhU9It9mZGRk

#عشق_در_نقاب😼👅💋 #دختره_برای_اینکه_بی_پوله_زیر_خواب_ارتان_میشه_هرشب_ارتان_با_رفیقاش_دختره_میگاد👅🥂 #خواستم به سمتش برگردم که‌مانعم شد سرشو #نزدیک گوشم‌اورد گفت:تکون نخور #کاری که گفت رو انجام داد دستشو روی #س**ی*نه ام گذاشت #فشار بهش داد سرشو #نزدیک #گردنم اوردنفساش به #گردنم میخورد یع حس خوبی بهم دست میداد #لبشو رو #گردنم گذاشت #مکی زدبه سمت خودش برگردوند #لباشو روی #لبم گذاشت مثل وحشیا #شروع به #بوسیدن #لبام کرد همین اینکه #لبامو میبوسیددستشو به نقطه به نقطه بدنم میکشیدکه..‌‌ #سکسی_ترین_رمان_تلگرام #جوین_ندی_از_دست_دادی😉🤤💋 #فقط_حشریا_جوین_بدن😈👿😻 https://t.me/+Aeg20-m3Koo3NTQ0

#عشق_در_نقاب🤤🔥 #رئیس_خلافکار_حشری_من🔥♥️ #بند لباس #خواب #قرمزم و پایین دادم تا #س*ینه های #درشتم بیشتر تو دید باشه بین #پاهای ارتان زانو زدم دستم و روی ش*ورتش کشیدم که #برجس*تگیش کاملا #حس میشد با ناز به #کمرم تاب دادم و ش*ورتشو از پاش دراوردم و سرم رو #سمتش خم کردم و #شروع کردم به تندتند س•اک زدن آه های ارتان بلند شده بود #موهام رو گرفت تو #مشتش سرم رو #فشار داد روی #کی_رش دهنم از حجم کلفتش داشت #ج_ر میخورد💦🍆💦 #بچه_مچه_جوین_نده😒💔 این رمان دارایی صحنه هایی باز هست🤤💋 بقیه پارت یکشو نشد اینجا بزارم برید تو لینک زیر بخونید🤤🤤👇🏻 🔞لطفاً محدودیت سنی رو رعایت کنید فقط افراد حشری جوین بده🤤💦 https://t.me/+Aeg20-m3Koo3NTQ0

=اینو میبینی توله سگ؟ دستشو پایین برد و کلتو روبروی سوراخ بوت برهنه دنیل قرار داد با ترس تکون محکمی خورد لوکاس کلت رو بیشتر به سوراخش فشار داد که سرش داخل رفت و جیغ دنیل بلند شد و البته که با وجود دست لوکاس صدایی پخش نمیشد پسرک دیگه با چشمای گستاخش به لوکاس نگاه نمی کرد لوکاس دستشو از روی دهن دنیل برداشت و هشدار داد:کوچکترین صدایی ازت بشنوم سوراخ کون و دهنتو باهم یکی میکنم #little_ brats

اگه رمانات ته کشیده یا دلت یه چیز متفاوت میخواد اینجا پیدا میکنی https://t.me/+qCylAZN9lX43NTdk 🙊🙊🙊 #little_brats هکری که دوتا لیتل پا میزارن به سرنوشتش 🐙🎀 #indicolite یه درام لزبین پر از اتفاق و پستی بلندی😜😱 ویلیام با سرخوشی از #مستی در رو به دیوار کوبید پسر روی تخت با ترس از خواب پرید ویلیام #نیشخندی زد و خودشو روی بدن #کوچک پسرک رها کرد با صدای #کلفت شده اش نالید:بیدار..شدی..#بیبی؟ ااههه..تجربه ی #فانتزی جدیدو... ازم گرفتی... دست ویلیام داخل #باکسرش رفت نوا با ترس مرد رو هل داد و دست #متجاوز ویلیامو گاز گرفت _وحشی شدی #کوچولوی #تحریک کننده؟ https://t.me/+qCylAZN9lX43NTdk https://t.me/+qCylAZN9lX43NTdk

_لعنتی می فهمی من متــــــاهلم‼️ _واسه ام مهم نیست من فقط تو رو #میخوام🔞 یقه پیراهنم رو گرفت #دکمه های پیراهنم رو باز کرد دستی به #بدنم کشید خواستم مخالفت کنم که با گذاشتن #لب_هاش روی #لب_هام ساکتم کرد از روی شلوار #عضوم رو می مالید ناله ای کردم که گفت: _این کوچولو داره واسه کی بی قراری میکنه🔥 چسبوندم به دیوار شلوارم رو #پایین کشید با #وازلینی که دم دست بود #مقعدم رو چرب کرد #عضوش رو چند بار به مقعدم کوبید...🔞 https://t.me/+Z-ppUyw8DjljYjQ0 https://t.me/+Z-ppUyw8DjljYjQ0

پسری که #پرستــــــار بچه ی خان میشه غافل از اینکه...🔞 _اگه خودم نیاز به #پرستار داشته باشم چیکار می کنی‼️ به خانزاده نگاه کردم با بالا #تنه_لخت روی تخت دراز کشیده بود لب زدم: _خودم پرســــــــــــتارت میشم♨️ #خیمه زد روم سر توی #گردنم برد نفس های #داغش رو توی گردنم خالی می کرد و یواش یواش #میمکید پیراهنم رو بالا داد #گودی کمرم رو لمس کرد #لب_هام تا #ترقوه_ام رو با #زبونش خیس کرد #دورانی روی #سینه_هام رو فشار می داد #التش رو وارد #سوراخم کرد خواستم ناله ی کنم که #لب_هاش رو روی #لب_هام کوبید تند تند می بوسید💦 https://t.me/+Z-ppUyw8DjljYjQ0 https://t.me/+Z-ppUyw8DjljYjQ0 https://t.me/+Z-ppUyw8DjljYjQ0

#پسر تن #فروشی که می‌خواد #برده یه ارباب #سادیستی و عجیب بشه و #شرط ارباب اینِ که ... 😯⁉️ با چشمای #بی_رحم نگاهم کرد و روی #لبم انگشتشُ کشید . _ #شرط من برای #اربابت شدن #خوابیدن با #خواهرتِ😱‼️ ناباور عقب رفتم . +چی؟! . دود #سیگارشُ تو #صورتم فوت کرد و #خیمه زد روم🔞😓 _من #اربابت میشم به #شرط اینکه جلوی #چشات با #خواهرت بخوابم . https://t.me/+90aBaSTS475mYTkx https://t.me/+90aBaSTS475mYTkx