حیلت رها کن، عاشقا
ایرج شهبازی
شخص حیلهگر به جای این که از راههای درست و طبیعی در پی اهداف خود باشد، از شیوههایی مانند
دروغگویی، پنهانکاری، ابهامسازی، بزرگنمایی، کوچکنمایی، واقعگریزی و نظایر آنها بهره میگیرد. بیگمان استفاده از این رذیلتها نیاز به هوشمندی زیادی دارد، ولی فرد حیلهگر از هوش خود به بدترین شکل ممکن استفاده میکند. او قوانین هستی را نادیده میگیرد و میخواهد از راههای زودبازده و میانبُر به مقصود خود برسد.
در مسائل مادی میتوان با حیلهگری به اهداف خود رسید؛ یعنی میتوان با مکر و فریب به قدرت سیاسی دست یافت، به پول و موقعیت اجتماعی رسید، در امتحانات قبول شد، مدرک دکترا جعل کرد و صدها کار دیگر انجام داد. همۀ این امور در عالم مادیات امکانپذیرند، اما در عالم اخلاق و روابط و معنویات نمیتوان از این راه به موفقیت دست یافت.
میتوان مدرک جعل کرد، ولی نمیتوان به این ترتیب دانشمند شد. میتوان با حیلهگری به مقامات دینیِ رسید، اما تجربۀ عمیق ایمانی با این شیوه به دست نمیآید. میتوان با فریبکاری کسی را تصاحب کرد، اما نمیتوان عشق و احترام او را به دست آورد. مطلوبهای روانی مانند رضایت و آرامش و شادی و امید و نظایر آنها هم به هیچ وجه با حیلهگری به دست نمیآیند.
در عالم سیاست هم میتوان با حیلهگری به قدرت رسید، اما از این راه نمیتوان رشد و پیشرفت پایدار ایجاد کرد و روابط نیکویی با شهروندان پدید آورد. دوام حکومت به عدالت و شفقت و دانایی و مسئولیتپذیری و نقدپذیری منوط است و حکومتی که بدون این فضیلتها، میکوشد با تکیه بر فریب و نیرنگ، قدرت را در اختیار خود بگیرد، قطعاً خطا میکند. تاریخ نشان داده است که هیچ حکومتی با فریب نتوانسته است دوام پیدا کند. حیله و تزویر و تقلب هر حکومت نیرومندی را از درون متلاشی میکند.
مطالعۀ تاریخ نشان میدهد که هیچ کس نتوانسته است با حیلهگری به سود راستین دست یابد و منافع خود را به شکل درستی تأمین کند.
از سوی دیگر انسانِ حیلهگر، با همۀ هوشمندی و تواناییِ عقلیاش، قدرت دیدن همۀ جوانب مسأله را ندارد و به احتمال زیاد به خودش آسیب میزند. حیلهگری درواقع به معنای نادیده گرفتن واقعیتها و کنار گذاشتن روال طبیعیِ پدیدههاست و همین باعث میشود که شخص حیلهگر به جای دنیای واقعی، دنیایی خیالی را بسازد و همۀ نقشههای خود را بر اساس آن پیش ببرد. از آنجاکه این دنیای خیالی پایی در عالم واقعیت ندارد، شخص باید با نیروی ذهنی و تخیل خود همۀ ابعاد و جوانب آن را بسنجد و طراحی کند، اما بین بخشهای مختلفِ روایتی که شخص حیلهگر برمیسازد، همواره شکافها و فاصلههایی وجود دارد و این باعث میشود روایت او مبهم و غیرقابل فهم باقی بماند.
به هر حال از آنجا که شخص حیلهگر در جهان واقعی زندگی نمیکند و میخواهد از راههای نادرست و نامتعارف به نتیجه برسد، هر قدر که باهوش و زیرک باشد، بخشهایی از واقعیت را نادیده میگیرد و در درازمدت به خود آسیب میزند. در بسیاری از مواقع افراد زیرک در دامی که با هزار زحمت طراحی کردهاند، میافتند و از بین میروند.
از سوی دیگر، فریبکاری بزرگترین زیانی است که دامنگیر افراد فریبکار میشود. اکر کسی از زیانها و خطراتِ اخلاقی و شخصیتیِ حیلهگری آگاه باشد، به خوبی میداند که هیچ مجازاتی برای حیلهگری بالاتر از حیلهگر بودن نیست. شخص حیلهگر از حیث اخلاقی سقوط میکند و اعتماد و عشق را در روابط خود از دست میدهد و این زیان کمی نیست. شاید به همین جهت باشد که مولانا میگوید: خدا فرعون را از طریق حیلههای خود او میفریفت؛ یعنی فرعون فریبِ حیلههای خود را میخورد و به دست خویش، خود را تباه میکرد. شاید معنای این سخن آن باشد که هر گونه دیگرفریبی درواقع به معنای دقیق کلمه خودفریبی است. شخص مادام که خود را فریب نداده باشد، نمیتواند به فریب دادن دیگران روی بیاورد. از این روست که غالباً شخص فریبکار از طریق فریبهای خود نابود میشود:
فرعون عالمی را بفریبد و نداند
کان خائن دغا را هم در دغا فریبی
(
کلیات شمس، چاپ استاد فروزانفر، غزل ۲۹۴۵)
با توجه به این مسائل، هر کس که خواهان سعادت خود است، باید مطلقاً حیله و نیرنگ را از زندگی خود حذف کند و در نهایت صداقت و راستی، امور زندگی خود را پیش ببرد. زیرک واقعی کسی است که دست از زرنگی بردارد و سادگی پیشه کند:
هر کس که ز عیاری و حیله ببرید
والله که چو او زیرک و عیاری نیست
(همان، رباعی ۳۸۵)
درست است که حیلهگری مختصر ذوق و لذتی دارد و انسان را از راههای سریع و زودبازده به مقصد میرساند، ولی اگر دقیق و عمیق نگاه کنیم، میبینیم که لذت آن به زیانها و خطراتش نمیارزد و در هر حال راستی بهتر از فریبکاری است:
در دروغ و مکر ذوقی هست، لیک
آن نمیارزد، همان به راستک
(همان، غزل ۱۳۲۰)
@irajshahbazi