cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

به نام مادر پدرم ⃤🥀متن کلیپ

زیباترین متن ها❤❤❤❤ پر از #کلیپ و #عکس و #متن و #گیفه اینجا😘💗

Больше
Рекламные посты
27 552
Подписчики
-3624 часа
-817 дней
-41630 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

کانال محشر رقص کوردی و فارسی پر است از کلیپ رقاصی محشر دختران کورد🕺💃👌😍😘🙈🙈 کلیپ و آهنگ های ناب کوردی فارسی 👌 https://t.me/+-HjDvvXp9WA5ZWJk https://t.me/+-HjDvvXp9WA5ZWJk
Показать все...
2
Repost from N/a
.💢 ما که عدد شانسمونو می‌دونیم رنگ هایی می‌پوشیم سر کار که با انرژی تر باشیم می‌دونیم چه رنگ ماشینی برامون بهتره چه شغل هایی مناسبمونه از چه سنگهای زینتی استفاده کنیم اگر تو هم میخوای عدد شانستو و کد کیهانی خودتو بدونی https://t.me/+upImz03zCFwxMGE0
Показать все...
رمز راز ترسناک قبرستان ؟ دو مرد در یک قبرستان قدم می زدند؛ اولین مرد به سمت قبر می رود. مرد دوم می گوید: در آن قبر کیست؟ مرد اول به قبر اشاره می کند و می گوید: " برادر و خواهری ندارم؛ اما پدر آن مرد، پسر پدر من است." چه کسی در قبر است.....؟؟ مشاهده پاسخ 🧿
Показать все...
#کوه_غرور #قسمت45 -اشتباه کردی قول دادی!من به تو نگفته بودم صد در  صدمیام...بدقول شدن هم مشکل خودته!یه جورایی حلش کن -خیلی بدی اه...حوصله منت کشی نداشتم...بلد هم نبودم... به خاطر  همین گفتم :الو..صدا نمیاد...الو؟ -سامی...من صداتو دارم -الو؟! بعد گوشی رو قطع کردم.بهترین حربه برای دک کردن  افراد مزاحم بود!نیشخندی زدم و به اولین دور برگردون که رسیدم دور زدم...چنددقیقه بیشتر طول  نکشید که به خونه رسیدم چراغا خاموش بود...پله هارو دوتا یکی طی کردم و خودمو  به اتاقم رسوندم همین که درو باز کردم...یه عطر خوشی به مشامم پیچید...متعجب به دور  وورم نگاه کردم...کسی نبود!پس این بوی خوش ازکجا میومد؟!یه رایحه ای تو مایه های عطر  گل مریم!آره خودش بود...عطر مریم!ولی من که ازاین عطرا نداشتم!مشکوک چندقدمی به جلو  برداشتم یه دور دور خودم چرخیدم که چشمم به پنجره افتاد...باز بود !پس عطر گل یاس از حیاط  میومد! به طرف پنجره رفتم و بستمش سردردم غیر قابل تحمل شده بود...بسته سیگارمو ازتو  جیبم برداشتم و یه نخ کشیدم بیرون!بافندک طالییم روشنش کردم و اولین پوکو  زدم...دودشو بافشار فوت کردم بیرون!درحال حاضر سیگار کشیدن برام ازهرچیزی آرامش بخش تربود روی تخت دراز کشیدم و مشغول کشیدن سیگار شدم دیانا : داشتم زهر ترک میشدم!ای وای خدا غلط کردم!چه خاکی  به سرم بریزم!این پسره ی لندهور کی اومد خونه؟!چرااینقدر زود؟اگه بیاد حموم...وای خاک  دوعالم تو سرم بدبخت میشم!باخودش چی فکرمیکنه؟!وای خدا به دادم برس!نذار آبروم بره خداکنه زود بخوابه من فرار کنم...وای خدا! هوله رو دور خودم پیچیدم و گوشه حموم ایستادم...تنو  بدنم میلرزید!قلبم تو حلقم بود تصور دیدن چشمای عصبی سامی ترس به جونم مینداخت یک ساعتی گذشت ولی همچنان صدای قدمای سامی تو  اتاقش به گوشم میرسید!معلوم نبود کی قراره بخوابه!انگار این پسر خواب وخوراک نداره...نفس  عمیقی کشیدم که یهو شوکه شدم...بدترازاینم ممکن بود!؟داشت سیگار میکشید ومن  آسم داشتم...عجب شانس گندی داشتم...هرچی اتفاق وحشتناک و بد بود امشب به سرم  نازل میشد...نمیتونستم سرفه کنم...نفسمو تو سینه حبس کرده بودم و به خودم فشار میاوردم تا  نفس نکشم...ولی مگه میشد!؟بیشتر از بیست ثانیه نمیتونستم تحمل کنم...کم کم حالم داشت بد  میشد بوی سیگارم هر لحظه شدیدتر...دستام بی حس شده بود و سینه ام خس خس  میکرد...نمیدونم چندساعت گذشته بود که دیگه نتونستم خودموکنترل کنم سرفه کردم... 🩸 ادامه دارد.... ‌‌‌‌░⃟⃟🌸@benamepedar_madar
Показать все...
👍 13 4👏 2😁 2😢 1
#کوه_غرور #قسمت44 آرمیتا رو بغل کردم و روی اپن گذاشتم...لبخندی زدم  وگفتم :خاله جون مامان توهم مریض بوده...ولی چون تو کوچولو بودی نمیفهمیدی حالش چه  قدر بده...فکرمیکردی سالمه!ولی بابات میدونست سرشو به نشونه فهمیدن تکون دادوگفت  :توچی؟!خرابی؟! لبموگزیدم...این دختر واسه هرچیزی یه جوابی  داشت.گفتم :نه خاله...من سالمم!دیگه هم این کلمه رو به کارنبر!حرف بدیه باشه؟! سرشو کج کردوگفت :باشه لبخندی زدم ومایع کیکو تو قالب ریختم و توفرگذاشتم -خاله دینی کی بخوریم؟! انگشتمو توشکمش فروکردم وگفتم :ای شیطون...کیک فنجونی ها واسه صبحونه اس!االن هم ساعت ده شبه...دیر وقته باید بخوابی!صبح که پاشدی  میخوری! غمگین نگام کرد و ازرو کانتر پرید پایین :خاله حاال بالباست چی کارمیکنی؟!تازه کل صورتت هم  خمیری شده -دست گل جنابعالیه دیگه!باید برم حموم سرشو پایین انداخت ومظلوم گفت :ببخشید دستشو گرفتم وگفتم :فدای سرت خوشگل خانوم.بدو  بریم بخوابیم که صبح باید زود بیدار شی بری مهددست تو دست هم ازپله ها باال رفتیم...آرمیتارو تو اتاقش  خوابوندم و به سمت اتاق خودم رفتم...باید یه دوش میگرفتم...خیلی کثیف شده  بودم!آرمیتا موقع آشپزی به شوخی کلی مایع کیک مالیده بود به صورتم...ازیادآوری کاراش لبخندی روی لبم  نشست!این دختر برام یه دنیا ارزش داشت...خیلی دوستش داشتم! حوله مو برداشتم و وارد حموم شدم...شیر آبو که باز کردم  صداهای عجیبی دراومد و آب زرد رنگی ازشیرحموم جاری شد...چندشم شد تندی از حموم پریدم  بیرون و آقارضارو صدازدم...چندلحظه بعد اومد : -بفرمایید خانوم کاری داشتید؟ -آقا رضا انگار شیر حموم من خرابه...آب زردمیاد بیرون!-نه خانوم مشکل از حموم شما نیست...همه ی سرویسای  خونه خراب شدن...فردا تعمیرکارمیاد درست میکنه...فقط سرویس اتاق آقا سالمه چون اون  سیستم لوله کشیش از بقیه ی اتاقا جداست -باشه ممنون دروبستم و روتخت نشستم...حاال چه گلی به سرم  بگیرم؟!اگه حموم نرم هم خوابم نمیبره...همه جای بدنم لوچ شده!اه...حالم داشت از خودم بهم  میخورد!حاال چی کارکنم؟! یه کم فکرکردم...سام که خونه نبود...یک ساعت پیش رفته  بیرون!فکرنمیکنم حاال حاالها برگرده!اگه از سرویس اتاقش استفاده کنم چی  میشه؟!اومم...خب بستگی داره اگه بفهمه پوست از سرت میکنه اما...اگه نفهمه و من تند دوش بگیرم و بیام  تو اتاقم هیچ اتفاق خاصی نمیافته! ازجام بلند شدم!یکم نگران بودم!به کاری که میخواستم  انجام بدم اطمینان نداشتم...ته دلم ترس داشتم!اگه بفهمه!؟ ای بابا بیخیال ازکجا میخواد بفهمه زود دوش میگیری  میای بیرون دیگه! باالخره تصمیممو گرفتم...تندی هوله مو برداشتم و ازاتاقم  زدم بیرون.بااسترس دراتاقشو باز کردم و خودمو پرت کردم تو اتاق!دست وپام میلرزید انگار  اومدم دزدی!پاورچین پاورچین خودمو به حموم رسوندم ودروقفل کردم سام :سرم درد میکرد...اونقدری که از رفتن پشیمون شدم  موبایلمو درآوردم و شماره شادی رو گرفتم.بااولین بوق جواب داد -الو عشقم؟ خشک گفتم :شادی یه مشکلی پیش اومده -علیک سالم...باز مثل همیشه سالمتو خوردی! کالفه گفتم :شادی شنیدی حرفامو؟ -بله...چی شده حاال؟! -سرم درد میکنه!نمیتونم بیام تو تنهایی برو -اوا چرا سامی؟!من به همه دوستام قول دادم که تو  میای!نزن زیرش پوزخندی زدم...اصال حال من براش مهم نبود...فقط نگران  بدقول شدن خودش بود! 🩸 ادامه دارد.... ‌‌‌‌░⃟⃟🌸@benamepedar_madar
Показать все...
👍 13 2👏 1
#کوه_غرور #قسمت43 بودهمه ی نقشه هام خراب بشه واون ازمن متنفر...اونوقت  بود که به هدفم نمیرسیدم...اون االنم به اندازه ی کافی ترسیده بود...پشتمو بهش کردم وگفتم  :دیگه هم سعی نکن سرمنو شیره بمالی و خامم کنی چون ازنقش بازی کردن هیچ خوشم  نمیاد وممکنه عواقب خیلی وحشتناکی برات رقم بزنه...حاالهم برو چون به اندازه ی کافی اعصابمو  خردکردی! -معذرت میخوام...امیدوارم منو ببخشی!من امروز اومدم  اینجا تاباهم یه روز تعطیل رو خوش بگذرونیم اما انگار اشتباه کردم...خداحافظ صدای تق تق کفشش سالنو پرکرد و بعد ازخونه خارج  شد...الزم بود...باید حساب کاردستش میومد! دیانا : -خاله دینی نمکم بزنم؟ هول نمکدونو از دست آرمیتا گرفتم وگفتم :نه خاله  جون...به کیک که نمک نمیزنن! لب ولوچه اش آویزون شد وگفت :چرا خاله؟!من که  دیدم نعیمه خانوم به همه ی غذاهاش نمک میزنه. لبخندی زدم وگفتم :قربونت برم به غذا نمک میزنن نه  به کیک...کیک باید شیرین باشه خاله...بهش شکرمیزنن! انگشت اشاره شو روی لبش گذاشت و متفکرنگام  کرد.حالتش اونقدر بامزه بود که بلند بلند شروع کردم به خندیدن همراه من خندید...چندلحظه بعد گفت :خاله دینی زن  خراب یعنی چی؟! هنگ کردم...این سواال چی بود این بچه میپرسید؟!اصال  ازکجاشنیده بود ؟! ابروهامو باالفرستادم وگفتم :چه طور خاله؟! -بگو دیگه...میخوام بدونم ای بابا عجب گیری افتادیما!حاال به این فسقلی چه جوری  بفهمونم زن خراب یعنی چی؟اصال اگرم بفهمه یعنی چی بازم بدمیشه...بچه ی شیش ساله رو چه  به این حرفا! چندلحظه فکرکردم وبعدگفتم :یعنی مریض دستشوبه کمرش زدوگفت :مثل نعیمه خانوم؟!محکم زدم تو صورتم وگفتم :نه عزیزم این چه حرفیه  میزنی...یه وقت جلو خودش نگیا!زشته...حرف بی تربیتیه اخمی کردوگفت :پس یعنی چی؟!مگه نمیگی  مریض؟خب نعیمه خانومم مریضه دیگه پاهاش درد میکنه پوفی کردم وگفتم :خوشگل خاله یه نوع بیماریه  خاصه... -ولی مامان من که مریض نبود!سالم سالم بود! متعجب گفتم :مامانت؟! -اوهوم...بابایی همیشه به مامانم میگفت زنه خراب...ولی  مامان من مریض نبود! الهی بگردم...پس بگوچرا یه همچین سوالی رو پرسید این  فسقلی...آهی کشیدم کمی خم شدم و 🩸 ادامه دارد.... ‌‌‌‌░⃟⃟🌸@benamepedar_madar
Показать все...
👍 6😢 2 1👏 1
⛈بارش ها سیل آسا از اواخر هفته آینده در ایران 🌊 ✔️ دقیق ترین کانال هواشناسی کشور ✔️ تعطیلی مدارس و ادارات ✔️هشدار و اخطاریه ها ✔️ وضعیت راه ها و جاده ها ✔️ هواشناسی کشاورزی 🔺 جزییات کامل👇👇👇 https://t.me/+fVh2obHxMDw3ZjU0 https://t.me/+fVh2obHxMDw3ZjU0 https://t.me/+fVh2obHxMDw3ZjU0 عضو شوید👆👆
Показать все...
🙈اوفففففف اینستا نمی تونی کلیپ و موزیک دانلود کنی؟! 🙄 اینستاگرام رو آوردیم توی تلگرام 🥶😍 این کانال پرازیباییهاست🔥 👇🏽هرچی بخواین اینجابردار😍 👇🏾👇🏿👇🏽👇🏾👇🏾 https://t.me/joinchat/R_B6DFvhrWM3zd2i هرنوع کلیپی بخوای تواین کانال هست 😘👇🏾👇🏿👇🏽👇🏼 خوشگلترین کلیپهای اینستاگرامی با حجم کم و جدید،عاشقانه😻 ،ترکی،غمگین😔،شاد💃 https://t.me/joinchat/R_B6DFvhrWM3zd2i
Показать все...
Repost from N/a
.💢 ما که عدد شانسمونو می‌دونیم رنگ هایی می‌پوشیم سر کار که با انرژی تر باشیم می‌دونیم چه رنگ ماشینی برامون بهتره چه شغل هایی مناسبمونه از چه سنگهای زینتی استفاده کنیم اگر تو هم میخوای عدد شانستو و کد کیهانی خودتو بدونی https://t.me/+upImz03zCFwxMGE0
Показать все...
شوهری میخواست از دست زنش راحت شود و او را طلاق بدهد روزی شوهر با ده کیلو نمک وارد خانه میشود و رو به زنش می گوید شامی برایم درست کن که این ده کیلو نمک در آن باشد اما شور نباشد وگرنه طلاقت می دهم. زن شام را آماده میکنه و شوهر با تعجب میبیند که اصلا شور نیست به نظرشما شام چه بوده است؟ مشاهده پاسخ ➡️
Показать все...