cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

•ژرفــــآ

ھمہ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﭼﯿﺴﺖ در زﻣﺰمہ ﻣﺒﮫﻢ آب ﭼﯿﺴﺖ در ھﻤﮫمہ دﻟﮑﺶ ﺑﺮگ ﭼﯿﺴﺖ در ﺑﺎزے آن اﺑﺮ ﺳﭙﯿﺪ روی اﯾﻦ آبے آرام ﺑﻠﻨﺪ ﮐﻪ ﺗورا مےﺑﺮد اﯾﻨﮕﻮنہ بہ "ژرفــــآے ﺧﯿﺎل"... گزیده اشعار، متن ها و عکس های ناب༅• ──── 🎶💕

Больше
Страна не указанаЯзык не указанКатегория не указана
Рекламные посты
547
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
Нет данных30 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

.
Показать все...
پینوکیو تب هستیم!🔥 جذبم +100 هست و شات از رضایت و جذب میدم☺️ معتبرم! ادمین چنل های +1k با ویو روزانه +200 میشم🔥💋 بعد از فردا پایه،پایه گیری بسته میشه👇🏿 @pinokiyo_tb
Показать все...
#شکایت رهام هادیان از #نویسنده این رمان به #دلیل.. 🚫💯🚶🏾‍♀👇🏾 https://t.me/joinchat/AAAAAFWzCHAyns5_R1Yh6g
Показать все...
#پارت33 امیر زنگ زد #خونه با لحن #هولی گفت: - نگار من بعد از #ظهر با رهام میام #خونه. چنگی به #صورتم زدم گفتم: - خونه #ریختوپاشه! 😱 امیر بی‌تفاوت گفت: - میدونم!😊 - #ظرف‌ها هم #کثیفه!😱 - میدونم!😊 با #جیغ‌جیغ گفتم: - توی #یخچال هم هیچی نداریم!😱 - میدونم! 😊 با #اعصبانیت گفتم: - تو که همه رو میدونی پس چرا #دعوتش کردی؟ 😒 - آخه رهام #هوس زن گرفتن کرده، گفتم بیاد #وضعیتمو ببینه شاید #پشیمون بشه☺️😛😂 #امیرزنشوچه‌جورضایع‌میکنه😂☝️🏻 سرچ کن #پارت33ازخنده بپاچ☠🔞💦 https://t.me/joinchat/AAAAAFWzCHAyns5_R1Yh6g
Показать все...
#part22 #Negar 🙊🦇 با دستای لرزون #شماره‌امیرو گرفتم. با صدای #لرزون پرازترس گفتم: - ال... الووو.. ام.. امیر🥺 امیر که شوکه شده بود، متعجب گفت: - جانم؟ با #هق‌هق گفتم: - #کمک!!!! یه #عالمه‌مُرده اینجاست! باصدای بلندی عربده کشید: - یا ابوالفضل کجایی تو؟؟؟ 😱 از بین #گریه‌هام بریده بریده گفتم: - #قبرستون! 😭😭😭😭 امیر #فریادی کشید با اعصبانیت گفت: - نگار اگه بیام خودتم همونجا #خاک میکنم دختره بی‌شعور. ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 #طنزترین‌رمان‌سال🤦‍♀😂 #توجه‌توجه⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️ #این‌قسمت‌از‌رمان‌تیکه‌پارتی‌است‌که‌داخل‌چنل‌موجوده‌‌اگه‌نبود‌لفت‌بده🚫❌☝️🏻 https://t.me/joinchat/AAAAAFWzCHAyns5_R1Yh6g
Показать все...
سلام😐 خلاصه سرتون رو درد نیارمممممممم😐 یه رماننننننن آوردم خیلی خفنه😐 https://t.me/joinchat/AAAAAFhyJoGyHiGY_fEaKw رماننننننننننننننننن😐 بای😐
Показать все...
دروغ ندارم بگم که واسه جذب ممبر اما نویسنده‌اش بدجور با رمانش ترکونده، فقط بیا بخون ببین چیه...! با دو پارت بمب مجازی شده.😌♨️ https://t.me/joinchat/AAAAAEpDXBLTUHwPLsLwqQ
Показать все...
#پارت_آینده با نفس واردِ اتاق خوابمون شدیم، برگشتم سمتش و گفتم: برگرد زیپِ #لباس‌عروست رو باز کنم بعد برو حموم تا خستگی از تنت در بره عزیزم با #خجالت برگشت زیپِ لباسش رو باز کردم و #بوسه‌ای رو گردنش نشوندم، که صدایِ پچ‌پچ آرومی اومد. صدا از زیرِ #تخت میومد به اون سمت رفتم که صدایِ آرومِ دخترا رو شنیدم. -اه خزان دارم خفه میشم یکم برو اونور تر -جا نیست، ساکت باش ببینیم دارن چیکار میکنن با #حرص گفتم: از زیرِ تخت بیایین بیرون دخترا هیچ حرکتی نکردن که حرفم رو دوباره تکرار کردم، اندفعه هر سه تاشون اومدن بیرون و لبخندِ پهنی نثارمون کردن. نفس با تعجب پرسید: شما اینجا چیکار می کنید؟ دنیز با یه لبخندِ ژکوند گفت: اومده بودیم عملیاتِ #شب‌عروسیتون رو ببینیم. با حرص داد زدم: .... #جرررررررررررررررر 😂😂😂😂😂😂 #دوستای_دختر_شب_عروسیش_زیر_تخت_قایم_شدن_تا_عملیات_شب_عروسیشون_رو_ببینن 🤦‍♀😂😂😂😂 #واکنش_شوهرای_دخترا_از_همه_چی_با_حال_تره 😂🤣😂😂🤣 https://t.me/joinchat/AAAAAFYYl-FGF0_22-EcFA
Показать все...
روی قفسه ی سینم #کوبید و #هلم داد، #گردنم رو گرفت و به سمت #دره خمم کرد، در حالی که #گرمای نفس های #عصبیش داشت قلبم رو می لرزوند کنار گوشم #زمزمه کرد: - تقاص خیانت به من #مرگه احمق! برای خوندن ادامه اش اینجا جوین شو🤫🚫 https://t.me/joinchat/AAAAAFYmWxREnI2L7as5SQ
Показать все...
خیلی #عصبی بود صورتش از شدت #خشم سرخ شده بود #کمربندشو برداشت و اومد سمت #من ــ مـ...میخوایـــ....چیــ...چیکار...کنی؟؟؟ ــ بهت گفته بود اگه روی #اعصاب من راه بری سرت و #میزنم و میزارم روی تنت ــ ببخشیـ..... حرفم تموم #نشده بود که کمربندش روی #تنم فرود اومد ــ ایییییییییییییییی #غلط کردم اومد ضربه دوم و بزنه که.... https://t.me/joinchat/AAAAAFYmWxREnI2L7as5SQ رمان ممنوعه❌⚠️
Показать все...
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.