هدیه مسیح

تا بوسه‌ای به من ز لب دلستان رسید جانم به لب رسید و لب من به جان رسید✨ https://t.me/Oasis_r https://t.me/Oasis_r 🔥گیف و عکس و فیلم بی دی اس ام🔥 ✨فانتزی و چالش✨ 😈نودهای ایرانی از هاپوهای جذابمون😈 💓روزمرگی و موسیقی💓 🎶تکست و شعر🎶 https://t.me/Oasis_r https://t.me/Oasis_r 🌝❤️‍🔥تو را می‌برم آنجا که شرابم نمی‌برد❤️‍🔥🌚 🔴🟡🟣برای دیدن نود ممبرها،مدیا از تنبیهاتشون و کاردستی‌های دامیننت‌ها #ارسالی را در چنل سرچ کنید🔴🟡🟣 https://t.me/Oasis_r https://t.me/Oasis_r 🎊چنلی متفاوت..جوی دوستانه و صمیمی با محتوای قروقاطی🎊

"عروسک کوچولوی من🧸🍓" خلاصه : "دنیا، دختر شیطون و بازیگوش دبیرستانی که تو یکی از گروه های تلگرامی با یک پسر جدی اما جذاب آشنا میشه و ازش خوشش میاد. اون پسر با رابطه اس امی اشناش میکنه و بهش کمک میکنه تا علایقش رو بفهمه، بعد از چندماه تصمیم میگیرن که... " به قلم : توت فرنگی🍓 ژانر : لیتل گرل،برت _ ددی شروع رمان جدید به زودی.... ✋🏻 🔞دارای_صحنه های _باز میباشد🔞 #bdsm #dade #little https://t.me/+QOlnISyc7PAxMzAx https://t.me/+QOlnISyc7PAxMzAx

داستان شورت قرمزی رو شنیدی❗️ #پارت۲ +شورت قرمزی گفت ددی ددی چرا دستات اینقدر بزرگ شده 🥺 _گفت برا اینکه بهتر اسپنکت کنم😈 +شورت قرمزی گفت ددی ددی چرا اینقدر چشات قرمز شده 🥺 _ددی گفت چون نتونستم تورو ببینم😈 +شورت قرمزی گفت ددی ددی چرا صدات عوض شده 🥺 _ددی گفت چون من ددی تو نیستم و حمله کرد به شورت قرمزی و به ۷ روش سامورایی😶🔞 ددی واقعی شورت قرمزی اومد اوضاع دید و.......🔞🔞🔞🔞 https://t.me/+QOlnISyc7PAxMzAx https://t.me/+QOlnISyc7PAxMzAx شورت قرمزی که ددی فیکش به هفت روش ساموراییی😱 پارت واقعی داستان سرچ کن بود لفت بده😈

❌❌❌اربابی که از حراجی اسلیو باکره میخره و بهش تجاوز میکنه❌❌❌ با یک دست من رو #داگی_استایل کرد و مشغول لیسیدن #سوراخ_مقعدم شد. #کرم مرطوب کننده ام رو از روی میز ارایش برداشت و انگشتش رو #چرب کرد. اروم اروم #انگشتش رو واردم کرد که از دردش خودم رو #منقبض کردم. #اسپنکی به #باسنم زد و غرید: -شل کن توله. به دنبال این حرف، #آلت_کلفتشو با انگشتش جابه جا کرد که... https://t.me/joinchat/VjSPFvXmssQ1MDU8 https://t.me/joinchat/VjSPFvXmssQ1MDU8

#پارت_اول #عشق_در_سربازخانه نگاه آراد میخ چهره های جدی بود ....ترسیده بود دنبال نگاه و چهره ای هم حس می گشت اما همه جدی و خشک به حرف های فرمانده ای که حتی متوجه درجه اش نمیشد ، گوش میدادند وقتی متوجه پایان حرف ها شد که مرد قد بلندی با صدای بلندی که به فریاد شبیه بود گفت: چرا خشکت زده؟ دنبالم بیا وقتی وارد دفتر شدند ‌..در محکم پشت سرش بسته شد و کمی پرید....فرمانده خندید و گفت: بیا جلو اینه 🍆🍑🍑 بدون حرفی جلوی آینه رفت...فرمانده گفت: تو اینه یه دختر بچه خوشگل میبینم ...نه یه سرباز 🙊🙉 پسر از تعریف و تحقیری که شده بود متعجب نگاه کرد ....فرمانده اسمش را از روی لباسش خواند و گفت: آراد ناخودآگاه با شنیدن اسمش جواب داد : بله؟👄💋 فرمانده نزدیک تر آمد و نفس های آراد نامنظم شد ....کاش معافیت همجنس گرایی میگرفت ....کاش از پدر نمیترسید😬 فرمانده دست پشت کمرش گذاشت و گوشش رو به دهن آراد نزدیک کرد و گفت: اسمت چیه؟ دست خودش نبود که با حالت ناله واری گفت: آه🤤😶 خلاصه: پسر گی ای که به سربازی میره و هر شب زیرخواب یکی از فرمانده ها میشه https://t.me/+erU14JtMzE00NjBk

#گی💦🔞 #گی💦🔞 #گی💦🔞 #گی💦 #فصل_۸ کما -دلت #ک_یر کلفت میخواد پسر #کوچولو؟ زبونم رو روی لبم کشیدم و با خجالت سرم رو پایین انداختم. ددی التش رو توی دستش ماساژ داد و به #داداشی سامیار گفت: -برگرد #سوراخت و ببینم میخوام جرت بدم - بابایی آخه خیلی #درد داره ولی برای اینکه #کو_نی من بشی باید تحمل کنی ددی امید که #ک_رش حسابی شق شده بود به سامیار نگاه کرد و گفت.... https://t.me/romanasir https://t.me/romanasir https://t.me/romanasir