cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

عروسڪـ🔞ـ‌شیطان🔥

بوسیدن نرمۍ لبـات خودش یه داستان قشنگ پر پیچ و خمه🤤🔥 _ژانر رمان: عاشقانه، انتقامی، رازآلود، ممنوعـ🔞ـه، هـ🔥ـات، سڪ💦ـسی🤤 _رَده‌سنی 𝟏𝟖+🚷 #ناشناس_نویسنده #عروسڪـ‌شیطان👇 https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1788670-vDL8tgh

Больше
Рекламные посты
2 835
Подписчики
Нет данных24 часа
-487 дней
-22030 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

به خاطر قراردادی که پدرم با شیطان بسته بود، زندگیم توی تولد ۱۶ سالگیم نابود شد. پدر و مادرم که تا پای مرگ رفتن و خواهرم با معشوقه‌اش فرار کرد. فقط من موندم و شیطانی که از بوی شیرین روحم جذبم شده بود. منو دزدید و باکرگیم رو ازم گرفت و زمانی که خواستم از دستش فرار کنم.... #گـــــــــــــــــی #عاشقانه https://t.me/+HHa9nUscT9lkNTI0 https://t.me/+HHa9nUscT9lkNTI0
Показать все...
Фото недоступно
شاهزاده ای که عاشق خداست و همیشه عبادتش میکنه، حالا توسط یه شیطان حسود دزدیده شده. شیطانی که میخواد هر طور شده،اون پسر رو مال خودش کنه، حتی اگر مجبور باشه براش رحم بزاره و حامله‌اش کنه #گـــــــــــــــــی #عاشقانه با هق هق گفتم +خدایا نجاتم بده زافان پوزخندی زد و کمرم رو محکم‌ چنگ زد. با هر ضربه ای که داخلم میزد، تخت محکم تکون میخورد و من از درد داد میکشیدم -اسم منو صدا کن شازده کوچولو. چون عروس منی نه اون. تا ابد مال من میمونی. منو و تو و بچه‌مون https://t.me/+HHa9nUscT9lkNTI0 https://t.me/+HHa9nUscT9lkNTI0
Показать все...
پسره رو مجبور می‌کنن دوتاییشون رو تو سوراخش جا بده و عقب جلوش یکی میکنن 💦🏳‍🌈 آدرین به زور #کلاهکش رو از پشت داخلم کرد که نعره ای از درد زدم. به لیام اشاره کرد تا اونم واردم کنه -مطمئنی؟ آخه اون باکرست. آدرین پوزخندی زد: -از کی تاحالا به درد کشیدن یا نکشیدن برده هات اهمیت میدی لی؟🩸⛓ پسره اشتباهی مواد دوتا مافیا رو از دست داده و مجبوره بخاطرش اسلیوشون بشه💦🔥 #گی‌لاو #تری‌سام #مافیایی #انتقامی https://t.me/+FIM-JF4LjQg5MWFk https://t.me/+FIM-JF4LjQg5MWFk
Показать все...
00:02
Видео недоступно
پسره اشتباهی مواد دوتا مافیا رو به ف‌اک داده و باید بدهیش رو با بدنش پرداخت کنه🔥💦 لیام مثل گرسنه ها نگام کرد -دلم برات تنگ شده بود هات بوی. چشمای اشکیم رو بهش دوختم و سعی کردم رو زمین عقب عقب بخزم اما به پای کسی خوردم و.. باید احمق می‌بودم که عطر آدرین رو نشناسم. -از سری پیش نمی‌تونم درست دستشویی کنم.🔞 لیام خم شد و #بوسه ای روی لبام زد -باید بهش عادت کنی هات بوی، میدونی که قرارنیست بخاطر التماسات دل مسترا برات بسوزه درسته؟ با #گریه پرسیدم: اتاق قرمز چی؟ میشه نریم؟ من پسر بدی نبودم، سعی نکردم فرار کنم. آدرین از پشت خم شد و لاله گوشمو به بازی گرفت: -بهت گفته بودم هروقت میایم، تو اتاق زانو زده جلوی در قمبل کنی و تو چیکار کردی؟ لیام پوزخندی زد که #لرزیدم و چشمامو بستم: -چه پسر بدی..🩸⛓ https://t.me/+FIM-JF4LjQg5MWFk https://t.me/+FIM-JF4LjQg5MWFk #گی‌لاو #عاشقانه #تری‌سام #انتقامی 💦
Показать все...
video.mp41.56 KB
00:05
Видео недоступно
♨️شما با بنرهای واقعی عضو کانال شدید می‌توانید روی لینک کلیک کنید و رمان های جذاب و هات مونو بخوانید🤤👇 #عروسڪ_شیطان #فصل_دوم(آنلاین) #شروع_رمان👇 https://t.me/c/1211935280/60103 ♨️ژانر رمان عاشقانه، انتقامی، رازآلود، ممنوعـ🔞ـه، هـ🔥ـات، سڪ💦ـسی🤤 #شرط_سکسی (آنلاین) #شروع_رمان👇 https://t.me/c/1211935280/57503 ♨️ژانر: عاشقانه، رازآلود معمـ🔞ــایی سکـ🔥ـسی⛓🔞 ❌تـــــــوجـــــه❌ 💢برای خرید چنل vip #شرطـ‌سڪسی به ایدی زیر پیام بده و مبلغ #20000 تومن به شماره کارتی که میگه واریز کنید👇 @Arshina1020 @Arshina1020
Показать все...
animation.gif.mp40.56 KB
#پارت_240 دیدنش تموم اون جدالی که توی وجودم به پا بود، فروکش کرد. نفسی با آرامش کشیدم. جلو رفتم. کنارش روی پا نشستم. رد اشک روی صورتش خشک شده بود. دستم بی اختیار به طرف گونه‌اش برای نوازش رفت ولی یکدفعه وسط راه دستم رو مشت کردم. داشتم چیکار می‌کردم؟! لعنتی؟! لعنت به من! لعنت به تو دختر!... نفس عمیقی کشیدم و سریع بلند شدم. باید هر چه زودتر از خودم دورش کنم. آره به خورشید میگم دوباره همون اتاق رو براش آماده کنه. تقصیر خودم شد تا بهم گفت یک اتاق جدا می‌خواد سریع قبول کردم. اما همون شبم دوری و نبودنش چنان طاقتم رو بریده بود. حس می‌کردم دارم توی هوای اتاق خفه میشم. نصف شب تموم وسیله هاش رو جمع کردم و با خودش به اتاقم برگردوندم. بعد این‌که فهمید بازم خواست برگرده که مجبور شدم تموم درها رو قفل و زنجیر ببندم. در جواب تموم غرغرهاش ازش خواستم با فاصله کنارم روی تخت بخوابه اما لج کرد دوباره روی همون پتو خوابید. کاش همون شب این کار رو نمی‌کردم و می‌ذاشتم ازم دور باشه... به سمت حموم رفتم تا از این آشفتگی رها بشم. نمی‌خوام بیشتر از این رام دلم بشم. نمی‌خوام اسیر دل و قلب این دختر بشم وقتی حقی ندارم. لباس‌هام رو در آوردم یک دوش آب سرد گرفتم. با پیچیدن حوله دور کمرم بیرون اومدم. در حالی که با حوله کوچک موهام رو خشک کردم، شلوارکم رو پا کردم. بدون این‌که به نفس نگاه کنم. پشتم رو بهش کردم و روی تخت دراز کشیدم ·••• ──💦꯭⃟♛𝑺ℯx𝓎𝐶𝓁𝓪𝓊𝓼ℯ♛⃟꯭💦── •••·
Показать все...
#پارت_239 می‌خوام بی‌خیالش باشم ولی نمی‌تونم: _حدود یکساعت پیش اومده؟! _شاید جای کار داشته رفته، به خودش زنگ زدی؟! _پس اومد یک زنگ به من بزن!... منتظر حرفی ازش نشدم و تماس رو قطع می‌کنم. کلافه و عصبی کارهام رو راست و ریس کردم. یکراست به رستوران رفتم. چند ساعتی به سختی گذشت و هنوز خورشید زنگ نزده بود. دلم به شور افتاده بود، نکنه اتفاقی براش افتاده باشه. از آخرم طاقت نیاوردم شماره نفس رو گرفتم که جوابم رو نداد. استرس و اضطراب چنگ محکمی به وجودم زد. دوباره شماره اش رو گرفتم که بوق ششم بالاخره تماس وصل شد. بدون این‌که منتظر حرفی ازش بشم، عصبی غریدم: _هیچ معلوم هست کجایی؟! صدای ازش نشنیدم که فریاد زدم: _لعنتی بگو این موقعه شب کجایی؟!... با شنیدن صدای گرفته و بغض آلودیش که انگار از ته چاه می‌اومد، قلبم مچاله شد: _دارم برمی‌گردم خونه. کلافه نفس سنگین شده‌ام رو پر فشار بیرون فرستادم. شنیدن همون صدا آرامش رو توی قلبم ترزیق کرد. بدون حرفی گوشی رو قطع کردم. طاقت موندن توی رستوران رو نداشتم به خونه برگشتم. یکراست به اتاقم رفتم که نفس روی پتوی روی زمین خوابیده بود. ·••• ──💦꯭⃟♛𝑺ℯx𝓎𝐶𝓁𝓪𝓊𝓼ℯ♛⃟꯭💦── •••·
Показать все...
╭───────••𖥸••──────► تا حالا دنیا رو بهت دادن؟! آره وقتی صداش میزنم میگه جانم ... ╰──·••• 💦꯭⃟♛𝑺ℯx𝓎𝐶𝓁𝓪𝓊𝓼ℯ♛⃟꯭💦 •••·──
Показать все...
ليتلشو ميبره تركيه و وقتى توى خونه تنها ميشن باهم ديگه روى مبل سك.س ميكنن و….👅💦 روى تن سفيد و تو پر مهبد خيمه زدم و شروع به #ميك زدن لب هاى سرخش كردم اروم اروم پايين اومدم و ممه هاى تپل گوشتيش توى مشتم گرفتم _ممه هات از #ممه هاى يه دختر هم سك‌.سى تره🍒🍆 از شدت #شهوت و خجالت سرخ شده بود شلوار و شورتشو كشيدم پايين كه #وازلين روى سوراخ نبض دارش ماليدم كلفتم از توى شورتم كشيدم بيرون و….😈❤️‍🔥 https://t.me/+B_Swndp4RTs5OGU0 https://t.me/+B_Swndp4RTs5OGU0 دوتا دانشجوى پزشكى كه با دوستاشون ميرن تركيه و وقتى باهم تنها ميشن….🧸
Показать все...
Фото недоступно
دانشجو پزشكى هات و سك.سى كه ميفهمه استاد زبان تركيش يه ليتل بوى جذاب و بيناجنسه مجبورش ميكنه تا باهاش سك.س كنه و براى اينكه كسى صداشو نشنوه بهش….😈❤️‍🔥 وقتى كيف استادو باز كردم ديدم توى كيفش يه #پستونك ابى و بچگونه س برش داشتم و گذاشتمش توى جيبم از كلاس زدم بيرون وقتى رفتم توى دستشويى ديدم اونم اونجا بود🍒🍆 اروم رفتم طرفش كه چند قدم به عقب برداشت پامو بردم بين پاهاش و به #التش فشارش دادم كه ناله ى ريزى كرد _جوون ميدونستم استادم يه ليتل جذابِ زودتر مال خودم ميكردمش👅💦 اروم پستونكشو دراوردم و روى لب هاى سرخ و خيسش كشيدم گذاشتم توى #دهنش تا ميكشون بزنه شلوار و شورتشو كشيدم پايين كه شوكه گفتم _اوه پس پسركوچولوم بيناجنسه🧸🍼 تنش لرزيد كه سرمو بردم بين پاهاش و ليسى به بهشتش زدم كه….. 🔗 https://t.me/+B_Swndp4RTs5OGU0 🔗 https://t.me/+B_Swndp4RTs5OGU0 ميفهمه استادش يه پسر بيناجنسه و توى دستشويى دانشگاه باهاش سك.س ميكنه🥹💝
Показать все...
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.