ChinaWhite
I gotta pretty little mouth underneath all the foaming.
Больше1 097
Подписчики
-124 часа
-57 дней
-1030 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
همهچیز داره به سمت پایان حرکت میکنه. برای همین کلاسها رو نمیرم. برای همین پیادهروی میکنم. برای همین نسبت به هر چیزی حس سنگین نوستالژی دارم. دیگه سوار مترو نمیشم. با پای خودم از جهاد تا تئاتر شهر میرم. از طالقانی تا میرزای شیرازی. از ولیعصر تا سبلان. نمیخوام حتی یه ثانیه دیدن شهر رو هم از دست بدم. همهچیز داره به سمت پایانش حرکت میکنه برای همین خیلی فکر میکنم. آهنگ جدیدی گوش نمیدم و فیلم تازهای نمیبینم. داستان زندگی بقیه خستهم کرده و دنبال داستان زندگی خودم میگردم. خسته شدم از زیرمتن و فرامتن. یه چیزی باید تو همین خاطرات ارزش تحلیل کردن داشته باشه. میتونی یه جا بمونی و هیچوقت حس نکنی چیزی داره تموم میشه. دلم میخواست ساکن و ساکت باشم. از بچگی فکر میکردم اگه تکون نخوری و نفس نکشی، میتونی زمان رو متوقف کنی ولی خبری از سکون و سکوت نیست و هر روز یه اتفاقی میافته تا تو رو دورتر کنه. خیلی از چیزایی که اتفاق افتادن رو باور نمیکنم. من واقعا سینما خوندم. من واقعا چهار سال توی تهران زندگی کردم. حالا یه دوره از زندگی تموم میشه و قراره اتفاقهای جدیدی بیافته. حس به پایان رسیدن هست ولی هیچی تموم نشده. بعد یهو میخوام چنگ بزنم و They/them هیجده سالهای که از درگز تا اینجا اومد رو پیدا کنم. میخوام بگیرمش زیر میکروسکوپ و بررسیش کنم. میخوام جای هر زخم رو ببینم. میخوام رد هر نوازش روی کمرش رو تشخیص بدم. میخوام موهای رنگشدهاش رو کنار بزنم و ریشههای سیاهش رو پیدا کنم. میخوام تتوهاش رو بشورم. میخوام ریه خاکگرفتهش رو توی باد تکون بدم. میخوام مغزش رو تشریح کنم. میخوام جوهر کل این چهار سال رو تو سفیدی چشماش بخونم. میخوام پیداش کنم. میخوام بدونم ارزشش رو داشت؟ به تمام جاهایی فکر میکنم که توشون بیدار شد. به تمام دفعههایی که به قتل نرسید. به برای اولین بار خوابیدن کنار دختری که عاشقش بود و شنیدن صدای ضربان قلب خودش تو گوشش. به تمام فیلهای صورتیای که دید. به تمام دفعهایی که نظرش رو سر کلاس نگفت. به تمام دفعههایی که بوسیده شد. به تمام موقعهایی که برای بقیه توضیح داد چرا حتی تو تابستون هم بوت چرمی میپوشه. به تمام رنگهاش. به همه اون وقتهایی که یکی پیامهاش رو جواب نداد. به هر دکمهای که روی کتش دوخت. به اون شبی که دستگیر شد. به همه وقتهایی که روی یه پشتبوم حس کرد بخشی از یک بینهایته. به تمام مزههای بستنیایی که خورد. به گریههایی که برای هواپیما کرد. به وقتی که دست یکی رو محکم موقع شعار دادن فشرد. به همه روزایی که از تخت بیرون نیومد. به وقتایی که نمیدونست چرا داره مینویسه. به تیشرتی که موقع فرار به دختری که پینتبال لباسش رو رنگی کرده بود، داد. به همه آدمای اشتباهی که بهشون اعتماد کرد. به همه آغوشهایی که براش امن بود. به همهی چهار سال. به هر تیکه از این دوره. چک کردن بدنش که به اندازه کافی خاطره روی پوستش تهنشین شده باشه. به باور به اینکه همه اینا رو دوباره انجام میده. که اگه برگردم به روز اول خوابگاه ستاره دوباره تمام تصمیمهای اشتباهم رو میگیرم، خودم رو دوباره زیر تمام اتوبوسها میندازم و باز به بقیه اجازه میدم شکستگیهام رو باندپیچی کنن. از هیچی پشیمون نیستم و این چهار سال نذاشت بزرگ بشم و به اندازه بیست و سه سال زندگی گیجم ولی هیچ بالغ شدنی رو به اینجایی که بهش رسیدم، نمیفروشم.
https://t.me/ChinawhiteTheStreetRatPusher/39698
سلام identity theft is not a joke ببخشیدا
(آنون مو به موی چیزی که داری میگذرونی رو دارم میگذرونم البته به غیر از گرمازدگی و پیامت اون طرف کاناپه که احساس لفت اوت بودنم این چندسال اخیر همیشه اونجا میشینه رو قرق کرد احساس جاماندگیم قهر کرد و رفت)
ChinaWhite
۷۶ کیلو شدم انقدر توی عید نوشابه خوردم هوا گرمه گرمازده شدم قهوه درست کردم خنک شه بخورم فشار خونم بره بالا سرم داره گیج میره و یکم حالت تهوع دارم پریودم نزدیک دو ساله که تنظیم نیست حالا هم منتظرم میمی درد بگیرم تا پریود بشم ۲۱ سالمه و هنوز پشت کنکورم ولی هنوز زندگی رو دوست دارم و امیدوارم بهتر بشه
If you find it out
soon or late you'll lose your mind
You'll get a mind scrambling disease no matter what you do
But not by accident
It's all a part of the plan
The most important rule of the plan is that nobody is supposed to know the truth
و خدا جایی سر شوخی رو باهات باز کرد که داری این پیام رو به زبون فارسی برای یه فارسیزبان دیگه مینویسی واسه همین خیلی روش حساب نکن.
ساژا من دیگه نمیتونم تحمل کنم حس میکنم زندگیم تموم شدهست و صرفا دارم درجا میزنم کاش خدا یه ادم خوب سرراهم بذاره و جالب اینه که خدا همیشه منو به هیجاش نمیگیره کیرشم نیستم
سریال undone میگه مثل آسمون باش و بذار احساساتت مثل جریان آب و هوا بگذرن.