مصدق و کشتن رزم آرا
[نگاهی به تحلیل زنده یاد محمد امینی]
این ادعا که فداییان اسلام در هماهنگی با مصدق و یا جبهه ی ملی اقدام به ترور رزم آرا کرده اند، در کتاب ارزنده ی
سوداگری با تاریخ به قلم زنده یاد محمد امینی نیز مورد بررسی قرار گرفته است. این کتاب ردیه ای بر کتاب
آسیب شناسی یک شکست اثر علی ميرفطروس است.
امینی می گوید "
این ادعا که گویا دکتر مصدق و یا نمایندگان او در پی برنامه ریزی محرمانه برای کشتن رزم آرا همکاری داشته اند، برای گم کردن ردپای دیگران در کشتن رزم آرا بوده است که گوشه هایی از آن، در جریان بازپرسی و محاکمه نواب صفوی در سال ۱۳۳۴ آشکار شده است."[سوداگری با تاریخ - ص ۱۸۹]
و منظور او از
دیگران البته، "
دربار" است. امینی اضافه می کند "
از بازجویی های نواب صفوی پس از آخرین دستگیری اش در سال ۱۳۳۴، پیدا است که پنج سال پس از کشته شدن رزم آرا، بازجویان به دستور بالادستی ها، در سودای پیوند دادن مصدق و دیگر رهبران جبهه ملی با ترور نخست وزیر پیشین، کوشا بوده اند."[همان، ص ۱۹۱]
زنده یاد امینی پس از آنکه بدقت تناقضات و اشکالات روایات متاخر مربوط به نشست مشترک رهبری و برخی از اعضای فداییان با برخی از اعضای جبهه ملی را در معرض دید و داوری خوانندگان منصف قرار می دهد، به موضوع مهم مسئولیت و مشارکت دربار در خصوص این ترور می پردازد که از هر نظر مهم و قابل توجه است، بویژه گزارشی که در این مورد از زبان سرتیپ دفتری در گفتگو با حبیب لاجوردی[پروژه تاریخ شفاهی هاروارد] نقل کرده، اهمیتی فوق العاده دارد.
با این حال اثبات این فرضیه [
باز کردن پای جبهه ملی به پرونده قتل رزم آرا با هدف گم کردن ردپای دربار در آن] به شواهدی نیاز دارد که در کتاب و مبحث مربوطه یافت نمی شود اگرچه آنقدر واجد اهمیت هست که دستمایه ی یک پژوهش مستقل قرار بگیرد.
همچنین یک چنین پژوهشی نمی تواند خود را از پاسخ دادن به این سوال برکنار بداند که انگیزه ی نواب و فدائیان از همکاری آگاهانه یا ناآگاهانه (تحلیل زنده یاد امینی در این باره ساکت است) با این پروژه چه بوده در حالی که در پایان هیچ امتیاز و تخفیفی را نیز نصیب نبردند!
این نیز پرسیدنی ست که چرا زنده یاد امینی، ماجرای دیدار نواب با شاه در مورد رزم آرا را که از قول سرهنگ شایانفر -وکیل تسخیری نواب- نقل شده، به شکلی گزارش کرده که انگاری شایانفر در یک گفتگوی خصوصی با نواب شنونده ی آن بوده است[سوداگری با تاریخ، ص ۱۹۷]
حال آنکه نواب جریان این دیدار را در دادگاه بر زبان آورد که موجب شد تا رئیس دادگاه بلافاصله زنگ ختم جلسه را بصدا در بیاورد.
شایانفر می گوید بعد از ۲۴ ساعت و تشکیل دوباره دادگاه، از نواب پرسیدم که پس از تعطیلی دادگاه بر تو چه گذشت که نواب گفت بعد از خروج از دادگاه، به اتاق دادستان (آزموده) احضار شد و به سبب نام بردن از شاه، مورد توهین و پرخاش قرار گرفت و همانجا به شلاق بسته شد! [اسرار قتل رزم آرا، محمد ترکمان، ص۴۸۲]
مقصود این است که نواب در بازجویی ها و دفاعیات سال ۳۴ هم پای جبهه ملی را به پرونده قتل رزم آرا باز کرد و هم پای شاه را: "...شاه در جواب وجود فساد را قبول کرد اما همه ی تفصیرها را متوجه رزم آرا کرد،
یعنی تلویحا با کشتن رزم آرا موافقت کرد."[همان]
آن جمله ی آخر که برجسته شده است، در روایت زنده یاد امینی نیامده و من آن را از این جهت آوردم که نشان بدهم دست کم طرح معاونت جبهه در قتل رزم آرا از سوی نواب در بازجویی های نوبت دوم نمی تواند با انگیزه ی پنهان کردن نقش شاه و دربار در این ماجرا صورت گرفته باشد.
و نکته ی آخر این که زنده یاد امینی، بطور کلی دیدار برخی از اعضای جبهه با نواب در منزل آقای آقایی را چنانکه در خواندنیها[سال شانزدهم، شماره ۱۷] گزارش شده، رد می کند. به نظر امینی "
در آن روزگار پس از ۲۸ مرداد، خواندنیها نمی توانسته ۱۸ نوشتار را از زبان کشندگان هژیر و رزم آرا، بدون پذیرش فرمانداری نظامی و دستگاه محرمعلی خانی به چاپ رساند."[سوداگری با تاریخ، ص۱۹۴]
من اما بر این نظرم که اگر نه با هویت عضویت در جبهه ملی و به نمایندگی از آن، دست کم برخی از اعضا با هویت شخصی و یا به عنوان وکیل اقلیت، در منزل آقای آقایی با نواب دیدار کرده اند و این حتی پیش از ۲۸ مرداد ۳۲ هم گزارش شده است.
بویژه نگاه کنید به یک گزارش فشرده از سخنرانی نواب در ۵ تیرماه همان سال که یک مامور مخفی دولت مصدق آن را تهیه کرده و در آن، نواب از دیدار با بقایی، مکی و فاطمی در منزل آقای آقایی سخن گفته است. این گزارش البته به محتوای این دیدار اشاره نمی کند.[فدائیان اسلام به روایت اسناد، جلد دوم، ص ۴۹۴]
اما چنانکه قبلا نیز گفته ام [
چنین عزیز نگینی]، این که بتوان سطح این دیدار را به یک دیدار رسمی میان دو سازمان برای اخذ تصمیم در خصوص ترور رزم آرا ارتقاء داد، پایه و اساس محکمی ندارد.
@hamidrezaabedian