اینبار دلم پر شده بود از نم نمِ بارون و برگهای زرد تو دلم میریخت.
اینبار اشکی روی گونه م نشست که از غم و غصه نبود
اینبار پرواز رو در ارتفاع بیشتری حس کرده بودم..
•پایانِ فلش بک•
با تموم شدن حرفام به امیر نگاه کردم و گفتم:
+ خاطراتِ با تو به چندتا جمله محدود نمیشه امیر.
این خاطره ای که گفتم فقط بخش کمی از حال و هوای اون روزاست
متاسفم که همیشه یه طرفِ نبودنِ بابا فرهادت به من برمیگرده و خاطراتمون بخاطر وجود من تلخ میشن.
لباش چندباری تکون خورد تا چیزی بگه اما هربار پشیمون شد و چیزی نگفت.
شاید اون جملهای که بتونه حرف دلشو بیان کنه؛ پیدا نمیکرد
بدون گفتنِ چیزی محکم تر از قبل بغلم کرد .
بینی شو وارد موهام کرد و عمیق بویید عطری رو که همیشه ازش حرف میزد و من هیچ وقت تو وجود خودم حسش نکردم.
_ من رهام
من حاضرم چندبار بمیرم برات
چندبار زنده بشم و دوباره باهات زندگی کنم و باز بمیرم برات.
این کصشرای عاشقانه هم که میگن اگه دوسش داری بخاطرش زندگی کن حالیم نیست. من فقط میخوام برات بمیرم.
من دوست دارم دوباره ۷ ساله بشم و از ۷ سالگیم عاشقی کنم باهات
دوست دارم به اندازه ی تک تک روزهایی که ازت دور بودم برات جون بدم و جون بدم..
انگشتمو روی لبش قرار دادم و نذاشتم ادامه بده
+ شهریار میگه: با چشم تو
از هر دو جهان گوشه گرفتیم
مائیم و تو
ای جان که جگر گوشه مایی..
میگم شاید باید از شهریار تقلید کنم و به تو بگم جیگر گوشه؟
بگم جیگر گوشه حرف از مُردن نزن
اصلا کلمهء مرگ و کنار خودت نیار؛
نیار جیگر گوشه.
زیر لب آروم گفت:
تو نمیدونی که مُردن برای تو می اَرزه.
ولی باشه؛ دیگه نمیگم عشقه امیر
چند ثانیه که گذشت یهویی گفت:
_ خیلی بهتر از توله س
سوالی بهش نگاه کردم
لبخندی بخاطر گیج شدنم زد
_ جیگر گوشه خیلی بهتر از تولهست
+ اع یعنی جگرگوشه رو بیشتر دوست داری؟
_ اره خیلی بیشتر
+ باشه توله؛ بهت میگم جیگر گوشه
_ ولی تو همین الان بهم باز گفتی توله
+ دوست داشتم مشکلی داری؟ دخالت بیجا؟
_ خیلی بی شرفی رهام
+ جیگر گوشه..
_ جانم
+ میدونستی تولهی منی؟
ضربه ای به بازوم زد و گفت:
_ کیرممم تووت
+ توله
_ صدام نکن
+ توله ی من کیه
اخی توله رو نگاه چه اخم کرده
_ بسههه
+ توله توله توله تول...
از بغلم دراومد و روی شکمم نشست.
دستاشو که رو دهنم گذاشت نتونستم ادامه بدم و زدم زیر خنده.
صدای فحش دادناش با خنده هام قاطی شده بود
صداهایی که دوست نداشتم هیچوقت توی خونهمون تموم بشه.
دوست داشتم تا ابد کنارم باشه. امیری که واقعا جگرگوشهء من بود..
بین خنده هام و بالا پایین پریدنش تا دهنمو ببنده یهو ایستاد
با لحن پر از شیطنتش و در حالی که داشت بازخواستم میکرد پرسید
_ راستشو بگو چند بار دستمالیم کردی تو بچگی ؟؟
+ دو سه تا تجاوز ناموفق داشتم و کلی مالیدنه موفق
_ رهامممم
واقعا؟
صدای خنده هام دوباره پیجید که امیر بلند گفت زهرمار
+ معلومه که نه توله
انقدر هم حشری و بی وجدان نبودم.
خنده مو قورت دادم و تو همون حالتی که روی شکمم نشسته بود دستمو به موهاش نزدیک کردم
موهای بهم ریخته شو نوازش کردم و به پشت گوشش هدایت کردم.
+اونموقع ها انقدر ضعیف و لاغر بودی که میترسیدم محکم ببوسمت حتی.
مثل الان قوی نبودی که.
الان دیگه زور جسمم بهت نمیرسه
اونموقع زور روحم
مگه میشد تو رو اذیت کنم؟
تو مثل برگ بودی
مثل شیشه
تو مثل قطرهی بارون لطیف بودی
_ الان دیگه لطیف و دوست داشتنی نیستم ؟
زمخت شدم ؟
مثل برگهای تیز و بُرنده شدم ؟
+ الانم همونی
حداقل برای من همونی
دیدی بچه ها هرچقدر بزرگ میشن بازم واسه پدر مادرشون بچهان؟
خنده داره ولی تو هم واسه من همینی.
_ تو زیادی امروز قشنگ حرف میزنی تو زیادی خوبی؛ وگرنه من که بی جنبه نیستم مگه نه؟
بی جنبه نیستم ولی الانه که قلبم بترکه از هجوم حس عشق و جنونش به تو
لبخندی بهش زدم
از روی شکمم بلند شد و سرشو با فاصلهء نزدیکی مقابل صورتم روی بالشت قرار داد
صورتمو به صورتش نزدیک کردم
لبمو بدون حرکت و فقط مماسِ لبش قرار دادم
بدون هیچ فشار و بدون خوردن لباش
دوست داشتم فقط آروم لمس کنم پوست لب شو.
دوست داشتم لبم و روی تک تک اجزای صورتش چند ثانیه بزارم و فقط لمسش کنم..
اما اون تحمل نکرد
اون خودداری حالیش نبود
اون زودتر از من دلش بی قرار شد
اون عشق پرشوری داشت و من پیر شده تو مسیرِ عشقش
با صدا و خشن لبمو میبوسید و من فقط چشمامو بسته بودم
دردی نداشت این بوسهء خشن
آرامش بود و آرامش
امیر بود و دوباره پرواز
پرواز و اوج گرفتن تا ارتفاعی که هیچکس بهش راه پیدا نکرده بود.
🌼
🌼🌼
🌼🌼🌼