cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

مخزن گروه سیری در آثار و افکار مولانا

مخزن و آرشیو پست های گروه سیری در آثار و افکار مولانا برو اولین پست : https://t.me/mazhzan_molana/3

Больше
Рекламные посты
888
Подписчики
-124 часа
-17 дней
+3230 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

غزل ۳۱۶ حافظ زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم طره را تاب مده تا ندهی بر بادم یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم قد برافراز که از سرو کنی آزادم شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه شور شیرین منما تا نکنی فرهادم رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس تا به خاک در آصف نرسد فریادم حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی من از آن روز که دربند توام آزادم 🎙 #محمدرضاکاکائی ۱۸ خرداد ماه ۱۴۰۳ خورشیدی
Показать все...
4_5987764342878115181.ogg1.38 MB
رو آن ربابی را بگو مستان سلامت می‌کنند وان مرغ آبی را بگو مستان سلامت می‌کنند وان میر ساقی را بگو مستان سلامت می‌کنند وان عمر باقی را بگو مستان سلامت می‌کنند وان میر غوغا را بگو مستان سلامت می‌کنند وان شور و سودا را بگو مستان سلامت می‌کنند ای مه ز رخسارت خجل مستان سلامت می‌کنند وی راحت و آرام دل مستان سلامت می‌کنند ای جانِ جان، ای جانِ جان، مستان سلامت می‌کنند ای تو چنین و صد چنان، مستان سلامت می‌کنند اینجا یکی با خویش نیست،مستان سلامت می‌کنند یک‌مست این‌جا بیش‌نیست،مستان سلامت‌می‌کنند ای آرزوی آرزو مستان سلامت می‌کنند آن پرده را بردار زو مستان سلامت می‌کنند مولانا درود احترام جناب استاد بزرگوار ؛روز تان دلپذیر❤️🕊
Показать все...
صنما چونک فریبی همه عیار فریبی صنما چون همه جانی دل هشیار فریبی سحری چون قمر آیی به خرابات درآیی بت و بتخانه بسوزی دل و دلدار فریبی دل آشفته نگیری خرد خفته نگیری تو بدان نرگس خفته همه بیدار فریبی ز غمت سنگ گدازد رمه با گرگ بسازد رمه و گرگ و شبان را تو به یک بار فریبی چه کنم جان و بدن را چه کنم قوت تن را که تو جبار جهانی همه بیمار فریبی قمر زنگی شب را تو کنی رومی مه رو همه کوران سیه را تو به انوار فریبی همه را گوش بگیری شنوایی برسانی همه را چشم گشایی و به دیدار فریبی تو نه آنی که فریبی ز کسی صرفه بجویی تو همه لطف و عطایی تو به ایثار فریبی تو صلاح دل و دینی تو در این لطف چنینی که کمین خار فنا را سوی گلزار فریبی مولانا
Показать все...
مولانا   خود را به حِیَل دَراَفْکَنم مَست آن جا تا بِنْگَرم آن جان و جهان هست آن جا یا پای رَسانَدم به مَقصود و مُراد یا سَر بِنَهَم هَمچو دل از دست آن جا
Показать все...
به شوق لعل جان بخشی که درمان جهان با اوست چه طوفان می کند این موج ِ خون در جان ِ پُر دردم وفاداری طریق عشق مردان است و جانبازان چه نامردم اگر زین راهِِ خون آلود برگردم در آن شب های طوفانی که عالم زیر رو می شد نهانی شبچراغ عشق را در سینه پروردم برآر ای بذر پنهانی سر از خواب ِِ زمستانی که از هر ذره ی دل آفتابی بر تو گستردم ز خوبی آب پاکی ریختم بر دست بدخواهان دلی در آتش افکندم،سیاووشی برآوردم چراغ دیده روشن کن که من چون سایه شب تا روز ز خاکستر نشین ِ سینه آتش وام می کردم #هوشنگ_ابتهاج
Показать все...
‏مطالب عرفانی به بیان ساده مطلب ششم : دعا از دیدگاه قران ، ائمه اطهار ، عرفان و مولانا قسمت دهم و پایانی . #مسعود_لواسانی 🌺
Показать все...
1.71 MB
Фото недоступноПоказать в Telegram
یارم چو قدحْ به دست گیرد بازارِ بُتانْ شکست گیرد هر کس که بدیدْ چشم او گفت کو محتسبی که مست گیرد؟ در بحرْ فِتاده‌ام چو ماهی تا یار مرا به شَست گیرد در پاشْ فِتاده‌ام به زاری آیا بُوَد آن که دست گیرد؟ خُرَّم دلِ آن که همچو حافظ جامی ز مِیِ اَلَست گیرد    حافظ درودی مالامال از مهر پیشکش شما اهالی اهل دل طلوع عشق و زندگی بر شما فرخنده باد طلوع های فراوانی را شاهد ، و یا خواهیم بود، و نیز شاهد غروب هایی بودیم ، که هیچ نام‌ و نشانی از آن ها نيست کاش تمامی لحظات طلوع و غروب آدمی با عشق سپری گردد تن تان روئین و حال دلتان مملو از عشق به زندگی باد
Показать все...
✳️ «مهرگیاه» در اشعار حافظ شیرازی « سبزهٔ خطّ تو دیدیم و ز بستان بهشت به طلبکاری این مهرگیاه آمده‌ایم » حافظ ❇️ مهرگیاه: گیاهی است افسانه‌ای که در اساطیر ایرانی آن را با ریواس مربوط ساخته‌اند که در هزارهٔ هفتم پس از آنکه تناسل پدید آمد، مشیه و مشیانه (مهر و مهریانه: مهر گیاه: نخستین زن و مرد زاده شده از گیاه) زاده شدند. شکل ظاهریِ ریشهٔ آن شباهت به هیکل آدمی دارد، یعنی تنه و دو پا و به همین جهت افسانه‌هایی دربارهٔ آن رواج یافته است. (دهخدا، لغت نامه و امثال و حكم) ◀️ بعدها، قدما معتقد شدند که هر کس اندکی از آن گیاه را با خود داشته باشد، دیگران محبت آن شخص را در دل می‌گیرند و دوستدار وی می‌شوند مثل مهرهٔ مار مهربانی ز من آموز و گرم عمر نماند به سر تربت سعدی بطلب مهرگیاه سعدی در بیت حافظ و ابیات زیر، در صفت سبزهٔ خطِ معشوق، آن را به مهرگیاه، مانند کرده‌اند: سبزهٔ خطّ تو دیدیم و ز بستان بهشت به طلبکاری این مهرگیاه آمده‌ایم #حافظ جمال‌الدین سلمان (سلمان ساوجی) می‌فرماید:   رخ تو چشمهٔ مهر است و گرد چشمهٔ مهر دمیده سبزهٔ خطت مگر که مهرگیاست ...... به گرد چشمهٔ لعلت دمیده مهر گیاه تو عین آب حیاتی علیک عین الله ❇️ منابع دیوان سلمان ساوجی به اهتمامِ منصور مشفق، انتشارات صفی‌علیشاه، چاپ دوم ۱۳۶۷، قصاید. انیس‌العشاق، شرف‌الدین محمدبن حسن رامی (متوفا ۷۹۵)، به اهتمامِ دکتر محسن کیانی (میرا)، چاپ اول ۱۳۷۶. انتشارات روزنه، باب هفتم (در صفت خط)، ص ۵۸. ✍تحقیق و گردآوری: محمدرضاکاکائی ۱۸ خرداد ۱۴۰۳ خورشیدی @molavi_asar_o_afkar @hafez_e_shirin_sokhan
Показать все...
اصطلاحات مثنوی : دفتر چهارم ذُریّات : جمع ذریّه است به معنی فرزند و نسل . حُجره : به معنی اتاق و جمع آن حُجُرات و حُجَرات است . بتخانه : مولانا ، این جهان آکنده از شهوات حیوانی را به بتخانه تشبیه کرده است که هم پیامبران در آن منزل دارند و هم کافران . اما پیامبران ، بت شهوت را شکستند و کافران ، بنده و اسیر شهوت شدند . رگ : کنایه از بنیاد و صمیم وجود است زیرا که رگ سبب انتقال خون و حیات در تمام بدن است . دود برآوردن : کنایه از آتش زدن و نابود کردن است . شرق : برآمدن آفتاب ، تابیدن آفتاب ، جای برآمدن آفتاب ، مشرق . مرغ پَر اِشکسته : برخی از شارحان مثنوی می گویند : مرغ پَر اِشکسته ، کسی است که به جبر محمود عقیده دارد  و بال هستی موهومش در نیل به بارگاه حق تعالی ، فانی و مُنکَسِر ( شکسته ) شده است . در جبر محمود ، فاعل حق تعالی است و اعمال و افعال از سوی حق صادر می شود ولی در جبر مذموم‌، اعتقاد بر غیر حق است و اختیار را از خود می دانند . سالون : جمع سالی است به معنی فراموشکار ، سرگرم ، خرسند و بی غم . اِحتراز : خویشتنداری ، خود را از چیزی حفظ کردن ، پرهیز نمودن . اَشراط : جمع شرط به معنی علامت و نشانه . #مسعود_لواسانی   🌺
Показать все...
عرض سلام  ، ادب و احترام دارم خدمت شما دوستان عزیز و توجهتان را به قسمت سوم مطلبی در باره‌ی رمز و راز قتل زرگر در داستان پادشاه و کنیزک ، جلب میکنم 🌺 بیت ۲۲۵ مثنوی : آنکه از حق یابَد او وحی و جواب هر چه فرماید ، بود عین صواب (شعر از مولانا  ) 🌺 چون خدا باشد معلم بر کسی راه او باشد جدا از هر کسی هر چه گوید آن بود عین صواب چونکه از ایزد همی گیرد جواب مرد حق عاری ز هر جور و جفاست حکم حق دارد به جان و بی خطاست   (شعر از مسعود لواسانی ) بیت ۲۲۶ مثنوی : آنکه جان بخشد اگر بُکشَد ، رواست نایب است و ، دست او دستِ خداست ( شعر از مولانا  ) 🌺 خالقِ جان ، حَیِّ سبحان است و بس پس روا باشد که برگیرد نَفَس نایبی گر آید از سوی خدا هر چه باشد فعل او خیر و روا حکم ایزد را کند جاری و بس گر کند روحی رها از این قفس حکم حق اجرا نمودی آن حکیم کاملی تسلیم دادار حلیم (شعر از مسعود لواسانی ) بیت ۲۲۷ مثنوی : همچو اسماعیل ، پیشش سَر بِنِه شاد و خندان پیش تیغش جان بِدِه (شعر از مولانا  ) 🌺 سر سپردن حکم ایزد را سزاست زیر تیغ عشق رفتن خود دواست چون تکامل هست او را در نظر در خط عشق حقیقی کن سفر در طریقش همچو اسماعیل باش برتر از جبریل و میکائیل باش                                   ( شعر از مسعود لواسانی ) بیت ۲۲۸ مثنوی : تا بماند جانت خندان تا ابد همچو جانِ پاکِ احمد با احد ( شعر از مولانا  ) 🌺 عاشقی را از پیمبر یاد گیر بنده‌ی او باش و فرمانش پذیر همچو او جانت هماره شاد باد از دوئیت از منی آزاد باد گر شوی تسلیم احکام خدا باده‌ی وصل آید از جام خدا                                     (شعر از مسعود لواسانی )                              #مسعود_لواسانی  🌺 ۳
Показать все...