cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

بوطیقا

اشک‌هایم پوستینِ لفظ پوشیدند... . ارتباط با من @Meem_re

Больше
Рекламные посты
224
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
+330 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

عفریتِ نوجوان‌کُش نفرینیِ حقیر کفتارِ بیوراسپ‌وشِ مغزخوارِ پیر کُشت و به داغِ تازه تسلّای داغ داد کُشت و هنوز نیست از آزارِ خلق سیر حجّاجِ پیرِ شیعه! رها کن جوان‌کُشی فرعونِ نیل‌غرقهٔ خون! زودتر بمیر! کرکس خدا نمی‌کندَت! وا بنه کمان نمرودِ کرم‌خورده! فرود آی از سریر سگ‌جان نه! زیرِ بارشِ پیکانِ کینه‌ایم چون خارپشت کرده به حلقومِ مار، گیر «بر تیرِ جورتان ز تحمل، سپر...» چرا؟ خواهیم داد پاسخِ هر تیر را به تیر صدام یا قذافی؟ فرجامِ تو کجاست؟ مقصد یکی است، گرچه نباشد یکی مسیر بالای دار و هلهلهٔ خلق زیرِ پای یا نیزه‌ای فرو شده در روزنت چو کیر؟ آونگ تا که بینمت از روده بر درخت آویز تا که بینمت از ریسمان به تیر از منبری که گُردهٔ خلق است پلّه‌اش یک روز می‌کشیم تو را عاقبت به زیر @Meem_Ra
Показать все...
💔 8👍 7 4
کشتند...
Показать все...
💔 6
مهر کسرای ذی‌فنون، شاعر ارجمند گیلان👆🏼🌹
Показать все...
5
Фото недоступноПоказать в Telegram
در معبرِ باد، پِت‌پِت فانوسم بر گوشِ گران جَلاجَلِ ناقوسم بن‌بست به ارث بردم از اجدادم تاریخِ هزار جلدیِ افسوسم... سروده: #محمدرضا_راضی نوشته: #کسرا آشکار(جلی) ۷ میل. آذر روز از آبان‌ماه ۳۷۶۱
Показать все...
💔 5👍 1 1
Фото недоступноПоказать в Telegram
دروغ بود! نشد آهِ مادران درگیر نه اشک مظلومی و نه نالهٔ شب‌گیر بگو کجاست عذابِ اَلیمت؟ این تن من! بکش! بسوز! به دارم بکش! ببند به تیر! که بیش از این نتوانم کشید بارِ حیات که بیش از این نتوانم کشید این زنجیر بقایِ نامِ تو بادا که تا ابد داده است جوازِ ریختنِ خونِ ما به مُفتیِ پیر صدا زدیم و نیامد جواب، حیّ سمیع! صدا زدیم و نیامد جواب، حیّ بصیر! سراب بودی هان! ای امیدِ بی‌معنی! دروغ بودی هان! ای خدایِ بی‌تاثیر! @Meem_Ra
Показать все...
💔 14👍 4 2
«چیستان» ◽️ شعر و صدای وحید عیدگاه طرقبه‌ای موسیقی: مهدی حسینی @vahididgah
Показать все...
چیستان.mp34.51 MB
2
Фото недоступноПоказать в Telegram
حتی اگر نباشم، این کوله‌بارِ آه چون تودهٔ بزرگِ نبارنده‌ای، سیاه در انتظار لحظهٔ بشکوهِ انتقام با چشم خیس می‌کند از آسمان نگاه حتی اگر بمیرم، از خاکِ مدفنم خواهد دمید بوتهٔ خاری سیاه‌سار وآن تیغ‌های کوچکِ زَهراب‌شُستِ بغض خواهد خلید خاطرشان را خدنگ‌وار.... ای خون‌تان شتک زده بر خاطرِ زمین! و ای نام‌تان بلندتر از قامتِ زمان! گیرم سیاه‌چالِ عدم را شوم مقیم دستِ اجل زُدایَدَم از خاطرِ کسان گیرم ز سرمه‌دانِ قضا جرعه‌جرعه مرگ ریزند در وجودم و پیچد به هم، زبان گیرم که مورخانه شود چشم‌خانه‌ام وز من به جا نماند، جز مشتِ استخوان رویای «روزِ داد» رهایم نمی‌کند فارغ نمی‌شوم نفسی از تقاص‌تان 📌 تعبیر «ابر نبارنده» را اول‌بار از استاد عیدگاه شنیدم @Meem_Ra
Показать все...
14
#مهر خورشیدِ نیم‌روزیِ آغازِ مهرماه با تابشِ اُریب خود از درزِ پنجره آرام سر گذاشته بر ساقه‌های ناز گرمِ نوازشِ گلِ قالی است، یکسره خود را کشانده تا وسطِ فرش، دست نور در پیچ‌وتابِ هرز، غباری در آن میان گیج و رها گذاشته پا در مسیرِ هیچ نه عزمِ خاک دارد، نه رو در آسمان با هر دمی و بازدمی می‌جهد ز جای بی‌اختیار دور خودش چرخ می‌زند تا باز ارتعاشِ هوایِ اتاق، کِی در رقص بی‌ارادۀ بعدیش افکند وقتِ غروب، می‌شود از دیده‌ها نهان بودش طفیلِ تابشِ خطی است، ز آفتاب شب‌ها نه پرده راست از او آگهی، نه فرش گویی که هیچ‌گاه نبوده است در حساب تقدیرمان چقدر شبیه هم است، نیست؟ دو «هیچ» ، دو رها شده در قلزمِ بقا از منتهی‌الیهِ ندانم‌گهِ عدم هر دو هبوط کرده به ژرفای ناکجا آری، تو سرگذشت منی، قصه منی من! برگ نیم‌‌کَندهٔ سرشاخهٔ وجود آهی فرونشسته بر آیینه زمان در پیچ‌وتابِ صرصرِ پاییز، ردّ دود مانندِ ابر، با وزشِ باد آمده تا نعرهٔ دهانِ گدازانِ کوهسار در پویه‌ای که زندگی‌ام بود، تا عبث افتاده در تسلسل باران شدن - بخار این من! یکی ز خیلِ فراموشیانِ دهر از خویش رفته‌ای که به خود بازگشته‌ است بازی که اوجِ قلّهٔ قافش نشانه بود بازیِ روزگار پرش را فروشکست رودی که عزمِ سُفتنِ کوهِ زمانه داشت اینک نگاه کن که چه مردابِ ساکتی است سیلی‌خور کلوخه و ریگ است، آن‌که سنگ عمری ز سهم‌گینی سیلی‌ش می‌گریست... آری منم! جراحتِ ناسورِ زیستن بستوه از این توالی افسوس، چون غبار ای آفتابِ مایلِ پاییز، رو بگیر وقتِ عزیمت است، به یلدا رسید کار... @Meem_Ra
Показать все...
Attache

10
Фото недоступноПоказать в Telegram
شب ستاره را شکست، دیدم و گریستم مرگ حلقه می‌تنید، سوگ‌چامه ریستم بزدلانه در حصارِ امنِ شعر زیستم تف به من که غیر چند واژه، هیچ نیستم... سراینده: #محمدرضا_راضی خوشنویسی: #کسرا اندازه کار: ۵۰×۳۵ قلم چلیپای ۳ میل. ۳۷۶۱/۷/۷ #چلیپا #نستعلیق
Показать все...
10
مهربانی شاعر ذی‌فنون، کسرای گیلانی ارجمند 🌹 👇
Показать все...
1
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.