ڕاسپاردە

گفتار قرآنی گویی از دل می‌جوشد و لبریز است از زندگی روزمره و رخدادهای تاریخی که محمد(ص) طی بیست سال در آنها نقش اصلی داشت. در نتیجه عقل موجود در قرآن، عقلِِ عملی و تجربی است(یعنی معطوف به رویدادها و مشکلات هر روزی و واکنش به آنهاست). این عقل جوشان و خروشان است، درست مانند زندگی. عقل سرد تأمل‌گر و استدلالی و برهانی(به شیوه مثلا گفتار فلسفی) نیست. به همین دلیل دانش تفسیری که تأثیر پذیرفته از فلسفه ارسطویی بعدها در بصره و بعد در بغداد پدید آمد، مفهوم عقل به معنای منطقی و استدلالی را بر قرآن فرافکند. این خطاست، چون چنین چیزی در قرآن نیست. مسلمانان معاصر نیز درست در همین دام افتادند و حتی در قرآن به دنبال اتم شناسی گشتند! این قرائت ِ فرافکنانه قرآن است، نه قرائتی هماهنگ با زمان نزول وحی. چیزی را بر قرآن افکندند که در آن نیست. به اصطلاح زبان شناسان امروزی قرائت من قرائت به روش "هم_زمانی "(synchronic) است. به این معنا که همه چیز را فراموش می‌کنم و قرآن را در عصر نزول قرار می‌دهم، یعنی در محیط عربی و بَدَوی و شهری قرن هفتم میلادی. این نص قرآن نیست که مفهوم ارسطویی یا مفهوم فلسفی مدرن عقل و نیز اکتشافات علمی و فیزیکی جدید را در بر نداشته باشد. قرآن کتاب دینی عظیمی است، نه کتابی در دانش جغرافیا یا تاریخ یا اتم یا زیست شناسی و ... ولی غیرتمندی افراطی مسلمانان موجب می‌شود دوست داشته باشند همه این‌ها در قرآن وجود داشته باشد. اکنون وقت آن رسیده که مسلمانان قرآن را "قرائت" کنند تا به حقیقت آن راه یابند و چیزی که نمی‌خواهد بگوید را بر دهان آن ننهند. وقت آن رسیده که از فرافکنی شهوات و امیال سیاسی خود بر قرآن دست بردارند تا آن را پیش از هر چیز، کتابی دینی بدانند و نه چیز دیگر. موسم آن است که آن را بر بافت  زبانی واقعی آن که بر نماد‌های درخشان و استعاره‌های زیبا و جوشان استوار است ببینند. نماد‌ها و استعاره‌هایی که خرد را خیره می کند( سرِّ بُهت قریشیان همین بود، با آنکه با محمد(ص) دشمن بودند و به او تهمت می‌بستند که شاعر و دیوانه است...). در نتیجه گفتار مجازی یا رمزی را نمی‌توان به معنایی یک سویه تقلیل داد و مانند فقیهان و متکلمان و مفسران کلاسیک آن را در قالب‌هایی جامد زندانی کرد، کاری که آنها در دوران خود برای پاسخ به نیاز‌های جامعه خود انجام می‌دادند. ولی آنها چون معنای استعاری را به معنای واژگانی تحویل می‌کردند، فکر می‌کردند به تمام معنا دست پیدا کرده‌اند، در حالی که چنین نبود، آنها تنها معنا را محدود کردند و به نسل‌های بعدی چنین وانمودند که گویی این معنا تنها معنای ممکن است. (آیات تشریعی به تنهایی گواه این امرند). محمد ارکون (فيلسوف بزرگ اسلامي معاصر) گفت و گوی "نقد عقل اسلامی و خدا" @rasepardeh

تلاوت سوره‌ی الرحمن‌ با صدای شهید سید قطب رحمه الله https://t.me/AZADANDISHI93

✍️ امام محمد غزالی : زنهار تا خود را آراسته و پیراسته نسازی، به اصلاح دیگران مپرداز. تا خود، مار در گریبان داری از دیگران چه دفعِ مگس می‌کنی؟ مَثَلِ تو همان است که افعی در جامه دارد و بادبیزن بدست گرفته مگس از دیگران می‌پراند. استاد جلال الدین همایی غزالی نامه / ص۱۷۱ @rasepardeh

✍️ امام محمد غزالی : زنهار تا خود را آراسته و پیراسته نسازی، به اصلاح دیگران مپرداز. تا خود، مار در گریبان داری از دیگران چه دفعِ مگس می‌کنی؟ مَثَلِ تو همان است که افعی در جامه دارد و بادبیزن بدست گرفته مگس از دیگران می‌پراند. 👤 استاد جلال الدین همایی 📗 غزالی نامه / ص۱۷۱ @rasepardeh

✍️ امام محمد غزالی : زنهار تا خود را آراسته و پیراسته نسازی، به اصلاح دیگران مپرداز. تا خود، مار در گریبان داری از دیگران چه دفعِ مگس می‌کنی؟ مَثَلِ تو همان است که افعی در جامه دارد و بادبیزن بدست گرفته مگس از دیگران می‌پراند. 👤 استاد جلال الدین همایی 📗 غزالی نامه / ص۱۷۱ @rasepardeh

#معماری #مسجد_شافعی #کرمانشاه مسجد جامع شافعی مسجد جامع اهل سنت در شهر کرمانشاه است که در سال ۱۳۲۴ تأسیس شده‌است. این مسجد زیبا در ۱۰۶۰ متر مربع زیر بنا ساخته شده که از معماری فوق‌العاده زیبا و خالص اسلامی بهره‌مند گردیده و شما در بازدید از این مسجد زیبای کرمانشاه الگویی را می‌بینید که از مساجد کلاسیک عثمانی الهام گرفته شده است. گنبد و نیم گنبدهای عظیم بلند و استوار مشجد شافعی کرمانشاه به همراه مناره‌های قلمی نوک تیز، تزیینات و جزئیات نقاشی‌های داخل بنا، کتیبه‌هایی به خط طغرا، ستون‌های قطور و فضای مرکزی مرتفع زیر گنبد، همه نماینگر بارز این نمونه مساجد هستند که هرکسی را به یاد معماری زیبای مساجد کشور زیبای ترکیه می‌اندازند. سازه این مسجد بیشتر فلزی است و از نوع سیستم طاق ضربی ساخته شده و نمای خارجی بنا با سنگ تراورتن سفید پوشش یافته است. مسجد شافعی در کرمانشاه از گنبد و مناره قدیمی و دو مناره ساده فلزی طلایی رنگ که ارتفاعی در حددود ۹ متر دارند، تشکیل شده است که در بالای ساختمان مسجد نصب شده است. @rasepardeh

تا وا کاسین بۆ وان خاسین. ئەوان دەترسن تێ بگەین، لە داو بەربین و پێ بگەین. تا بێ فکر و بیر نه‌به‌رین، تا له خۆمان بێ خه‌به‌رین، بۆ وان مانگاین، ئه‌سپین، کەرین، بارەبەریــن، شیرمان دەخۆن؛ بارمان ده‌کەن؛ سوارمان دەبن؛ غارمان دەدەن؛ لە سەد بەرد و دارمان دەدەن. ـ تا دەخۆی بخۆ! قەڵەو بە! بۆ کاری بێگار پتەو بە! ـ ئەبینی؟ ـ هیچ! ـ ئەژنەوی؟ ـ هیچ! ـ چ دەبینی؟ ـ بەژن و باڵای رێکی ئاغا لە وەتاغا، لە قۆناغا... یەک‌لە پەنای‌خاڵ‌وسیفری بێ‌بڕانەوە ✍نوسەر: عه‌لی شه‌ریعه‌تی 📝وەڕگێر: مامۆستا هەژار 🆔 @eslahe

✍️ دکتر قربان عباسی 🖊 خدا را از دست کشیشان نجات دهید! در میان نویسندگان غرب نامهای درخشانی حضور دارند و بدون تردید هنریک یوهان ایبسن تک ستاره درخشان در آسمان شب ادبیات غرب است. نویسنده مدعیان تخت و تاج، مرغابی وحشی، پیرگینت، خانه عروسک، برگشتگان از آن دنیا و البته هدا گابلر و پرآوازه تر از همه، دشمن مردم که باید بارها و بارها با تأنی خواند و آموخت. برای شناختش باید از این جمله خودش بهره برد: «من در بهترین لحظاتم براند هستم». اما براند کیست؟ که او را به عنوان کتابش برگزیده است؟ و چه می توان از او آموخت؟ براند مردی است حقیقت طلب. اهل سازش نیست. مردی است از درون آزاد و رها. فردی وارسته و گریزان از هر نوع تعلقات که ریسمان به پایش بندند. براند در واقع سکولاری است در جامه کشیش. برای آگاه کردن مردم عوام ناگزیر است به جامه ای درآید که عامه دلبسته اش هستند، چه از سر جهل و چه از سر ترس. در همین کتاب براند خطاب به اِجنار که دوست نقاش اوست، می گوید: «تو ملکوت خداوند را به چهار دیواری کلیسا محدود می کنی. ملکوتی که از قاف تا قاف گسترده است. تو زندگی را از ایمانت جدا می کنی و نمی خواهی ایمانت را زندگی کنی. چرا که به خدایی نیاز داری که یک چشمش را می بندد، چنین خدایی رو به زوال است، چونان نسلی که می پرستدش. خدای من توفان است، حال آن که خدای شما نسیمی ملایم است». پیامش مشخص است. نمی توان شیفته خدایی معامله گر بود. خدایی که توجیه گر شر و رفتارهای غیراخلاقی ما باشد. در بخشی از داستان خطاب به مادرش می گوید: «روحی که خدا در تو به ودیعه گذاشت بر باد دادی. تو به صورت الهی زاده شدی، اما آن صورت الهی را به کثافت کشیدی. در زمان مردنت به عنوان کشیش به شرطی بالای سرت حاضر خواهم شد که تو از هرچه که به دنیا وابسته ات کرده، چشم بپوشی و خالی از تعلقات دنیوی مرگت را پذیرا شوی». در واقع پیام ایبسن از زبان براند خطاب به همه ماست، به همه ما مومنان خودفریب که تصور می کنیم خداوند ما را به شکل خویش آفریده است. این درست! اما این که اذعان نمی کنیم این صورت زیبا را در سایه خودخواهی و ماده پرستی و تعلقات پست دنیوی به لجن کشیده ایم و حقیقتش را مخدوش کرده ایم، برای او و شخصیت نامی اش امری است غیرقابل تحمل. براند خطاب به همسرش اگنس می گوید: «با تو عشق آمد، تا قلبم را گرما بخشد. من هرگز پیش از آن عشق را نشناخته بودم، پدر و مادرم هرگز به من محبت نمی ورزیدند. هیچکس را توان عشق ورزیدن به همگان نیست، مگر آن گاه که در آغاز به کسی عشق بورزد». و این یادآور جمله به یادماندنی شاعر ماست که گفت: «عاشقی گر زین سر و گر زان سر است/ عاقبت ما را بدان سر رهبر است». کسی که عشق به یک تن را نیازموده است، هرگز توان عشق ورزیدن به همگان -به بشریت- را نخواهد داشت. مستبدان که عاجز از دوست داشتن ملت خویش اند، هرگز از مربای عشق به زن نخورده اند. ناممکن است کسی از حلاوت لبی نوشیده باشد و آن گاه بگذارد عقده ها او را درخود به هیولا بدل کنند. راه حل براند این است برای این که سیاستمداران به هیولا تبدیل نشوند، آنها را از همان کودکی با عشق و لذت حاصله از آن آشنا کند. او عشق را تازیانه خداوند می داند که به حروفی آتشین منقش است و با ضربه تند و سوزانش روح را بیدار می کند». براند از خدای معامله گر و تک چشم بیزار است. حرف او خطاب به همه مومنان کلیسا و البته همه باورمندان ادیان این است که دشمن واقعی که شما شیطانش می نامید، در درون ما کمین کرده است. اوست که ما را اسیر می کند. نباید روح را به او واگذار کرد. نباید خداوند را به معابد و مساجد و کلیساها محدود کرد. کلیسای ما باید بیکران باشد. دیوار نداشته باشد و صحن آن چمنزار و خلنگ زار و مرغزار و دریا و سقف آن تنها آسمان باشد. اینجاست که ایمان و زندگی با هم درخواهند آمیخت. براند درب کلیسا را می بندد و خطاب به مومنان می گوید: «بیایید روحمان را آزاد کنیم. انسان باشید. کشیش خود باشید. تقلید نکنید. سیمای پژمرده خدا را تازه کنید. کره خاکی را معبد خویش سازید». براند بر ضد مذهب مبتذل و آلت دست راهبان، کشیشان، روحانیون شیاد قیام می کند و کلام جدید را بشارت می دهد. او دشمن هر نوع فرصت طلبی است. هر نوع توجیه بی شرمانه امر غیراخلاقی. صدای او هنوز با ماست. با همه ما و همه آنهایی که می خواهند کره خاکی را به معبدی مقدس پر از ترانه های عاشقانه بدل کنند. معبدی با سقف آسمان و خدا را از دست مدعیان خدا نجات دهند. حرف او سرراست است. خدا را از دست کشیشان نجات دهید. @rasepardeh

📕 برای خدایِ ناشناخته خواجه محمد مهتاب را گفتند: خدای را می‌شناسی؟ گفت: آن‌قدر که انکارش نتوانم کرد و بدو کافر نتوانم بود. گفتند: برای خدایی که بدین‌مقدار شناسی، چگونه نماز می‌گزاری و روزه می‌گیری و زکات می‌دهی و به حج می‌روی؟ گفت: این سخن با آنان بگویید که برای این ناشناخته 《گردن می‌زنند و خون می‌ریزند و روزگار را بر خلق خدا سیاه کرده‌اند.》 در عبادت ما سود اگر نیست، زیان هم نیست. #رضا_بابایی  ۱۳۹۹ - ۱۳۴۳    [چنین گفت مهتاب] @rasepardeh

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ ۖ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا (مریم ۵۹)✨🌿 سپس جانشین آن مردم خداپرست قومی شدند که نماز را ضایع گذارده و شهوتهای نفس را پیروی کردند و اینها به زودی کیفر گمراهی را خواهند دید.🌱