cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

Ghazal

همۀ دین‌ها از طریق ارث به نسل‌های بعد می‌رسند مگر عشق که تنها دینی‌ست که پیامبرانش را خود می‌آفریند !!

Больше
Рекламные посты
364
Подписчики
Нет данных24 часа
-97 дней
-3530 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

یاااحق یاااعلی👋
Показать все...
‌زلیخاها اگر پیراهنی پاره نمی‌کردند .. به یوسف‌ها که می‌آموخت رسمِ بی گناهی را؟
Показать все...
آخرین مرحله دوست داشتنِ هرکسی اینه که می‌خوای حالش خوب باشه « حتی دور از تو...»
Показать все...
یه چیزایی هست که شاید هیچوقت نفهمی ، مثلا اینکه چقدر یک نفر عکساتو نگاه کرده، چقدر دلش لرزیده، و چقدر اشک هاشو پاک کرده....!!!
Показать все...
*یکی از قشنگ‌ترین حکایت‌هایی که از صادق هدایت خواندم؛* *در یک جمع بی‌حوصله نشسته بودم* *طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم* *همین که در دلم خواندم سه عمودی* *یکی گفت بلند بگو* *گفتم یک کلمه سه حرفی است* *ازهمه چیز برتر است* *حاجی گفت: پول* *تازه عروس مجلس گفت: عشق* *شوهرش گفت: یار* *کودک دبستانی گفت: علم* *حاجی پشت سرهم گفت : پول، اگه* *نمیشه طلا، سکه* *گفتم: حاجی اینها نمیشه* *گفت: پس بنویس مال* *گفتم: بازم نمیشه* *گفت: جاه* *خسته شدم با تلخی گفتم: نه نمیشه* *دیدم همه ساکت شدند* *مادر بزرگ گفت: "عمر".* *سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت: کار* *ديگری خندید و گفت: وام* *یکی از آن وسط بلندگفت: وقت* *یکی گفت: آدم* *خنده تلخی کردم و گفتم: نه* *اما فهمیدم* *تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی* *حتی یک کلمه سه حرفی آن هم* *درست در نمی‌آید !!! باید جدول کامل زندگیشان را داشته باشی.* *بدون آن همه چیز بی‌معناست!!!* *هرکس جدول زندگی خود را دارد.* *هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم.* *شاید کودک پا برهنه بگوید: کفش* *کشاورزبگوید: برف* *لال بگوید: حرف* *ناشنوا بگوید: صدا* *نابینا بگوید: نور* *و من هنوز در فکرم* *که چرا کسی نگفت: " خدا "* #صادق_هدایت ‎ ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‍‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎
Показать все...
لا شيء يشبه شيء ولا أحد يعوّض غياب أحد أشياؤنا المختلفة إن ضاعت، ليس لها بديل. «نه چیزی شبیه چیزی است‏، و نه کسی جایِ خالی کسی را پُر می‌کند. چيزهایِ متفاوتی كه داريم، اگر گم شوند، جايگزينى ندارند...!!! #محمود_درويش
Показать все...
زِ دوست آنچه کشیدم سزایِ دشمن بود....!!! #هوشنگ_ابتهاج
Показать все...
نه این‌که عاشقِ این میله‌های یخ‌زده باشم کجا فرار کنم؟ چیده‌اند بال و پرم را هزار خاطره‌ی تلخ را به گریه سپردم چگونه پاک کنم خاطراتِ تلخ‌ترم را؟ هزار نسل گذشت و سپید بخت نبودیم همیشه قسمتِ ما عشقِ سال‌های وبا بود به میزبانیِ‌تان قانعم، گلایه نکردم اگرچه شهرِ شما گورِ دسته‌جمعیِ ما بود به پشتگرمیِ کبریت‌ها به جنگ رسیدیم اگرچه کوهِ یخی روی نقشه آب نمی‌شد زمینِ سوخته پاداش سخت‌جانیِ‌مان بود اگر که بر سرِمان آسمان خراب نمی‌شد گرسنه منتظر معجزاتِ تازه نشستیم نمازِ نیمه‌شب از ترسِ قتل‌عام شدن بود دوباره وعده‌ی آتشفشان و زلزله می‌داد جهانِ خسته در اندیشه‌ی تمام شدن بود تو از کدام مسیر آمدی پرنده‌ی خونی؟ تو در کدام زمین ریشه داشتی گلِ چیده؟ تو شاخ و برگِ خزان دیده‌ی کدام درختی؟ تو کیستی زنِ بی‌سرگذشتِ رنگ‌پریده؟ تو را کنار کپرهای نیمه‌سوخته دیدم پرنده‌ها خبرت را به دوردست رساندند تو از تمامی دنیا عزیزتر شدی اما برادرانت در چاه نفت زنده نماندند... زمانه خواست که بی‌آرزو و کال بیفتیم هراسِ هر شب‌مان در بهار چیده شدن بود به جای گرمیِ آغوش، تازیانه چشیدیم به جای بوسه سرانجامِ‌مان گزیده شدن بود دوباره منتظرِ پاسخِ کدام دعایی از آسمان -که به ما فرصتی جدید نداده- کدام سُفره درین خانه‌ها گرسنه نمانده؟ کدام خانه درین سرزمین شهید نداده؟ برو مسافرِ غمگین من... سفر به سلامت روانه‌اند دعاهای خیر پشت سرِ تو چگونه از تو و آن چشم‌های خیس نترسم؟ زیادتر شده زیباییِ زیادترِ تو! بگو به یاد بیارند قد کشیدنِ ما را به سقف مشت بزن، تارِ عنکبوت بیفتد به آسمانِ ترک‌خورده اعتماد ندارم مگر که سنگ شود، روی قوم لوط بیفتد... . . . . ‌. . . #حامد_ابراهیم‌_پور از مجموعه شعر سرخپوست
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
آزرده‌دل از کویِ تو رفتیم و نگفتی ، کی بود؟ کجا رفت؟ چرا بود و چرا نیست!؟ #شهریار
Показать все...