184
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
Нет данных30 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
🌱 کمیسیون ملی یونسکو- ایران، هفته گرامیداشت هنر افغانستان را با عنوان «جان پدر کجاستی» را برگزار میکند.
🔻 هفته گرامیداشت هنر افغانستان، شنبه «۲۲ آذر/عقرب» به صورت مجازی افتتاح میشود و تا ۲۸ آذر/عقرب ادامه دارد.
🔹 در آیین افتتاحیه:
میزبان: عبدالمهدی مستکین، مدیر گروه فرهنگ کمیسیون ملی یونسکو- ایران است.
حجتالله ایوبی، دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو- عبدالغفور لیوال سفیر افغانستان، محمدعثمان بابری، رییس دانشگاه کابل و ابوطالب مظفری، شاعر و مسوول دفتر فارسی زبانان. میهمان خواهند بود.
همچنین زهرا حسین زاده از افغانستان مقیم ایران، ضیا قاسمی از افغانستان مقیم سوئد، محمدحسین انصارینژاد شاعر ایرانی و دکتر قنبرعلی تابش از کابل شعر خواهند خواند.
#جان_پدر_کجاستی
#ایران_افغانستان
#شعر_هنر
@msarwarrajaee
سکه ی منسوخ
بر سر من بشکنید این کاسه ها و کوزه ها را
تا مبادا بشکنم نرخ شما دریوزه ها را
گنبد فیروزه ای را نقشبندانی ست هر سو
تا بچرخانند با تذهیب خون فیروزه ها را
با چهل سال مدام از چله ی مستی پیاپی
خون ما در شیشه بنگر قسمت چل روزه ها را
مرزها را بسته می بینم به روی سینه سرخان
گرگ ها بر نقشه آغشتند با خون پوزه ها را
باز در بحر رجز از غربت دریا بخوانید
تا به حلقوم وزغ ها بشکنید ارجوزه ها را
آه مظلومی اگر باشد به دنبال تو ای شیخ
یک قیامت شعله می بلعد نماز و روزه ها را
کو صلاح الدین زرکوبی در این آشفته بازار
تا بشوید جمله با ضرب سماع آموزهها را
صیرفی ها جمله ضرب عشق را از یاد بردند
در هوای سکه ای منسوخ گشتم موزه ها را
از کبود طبع ما کی می تراود شعر تازه
از "تهی سرشار" می بینم تمام کوزه ها را
1399/03/25
شیراز
#محمدحسین_انصاری_نژاد
کتاب صوتی مجموعه شعرسنگ وفلاخن
شاعر:محمدحسین انصاری نژاد
باصدای:شیوامژدهی،سودابه ی رعیت نژاد
وقت خون خواهی هفتادو دو خورشید بیاید
وقتی از بیشه رجز خوانی مختاربروید
که اشارت های زیبایی به آینده نهضت عاشورا دارد.
چشم توبه پذیر به عنوان ترکیب بندی است نذر حضرت حر بن............ ریاحی و هنگامی که شاعر شوریده و شیدای ما به خراسان می رسد و قلم سبز خود را در آستان بوسی حضرت شمس الشموس به رقص در می آورد آثاری شورانگیز و تابلوهای رنگین و هنرمندانه را به تصویر می کشد.باید ببینی و بخوانی و سر مست شوی در این میان ترکیب بند رضوی از همه قطعات این دفتر سرفراز تر می نماید:
دعبل بخوان قصیده آیات عشق را
این نای هشت بند مناجات عشق را
یک پرده کربلاست شب امشب صدا بزن
رندان جرعه نوش سماوات عشق را
و ادامه آن را به خواننده صاحب ذوق و مشتاق باید واگذاشت.
پایان بخش این مجموعه خواندنی غزل های متفاوتی است با حال و هوای انتظار فرج و چشم به راهی موعود آسمانها و زمین _حضرت بقیه الله العظم_ آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست_و حسن ختام این یادداشت ها باید و شاید از ذوق سلیم و طبع رثای همین صاحب اثر باشد زیرا سخن کز دل برون آید نشیند لاجرم بر دل:
چه خواهد کرد با من شیهه ي اسب ظهور اینجا
تب کوه و هیاهوی پلنگان جسور اینجا
سرم پایین می افتد روی دوش شهر می گریم
چه خواهد شد خدایا ساعت صبح ظهور اینجا
و بر اندوه دریا می کشد دستی و خواهد داد
سلامی هم به تنها ماهی تنگ بلور اینجا
ظهورت حتمی است ای مهربان! فردا تماشایی است
بهار اینجا گلاب اینجا ، غزل اینجاست، شور اینجاست
با آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون جناب انصاری نژاد بزرگوار
محمد جواد غفورزاده"شفق"
مشهدمقدس-12/6/98
سوم محرم 1441
هوالجمیل
وزشهای شگفتی است در این سمت سحرها
صبوح است، برآرید از این پنجره، سرها!
که گسترده در این سو، ورق دفتر شب بو؟
در این باغ سحرخیز، خبرهاست خبرها...
در همین ابتدا بگذارید از شرح ادبیات آیینی و سیر تکاملی آن بگذرم و بی مقدمه بنویسم که من آقای محمدحسین انصاری نژاد را فقط چند بار در محافل انس دیدهام و با ایشان هم مراوده و مصاحبت نداشته ام اما به نظر من شناسنامه شاعر شعر اوست هر چند جناب انصاری نژاد در کسوت روحانیت هستند و اطلاعات و دانش علمی و فقهی ایشان پایه ای والا و بالا دارد.اما صداقت و صراحت جذابیت و نجابت ای که در بیت بیت آثارشان موج می زند بی اختیار همه چیز را از یاد می برد و در آیینه تصور خود تصویری از یک شاعر شوریده و شیدا و دلباخته اهل بیت را میبینی که تمام ذهن و ضمیر و اندیشه خود را صرف سرودن شعر آیینی و وقف خاندان عصمت و طهارت کرده است و زهی اقبال بلند و بخت بیداری که این توفیق و سعادت نورانی رفیق راهش شده است.
تا امروز بسیاری از مجموعه های ادبی منتشر نشده را دیدهام و با دقت هم خوانده ام اما کمتر دفتر شعری چون (شرف الشمس) مرا به چند بار خواندن وادار کرده است و هر بار که موفق به مرور این مجموعه گرانقدر و ارزشمندشده ام با ای های چشمگیر و دلنواز و دریچههای تازهای را گشوده یافتم که باید به سر آینده توانایی که واقعاً به کلمات جان بخشیده است دست مریزاد و آفرین گفت.
پیش از آنکه پرینت کامل این اثر به دستم برسد جناب انصاری نژاد با لطف و محبت_در فضای مجازی_هم این متن را برایم فرستاده بودند و این اتفاق مبارک بهانه ای شد که من هر چه بیشتر با طبع فیاض و گوهر خیز ای از خطه جنوب آشنا شوم که ترشحات قلمش غبار دل را می لرزاند و چه شاهدی گویا تر و دلربا تر از مطلع قصیده غدیر که از این دست قصاید در این صحیفه رنگین به فراوانی چشم را مینوازد و موج می زند.
در پرده حجاز، غزل آفریده ای
خم با شراب های ازل آفریده ای
احساس می کنم که کبوتر کبوترم
در من چقدر شور غزل آفریده ای
ویا قصیده عاشورایی با این مطلع رنگین و تامل برانگیز:
این بوی سیب از نفحات بهار کیست؟
افشان به باد این ورق از لاله زار کیست؟
شط فرات محو کدامین حماسه است
با من بگو که گردش او بر مدار کیست؟
هنگامه در چکاچک تیغ از کدام سوست؟
خوننامهها نوشته به خط غبار کیست؟
یامهبط دمایی یاشاطی الفرات...
درخیمه گاه، زمزمه ی بی قرار کیست؟
یا قصیده پر نقش و نگار و چشمنواز و دلپسند قیام گوهرشاد:
چیست در اسلیمی این گنبد و معماریش
این خطوط روشن طاق مقرنس کاریاش
هر کتیبه، رسم نستعلیق زلف دلبری ست
می کشد آخر مرا این شیوه دلداریاش
پشت این تذهیب، اکسیر کدامین گوهراست
گوهری شاهی ست در ایوان میناکاری اش
سنگفرش این رواق از واقعه خون نامهای ست
باگذار سالها تازه ست زخم کاریاش
به نظر من از زیباترین قصاید این مجموعه (قصیده قطار) است که زیبایی های سفر به خراسان را با قلم موی خیال و ذهن سیال به تصویر کشیده:
قطار وقت سحر خسته از کویر گذشت
از ایستگاه عطشناک آن مسیر گذشت
در التهاب ترن، های و هوی واگن ها
چه برپرنده ی تنهای گرمسیر گذاشت
پگاه بود و نگاه مسافر آهسته
به شیشه های مه آلود ناگزیر گذشت
در آن میانه مسافر هوای دیگر داشت
به باغ خاطر ه چون موجی از حریر گذشت
شتابناک تر از این قطار روز و شب است
چه بی ملاحظه خرداد رفت و تیر گذشت !
صدای همسفرانم در آمد ای شاعر
بلند شو که قطار از شب کویر گذشت
در این مجموعه که رنگین کمانی از ذوق و ادب و عرفان هر چند مثنوی کمتر به چشم میخورد اما توفیق و توانایی سراینده شرف الشمس در مثنوی بلند (پشت دروازه مدینه) واقعاً ستودنی است:
پشت دروازه کسی آینه پوش آمده است
گوش کن گوش،خیابان به خروش آمده است
پشت دروازه ی آدینه صدایم کردند
سیصد و سیزده آیینه صدایم کردند ...
ترکیب بند های متنوع در مدایح و مراثی معصومین هر یک طراوت و دلانگیزی خاص خود را دارد و با انتخاب اوزان دلنشین و روان و سرشار از مضامین بکر و بدیع آنچه مسلم است احاطه و تسلط شاعر به متن احادیث و روایات و تاریخ و مقتل و اطلاعات حوزوی و پیوند آنها با زبان ادبیات امروز خواننده را به فضاهای رنگین و متبلور به همراه میبرد این ابیات زیبا از سرآغاز یک ترکیببند عاشورایی است:
در دلم ریخته این مرثیه اندوه غریبی
تشنه ی روضه ام وحس صمیمانه ی سیبی
دفترم دستخوش جزر و مد شط فرات است
سهمم از باغچه ای لاله ،غزل های نجیبی
ساعتی بعد ورق پاره ای انجیل در آتش
ساعتی بعد مسیح است به بالای صلیبی
و این ابیات از بند نهم هم این ترکیب بند:
به همین زودی از این دشت سپیدار بروید
یا لثارات حسین از لب نیزار بروید
سرو در سرو به خون خواهی قیس بن مسهر
نخل در نخل فقط میثم تمار بروید
ازمن گریزتاتو هم دربلا نیفتی
مولانا
بگریز
باخودم به کوچه بگذار،درهمین شب بلاخیز
بگذرای رفیق ازمن،ازمن ای عزیز!بگریز
دست برکلاه برگرد،بین ضرب وحشی باد
ماه ازشب توردشد، نیمه شب بخیر،برخیز!
جای پنجه ی پلنگم مانده برگلوی مهتاب
این پلنگ کی بترسد ازمترسکان جالیز؟!
زخمه می زند به گوشم،زخمی ام که می خروشم
باصدای بال ققنوس،باطنین سمّ شبدیز
"خسرو"م به تخت تبعید،بین دره های "یمگان"
بلخی ای به شام ودستم،روی دوش شمس تبریز
فاتحان لنگ بردند،این قمارازمن اما
چنگ می کشدجنونم برقراولان چنگیز
بابرادران چه کردی،-گرگ های آن حوالی-
دست بسته ودهان را ،ازتمام گرگ هانیز
دردلش غم هرس نیست،زیر بار هیچ کس نیست
کاج راکجاهراسی ست یکدم ازبهار وپاییز
بگذرازغروب دریا ،چون خروس خوانده کبکت
ای خوشاکباب کبکی،پای جویبار "خاییز"*
کاسه کوزه هاشکستند،برسرمن این قبیله
ای ترک نخورده دیوار! ، برسرم توهم فروریز
1399/1/21
شیراز
#محمدحسین_انصاری_نژاد
*خاییز: روستایی خوش آب و هوا از توابع تنگستان بوشهر
❄️☕️
زیرِ گوش دلم هزاران بار، خواندم از عشق بر حذر باشد
خیرهسر یکنفس مرا نشنید، حال بگذار خونجگر باشد
این لجوج، این صمیمی، این ساده، خون نمیشد اگر، نمیفهمید
زود جا باز میکند در دل، عشق هر قدر مختصر باشد
من و دل هر چه نابلد بودیم، عشق در کارِ خویش وارد بود
من و دل را نخوانده از بر داشت، تا نگاهش به دور و بر باشد
آمد و با خودش دلم را برد، در دل کوچههای حیرانی
ماندهام با خودم: چرا آمد او که میخواست رهگذر باشد؟
با بهار آمدی به دیدارم، با بهار از کنارِ من رفتی
گل من! فرصت تماشایت کاش میشد که بیشتر باشد
قول دادی که سال آینده با بهاری دوباره، برگردی
سال آینده ما اگر باشیم، سال آیندهای اگر باشد
سفرت خوش گل همیشه بهار! با تو بودن معاصرِ من نیست
این خزانی، سرشتش این گونهست: بی تو بایست در سفر باشد
شُکر او که همیشه در همه حال جای شکر عنایتش باقیست
عین شُکرست اینکه ابر بهار چشمهایش همیشه تر باشد
ما که در کنج غربتی ابری هی خبرهای داغ میشنویم
روزیِ صبحِ آسمانِ شما قاصدکهای خوشخبر باشد
•
کلمات مرا نمیشنوی؟ دوست داری که بیصدا باشم؟
با تو بیواژه حرف خواهم زد، باز گوشَت به من اگر باشد
تو زبان سکوت را بلدی، بلدی بشنوی سکوت مرا
من سکوتم، تو بشنو و بگذار گوش اهل زمانه کر باشد...!
#مبین_اردستانی
@Yekfenjanshear
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.